سربلند
سراپا اگر زرد و پژمردهایم
ولی دل به پاییز نسپردهایم
چو گلدان خالی لب پنجره
پر از خاطرات ترک خوردهایم
اگر داغ دل بود، ما دیدهایم
اگر خون دل بود، ما خوردهایم
اگر دل، دلیل است، آوردهایم
اگر داغ، شرط است، ما بردهایم
اگر دشنۀ دشمنان، گردنیم!
اگر خنجر دوستان، گردهایم!
گواهی بخواهید، اینک گواه:
همین زخمیهایی که نشمردهایم!
دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست، عمری به سر بردهایم
✍🏻 #قیصر_امینپور
🏷 #شعر_پایداری
🇮🇷 @Shere_Enghelab
روشن است...
هرچند به شور و اشتیاق آمدهاند
داساند و به پابوسی باغ آمدهاند
این قوم که روشن است تاریکیشان
امروز به کشتن چراغ آمدهاند
✍🏻 #علی_داودی
🏷 #حادثه_تروریستی_شیراز
🇮🇷 @Shere_Enghelab
وجدان جهان!
نیّات پلیدشان برآورده نشد
بر بار ضلالشان کسی گُرده نشد
از آنچه که پیش آمده در شاهچراغ
وجدان جهان چگونه آزرده نشد؟!
✍🏻 #ناصر_فیض
🏷 #حادثه_تروریستی_شیراز
🇮🇷 @Shere_Enghelab
هوای گریه...
شکسته بالِ نوپروازها، زخمی شده پرها
بمیرم من، چه بهتی هست در چشم کبوترها!
گلوله رد شده بی اِذن، هنگام اَذان از صحن
ترک خوردهست آیینه، پریده رنگ مرمرها
ببین! روی مفاتیح پدرها لاله روییده
ببین! بوی شقایق میدهد مُهر برادرها
سر سجاده، جایی در میان سجدۀ آخر
هوای گریه دارد چادر زخمی مادرها
چه بی لالایی و بی سرصدا خوابیدهاند آرام
عروسکهای خونآلود در آغوش دخترها
یکی سقا شده، آبی رسانده دست مجروحین
یکی تنها شده، روضه گرفته بین پیکرها
چه زیبایند این پروانههای شمعدرآغوش
چه آرامند روی دامن مولایشان سرها
تو شاعر! از علیاکبر بخوان در گوش اشعارت
تو مداح! از علیاصغر بگو بالای منبرها
اگر فتنه، اگر غوغا، اگر آشوب، اگر بلوا
بمان در قلعۀ ایمان و در باروی باورها
خدایا! از تو و پیغمبرت در مکتب تکفیر
برای قتل ما پاداش میخواهند کافرها
شهادت سیب سرخی بود روی شاخۀ تقدیر
که افتاد از قضا در دامن باآبروترها
✍🏻 #فاطمه_عارفنژاد
🏷 #شهدای_حرم_شاهچراغ
🇮🇷 @Shere_Enghelab
شاگرد حسین!
چشمان تو دید، هر چه این شهر ندید
شاگرد حسین! دانشآموز شهید!
ای شهد لبِ تو از عسل شیرینتر
برخیر ببین که قاسم از راه رسید
✍🏻 #فائزه_امجدیان
🏷 #شهدای_حرم_شاهچراغ | #دانشآموز_شهید
🇮🇷 @Shere_Enghelab
رفیق شهیدم
ایران نکند به راه ایمان تردید
از حملۀ گرگها نخواهد ترسید
فردا سه هزار حاج قاسم رویَد
از خون همین سه دانشآموز شهید
✍🏻 #محمدتقی_عارفیان
🏷 #شهدای_حرم_شاهچراغ | #دانشآموز_شهید
🇮🇷 @Shere_Enghelab
اینجا چراغی هست
هنگام مغرب بود
وقت نماز دستهجمعی با درختان شد
گنجشکها از راه،
میآمدند و شور بسیاری نمایان شد
فواره قامت بست
تکبیر او تلقین او بود و نمیدانست
گلدستهها مبهوت
گلها همه حیران و ناآرام... طوفان شد
صحن حرم خونین
حالا صدای نحس رعد و برق میآید
جمع کبوترها
ناگاه پاشید از هم و دنیا پریشان شد
یکبار دیگر آه
دارد صدای بغض گوهرشاد میآید
آیینهها ماتاند...
نمنم غزل بارید در شیراز و باران شد
اینجا چراغی هست
این شاه با خود نور امید فرج دارد
با هر شهید آری
دلهای ما ثابت قدم در راه ایمان شد
✍🏻 #عاطفه_جوشقانیان
🏷 #شهدای_حرم_شاهچراغ
🇮🇷 @Shere_Enghelab
این خاکِ همیشه سبز...
خون، گل شد و خاک لالهکاری شده است
جوشیده و یک چشمۀ جاری شده است
این خاکِ همیشه سبز را میبینی
با خون شهید آبیاری شده است
✍🏻 #سیدعلی_نقیب
🏷 #شهدای_حرم_شاهچراغ | #ایران_اسلامی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
«نامهای از بهشت»
برای آرتین
در جمعهٔ تلخی که به خانه بازگشت...
آرتین! خوشآمدی! ما، چشمانتظار بودیم
بهتر شدهست دستت؟ ما بیقرار بودیم
یادت میآید آرتین؟ در آن حرم در آن شب
مثل ستارههایِ دنبالهدار بودیم
آن شب قطاری از نور، سوی بهشت میرفت
ما را تو خوب دیدی، در آن قطار بودیم
آرتین! بگو به خواهر، در جشن ازدواجش
پای قرار هستیم، پای قرار بودیم
آرشام، در بهشت است اما هنوز با تو
همبازی است و همراه، ما ماندگار بودیم
ما را خدا صدا کرد رفتیم سمت دریا
ما رود رود رفتیم ما آبشار بودیم
بر روی تخت وقتی از ما سؤال کردند
دیدیم بغض کردی، ما آن کنار بودیم
آرتین! ببین برایت باران شدهست ایران
ما نیز گریههای بیاختیار بودیم
آرتین! گلم! از امشب، تو مرد خانه هستی
محکم بمان عزیزم! ما استوار بودیم
آرتین! برای ایران، سردار دیگری باش
ما عاشقانه یکعمر با این دیار بودیم
بهتر شدهست دستت؟ بهتر شدهست حالت؟
آرتین! خوشآمدی! ما، چشمانتظار بودیم
✍🏻 #میلاد_عرفانپور
🏷 #شهدای_حرم_شاهچراغ | #آرتین
🇮🇷 @Shere_Enghelab
معنا شد...
با رمز حجاب، غائله برپا شد
تا پای ضریح، پای دشمن وا شد
با پیکر غرق خون بانوی شهید
آزادی و زندگیِ زن معنا شد
✍🏻 #مهدی_شریفی
🏷 #شهدای_حرم_شاهچراغ | #زن_زندگی_شهادت
🇮🇷 @Shere_Enghelab
آرمان
آشوبگران جوانِ ما را کشتند
در زیر شکنجه، جانِ ما را کشتند
ما دست ز آرمان نخواهیم کشید
هرچند که آرمـان ما را کشتند
✍🏻 #مهدی_شریفی
🏷 #شهید_آرمان_علیوردی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
نمیمیری تو هرگز
مادر کجا بودی که چشمان تو تار است؟
مادر کجا بودی که زخمت بیشمار است؟
پیشانی تو، ماهِ پیشانیبلندم
آیینهای از ششجهت در انکسار است
مقتل مگر دارد خیابانهای این شهر؟
در این حوالی شمر در گشت و گذار است؟
مادر بمیرد پیرهن بر تن نداری
مادر بمیرد پهلوان من شکار است
انگشترت مثل خودت در هم شکسته
مانده نگینی که مرا سنگ مزار است..
با خود نگفتند آرزو داری، جوانی؟
در خانه مادر داری و چشم انتظار است؟
جان میدهی اما نمیمیری تو هرگز
جان میدهی و مرگ از تو در فرار است
تو میروی ای آرمان من، ولی باز
با رفتن تو آرمانت برقرار است
از کربلای تو هزاران لاله خیزد
یاد تو تکرار شکوهِ این تبار است
این زخم پهلوی تو خواهد کشت ما را
این روضه از روز دوشنبه برقرار است
✍🏻 #طاهره_ابراهیمنژاد
🏷 #شهید_آرمان_علیوردی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
خونی تازه
آن دشمن بیحیای بیآوازه
امروز دوباره ریخت خونی تازه
مردان بلندهمتِ با غیرت!
محتاج شماست شهر بیاندازه
✍🏻 #حامد_اهور
🏷 #شهید_آرمان_علیوردی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
مدافع حرم
امروز وطن پیشقدم میخواهد
در معرکهها تیغ دو دم میخواهد
برخیز برادر رشیدم برخیز
خاک تو مدافع حرم میخواهد
✍🏻 #فرزانه_قربانی
🏷 #شهید_آرمان_علیوردی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
دلیل راه
راه از بیگانه میجستیم، آخر گم شدیم
خانۀ خود را نمیدیدیم و سر در گم شدیم
کوچۀ تاریخ ما تکرار خود ناباوریست
ما مکرّر ما مکرّر ما مکرّر گم شدیم
پایمان در مسجد اما دستمان بر جام بود
بی وضو در کوچۀ الله اکبر گم شدیم
ای یتیم خانۀ همسایه از ما دور شو
فقر پیدای تو را دیدیم و در زر گم شدیم
با علی بودیم، تا وقتی علی عمّار داشت
شهر را گشتیم امّا بی ابوذر گم شدیم
با شهیدان تا کنار جبهه آری بودهایم
خط در آتش ماند و ما سنگر به سنگر گم شدیم
ما گلوی زخمیِ بیسیمِ بی فرماندهایم
حاج قاسم! حاج قاسم! ما که دیگر گم شدیم
تا شهیدان بینمان بودند مقصد گم نبود
بی شهیدان یک به یک معبر به معبر گم شدیم
ای برادر! عشق - این آتش - دلیل راه بود
هرچه در ما بیشتر افروخت کمتر گم شدیم
✍🏻 #محسن_ناصحی
🏷 #جهاد_تبیین | #بصیرت
🇮🇷 @Shere_Enghelab
باز شهیدم کن
مثل گل لاله، شعلهور از بادم
چون گل شیپوری، زادۀ فریادم
جوشش خونم من، شعرم و پر دردم
کو قلم سرخی، تا کند ایجادم
سینه سپر کردم، باز شهیدم کن
تا که ببینم در، معرکه جان دادم
منتظر سنگم، تا که شوم تکثیر
تا که ببینی با، آینه همزادم
خون مرا دشمن، چونکه به ناحق ریخت
پاک شدم همچون لحظۀ میلادم
اسلحۀ دشمن، جهل خودیها شد
جهل خودیها آه، کی رود از یادم
مرثیۀ شیراز، مرثیۀ مشهد
روضه همان روضهست، زخمی الحادم
حرف شهادت شد، حاجت من را داد
من که دخیلی بر پنجره فولادم
آه پر از درد شاهچراغم من
در دل این مجلس اشک گوهرشادم
قلب پدر مجروح، جسم پسر خونین
ناله بلند است آه، شاخۀ شمشادم
چادر خونین را، کاش نمیدیدم
روضه چه سنگین شد، از نفس افتادم
این شب پاییزی، میرود اما من
منتظر صبحِ نیمه خردادم
✍🏻 #عباس_همتی
🏷 #شعر_پایداری | #شهدای_حرم_شاهچراغ
🇮🇷 @Shere_Enghelab
شکوفاتر
آیینه شکست و باز، زیباتر شد
دریا که به صخره خورد، دریاتر شد
هر زخم که با تبر به این سرو زدند
آن زخم جوانه زد، شکوفاتر شد
✍🏻 #فائزه_امجدیان
🏷 #ایران_اسلامی | #شعر_پایداری
🇮🇷 @Shere_Enghelab
ای وطن
ای بیقرار، ای غم سرشار، ای وطن
ای زخمخورده از در و دیوار، ای وطن
چادرنمازِ خونیِ گلدار، ای وطن
شمشیرِ در نیام گرفتار، ای وطن
تاریخِ موبهمو شده تکرار، ای وطن
این شعر نیست، این غم آتش گرفتهایست
این اشک نیست، زمزم آتشگرفتهایست
این شِکوِه نیست، پرچم آتشگرفتهایست
این خیمۀ محرّم آتش گرفتهایست
آتش تو را مباد سزاوار، ای وطن..
در عین سرو بودنِ خود، سایهافکن است
در اوج سربلندی و عزّت، فروتن است
کاری که در رشادت مردان میهن است،
چیزی شبیه حضرت عباس بودن است
برخیز پا به پای علمدار، ای وطن
گاهی اگر به دشت، نسیم ملایمیم
مانند کوه در شب طوفان مقاومیم
تا زندهایم، ریشهکَنِ ظلم و ظالمیم
یک انتقام سخت، بدهکار قاسمیم
ای داغدارِ قافلهسالار، ای وطن
معشوق را شکفته و خندان که دیده است
خندان میان خیل سواران که دیده است
از سمت جادههای خراسان که دیده است
اینقدر کوچههای چراغان که دیده است
چشمانتظارِ لحظۀ دیدار، ای وطن
✍🏻 #مهدی_جهاندار
🏷 #ایران_اسلامی | #شعر_پایداری
🇮🇷 @Shere_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز جنگ منطقه جنگ رسانههاست...
📹 شعرخوانی استاد #کلامی_زنجانی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
سروهای رشید
رو به آیینه، پیش شاهچراغ
یکبهیک شمعها شهید شدند
سویِ چشم سپیدۀ فردا
نورِ پیشانی امید شدند
رنگ و روی صدایشان خون بود
دستهای دعایشان خون بود
همه سرتابهپایشان خون بود
اینچنین شد که روسفید شدند
فصل پاییز بسته بود کمر
تا شود سهم باغ خون جگر
هر یک از سروها به رغم تبر
قد برافراشته، رشید شدند
همه راهی شدند تا خورشید
زیر پا ماند سایۀ تردید
بودهاند آنچنان که «عاشَ سَعید»
آخر عمر هم سعید شدند
جهل اینبار هم مرکّب بود
باز آشوب و غم لبالب بود
گرچه آغاز غصهٔ شب بود
اولِ صبحِ روزِ عید شدند
با صدای گلوله خواب شدند
شب تاریک را جواب شدند
ناگهان سوختند و آب شدند
شمعها اینچنین شهید شدند
✍🏻 #امیر_رسولی
🏷 #شهدای_حرم_شاهچراغ
🇮🇷 @Shere_Enghelab
حقوق بشر!
آشفته نمیشود چرا خواب جهان؟
از دور نیفتاده چرا چرخ زمان؟
آیینۀ خون شد حرم شاهچراغ!
این است حقوق بشر مدّعیان؟
✍🏻 #ناصر_فیض
🏷 #حادثه_تروریستی_شیراز
🇮🇷 @Shere_Enghelab
بابالرضا
در وسعتى از صحن تو ديدم اجابت را
بر قامت گلدستهها، باران رأفت را
در آستان نور تو، «جاى ملالى نيست»
بايد بهجا آورد هردم شكر نعمت را
از فتنههاى بى امان بايد پناه آورد
شاهِچراغ اينجا بشويد گرد غفلت را
در آستان تو كبوترها سبكبالاند
گردِ حرم دارند امّيد شفاعت را
در حوضِ خون، آرى كبوترها ادا كردند
لبتشنه با خون گلو، غسل شهادت را
السّابقون السّابقون، از عشق مىگفتند
آن عاشقانى كه چشيدند اين زيارت را..
بابِ شهادت باز شد در اين حرم يعنى
آقا نشان دادى خودت راه سعادت را
آقا خلاصه زائرانت خوب فهميدند
بابالرضا هم مىدهد رزق شهادت را..
✍🏻 #محمدمهدی_عبداللهی
🏷 #شهدای_حرم_شاهچراغ
🇮🇷 @Shere_Enghelab
داغِ دل
با دل بستن به صِدقِ گفتارِ کلاغ
شش هفته تبر زدند بر پیکرِ باغ
از کاشتن کینه چه خواهد رویید؟
جز داغِ نشسته بر دلِ شاهچراغ
✍🏻 #محمدرضا_بازرگانی
🏷 #حادثه_تروریستی_شیراز
🇮🇷 @Shere_Enghelab
من مادر آرتینم
زنی دیدم آنروز از غصه سرشار
که میگفت من مادر آرتینم
و میگفت من با همین چادر خود
چنان کوه در سنگر حفظ دینم
من از نسل «دَباغ»هایم در این خاک
اگر خصم را سیلی آتشینم
رسیدهست تا آسمان شاخ و برگم
ولی ریشۀ محکمی در زمینم
بمیرم من ای کاش و هرگز نبینم
که در آتش شک بسوزد یقینم
خوشا من که چون مادران شهیدان
ز چادرشب خود ستاره بچینم
ببین در دلم غیرت زینبی را
که من تازه برگشته از اربعینم
مگر من بمیرم که صد پاره گردد
به دست چنین گرگها سرزمینم
✍🏻 #حسن_زرنقی
* خانم طاهره دباغ مبارز انقلابی، محافظ امام و رزمنده دفاع مقدس و از بیانگذاران سپاه و نماینده مجلس.
🏷 #شعر_پایداری | #زن_زندگی_شهادت
🇮🇷 @Shere_Enghelab
هدایت شده از کانال رسمی محمدحسین ملکیان
و اما صحبتی با بعضی دوستان
سکوت شما تا وقتی و زمانی قابل توجیه بود. خود من در اولین متن هایی که نوشتم گفتم نباید به کسانی که سکوت کرده اند خرده گرفت چرا که هر کس شاید دلیلی برای سکوتش داشته باشد. الان هم بر همان باورم. اما اجازه بدهید دلایل احتمالی این سکوت را برای مخاطبان مان و مخاطبان تان بازگو کنم.
عزیزان!
سکوت این روزهای بعضی صاحبان قلم و شاعران و نویسندگانی که شواهد و قرائن و سبقه و تریبون های مورد استفاده شان نشان می دهد با جمهوری اسلامی ایران هستند دلایلی دارد به شرح زیر:
یک. شاید به زعم خودشان در شناخت جبهه حق و باطل به مشکل برخورده اند. یعنی شبهه دارند. پیشنهاد می شود این عزیزان تا زمان برطرف شدن شبهه، لقمه شبهه دار نخورند!
دو. فکر می کنند حرف زدن فایده ای ندارد. پیشنهاد می شود "کلمه"، این ابزار تاثیرگذار را برای همیشه زمین بگذارند. ابزاری که به کار نیاید یا جایش توی جعبه ابزار نیست یا کسی که آن ابزار را در اختیار دارد بلد نیست با آن کار کند!
سه. پشت روایت هایی از این قبیل که در فتنه چونان شتر دو ساله باش... یا در فتنه سکوت پیشه کن... یا غیره و ذلک پنهان شده اند. پیشنهاد می شود به سکوت شان برای همیشه ادامه دهند. چون اوضاع، فتنه خیز است. این فتنه که تمام شد فتنه بعدی در راه است. آب ها هم که از آسیاب افتاد هرکسی اندازه خودش زبان دارد! لات کوچه خلوت بودن هنر نیست.
چهار. می ترسند فحش بخورند. عزیزان! این فحش ها پای شما نوشته شده. بخورید یا نخورید بعداً با شما حساب می شود!
پنج. به تعبیری، وسط بازی می کنند. کسی که وسط بازی کند از دو طرف سنگ می خورد.
شش. دست شان بند است! یعنی یک دست شان را برای بشکن زدن آماده کرده اند و دست دیگرشان را برای سینه زدن. منتظرند ببیند کدام مجلس عَلَم می شود!
هفت: "من سیاسی نیستم!" . این هم سنگر جالبی ست. هرچند می دانم دارید شوخی می کنید، اما باید بگویم حضورهای چشمگیرتان در جلسات و شب شعرها و مجالسی که هر یک به نوعی با سیاست گره خورده این ادعای تان را نشنیده می گیرد! ابی با آن هارت و پورتش از مذمت های به کار بردن این جمله در امان نماند! شما که دیگر فرهنگسازان یک ایدئولوژی هستید! حواس تان باشد. شما چه بخواهید چه نخواهید از دید دیگران سیاسی هستید. چون آن "دیگران ها" معتقدند دین از سیاست جدا نیست. اصلاً به همین دلیل است که سال هاست می گویند دین باید از سیاست جدا شود.
هشت:
می ترسند. ورق را برگشته می بینند. روی فراموشکار بودن دیگران حساب باز کرده اند. روی فراموش کارها حساب باز نکنید. فراموش کارها یادشان می رود شما روی آن ها حساب باز کرده اید! فراموش کارها معمولا حافظه ی بلند مدت شان خوب کار می کند! گذشته های دورِ دور را به خاطر می آورند! برای حساب باز کردن کمی دیر اقدام کرده اید!
آتش نشان ها ساعت ها دور هم می نشینند منچ و ماروپله بازی می کنند و چای می نوشند و والیبال بازی می کنند و می گویند و می خندند و حقوق می گیرند برای روزی که ناگهان زنگ ها به صدا در بیاید و جان شان را کف دست شان بگیرند و بروند وسط آتش. بیچاره نظام که سال ها اسباب مسافرت ها و تفریح ها و هتل گردی ها و رستوران گردی ها و پاکت گرفتن های یک عده را فراهم کرد دلخوش به این روزها! آتش دارد جان و مال یک عده را می سوزاند و آژیرهای خطر به صدا در آمده و آتش نشان ها نشسته اند ماروپله بازی می کنند!
درود بر کسانی که جبهه شان را مشخص کردند، با هر نیتی و با هر سطح آگاهی و با هر تفکری. آن ها حداقل با آیینه اتاق شان که خلوت می کنند کسی که در آیینه می بینند را می شناسند!
به خودم می بالم که با وجود تمام نقض ها و زشتی های درونم که با پرده ی نفاق از چشم خودم و دیگران پوشاندم، در این یک مورد پرده را کنار زدم و گفتم من هم هستم. کمم ولی هستم.
خودم را از این هزارتوی توجیهات بیرون کشیدم و به همه نشان دادم. من سعی کردم آتش نشانی باشم که فقط می خواهد شعله های آتش را کمتر کند. حال، این که کجای این میدانِ بزرگِ غبارآلود ایستاده ام قضاوتش با مردم.