eitaa logo
شعر هیأت
10.2هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
172 ویدیو
14 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
چرا و چرا و چرا می‌کشند؟ «به جرم صدا» بی‌صدا می‌کشند بگو تا به کی تا به کی تا به کی در این کربلا مصطفی می‌کشند؟ نمی‌میری ای نور! ای زندگی! اگر مرده ‌‌دل‌ها تو را می‌کشند اگر چه به اصرار و انکارشان تو را بارها بارها می‌کشند کنون بذر خورشیدها خون توست چه باکی اگر شعله را می‌کشند هوای نفس‌های مایی هنوز اگر چه تو را بی‌هوا می‌کشند چنین بوده آیین تاریکشان که خفاش‌ها روشنا می‌کشند شکستیم و آغاز روییدنیم که ما را برای بقا می‌کشند... شهادت چه جانی به ما داده است که ما زنده هستیم تا می‌کشند 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1153@ShereHeyat
🌷تقدیم به دانشمند شهید 🔹چهرۀ گلگون خوبان🔹 سواری بر زمین افتاد و اسبی در غبار آمد بیا ای دل که وقت گریۀ بی‌اختیار آمد به جز جان دادن و دل باختن راهی نمی‌ماند سواران را بگو جز تاختن راهی نمی‌ماند جراحت‌ها به تن‌ها جامۀ دیدار می‌دوزد بکش ما را، ز خون‌ ما چراغ لاله می‌سوزد بکش ما را که با خون زنده است این باغ بارآور خوشا در خون تپیدن، اَلاَمان از مرگ در بستر خضابی خوشتر از خون نیست مردان خدایی را ببین در قتلگه سیمای عقل کربلایی را کفن خون باد مردان را و تقدیر مُعَیّن باد چراغ عقل ابراهیم‌ها در شعله روشن باد خوشا عقلی که در صفین با کرّار همراه است خوشا عقلی که می‌ماند خوشا عقلی که جانکاه است ز جان تن می‌زند تا خون دهد بستان ایمان را که تا روشن نگه دارد چراغ عقل انسان را.. خوشا با سر اشارات شهیدان بر سر نیزه کلام این است و فقه این است خون بر منبر نیزه ببین در کربلا در جوش، بحر خون خوبان را چه فخری برتر از خون، چهرۀ گلگون خوبان را.. به شور این رودها تا ساحل موعود خواهد رفت نترس از سد و صخره، عاقبت این رود خواهد رفت یکی بر ره نشسته صخره‌واری تا که ره بندد شهیدی غرقه در خون بر خیال صخره می‌خندد اگر کشتی‌ست عاشورا، در این خون غرقه باید زیست ببین چشم شهیدان را، به جز خون هیچ راهی نیست حسین ای نوح! ای کشتی! مرا هم غرقه در خون کن به خون قربانیان را از غل و زنجیر بیرون کن بخوان تا عزم، سر از گریۀ شبگیر بردارد پدر بر خاک افتاده پسر شمشیر بردارد هلا زین دم به جز خون، هیچ حرفی با منافق نیست دهان زخم ما را دیگر آن لبخند سابق نیست دگر حرفی نمانده گفتگوی آخرین خون است بمان تا حرف آخر، خون جواب داغ این خون است 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4885@ShereHeyat
🌷تقدیم به دانشمند شهید 🔹آخرین مقصد🔹 فیض بزم حق، همیشه حاضر و آماده نیست ره به این محفل ندارد، هر که مست باده نیست «پله پله تا ملاقات خدا» سهل است... لیک خواب می‌ماند هر آن‌کس شب، سرِ سجاده نیست حاج قاسم، شهریاری، احمدی روشن... بلی جز شهادت مقصدی در آخر این جاده نیست زادگاه رستم است اینجا به اهریمن بگو: کشور من خالی از امثال «فخری‌زاده» نیست از نگاه سر به‌زیرش در یگانه عکس او می‌توان فهمید او آقاست، آقازاده نیست!.. میهنم از اسب افتاده ولی از اصل، نه! میهنم زخمی‌ست، اما از نفس افتاده نیست 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4886@ShereHeyat
🌷تقدیم به دانشمند شهید 🔹ما زنده به عشقیم🔹 کشتند تو را، آه، در آغوش دماوند سخت است در آغوش پدر، کشتن فرزند کشتند تو را ای دژ مستحکم ایران! تا باز بر این خاک ستم‌دیده بتازند تو روح دماوندی و زین‌روست تو را کشت ضحاکِ کمین‌کردۀ در کوه دماوند تو زادۀ فخری و یقین فخر فروشد ایران به تو و عشق تو، بر نام تو سوگند داغ تو گران است، ولی گریه از آن است: با قاتل تو از چه نشستیم به لبخند؟ با قاتل تو از چه نشستیم و نکشتیم او را که دگرباره برون‌کرده سر از بند ای داغ تو یادآور داغ همه خوبان وی خون تو آمیخته با خون خداوند آه ای گل گمنام! سرانجام شهادت عطر تو در این دشت سیه‌پوش پراکند ما زنده به عشقیم، اگرچند حسودان گویند چنینیم و چنانیم به‌ترفند بگذار بمیریم و بمیریم و بمیریم بگذار بگویند و بگویند و بگویند آنگاه ببین روید از این ریشۀ خونین صد ساقۀ سرزنده و صد شاخ برومند ایران من! امروز تو را صبر روا نیست این وازدگی تا کی و این حوصله تا چند؟ برخیز و ببین دخترکان تو چو یاقوت زین خون مقدس به گلو بسته گلوبند برخیز و ببین رزم‌کنان تو صفاصف خنجر به کمر بسته و بر سر زده سربند من بغض یتیمانم و هم گرز دلیران بگذار مرا بر سر ضحاک بکوبند! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4887@ShereHeyat
در سوگ نشسته‌ایم با رخت امید جاری شده در رگ رگِ ما خونِ شهید هر داغ، برای شیعه جانی تازه‌ست از لشکر داغدار باید ترسید 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4888@ShereHeyat
🌷تقدیم به دانشمند شهید 🔹چشم تو روشن🔹 از چشم‌های تارمان اشک است جاری ای آسمان حق داری این‌گونه بباری هی داغ پشت داغ مهمان دل ماست هی زخم پشت زخم... ما و بی‌قراری قد راست کن ای میهنِ در خون نشسته هرچند آزرده تو را این زخمِ کاری از دست رفت امروز فرزند تو؟! هرگز او را به دست آورده‌ای امروز؛ آری! چشم تو روشن احمدی! بزمی به پا شد مهمان رسید آغوش وا کن شهریاری! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4890@ShereHeyat
🌷تقدیم به دانشمند شهید 🔹قربانگاه🔹 سحر در حسرت دیدار تو چون ماه خواهد رفت غروب جمعه‌ای در ازدحام آه خواهد رفت خبر، بغض دماوند و خبر، سنگین‌تر از الوند خبر بر گُرده‌ام چون دشنه‌ای جانکاه خواهد رفت.. نخواهد کُشت یوسف را کمین گرگ‌ها اما به تلبیس برادرها به قعر چاه خواهد رفت اگر تدبیر شاه ما گرو در زلف سودابه‌ست سیاوش‌های بسیاری به قربانگاه خواهد رفت شغالان را بگو در بیشۀ شیران چه می‌خواهند که فردا نعششان با گلۀ روباه خواهد رفت پس از تو می‌برد بی شک به بام آسمان پرچم سپاه فخرزاد ما که از این راه خواهد رفت 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4892@ShereHeyat
🌷تقدیم به دانشمند شهید 🔹داغ تازه🔹 غروب بود که از ره رسید مرگی سرخ در این زمانۀ مرگ سفید، مرگی سرخ! در این زمانۀ منع عبور و منع مرور خوشا گشایش راهی چنین به قلعۀ نور شکست صولت سرما... مگر بهار شده‌ست؟ که باز دامن البرز لاله‌زار شده‌ست چه شعله‌ای‌ست چنین پرشرر دماوندا! چه آتشی‌ست تو را در جگر دماوندا! چقدر لاله دمیده‌ست... داغ تازۀ کیست؟ گدازه‌های پراکندۀ جنازۀ کیست؟! چه سرخ می‌شکفد آتش سرازیرت گدازه‌های تن آرش کمانگیرت تو کوه نور شدی... تو حَرا شدی کم‌کم دهان گشوده به «إقرأ وَ ربک الأکرم» «اُحد» شدی تو و رقصید «هند» و عصیانش که بر کشد جگر حمزه را به دندانش... به قاتل تو چه پیغامی و چه پسغامی؟! سخن مباد مگر دشنه‌ای و دشنامی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4893@ShereHeyat
🌷تقدیم به دانشمند شهید 🔹شهید میهن🔹 خبر دهید به کفتارهای این وادی گلوله خورده پلنگِ غیور آبادی گلوله خورده همان مهربانِ ناآرام همان شهیدِ مجسم، یگانۀ گمنام درخت پر بر و بار فضیلت و نیکی گلوله خورده چو ماهی میان تاریکی گلوله خورده همان بی‌بدیلِ بی‌تکرار همان درخت تناور درخت پر بر و بار بهار را به زمین زد خزان زرد و گریخت انار جان تو را دانه دانه کرد و گریخت خبر دهید! ذلیلان بهار را کشتند! پلنگ زخمی این کوهسار را کشتند تو مرد وادی گمنام زیستن بودی تو اهل سوختن، اهل گریستن بودی چه شد که نام تو اینگونه منفجر شده است؟ شمیم نام تو در شهر منتشر شده است؟ بهشت بر تو مبارک شهید میهن ما نثار راه تو فریادهای روشن ما عقیق خونی دور از یمن خداحافظ شهید عارف گلگون‌کفن خداحافظ 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4899@ShereHeyat
فرازی از یک 🔹مردان خدا🔹 ..این عطر دل‌انگیز که از راه رسیده بخشیده طراوات به دل و نور به دیده شب رفت و نوشتند به دامان سپیده «از خون جوانان وطن لاله دمیده» با همت و جانبازی و ایثار دلیران مجد و عظمت خیمه برافراشت در ایران ما روی سخن، با دل بی‌درد نداریم ما واهمه از مردم نامرد نداریم ما فرصت تردید و عقب‌گرد نداریم ما چشم به تیری که خطا کرد نداریم با همت ما می‌شکند پای اجانب ما دین نفروشیم به دنیای اجانب زنهار که گل دستخوش خار نگردد تاریخ دگرگون شده تکرار نگردد اغیار به گِرد حرم یار نگردد با ساده‌دلی بار کسی بار نگردد عبرت نگرفتیم مگر زآنچه به ما رفت در دورۀ مشروطه و ملّی شدن نفت؟ آن روز در این کشور، یک مرد به پا خاست افزود به قدر وطن از هستی خود کاست وقتی که به او ضربه زدند از چپ و از راست «گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست» مردانه به جان‌ها هیجان داد «مُدرّس» تسلیم شهادت شد و جان داد «مُدرّس» مردان خدا پاک‌دل و پاک‌سرشتند در مزرع دل بذر محبت همه کشتند یاران شهیدی که خریدار بهشتند رفتند و به خون بر ورق لاله نوشتند در مکتب توحید تَوَکَّلتُ عَلی الله یک ملت و یک مذهب و یک رهبر و یک راه 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3809@ShereHeyat
🔹لبخند جماران🔹 دوباره پر شده از عطر گیسویت شبستانم دوباره عطر گیسویت؛ چقدر امشب پریشانم کنارت چای می‌نوشم به قدر یک غزل خواندن به قدری که نفس تازه کنم، خیلی نمی‌مانم کتاب کهنه‌ای هستم پر از اندوه یا شاید درختی خسته در اعماق جنگل‌های گیلانم رها، بی‌شیله پیله، روستایی، سادۀ ساده دوبیتی‌های باباطاهرم عریان عریانم شبی می‌خواستم شعری بگویم ناگهان در باد صدای حملۀ چنگیزخان آمد؛ نمی‌دانم - چه شد اما زمین خوردم میان خاک و خون؛ دیدم در آتش خانه‌ام می‌سوخت، گفتم آه... دیوانم چنان با خاک یکسان کرد از تبریز تا بم را زمان لرزید از بالای میز افتاد لیوانم.. فراوان داغ دیدن‌ها؛ به مسلخ سر بریدن‌ها حجاب از سر کشیدن‌ها؛ از این غم‌ها فراوانم شمال و درد کوچک خان؛ جنوب و زخم دلواری به سینه داغدار کشتۀ حمام کاشانم سکوت من پر از فریاد یعنی جامع اضداد منم من اخم سعدآباد و لبخند جمارانم من آن خاکم که همواره در اوج آسمان هستم پر از عباس بابایی پر از عباس دورانم گرفته شعله با خون جوانانم حنابندان که تهران‌تر شود تهران؛ من آبادان ویرانم صلات ظهر تابستان، من و بوشهر و خوزستان تو را لب تشنه‌ایم از جان، کمی باران بنوشانم سراغت را من از عیسی گرفتم باز کن در را منم من روزبه، اما پس از این با تو سلمانم شکوه تخت جمشید اشک شد از چشم من افتاد از آن وقتی که خاک پای سلطان خراسانم اگر سلطان تویی دیگر ابایی نیست می‌گویم که من یک شاعر درباری‌ام مداح سلطانم 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1119@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹سلام همسایه!🔹 کجا شبیه تو آخر کدام همسایه؟ عزیز کوچۀ بالا! سلام همسایه! دوباره روز من از نو... سلام می‌دهمت و باز رو به تو با احترام همسایه همیشه خسته و همواره درد دل دارم همیشه مرهمی و التیام همسایه تو مهربانی و لطف تو بوده است مدام همیشه سایۀ تو مستدام همسایه کنار تو ولی انگار کاظمینم من تو ارتباط منی با امام، همسایه یقین شده‌ست برایم به غیر لطف تو نیست اگر که شعر شود واژه‌هام همسایه مرا ببخش برایت نداشتم چیزی به‌جز همین غزل ناتمام همسایه... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1250@ShereHeyat
زینب که على با جلوات دگرى‌ست زهراى بتول در حیات دگرى‌ست از عشق حسین و فیض هم‌صحبتی‌اش او نیز سفینة النّجات دگرى‌ست 📝 @ShereHeyat
علیهاالسلام فرازی از یک 🔹آیینهٔ زیبایی🔹 خانۀ فاطمه آن روز تماشایی بود که فضا جلوه‌گر از آیت زیبایی بود در بهاری که نسیمش نفس جبریل است گل ناز دگری رو به شکوفایی بود خانه‌ای را که خدا جلوهٔ عصمت بخشید در و دیوار پر از نقش شکیبایی بود تا بیایند به تبریک محمد؛ جبریل، با ملائک همه در حال صف‌آرایی بود به خدا، چشم خدا دست خدا وجه خدا ز جگر گوشهٔ خود گرم پذیرایی بود تا که قنداقهٔ او را به بر آورد حسن حالتی رفت در آنجا که تماشایی بود ساکت از گریه نشد تا که حسینش نگرفت این دو را چون که ز آغاز شناسایی بود دختری داشت در آغوشِ محبت، زهرا که سراپا همه آیینهٔ زیبایی بود دختری داشت سراپای همانند علی زینبی داشت که ذاتش همه زهرایی بود... به علمداری صحرای بلا کرد قیام رهبر قافلۀ عشق به تنهایی بود... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1184@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹مژدۀ سعادت🔹 الا که مقدم تو مژدۀ سعادت داشت به خاک‌بوسی راهت فرشته عادت داشت سلام بر تو که ماه جمادی الاول ز جلوۀ تو به رخ، هالۀ مسرّت داشت... سلام بر تو و بر هر زنی که از آغاز به پاس پیروی‌ات از حجاب زینت داشت تو از همان شجر پاک عصمت آمده‌ای که ریشه در دل قرآن و جان عترت داشت تو دست‌پرور آن مادر گران‌قدری که قلب پاک پیمبر به او ارادت داشت تو سر بر آینۀ سینه‌ای گذاشته‌ای که بوسه‌گاه نبی بود و عطر جنت داشت تو زیر سایۀ آن گلبُنی بزرگ شدی که هر چه داشت شکوفایی از نبوت داشت ندیده دیدۀ تاریخ چون تو بانویی که حق به گردن آزادی و عدالت داشت چه بانویی که پس از دختر رسول الله به هر زنی که تصوّر کنی شرافت داشت چه بانویی که ز فیض هدایت معصوم مقام و منزلتی هم‌تراز عصمت داشت چه بانویی که صبوری نمود چون زهرا چه بانویی که به قدر علی شهامت داشت چه بانویی که به حدّ کمال در همه حال اراده داشت، وفا داشت، عزم و همّت داشت... چه بانویی که همه عمر در نیایش شب هزار بار ز خود تا خدای هجرت داشت... دل تو بود پر از التهاب شوق حسین که لحظه لحظۀ عمرت از این حکایت داشت حسین نیز به شایستگی نثار تو کرد هر آنچه عاطفه و التفات و رأفت داشت نبود حاجت بوسیدن گلوی حسین حسین با تو هزاران هزار حجت داشت حسین از تو جدایی نداشت در هر حال مگر به خاطر اُنسی که با شهادت داشت... من و مکارم اخلاق زینبی؟ هیهات! کجا برابر خورشید ذره جرأت داشت تو آن یگانه اسیری که در چهل منزل به دوش خستۀ خود کوهی از رسالت داشت تو خطبه خواندی و بر هم زدی اساس ستم ستمگر از سخنت جا به خاک ذلّت داشت تو خطبه خواندی و در چهره‌ات تجسم یافت علی که در سخنش آیت فصاحت داشت پیام خون و شرف را به شام و کوفه رساند صدای روح‌نوازت که رنگ محنت داشت... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1795@ShereHeyat
42.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 السلامُ علیکِ یا زینب! تو پرستار عالمی زینب! مردم این روزها پر از دردند تو نبودی، مدافعان حرم وقت غربت چه‌کار می‌کردند؟ 📹 شعرخوانی جمعی از شاعران اهل‌بیت در حرم مطهر علیهاالسلام 🌐 shereheyat.ir/node/4902@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹چه بگویم از تو؟🔹 گفتم از کوه بگویم قدمم می‌لرزد از تو دم می‌زنم اما قلمم می‌لرزد هیبت نام تو یک عمر تکانم داده‌ست رسم مردانگی‌ات راه نشانم داده‌ست پی نبردیم به یکتایی نامت زینب کار ما نیست شناسایی نامت زینب من در ادراک شکوه تو سرم می‌سوزد جبرئیلم همۀ بال و پرم می‌سوزد من در اعماق خیالم... چه بگویم از تو من در این مرحله لالم چه بگویم از تو چه بگویم؟! به خدا از تو سرودن سخت است هم علی بودن و هم فاطمه بودن سخت است چه بگویم که خداوند روایتگر توست تار و پود همه افلاک نخ معجر توست روبروی تو که قرآن خدا وا می‌شد لب آیات به تفسیر شما وا می‌شد آمدی شمس و قمر پیش تو سوسو بزنند تا که مردان جهان پیش تو زانو بزنند چشم وا کردی و دنیای علی زیبا شد باز تکرار همان سورۀ «اَعطینا» شد عشق عالم به تو از شوق مکرر می‌گفت به گمانم به تو آرام پیمبر می‌گفت: بی‌تو دنیای من از شور و شرر خالی بود جای تو زیر عبایم چقدر خالی بود 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1792@ShereHeyat
باغ سپیدپوش که بسیاری و کمی بر برگ‌برگ خاطر من لطف شبنمی با هر نفس، بهار مرا تازه می‌کنی تقویم سبزِ خاطره در شادی و غمی... تا در بهشت خانۀ خود زندگی کنم خاموش و بردبار، میان جهنّمی دادی به جان میهن من خون تازه‌ای سبز سپیدپوشی و همرنگ پرچمی از پا نمی‌نشینی و قد خَم نمی‌کنی چون سرو، استواری و چون کوه، محکمی ما خانه مانده‌ایم و تو شمشیر می‌زنی یعنی شهید زندۀ خطّ مقدّمی بعد از خدا، سلامت ایران به دست توست آه ای دمی که همدم عیسی بن مریمی... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4564@ShereHeyat
🔹بین شهیدان؟🔹 سبز همچون سرو حتی در زمستان ایستادم کوهم و محکم میان باد و طوفان ایستادم بر تنم رخت سپیدی چون لباس رزم مانده خاکریز اینجاست، جان بر کف به میدان ایستادم خورده‌ام سوگند باید مرهم هر درد باشم قول دادم، پای سوگندم به قرآن ایستادم پای تخت هر مریضی پای سجاده‌ست گویا، در نماز عشق با چشمان گریان ایستادم اشک‌هایم را نبیند هیچ‌کس، باید بخندم من که دور از خانه، دلتنگ عزیزان ایستادم از پرستار بزرگ کربلا یاری گرفتم با صبوری ـ گرچه غمگین و پریشان ـ ایستادم جمع ما بوی شهادت می‌دهد این روز و شب‌ها بین همکاران خود بین شهیدان ایستادم سرفۀ خشک و گلوی خشک و تب... لرزید پایم زیر لب گفتم سلام ای شاه عطشان! ایستادم ایستادم در دل موج بلا... دنیا بداند تا زنم بر دفتر غم، مُهر پایان ایستادم ساکن یک خانه‌ایم و ما همه یک خانواده من به پای خانۀ خود، پای ایران ایستادم 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4903@ShereHeyat
💿 🔈 ۱۷ ✅ 🔸گزیده نواهای مربوط به شهادت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی 🔹 این مجموعه گلچینی است از مداحی ستایشگران اهل‌بیت مربوط به شهادت سردار دل‌ها، که به همت دفتر شعر جامعه ایمانی مشعر گردآوری شده است. 🔹مناسب جهت استفاده در فضاسازی صوتی ویژه مراسمات هیأت‌ها، مواکب، روضه‌های خانگی، وسائل نقلیه، میادین، خیابان‌ها و ایستگاه‌های صلواتی سلامت 🔸 جهت تهیه و دانلود این مجموعه به لینک زیر مراجعه نمایید. 🔗https://heyat.co/p/3298 💠 پایگاه جامع محتوایی هیأت ✅ @heyat_co 🌐 www.heyat.co
📕اثر حاضر، دومین مجموعه گزینش، تحلیل و نقد بخشی از اشعار هفت شاعر پیش‌کسوت ولایی‌سُراست. این کتاب با هدف توانمندسازی ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت، جهت انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه، ارائه شده است. 🔸گفتنی است در گزینش اشعار، دو هدف «معرفی شاعران پیش‌کسوت و برجسته‌سازی اشعار فاطمی ارزشمند ایشان» و «تأکید بر این نکته که شعر خوب، کهنه نمی‌شود» دنبال شده است. 🔹در این کتاب به موضوعات زير پرداخته شده است: تعریف مرثیه، تاریخچۀ مرثیه از آغاز تاکنون و نقد آن، انواع مرثیه و معرفی مراثی مذهبی، نکاتی درباره مراثی مذهبی و نکاتی دربارۀ زبان حال و حدود آن. ♦️این کتاب در بسته ‌معرفتی ‌ارتقای ‌توانمندی «ستایشگران اهل‌بیت علیهم‌السلام»گزیده بسته‌های فاطمیه جامعه ایمانی مشعر (فاطمیه ۱۴۴۲) با ۷۰ درصد تخفیف برای ستایشگران هیآت قابل دریافت می باشد. ❇️ جهت دریافت به آدرس 🌐baste.heyat.co مراجعه نمایید. 💠 جامعه ایمانی مشعر 💠 پایگاه جامع محتوایی هیأت ✅ @www1542org@heyat_co
شعر هیأت
📕اثر حاضر، دومین مجموعه گزینش، تحلیل و نقد بخشی از اشعار هفت شاعر پیش‌کسوت ولایی‌سُراست. این کتاب با
💠 ویژگی‌های مرثیه تأثیرگذار و قابل دفاع 🔹 مرثیه تأثیرگذار و قابل دفاع، مرثیه‌ای ‌است که دارایِ عناصر زير باشد: 1️⃣ حاوی مدح و ستایش فرد درگذشته باشد، یعنی شعر با دو بال «ستایش» و «سوگ» در فضای مرثیه پرواز کند. 2️⃣ محتوای روشن‌گرانه داشته باشد که شامل چند بخش است: الف) هر شعر محتوامحور باید حاوی تحلیل تاریخ باشد و موضوع تاریخی را نقد کند؛ ب) طرح سؤال داشته باشد و افکار را به تأمل در آن سؤال تحریک کند؛ ج) در برابر دشمن، اعتراض داشته باشد؛ د) در برابر دشمن، موضع‌‌گیری کند. 3️⃣ فضایی حماسی داشته باشد. حماسه، در حقیقت، پاسداشت شکوه شخصیت و تجلیل از حضور تأثیرگذار افراد، در یک عرصه تاریخی است. وقتی شاعری در خصوص حضرت زهرای مرضیه (علیهاالسلام) مرثیه می‌سراید، نمی‌تواند از حماسۀ حضور ایشان به هنگام هجوم دشمنان غافل باشد و از دفاع آن حضرت از امام خویش یا از خطبه‌خوانی، و حتی از گریه‌های حماسی ایشان سخن نگويد؛ بنابراین حماسه جزء جدانشدنی مرثیه است. 4️⃣ توجه به بیان عاطفی و انتقال احساسات قوی شاعر با هدف تحریک عواطف مخاطب. این چهار عنصر در فضای «شعر» و در بستر زبان شعری فراهم می‌شود. 🔸پس به طور خلاصه می‌توان گفت، اين عناصر در عرصه مرثیه‌پردازی وجود دارد: مدح، روشن‌گری، حماسه، احساس قوی و شعریت؛ که میان این عناصر رابطه‌ای طولی وجود دارد. يعنی ابتدای امر، لازم است شاعر با مدح و ستایش برای مخاطب زمینه‌سازی فکری داشته باشد و سپس روشن‌گری کند و با بیانی حماسی، عواطف را تحریک کرده، به مرثیه ورود پیدا کند تا سخن او دلپذیر، جذاب و تأثیرگذار گردد و در نهایت مخاطب بپذیرد که باید با مرثیه شاعر همراه شود و واکنش نشان دهد. 🔹در این نمونه مرثیه از استاد (شفق)، به‌خوبی این شیوۀ بیان رعایت شده است: یافاطمه! با قدر و جلالی که تو داری در حیرتم از رنج و ملالی که تو داری کس باخبر از قدر بلند تو نگردد در فرصت کوتاه و مجالی که تو داری ای زهرۀ زهرا! بِـاَبی اَنْتِ وَ اُمّی در حیرتم از شوق وصالی که تو داری کی مانع پرواز تو شد در طلب حق؟ قربان شکسته پر و بالی که تو داری «اسلام غریب ا‌ست و علی یکّه و تنهاست» این ‌است همه فکر و خیالی که تو داری ای لالۀ پرپرشده بین در و دیوار خون گریه کند فضّه به حالی که تو داری ...می‌دانم اگر ناز اجل را نکشیدی خود می‌کُشدت رنج و ملالی که تو داری 📗 (دفتر دوم، ص۴۷) ✍🏻 به قلم استاد 🌐 shereheyat.ir/node/4904@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹مسیحا🔹 دنیای با حضور تو دنیای دیگری‌ست روز طلوع سبز تو فردای دیگری‌ست بوی بهشت می‌وزد از کوچه‌باغ‌ها خاک زمین بهاری گل‌های دیگری‌ست گل‌های مریم از گل نرگس معطرند عیسی اسیر نام مسیحای دیگری‌ست دیگر زمان از این همه تکرار خسته است تاریخ بی‌قرار قضایای دیگری‌ست فردای بی‌تو باز شبی از سیاهی است فردای با تو روز به معنای دیگری‌ست با هر غروب جمعه دلم زار می‌زند چشم انتظار جمعۀ زیبای دیگری‌ست با یادت ای مسافر شب‌گریۀ بقیع در جمکرانم و دل من جای دیگری‌ست 📝 🌐 shereheyat.ir/node/127@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹غنچه‌های شعله‌ور🔹 هر نسیمی خسته از کویت خبر می‌آورد چشم تر می‌آورد، خونِ جگر می‌آورد خارها در چشم دارد، استخوان‌ها در گلو هر کسی «دیوار و در» را در نظر می‌آورد این بهار تازه دارد شاخه‌ای گل در بغل وایِ من، اینک خزان با خود تبر می‌آورد یاد تو گل کرده چون داغی به باغ جان مگر؟ هر درختی غنچه‌های شعله‌ور می‌آورد روضه‎خوان می‌برد دل را پیش از این تا کربلا ناله‌ای امّا دلم را سوی «در» می‌آورد «بارالها خانۀ همسایه‌ها را گرم کن» مادری دست دعا انگار برمی‌آورد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4413@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹گریۀ بی‌اختیار🔹 کنار فضّه صمیمانه کار می‌کردی به کار کردن خود افتخار می‌کردی درخت‌های بهشتی به پایت افتادند همان شبی که هوای انار می‌کردی فقیر هرچه می‌آمد اسیر برمی‌گشت تمام عالمیان را دچار می‌کردی دلیل خندۀ حیدر! چه شد که بعد پدر مدام گریۀ بی‌اختیار می‌کردی؟ چه شد محبت همسایه‌ها؟ دعایت را چه مادرانه به آن‌ها نثار می‌کردی! تمام مردم اگر کور و کر، علی دیده‌ست فدک فدک همه جا را بهار می‌کردی و شقشقیه به نهج‌البلاغه رو آورد شبی که پشت به این روزگار می‌کردی چقدر خانه مرتب شد آن شب آخر اگر مریض نبودی چکار می‌کردی؟ 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1980@ShereHeyat