eitaa logo
شعر هیأت
10.7هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
186 ویدیو
16 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
غلتید میان خاک و خون گر تن ما یک موی نشد کم ز سر میهن ما بر بام جهان در اهتزازیم هنوز سبز است و سفید و سرخ، پیراهن ما 📝 @ShereHeyat
🔹قسم به خون شهیدان🔹 به ایستادن، آن دم که سنگ می‌بارند به کوه بودن، آن لحظه‌ها که دشوارند به دیدگان مصمم، به سینه‌های ستبر به بازوان دلیران که گرم پیکارند به پهلوانیِ مردان مرد، گاهِ نبرد که خم به ابرو و زانوی خود نمی‌آرند به اضطراب دل مهربان شیرزنان دمی که رو به خدا دست بر دعا دارند به مشت‌ها -گره دست‌های نوزادان- از آن نخست که پا روی خاک بگذارند به جوهر قلم قاضیان راد، آن دم که حلق خائن در هر لباس بفشارند قسم به خون شهیدان، به اشک راهروان که روز واقعه، گردان جنگ بسیارند قسم که این همه، ای بیرق عزیز امید به هر چه قله تو را جاودانه می‌کارند در این شبانه که گرگان چارسو هارند شکوهمند شبانان قصه بیدارند.. 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5272@ShereHeyat
از چادر خاکی و بغض بی‌نشان ما تا داغ‌های کهنۀ مانده به جان ما از جسم در گودال تا رأس به روی نی وه که چه‌ها دیده‌ست چشم آسمان ما بر پیکر ما از پی پیکارها مانده‌ست زخمی گران از دوستان و دشمنان ما.. آری همه دیدند پایانی نخواهد داشت جز با رشادت، با شهادت داستان ما بی نور تو، بی نور تو، ای آیۀ روشن تاریک‌تر، تاریک‌تر می‌شد جهان ما پیران بیایند و ببینند و بیاموزند درس اصول عشق‌بازی از جوان ما با هر «شهادت» می‌روی یک پله بالاتر آری تو ممتازی! عزیزی! «آرمان» ما 📝 @ShereHeyat
🔹زندگان جاوید🔹 نمرده‌اند شهیدان که ماه و خورشیدند که کشتگان وطن، زندگان جاویدند خلاف شمع، که می‌گرید از هلاکت خویش به روز رزم، سپردند جان و خندیدند.. به جان خصم فکندند لرزه همچون بید ولی چو کوه، ز باد اجل نلرزیدند بر آستان رضا، چون غبار بنشستند بر آسمان شرف، همچو مه درخشیدند به جنگ دشمن، اگر نقد جان نمی‌دادند به جان دوست، چنین منزلت نمی‌دیدند اگر به دیدۀ بیگانه‌اند، چون شب تار ولی به دیدۀ ما، همچو صبح امیدند به جان پاک شهیدان که زنده‌اند «رهی» دلاوران، که سزاوار جشن جاویدند 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5352@ShereHeyat
تو همچون غنچه‌های چیده بودی که در پرپر شدن خندیده بودی مگر راز حیات جاودان را تو از فهمیده‌ها فهمیده بودی 📝 @ShereHeyat_Nojavan
| 💠 (علیه‌السلام) «...أَنَّ ذِكْرَ الْمَوْتِ أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ» ...همانا یاد مرگ برترین عبادت است. 📗 الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا علیه‌السّلام، ص۳۳۹ 🔹بهترین عبادات🔹 تا قسمت ماست برگ برگ افتادن چون غنچه ز بارش تگرگ افتادن در زمرۀ بهترین عبادات بُوَد با هر نفسی به یاد مرگ افتادن 📝 @ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹معجزۀ تازه🔹 صدا شدی و صدایت هزار واحه سفر کرد هزار معرکه دید و هزار کوفه خطر کرد صدا شدی و صدا از گلو بریده برآمد صدا شدی و صدا در سکوت تیغ اثر کرد به نیزه تکیه زد، از راه‌ مستقیم سخن گفت سوار باد شد، از کوچه‌های فتنه گذر کرد صدات خیمه به خیمه، صدات خانه به خانه گذشت و سینه‌زنان را برای روضه خبر کرد صدات ابر شد و بر کویر دغدغه بارید صدات شعر شد و فتح قله‌های هنر کرد صدات بیرق هل من معین به بام فلق زد صدات یک‌تنه شب را به خون کشاند و سحر کرد صدات در همه‌جا، در تمام پهنۀ تاریخ درون بتکده‌ها چرخ خورد و کار تبر کرد به داد کوخ‌نشیان رسید و سنگ بنا شد بنای کاخ ستم را به لحظه زیر و زبر کرد و هرکجا که شهیدی… صدات در جریان بود و هرکجا که یزیدی… صدات سینه سپر کرد و هرکجا که به بن‌بست خورد راه تکامل صدات معجزۀ تازه‌ای برای بشر کرد صدا شدی و صدایت هزار حنجره جوشید صدا شدی و صدایت هزار واحه سفر کرد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5775@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹فجر صادق🔹 و رستاخیز تو از چشم دنیا خواب خواهد برد شب تشویش را آن نور عالمتاب خواهد برد بتاب ای فجر صادق! روشنی‌بخش حقایق باش وگرنه دین ما را جعفر کذّاب خواهد برد رسیده سامری با صوت سحرانگیز دقّ‌الباب... اگر دل دل کنیم ایمانمان را «باب» خواهد برد تویی تنها تو باب‌الله و وجه‌الله و سِرّ‌الله کدامین مدّعی سهمی از این القاب خواهد برد؟! کسی که رو بگرداند از آن لبخند، خواهد باخت کسی که از نگاه تو شود سیراب، خواهد برد نگاهت نغمۀ باران، نگاهت چشمۀ ایمان نگاهت خستگی‌ها را از این مرداب خواهد برد جهان در انتظار آن نماز جمعه در اقصاست قنوت روح‌بخش تو دل از محراب خواهد برد :: غزل را تا زدم، دادم به دست رود؛ می‌دانم که این لب‌تشنه را تا خیمۀ او آب خواهد برد 📝 @ShereHeyat
تا نام حسین بر لب مردم ماست در معرکه‌ها شکست دشمن پیداست معنای بلند لعن بر شمر و یزید «امروز شعار مرگ بر آمریکاست» 📝 @ShereHeyat
زینب که على با جلوات دگرى‌ست زهراى بتول در حیات دگرى‌ست از عشق حسین و فیض هم‌صحبتی‌اش او نیز سفینة النّجات دگرى‌ست 📝 @ShereHeyat
علیهاالسلام فرازی از یک 🔹مژدۀ سعادت🔹 الا که مقدم تو مژدۀ سعادت داشت به خاک‌بوسی راهت فرشته عادت داشت سلام بر تو که ماه جمادی الاول ز جلوۀ تو به رخ، هالۀ مسرّت داشت... سلام بر تو و بر هر زنی که از آغاز به پاس پیروی‌ات از حجاب زینت داشت تو از همان شجر پاک عصمت آمده‌ای که ریشه در دل قرآن و جان عترت داشت تو دست‌پرور آن مادر گران‌قدری که قلب پاک پیمبر به او ارادت داشت تو سر بر آینۀ سینه‌ای گذاشته‌ای که بوسه‌گاه نبی بود و عطر جنت داشت تو زیر سایۀ آن گلبُنی بزرگ شدی که هر چه داشت شکوفایی از نبوت داشت ندیده دیدۀ تاریخ چون تو بانویی که حق به گردن آزادی و عدالت داشت چه بانویی که پس از دختر رسول الله به هر زنی که تصوّر کنی شرافت داشت چه بانویی که ز فیض هدایت معصوم مقام و منزلتی هم‌تراز عصمت داشت چه بانویی که صبوری نمود چون زهرا چه بانویی که به قدر علی شهامت داشت چه بانویی که به حدّ کمال در همه حال اراده داشت، وفا داشت، عزم و همّت داشت... چه بانویی که همه عمر در نیایش شب هزار بار ز خود تا خدای هجرت داشت... دل تو بود پر از التهاب شوق حسین که لحظه لحظۀ عمرت از این حکایت داشت حسین نیز به شایستگی نثار تو کرد هر آنچه عاطفه و التفات و رأفت داشت نبود حاجت بوسیدن گلوی حسین حسین با تو هزاران هزار حجت داشت حسین از تو جدایی نداشت در هر حال مگر به خاطر اُنسی که با شهادت داشت... من و مکارم اخلاق زینبی؟ هیهات! کجا برابر خورشید ذره جرأت داشت تو آن یگانه اسیری که در چهل منزل به دوش خستۀ خود کوهی از رسالت داشت تو خطبه خواندی و بر هم زدی اساس ستم ستمگر از سخنت جا به خاک ذلّت داشت تو خطبه خواندی و در چهره‌ات تجسم یافت علی که در سخنش آیت فصاحت داشت پیام خون و شرف را به شام و کوفه رساند صدای روح‌نوازت که رنگ محنت داشت... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1795@ShereHeyat
علیهاالسلام فرازی از یک 🔹آیینهٔ زیبایی🔹 خانۀ فاطمه آن روز تماشایی بود که فضا جلوه‌گر از آیت زیبایی بود در بهاری که نسیمش نفس جبریل است گل ناز دگری رو به شکوفایی بود خانه‌ای را که خدا جلوهٔ عصمت بخشید در و دیوار پر از نقش شکیبایی بود تا بیایند به تبریک محمد؛ جبریل، با ملائک همه در حال صف‌آرایی بود به خدا، چشم خدا دست خدا وجه خدا ز جگر گوشهٔ خود گرم پذیرایی بود تا که قنداقهٔ او را به بر آورد حسن حالتی رفت در آنجا که تماشایی بود ساکت از گریه نشد تا که حسینش نگرفت این دو را چون که ز آغاز شناسایی بود دختری داشت در آغوشِ محبت، زهرا که سراپا همه آیینهٔ زیبایی بود دختری داشت سراپای همانند علی زینبی داشت که ذاتش همه زهرایی بود... به علمداری صحرای بلا کرد قیام رهبر قافلۀ عشق به تنهایی بود... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1184@ShereHeyat