#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
🔹اشک مهتاب🔹
کتاب آسمان ورق ورق شد
فرشته گریه افتاد
به گوش خانههای ابر پیچید
صدای نالهٔ باد
شبی سیاه بود و بیستاره
و ابرهای بیتاب
چکیده بود روی گونهٔ شهر
دو قطره اشک مهتاب
همان شبی که نخلها خمیدند
و شاخهها شکستند
جوانههای غصه در دلِ در خاک
دوباره حلقه بستند
کسی ستاره روی شانه میبرد
امام اوّلی بود
تمام کوچههای شهر، محوِ
غریبیِ علی بود
میان خانهای که تا دم صبح
پر از فرشتگان بود
صدای گریهای شنیده میشد
صدای کودکان بود
«حسین» مثل ابر، گریه میکرد
«حسن» غمی به دل داشت
شبی سیاه، توی سینهٔ خاک
علی ستاره میکاشت!
📝 #حمید_هنرجو
✅ @ShereHeyat_Nojavan
زمینه نوجوان؛ بهشت زیر پای مادره.mp3
1.99M
#فاطمیه
#زمینه
🔹بهشت زیر پای مادره🔹
لبم با اسم تو معطره
چشام حالا چشمۀ کوثره
داره دلم آرزوی بهشت
بهشت زیر پای مادره
مادر، دلم میخواد ببوسم خاک زیر پاتو
مادر، دلم میخواد دوباره بشنوم دعاتو
مادر، دلم میخواد که هستیمو بدم براتو
تو تموم زندگیم، بوده سایهت رو سرم
افتخار من اینه، که تو هستی مادرم
«مادرم یا زهرا یا زهرا»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اون روزی که از همه سختتره
امید هر کسی به مادره
اسمتو میبرم با افتخار
چادر تو پناه محشره
مادر، میشه یه رشته از چادر تو پناهم
مادر، مثه همیشه من محتاج یک نگاهم
مادر، شده نذر شما ناله و اشک و آهم
فاطمیه که میاد، غصهداره دل من
روضه خون میشه چشام، بیقراره دل من
«مادرم یا زهرا یا زهرا»
📝 #یوسف_رحیمی
✅ @ShereHeyat_Nojavan
زمینه نوجوان؛ خیمۀ عزا.mp3
973.6K
#فاطمیه
#زمینه
🔹خیمۀ عزا🔹
روضههای خونگی برپا میشه
با سوز و گداز مادرامون
خیمۀ عزا چقدر زیبا میشه
با چادر نماز مادرامون
من میشم خادم هیأت
با نگاه لطف مادر
سینه میزنم دوباره
زیر لب میگم یا حیدر
یا حیدر میگم، که دل فاطمه رو شاد کنم
یا حیدر میگم، دلو از غصهها آزاد کنم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عاقبت به خیریمون معنا میشه
با نور دعای مادرامون
روضهخون حضرت زهرا میشه
اشک و نالههای مادرامون
داره عطر و بوی غربت
اشک و آه بیصداشون
معنا میشه فاطمیه
توی بغض و گریههاشون
یا زهرا میگم، هر جا که روضهای برپا بشه
یا زهرا میگم، تا دلم خونۀ مولا بشه
📝 #سیدرضا_حسینی
✅ @ShereHeyat_Nojavan
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
🔹دل مهتاب میسوزد🔹
کسی آهسته میگرید
درون سینۀ زینب
دل او میزند پرپر
میان دستهای شب
حسین از گوشۀ چشمش
غمش را میکند جاری
حسن چون شمع میسوزد
میان خواب و بیداری
چرا این کودکان امشب
همه تا صبح بیدارند؟
کنار بستر مادر
سیهپوش و عزادارند
خداوندا چرا امشب
چراغ خانه خاموش است؟
چرا امشب علی گریان
به جمع بچهها پیوست؟
کسی دیگر نمیخوانَد
لالاییهای مادر را
دل مهتاب میسوزد
برای خانۀ زهرا
📝 #رودابه_حمزهای
✅ @ShereHeyat_Nojavan
زمینه نوجوان؛ پناه من.mp3
1.05M
#فاطمیه
#زمینه
🔹پناه من🔹
یا زهرا یا زهرا سلام
مادر یازده تا امام
سایۀ چادرت رو سرم
الهی که باشه مستدام
ای مادر اشکامو ببین
حالا که اینجا اومدم
قطرهترین قطره منم
به سمت دریا اومدم
قدم بر میدارم با هزار تا امید اینجا میام مادرم
تویی تکیهگاه من، همیشه پناه من، تویی یاورم
«یا فاطمه یا فاطمه»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
میگیرم درس بندگی
از تو همیشه مادرم
غم ندارم توی زندگی
وقتی تویی سایۀ سرم
هر جایی که خوردم زمین
پا شدم گفتم یا علی
میدونم فردا روشنه
وقتی که هستم با علی
روی مهر تو مادر، حساب میکنم تو هر، غم و مشکلی
یادم دادی تو غمها، توی اوج ماتمها، بگم یا علی
📝 #سیدرضا_حسینی
✅ @ShereHeyat_Nojavan
💠 عنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(علیهاالسلام) بِنْتِ رَسُولِ اللَّه(صلیاللهعلیهوآله)...
سادات به او مادر میگویند و غیرسادات آرزو دارند بتوانند به او مادر بگویند.
من اما همیشه دوست دارم به او مادربزرگ جوان بگویم.
مادربزرگها خوبیهای زیادی دارند مثل مهربانی؛ اما مهمترین چیزی که با آن شناخته میشوند قصهگویی است.
قصهها با روان بچهها گره میخورند.
بچهها با قصهها زندگی میکنند و بزرگ میشوند.
زندگیهای بدون قصه انگار چیزی کم دارند. چیزی در حد و اندازۀ خود زندگی.
آدمها بدون قصه انگار بزرگ نمیشوند.
اینکه چه کسی قصه را تعریف میکند به اندازۀ خود قصه مهم است.
مادربزرگی که بزرگترِ زنهای همۀ عالمهاست باید قصهای که تعریف میکند قشنگترین قصۀ همۀ جهانها باشد.
مادربزرگی که هنگام رفتن از دنیا توی وصیتنامهاش به همسرش نوشته است: سلام مرا به همۀ فرزندهایم تا روز قیامت برسان.
مادربزرگ برای همۀ بچههایش تا روز قیامت یک قصه تعریف کرده است.
قصهای که طولانی نیست وخیلی ساده و صمیمی است.
قصهای که هیچ وقت تکراری نمیشود و هربار که آن را بشنوی غم تازهای را از دلت بیرون میبرد.
قصه، خانوادگی است. شخصیت اصلی آن تا نیمۀ قصه یک زن است با پدر و همسر و دو پسرش.
مادر بزرگ هم خودش شخصیت اول قصه است و هم راوی است.
او بدون اینکه شخصیت محوری خودش را پررنگ نشان بدهد آرام آرام قصه را روایت میکند.
این روایت در کمال سادگی و صمیمیت، جذاب و شگفتانگیز است.
مادربزرگ روایتش را از اینجا شروع میکند که یک روز پدرش در خانهشان را میزند.
دختر در را باز میکند.
پدر سلام میکند. میگوید من امروز احساس ضعف دارم. آن عبای یمانی مرا بیاور و روی من بکش.
دختر این کار را انجام میدهد.
بعد از آن پسرش در میزند، بعد پسر کوچکترش و بعد همسرش.
آنها بعد از سلام متوجه یک رایحۀ پاک میشوند و از آن رایحه متوجه مهمانی که در خانه است.
قصه خیلی ساده و معمولی است اما کمکم شنوندهای که ما باشیم شناخت دیگری از اهل خانه پیدا میکنیم.
انگار اهل این خانه با اهل زمین خیلی فرق دارند.
انگار همۀ چیزهای سادۀ دیگر مثل آن عبا و مثل آن رایحه، غیرمعمولیاند.
حتی آن احساس ضعف انگار معنای دیگری میدهد.
اهل خانه همدیگر را خیلی دوست دارند و به هم خیلی احترام میگذارند. این از نوع سلام کردنشان پیداست.
آنها موقع سلام کردن اصرار دارند هم زمان هم نسبت خونی و ایمانیشان را متذکر شوند و هم مأموریت تاریخی و تکوینیشان را.
پدرم، فرستادۀ خدا
پسرم، صاحب حوضم
پسرم، شفاعت کنندۀ امتم
برادرم، جانشینم و صاحب پرچمم
دخترم، پارۀ تنم
...
شعر هیأت | کودک و نوجوان
💠 عنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(علیهاالسلام) بِنْتِ رَسُولِ اللَّه(صلیاللهعلیهوآله)... سادات به او ما
شخصیتهای صمیمی قصه بعد از ورود و سلام و اجازه همه به زیر آن عبا میروند.
مگر زیر آن عبا جای چند نفر است؟
راوی به این سؤال پاسخی نمیدهد. او داستان یک روز عادی از زندگی زمینی در خانهای را تعریف میکند که اهل آن زمینی نیستند، پس لزومی ندارد که این اتفاقات عادی با چارچوبهای مادی فهم شوند.
حالا راوی که همۀ اهل خانه را به سوی عبا هدایت کرده، خودش هم از فرستادۀ خدا اجازه میگیرد و به زیر عبا میرود.
او روایت را از زیر عبا ادامه میدهد.
فرستادۀ خدا با دست راست گوشۀ عبا را به سمت آسمان بالا میبرد و با خدا دربارۀ اهل آن خانه سخن میگوید و برایشان دعا میکند.
دعاهایی که به ما شناخت جدیدی از اهل خانه میدهد.
از اینجا راوی شگفتی دیگری را رقم میزند.
او در عین حال که در زیر عبا و در خانۀ خود است، بیواسطه از بارگاه خدا روایت را ادامه میدهد و اینبار گفتگوی خدا با فرشتهها و ساکنان آسمانها را تعریف میکند.
متن گفتگو بسیار جذاب است، اما شگفتآورتر، روایت بیواسطۀ مادربزرگ است که حکایت از حضور او در آن صحنه دارد.
مادربزرگ تعریف میکند که فرشتهها و ساکنان آسمانها از خدا میپرسند اینها که در زیر عبا هستند چه کسانیاند؟
حالا او پاسخ خدا را بیواسطه روایت میکند تا آنجا که خدا خودش از نقش محوری راوی پرده برمیدارد:
آنها فاطمه و پدرش و همسرش و دو پسرش هستند.
اینجا مادربزرگ به سراغ گفتگوی بزرگِ فرشتهها با خدا میرود، آنجا که از خدا اجازه میگیرد که به زمین بیاید و ششمین نفر از اهل آن عبا باشد.
راوی که این گفتگوی عرشی را شنیده است خبر از اجازۀ خدا به او میدهد.
بزرگ فرشتهها راهی آن خانۀ زمینی میشود و راوی هم برمیگردد به روایت آن خانه.
مادر بزرگ میگوید بزرگ فرشتهها به زمین آمد و به فرستادۀ خدا سلام کرد و سلام و پیام خدا را به او رساند. او با این که از خدا اجازه داشت اما از فرستادۀ خدا هم اجازه گرفت تا به زیر آن عبا بیاید.
بزرگ فرشتهها به زیر عبا میآید. اینجا باید مهمترین پیام خدا را به فرستادۀ خدا ابلاغ کند. یک آیه از کتاب خدا...
چیزی که به آن وحی میگویند...
شگفتی دیگر روایت اینجا رقم میخورد،
حالا مادربزرگ جوان، گزارشگر لحظۀ باشکوه وحی است:
«اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیرا»
قصه به اینجا که میرسد، راوی از گفتگوی فرستادۀ خدا و جانشینش سخن میگوید.
اگر این گفتگو نبود هیچکس نمیفهمید که چرا مادربزرگ دارد این قصه را برای ما تعریف میکند،
و کسی آداب شنیدن این قصه را نمیدانست.
قرار است این داستان در جان و دل و زندگی بچههای آنها تا روز قیامت چه تأثیری بگذارد؟
مادربزرگ جوان، حالا قسمت شیرین داستان را تعریف میکند؛
و اینکه بچهها باید این داستان را دور هم و نه تنها، بشنوند و برای هم تعریف کنند. او میخواهد بچههایش همیشه دور هم جمع باشند. این جمع شدن باید با محوریت دوستیِ اهل خانه باشد تا قصه اثر شگفت خود را بر جانها بگذارد.
قرار است گوش دادن به قصه تا روز قیامت غمها را از دل بچههای این مادر بردارد و گرفتاریهایشان را برطرف کند.
مادربزرگها وقتی قصهشان تمام میشود، بچهها جور دیگری شادند و چشمانشان برق میزند و دوست دارند حالاحالاها در خانۀ مادربزرگ بمانند...
✍🏻 #حسن_بیاتانی
✅ @telkalayyam
✅ @ShereHeyat_Nojavan
💠 مثل حاج قاسم...
کنار رهبرم هستم همیشه
شبیه مرد، مثل حاج قاسم
🖼 اثر زهرهسادات و زهراسادات طباطبایی
🔹 رویداد ملیهنری #جان_فدا
✅ @JanfadaArt
✅ @ShereHeyat_Nojavan
#حاج_قاسم_سلیمانی
🔹شهید زنده🔹
دوباره سرخه تموم دفترم
داره خون از چشای قلم میاد
پاشو کوچه رو خبر کن که بازم
شهید مدافع حرم میاد
وقتشه که عاشقا با خونشون
همه جای دنیا رو رنگی کنن
وقتشه دریاها آتیش بگیرن
وقتشه ماهیا دلتنگی کنن
تو که نیستی غنچهها به یاد تو
سر رو شونۀ شهادت میذارن
اگه اَبرای جهان گریه کنن
اشکاشون تموم میشه کم میارن
همه میدونن که سردار دلی
دل ما به مهر تو جون میگیره
بعد رفتنت نه تنها آسمون
که زمین هم بوی بارون میگیره
تو رگات خون حماسه جاریه
تو نشون ذوالفقاری میدونم
واسه غربتی که لالهها دارن
تو بهاری، تو بهاری میدونم..
مثه خورشید دل تو پرنده شد
تو دل حادثه شعلهور شدی
تو شهید زنده بودی همیشه
با شهادت ولی زندهتر شدی
بوی اقتدار و غیرت میپیچه
عطر آیههای قرآنی میاد
وقتی که روی لب ستارهها
اسم قاسم سلیمانی میاد
📝 #هادی_فردوسی
✅ @ShereHeyat_Nojavan
#حاج_قاسم_سلیمانی
🔹سردار آسمانی🔹
تو ما را بیسپر نگذار، سردار
بدون بال و پر نگذار، سردار
از آن حال و هوای آسمانی
زمین را بیخبر نگذار، سردار
📝 #سمیه_تورجی
✅ @ShereHeyat_Nojavan
#حاج_قاسم_سلیمانی
🔹آیۀ خورشید🔹
از سرزمین صبح میآمد
از کوچههای شرقی ایمان
در دستهایش آیۀ خورشید
در چشمهایش سورۀ باران
مردی که محکم بود مثل کوه
مردی که جاری بود مثل رود
مردی که از ایل پرستوها
مردی که از نسل شقایق بود
مردی که میفهمید صحرا را
مردی که با آهو رفاقت داشت
مردی که با گلها سخن میگفت
مردی که به دریا شباهت داشت
با قاصدکها متحد میشد
با مرکب طوفان سفر میکرد
از آب و از آتش نمیترسید
راحت به خط میزد، خطر میکرد
آوارگی بچهگنجشکی
آرامش او را به هم میریخت
پژمردگی غنچهای کوچک
در چشمهایش طرح غم میریخت
در سنگر امید میجنگید
زخمی، ولی غرق تبسم بود
او پاسدار صلح و آرامش
او حافظ لبخند مردم بود
از سرزمین صبح میآمد
با کولۀ بیدارخوابیها
میرفت تا فردای روشنتر
میرفت تا آنسوی آبیها
📝 #فاطمه_عارفنژاد
✅ @ShereHeyat_Nojavan
سرود؛ سلام مادر.mp3
2.57M
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#سرود
🔹سلام مادر🔹
چشمۀ کوثر جوشید
سورۀ کوثر خدا نازل شده
خدیجه چشمت روشن
زهرا اومده، شادیات کامل شده
دختر نبوت سلام مادر
مادر امامت سلام مادر
بانی سعادت سلام مادر
یاور ولایت سلام مادر
هستی مصطفی، روزت مبارک
معنی هَل اَتی، روزت مبارک
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عیدی میدن تو افلاک
جا نمونید از لطف حق، آی عاشقا
برات شهر مدینه
برات مشهد و نجف و کربلا
روشنی دنیا سلام مادر
ای پناه دلها سلام مادر
آرامش امروز سلام مادر
دلگرمی فردا سلام مادر
هستی مصطفی، روزت مبارک
ای به دل روشنا، روزت مبارک
📝 #محمدجواد_الهیپور
✅ @ShereHeyat_Nojavan
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
🔹گل یاس🔹
خورشید! بتاب و برکاتی بفرست
ای ابر! ببار آب حیاتی بفرست
ای باغ! گل یاس اگر میخواهی
بر حضرت زهرا صلواتی بفرست
📝 #رضا_حاجحسینی
✅ @ShereHeyat_Nojavan
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
🔹نور و لبخند🔹
روز مادر که روز شادی ماست
عید میلاد حضرت زهراست
آسمان، غرق نور و لبخند است
روز جشن فرشتههای خداست
روز میلاد دختری چون گل
روز میلاد بهترین مادر
آن که در شأن او فرود آمد
سورهٔ آسمانی کوثر
آفتابی که بر زمین خدا
روشنایی و مهر میپاشید
آن که پیراهن عروسی را
در همان شب به دیگری بخشید
در زمین عطر یاس پیچیده
دل مردم ز بوی غم خالیست
خنده سر میدهیم و خوشحالیم
چون که امروز روز خوشحالیست
همهجا غرق عطر و شیرینیست
همهجا شادیآور است امروز
جشن میلاد حضرت زهراست
باز هم روز مادر است امروز
📝 #سیداحمد_میرزاده
✅ @ShereHeyat_Nojavan
#امام_باقر علیهالسلام
🔹تو خودِ هفتآسمانی🔹
رفته بودم خانۀ او
تا به او چیزی بگویم
چون همیشه گل بگوید
من هم آنها را ببویم
حرفهایی که همیشه
بوی نان تازه میداد
حرفهایش مرده را هم
باز جان تازه میداد
دیدم او تنها نشسته
در حیاط باصفایش
تا رسیدم گوش جانم
پر شد از موج صدایش
او در آنجا حرف میزد
با دو تا قمریِ زیبا
دوستی و مهربانی
از نگاهش بود پیدا
با خودم گفتم که: ای مرد
تو بزرگی، تو تمامی
تو خودِ هفتآسمانی
به درستی که امامی
📝 #محمدکاظم_مزینانی
✅ @ShereHeyat_Nojavan
هدایت شده از شعر هیأت
در باغ دعا اگر بهار است از اوست
هر شاخه اگر شکوفهبار است از اوست
برخیز و بخوان زیارت جامعه را
این فصل اگر که پایدار است، از اوست
📝 #غلامرضا_شکوهی
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
🔹ماه نهم🔹
او دوستدار مؤمنان بود
او سینهای چون آسمان داشت
با هر کسی او مهربان بود
در سینه قلبی مهربان داشت
او بود در پرهیزکاری
تنها جوانِ روزگارش
بخشنده بود و دستگیری،
از بینوایان، بود کارش
همواره در دلهای مردم
او دانههای علم میکاشت
آنقدر دانا بود و عالِم
که دشمنش هم دوستش داشت
خورشید دانش در دلش بود
با آنکه او خیلی جوان بود
او بود مانند گل سرخ
خوشبوترین گل در جهان بود
نام عزیز او جواد است
او پیشوای شیعیان است
در بین چندین ماه تابان
ماه نهم در آسمان است
📝 #جعفر_ابراهیمی
✅ @ShereHeyat_Nojavan
#امام_علی علیهالسلام
🔹خورشید کعبه🔹
ببین چگونه چشم من
پر از خیال و خواهش است
من آن یتیم کوچکم
که تشنۀ نوازش است
اگر نوازشم کنی
چو غنچه باز میشوم
برای یک نگاه تو
پر از نیاز میشوم
تو اولین ستارهای
در آسمان قلبها
جهان نبود، بودهای
تو در جهان قلبها
برای درک روح تو
چقدر کودکم هنوز
تو بینهایتی و من
چو ذره کوچکم هنوز
تو از دیار کعبهای
سفر به سوی تو خوش است
تو بوی کعبه میدهی
چقدر بوی تو خوش است..
📝 #نسرین_صمصامی
✅ @ShereHeyat_Nojavan
🌸 گل نماز 🌸
از باغ جانمازم
آهسته پر کشیدم
رفتم به سوی باغی
یک باغ سبز و خُرّم
دیدم که گل در آن باغ
روییده دسته دسته
دیدم کنار گلها
یک شاپرک نشسته
آن شاپرک مرا دید
پر زد به سویم آمد
او با خودش گل آورد
آن را به چادرم زد
گفتم به شاپرک جان:
«این گل چه خوب و ناز است»
او شادمان شد و گفت:
«این گل، گل نماز است»
📝 #محمد_عزیزی
✅ @ShereHeyat_Nojavan