#امام_حسین علیهالسلام
#عاشورا
#غزل
🔹پیراهن مهتاب🔹
یک دشت پر از عطر خوش پیرهن توست
باور کنم این باغ گل سرخ، تن توست؟!
هی پلک زدم، زنده شد آن لحظه برایم
این چشم، پر از صحنۀ پرپر شدن توست
باید بروم سر به بیابان بگذارم
امروز که هر گوشۀ صحرا وطن توست
هفتاد و دو خورشید که افتاده بر این خاک
هفتاد و دو زخمی که نشان از بدن توست...
ای سورۀ شمسی که بر این خاک، غریبی
پیراهن مهتاب از امشب کفن توست
📝 #فائزه_زرافشان
✅ @ShereHeyat
#امام_حسین علیهالسلام
#عاشورا
#غزل
🔹جوشن کبیر🔹
هنوز داشت نفس میکشید؛ دیر نبود
مگر که جرعۀ آبی در آن کویر نبود
هزار و نهصد و پنجاه سال میگریم
بر آن تنی که پذیرای جای تیر نبود
دو چشم بیرمقش سورۀ دخان میخواند
به تن چه داشت؟ به جز جوشن کبیر نبود..
رسید طالب پیراهنی؛ دریغ نکرد
رسید سائل انگشتری؛ فقیر نبود
نمیسرود چنان و نمینوشت چنین
اگر که شاعر این قصّه ناگزیر نبود
شهید معرکه غسل و کفن نمیخواهد
ولی سزای تنش تکّهای حصیر نبود
📝 #سیدمحمد_بهشتی
🌐 shereheyat.ir/node/5651
✅ @ShereHeyat
#امام_حسین علیهالسلام
#عاشورا
#غزل
🔹عطر سیب🔹
بادها عطر خوش سیب تنش را بردند
سوختند و خبر سوختنش را بردند
نیزهها بر عطشش قهقهه سر میدادند
زخمها لالۀ باغ بدنش را بردند
دشنهها دور و بر پیکر او حلقه زدند
حلقهها نقش عقیق یمنش را بردند...
بادها سینهزنان زودتر از خواهر او
تا مدینه خبر آمدنش را بردند
یوسف آهسته بگویید، نمیرد یعقوب
گرگها یوسف گلپیرهنش را بردند
📝 #سیدرضا_جعفری
🌐 shereheyat.ir/node/4180
✅ @ShereHeyat
یکباره میان راه پایش لرزید
مبهوت شد، از بغض صدایش لرزید
زینب به چه خیره شد که اینگونه زمین
از نالۀ وامحمدایش لرزید؟
📝 #سیدمحمدمهدی_شفیعی
✅ @ShereHeyat
#امام_حسین علیهالسلام
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#عاشورا
فرازی از یک #مثنوی
🔹صد حنجره فریاد🔹
دید بالای بلندی ازدحام
صد حرامی، دور یک بیتُالحَرام
حملهور، بر کعبه دید اصحاب فیل
دشتی از نمرود گِرد یک خلیل..
کَعب نیها گِرد کعبه، در طواف
سنگها دارند قصد اعتکاف..
«دیدهای تلفیق خون و خاک را؟
بر زمین افتادن افلاک را؟»
دیدهای مرگی بدین حَد، باشُکوه؟
دیدهای تکیه دهد بر نیزه کوه؟
دیدهای پَرپَر، گُل احساس را؟
دیدهای یک یاس و، صدها داس را؟
دیدهای صد سنگ و یک آیینه را؟
نُو به نُو، صد کینۀ دیرینه را؟..
ماهتابی با شفق، آمیختهست
خون پیشانی به رویش ریختهست..
زخمهها در پردۀ بیداد بود
یک گلو، صد حنجره فریاد بود
::
دید بالای بلندی، خواهر است
دست او گه بر فلک، گه بر سر است
درد، در دل بود بر لب آه داشت
یا «رسولالله» و «یا الله» داشت..
هر دو تن، گویی دو بیجان پیکرند
شاهد جان دادن یکدیگرند
در صدای او، ولی جوهر نبود
جوهر گفتار، با خواهر نبود..
در نگاه خود، پیام صبر داشت
کوه را با استواری وا گذاشت
ای امید من برو اینجا مباش
خود نمک بر زخمهای من مپاش..
رُو به خیمه رهبری آغاز کن
خار، بَر کَن، راه طفلان باز کن
ماه من، منظومهام را کن رَصَد
بوی آتش بر مشامم میرسد..
آسمان در شب، پر از اَنجُم شود
در دل شب، قرص ماهم گم شود
جستجوی خویش را دنبال کن
گر نجُستی، روی در گودال کن..
کودکان ما همه دُردانهاند
گِرد شمع داغها پروانهاند
بر سر بیمار من تیمار باش
در کنارش کاروانسالار باش..
::
هر چه گفتش چشم بربند از حسین
زینب، امّا دل نمیکَند از حسین
داشت یک تن بیمِ جان دو امام
گاه در گودال، دل، گه در خیام
زین طرف، بییار، مانده یک غریب
ز آن طرف، بیمار میخواهد طبیب
مرغ دل، گه در حرم، پَر میکشید
گه به سوی قتلگه، سر میکشید..
بود زینب، مُحرِمِ حجّ وفا
گه به سوی مَروه، گاهی در صفا
زیر پایش دید میلرزد زمین
رنگ گردون، همچو روی شرمگین..
آبها، گویی تلاطُم میکنند
بادها هم، راه خود گم میکنند
جامه گردون در خُم نیلی زند
خود به روی خود، شفق سیلی زند
ز آسمان، خورشید باشد جلوهگر
یا که داغی را نهاده بر جگر؟..
رنگ از مهتابِ روی او پرید
بوی پرپر گشتن گُل را شنید
عشق، کوه صبر را از جای کَند
رفت سوی مجمر آتش، سپند
پای از ره ماند، امّا دل دواند
بر زمین چون سایه، خود را میکشاند..
با تن بیجان، سوی جانانه رفت
شمع، سوسو میزد و پروانه رفت..
آمد و دید از عِناد قوم کین
گوشوار عرش، بر روی زمین..
بانگ زد: آیین مهمانیست این؟
کافران! رسم مسلمانیست این؟..
آه ای نفرین بیحد، بر شما
نیست آیا یک مسلمان در شما؟
این گلو را مصطفی بوسیدهست
صد گُل از گلبرگ رویش چیدهست..
دیدۀ او، مشعل اُمّالقُراست
سینۀ او، لوح محفوظ خداست
سرخ بود این گُل، که بر آن رنگ زد؟
کی به یک آیینه، صدها سنگ زد؟
این شَفَقرخسار، ماه زینب است
کعبۀ دل، قبلهگاه زینب است..
از لبش دارد حیات، آب حیات
دست هَستی خواهد از دستش برات..
::
دیدهای در پیش چشم خواهری
خنجری و، قاتلی و، حنجری؟..
دیدهای روی حریر، الماس را؟
دیدهای داسی نبُرّد یاس را؟..
خواهر از این سو و از آن سو، عدو
بود یک خنجر، به روی دو گلو
گر چه او را طاقت دیدن نبود
همچنان وحی، آمد از بالا فرود
لیک با او هالهای از نور بود
چشم خفّاشان به رویش کور بود
از خدای عشق، نیرو میگرفت
صبر، زیر بازوی او میگرفت
پیکر بیجان خود را میکشاند
میفتاد و عشق او را میدواند
تا حسین از عزم او آگاه شد
صحنه بیش از زخمها، جانکاه شد
گفت، ای همسَنگر من خواهرم
ای تو ناموس خدا رُو در حرم..
باز سوی خیمهها پیمود راه
ای قلم برگرد سوی خیمهگاه..
بس زبان افصح اینجا لال شد
کسی چه میداند چه در گودال شد..
هر قلم اینجا شکسته بهتر است
جز لبان عشق، بسته بهتر است
::
نِی توان دارد زبان، بر گفتنش
نِی دلی را طاقت بشنفتنش..
آیههای عاشقی تفسیر شد
خنجری با حنجری درگیر شد..
باغ را عطر خدا پُر کرده بود
کربلا را دو صدا پر کرده بود
خواهری گفتا: به قربان سرت
بانویی گفتا: بمیرد مادرت
آسمانا، گریه سر کن بر زمین
«سر بریدند آسمان را در زمین»
📝 #علی_انسانی
✅ @ShereHeyat
#امام_حسین علیهالسلام
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#عاشورا
#غزل
🔹آخرین نگاه🔹
پیش از غروب بود، که آب از سرم گذشت
آهی کشیدم و نفس آخرم گذشت
من التماس ماندن و او شوق وصل بود
چون اشک از برابر چشم ترم گذشت
پنجاه و چار سال به او چشم دوختم
فرصت نشد که خوب به او بنگرم، گذشت...
یک آن تمام خاطرههایی که داشتیم
با آن نگاه آخرش از خاطرم گذشت
دلشوره داشتم که پس از او چه میشود؟
او رفت و باد از طرف معجرم گذشت
آتش گرفت خیمۀ قلبم، چه آتشی!
کار از به باد رفتن خاکسترم گذشت
دیدم بریدن نفس قتلگاه را
دیدم که روی خاک... نشد باورم، گذشت...
تا بود، آب در دل خیمه تکان نخورد
تا رفت، آب از سر اهل حرم گذشت
📝 #عباس_همتی
✅ @ShereHeyat
#امام_حسین علیهالسلام
#عاشورا
#غزل
🔹دلواپس🔹
برگشتهای بدون سوارت به خیمهگاه
در امتداد واقعه، در عصر اشک و آه
دلواپس کسیست نگاهت قدم قدم
گاهی اگر به پشت سرت میکنی نگاه
یالت چقدر سرخ... خیالت چقدر سرخ...
چشمت به خون نشسته چرا؟ آه ذوالجناح!
ای مرکب بهشت خدا! پس حسین کو؟
افتاده عرش روی زمین در کجای راه؟..
تنها رها به دشت... خدایا چه بیسپر!
سرها به روی نیزه... دریغا چه بیگناه!
فریاد «یا بُنَیَّ» جهان را گرفته است
بوی مدینه میوزد از سمت قتلگاه
📝 #فاطمه_عارفنژاد
✅ @ShereHeyat
میآید از سمتِ غربت، اسبی که تنهای تنهاست
تصویرِ مردی که رفتهست، در چشمهایش هویداست
یالش که همزاد موج است، دارد فراز و فرودی
امّا فرازی که بشکوه، امّا فرودی که زیباست
در عمق یادش نهفتهست، خشمی که پایان ندارد
در زیر خاکستر او، گلهای آتش شکوفاست
در جانِ او ریشه کردهست، عشقی که زخمیترین است
زخمی که از جنس گودال، امّا به ژرفای دریاست
داغی که از جنس لالهست، در چشم اشکش شکفتهست
یا سرکشیهای آتش، در آب و آیینه پیداست
هم زین او واژگون است، هم یال او غرق خون است
جایی که باید بیفتد از پایْ زینب، همین جاست
دارد زبان نگاهش با خود سلام و پیامی
گویی سلامش به زینب، امّا پیامش به دنیاست:
از پا سوار من افتاد، تا آنکه مردی بتازد
در صحنههایی که امروز، در عرصههایی که فرداست
این اسب بیصاحب انگار، در انتظار سواریست
تا کاروان را براند، در امتدادی که پیداست
📝 #محمدعلی_مجاهدی
🌐 shereheyat.ir/node/894
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از احرار | هیأت و جهانیاندیشی
#غزه_امتداد_کربلا
پویش ملی نذر آب💧
در ماه محرم و صفر جهت تهیه آب و حفر چاه در #فلسطین و #غزه
📝به نیت شهدا و بازماندگان:
🇵🇸کودکان🇵🇸مادران🇵🇸رزمندگان
🇵🇸پرستاران🇵🇸 پزشکان🇵🇸نیروهای
امداد و نجات 🇵🇸خبرنگاران 🇵🇸اسرا
💳واریز کمک:
۱. گروه فرهنگی شهید القدس
5029087001597700۲. خیریه رنگ زیتون
5041721113535455۳. گروه جهادی بنتالهدی
6273817010176190۴. بنیادخیریهجامعهایمانیمشعر
5041721113532122(روی عدد ضربه بزنید کپی میشود ☝️) پویش ملی #غزه_امتداد_کربلا محتوا و ایده درباره فلسطین جهت استفاده و اجرا در مراسم محرم و صفر 👇 🔹https://eitaa.com/uiaiir/398 🌍مجمع تشکلهای بینالملل در فضای مجازی: 🔹@uiaiir 💠 احرار | هیأت و جهانیاندیشی ✅ @ahrar1542
یک روز به هیئت سحر میآید
با سوز دل و دیدهٔ تر میآید
یکروز به انتقام هفتاد و دو شمس
با سیصد و سیزده قمر میآید
📝 #عباس_احمدی
✅ @ShereHeyat
#امام_عصر علیهالسلام
#انتظار_و_عاشورا
#مثنوی
🔹مهدی موعود🔹
کشتی باورمان نوح ندارد بیتو
زندگی نیز دگر روح ندارد بیتو
لحظهها در غم هجر تو کفن پوشیدند
همۀ خاطرهها زهر بلا نوشیدند...
یک طرف جنّتی از آیۀ قرآنی بود
یک طرف دوزخی از لشکر سفیانی بود...
آسمان تیره شد و پشت زمین تیر کشید
تا خزان خم شد و بر جدّ تو شمشیر کشید
آری این آیت حق مثل علی مظلوم است
او جگر گوشۀ زهراست، ولی مظلوم است...
آن که با شور دعا بر عرفات آتش زد
عطشش بر جگر نهرِ فرات آتش زد
بین تقدیر و عطش هَروله میکرد حسین
رفتنش خون به دل قافله میکرد حسین...
روز و شب بیتو ببین شام غریبان شده است
و سری بر سر نی قاری قرآن شده است
نخلها هم پس از این واقعه شاعر شدهاند
ذاکر حرّ و حبیب بن مظاهر شدهاند
داغ هفتاد و دو آلالۀ بیسر با توست
سیصد و سیزده آیینۀ باور با توست...
جادهها چشم به راهاند، بیا، زود بیا!
جان به لب آمده، ای مهدی موعود، بیا!
📝 #عباس_احمدی
🌐 shereheyat.ir/node/4091
✅ @ShereHeyat
#امام_حسین علیهالسلام
#عاشورا
#غزل
🔹عشق غیور🔹
میوزد در کربلا عطر حضور از قتلگاه
میکند انگار خورشیدی ظهور از قتلگاه
برگریزان است و پاییزان، در این طوفان رنگ
کاروانی میکند گویا عبور از قتلگاه!...
بال در بال کبوترها کدامین آفتاب
میکند پرواز تا آفاق نور از قتلگاه؟
باز عیسی میرود تا سیر خورشیدی کند
یا کلیم آورده خورشیدی به طور از قتلگاه؟
تا چه آمد بر سر قرآن؟ که میآید به گوش
نالۀ انجیل و تورات و زبور از قتلگاه
پیکر سی پارۀ قرآن به روی نیزههاست
یا سرِ خورشید افتادهست دور از قتلگاه؟...
رود رود زمزم اینجا شور و حال زمزمهست
تا چه سهمی میبَرد با این مرور از قتلگاه
شط در اینجا بر سر و بر سینه میکوبد که حیف
میبَرم با خود فقط چشمی نمور از قتلگاه
این که میجوشد ز طبع نینوایی شعر نیست
تا ابد این چشمه میگیرد شعور از قتلگاه
شعر ما هم چون دل ما کربلایی میشود
گر بیفتد در دل دیوانه شور از قتلگاه
درک سرخ ما ز عاشورا تو را کم داشتهست
لحظهای سر بر کن ای عشق غیور از قتلگاه
📝 #محمدعلی_مجاهدی
🌐 shereheyat.ir/node/4181
✅ @ShereHeyat