eitaa logo
شعر انقلاب
2.5هزار دنبال‌کننده
480 عکس
146 ویدیو
2 فایل
انقلاب اسلامی ایران در آینۀ شعر ارسال پیام: @Shaere_Enghelab
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شعر انقلاب
نذر شهادت نقاره می‌زنند... چه شوری به پا شده‌ست؟ نقاره می‌زنند... که حاجت‌روا شده‌ست؟ نقاره می‌زنند... نوای جنون کیست؟ بر سنگ‌فرش صحن حرم خط خون کیست؟ آهنگ دیگری‌ست که نقاره می‌زند خون کبوتری‌ست که فواره می‌زند هنگامه تقرب حبل‌الورید شد آن‌کس که داشت نذر شهادت شهید شد.. عشاق دوست غسل زیارت به خون کنند سرمست عطر یار، هوای جنون کنند چاقوی کفر در کف تکفیر برق زد جادوی غرب، شعله به دامان شرق زد گر ابن ملجمی به مرادی رسد چه باک؟ حاشا که اوفتد علم «یا علی» به خاک حاشا که دست تفرقه مسحورمان کند از گرد آفتاب حرم دورمان کند هم‌سنگریم و همدم و همراه و هم‌قسم آری به خون فاطمیون حرم قسم ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
محرم پر از آه و پر از غم بود امشب حرم لبریز ماتم بود امشب دوباره گل به گل داغ کبوتر محرم در محرم بود امشب ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
اُمّت عشق از داغ حرم که شعله‌ور می‌گردیم در دایرۀ خوف و خطر می‌گردیم ما اُمّت عشقیم و امام ما گفت: «ما را بکشید زنده‌تر می‌گردیم» ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
زنده‌تر پابوس تو این بار به سر می‌آییم از صحن و رواق و بام و در می‌آییم حالا که در شهادت اینجا شده باز ما را بکشند! زنده‌تر می‌آییم ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
رزق شهادت حرم یکپارچه غرق دعا و معنویت بود و قلب زائران لبریز از عشق و محبت بود در و دیوارها با زائران تسبیح می‌گفتند دل آیینه‌ها سیراب از نور هدایت بود نماز مغرب و شیرینی هم‌صحبتی با حق قنوت لاله‌ها چشم‌انتظار استجابت بود صفوف بندگی یک یک نماد وحدت خلق است به‌جز خالق، چه معبودی سزاوار عبادت بود؟ شبیه ابن ملجم ناجوانمردی رسید از راه که قلبش از علی‌گویان پر از اکراه و نفرت بود صدای دلخراش تیر دل‌ها را پریشان کرد دل شاهِ چراغ اما قوی و باصلابت بود سیاهی با سلاح کینه زد بر سنگر خورشید چقدر این دیو بدسیرت سراپایش قساوت بود اگرچه تیرهای داعشی شلیک شد آن روز اگرچه خصم تکفیری به دنبال جسارت بود تن خونین گل‌هایی که پرپر شد میان باغ تن مظلوم زائرهای سرشار از ارادت بود خدا گلچین نمود از بین آن‌ها بهترین‌ها را سعادت داشت هرکس رزق آن روزش شهادت بود ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
باب بهشت از عطر دل‌انگیر خدا پر شد باغ از لالۀ تازه‌اش بگیرید سراغ یکبار دگر شهید... یعنی باز است یک باب بهشت از حرم شاهچراغ ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
خادم حرم در گوش دلت نوای چاووش حسین خوش‌عاقبتی مزد سیه‌پوش حسین برگرد و بگو چگونه ما هم برسیم از خادمی حرم به آغوش حسین ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
حبیب حرم در ماه حسین پاک و طاهر شد و رفت در خیمۀ عباس جواهر شد و رفت آغوش حسین بن علی باز که شد این مرد حبیب بن مظاهر شد و رفت ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
ای بادۀ جهل کرده سرمست، تو را جز باد بگو چه مانده در دست، تو را با اسلحۀ پُر این‌چنین جار نکش جاروکش این حرم حریف است تو را ✍🏻 🇮🇷 @Shere_Enghelab
امضا تو خادمی و به این حرم، حسّاسی از خون تو، می‌وزد چه عطرِ یاسی! در روضه، شهادتت شد امضا، وقتی دیدند غلامِ حضرتِ عباسی ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
لالۀ چلچراغ یکبار دگر نشست داغی بر داغ از لالۀ چلچراغ روشن شده باغ از عرش به فرش، ریسۀ سرخ بکش ای باغ شهید داده، ای شاهچراغ ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
شهید عشق اندوه من یک شعر بی‌پایان غمبار است هر بیت آن از خون دشتی لاله سرشار است نجوای لب‌هایی عطش‌نوش از حرم پیچید باید شهادت خواست آری مرگ بسیار است گلدسته هم می‌دید همراه کبوترها زخم عمیقی بر تن آن روح تب‌دار است در روزگار شبهه، در قحطی ایمان دید عصیان به دستش تیر دارد، فکر رگبار است وقتی شهید عشق می‌شد در حرم تنها می‌دید راه دوست راهی سهل و دشوار است آن راه پایانش شهادت بود و می‌فهمید شیرین‌ترین لحظه برای وصل دلدار است ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
شوق پرواز شوق پرواز در دل ما بود تا دم مرگ یک نفس ماندیم همه در راه آسمان بودند من و یک عده در قفس ماندیم قسمت آسمانیان پرواز قسمت ما اسارت و ماندن با نگاهی که غرق حسرت بود چقدر داد می‌زدم: من! من! ما اسیر و غریب، اما نه پادگان در اسارت ما بود گاه باید نرفت و باقی ماند در ته دره بود و بالا بود اَلرَّمادی و سامرا، بغداد هر کجا بود با خدا بودیم هر نسیم عطر آشنایی داشت شکر، نزدیک کربلا بودیم این اسارت هنوز هم باقی‌ست همه غافل از این که ما هستیم کوچه‌ها محو در فراموشی‌ست باز مثل غریبه‌ها هستیم ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
ای انتظار شهیدان الشام...الشام...الشام... غربت‌شمار شهیدان اندوه... اندوه... اندوه... ای شام تار شهیدان می‌خواهم ای شام نیلی! آنقدر آتش بگریم تا عاقبت گم شوم گم، گم در غبار شهیدان می‌خواهم آن‌سان بگریم تا در تَف خون بپیچد پژواک فریادهای دنباله‌دار شهیدان هیهات هیهات هیهات: بانگ اناالحقّ عشق است هیهات‌گو می‌روم من تا پای دار شهیدان ای عشق آلوده دامن! شاید شفیع تو باشم گر روز محشر برآرم سر از تبار شهیدان جان بر لب آمد کجایی؟ ای خون‌بهای من و عشق! الغوث الغوث الغوث ای انتظار شهیدان ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
حج ناتمام آورده است بوی تو را کاروان به شام پیچیده عطر واعطشای تو در مشام... هفتاد و یک ستاره که بر نیزه رفته‌اند، صف بسته‌اند پشت سر تو به احترام... تو مرگ را به سُخره گرفتی و دیگران دلخوش به دینِ بی‌خطرند و مقام و نام طولی نمی‌کشد که جهان بشنود که نیست حجّی قبول‌تر ز همین حجّ ناتمام آن‌قدر دور نیست که دستی به انتقام تیغ تو را دوباره برون آرَد از نیام ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
مسافر من خورشید به خون نشسته‌ام، آه! رسید آهِ منِ دلشکسته تا ماه رسید ای عمّه! کمک کن که ز جا برخیزم انگار مسافر من از راه رسید! ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
معزّ المؤمنین سیاست داشت، اما مثل حیدر بود در میدان که تیغ تیز میدان می‌دهد سَیّاس را برهان سراسر عزت و فتح است و باطل کردن نیرنگ اگر هم بسته باشد مجتبی با دشمنش پیمان.. حسن تنها نه در منزل اسیر حیلۀ زن بود که بین لشکر خود بود تنها بین نامردان حسن البته تنها نیست وقتی در کنار او حسین و زینبش هستند با عباس یک گردان به بازو حرز حیدر، بر سرش عمامۀ احمد به روی لب همیشه ذکر مادر داشت تا پایان بپرس از کوچه‌ها بعد از علی‌بن‌ابی‌طالب کدامین شانه در تاریکی شب می‌بَرَد اَنبان؟ کسی که گرد فرشش را تبرک می‌برد جبریل نشسته با موالی روی خاک و خورده آب و نان مُعزّ المؤمنین است او بپرس از مردم نجران کریم اهل‌بیت است او بپرس از سورۀ انسان.. ✍🏻 🏷 علیه‌السلام 🇮🇷 @Shere_Enghelab
سلمان بیا باران شو و جاری شو و بردار سدها را به پیکارِ «نخواهد شد» بیاور «می‌شود»ها را ببین، کورُش هم اینجا خواب بیداری نمی‌بیند به سوی زندگی بشتاب و بگذار این جسدها را تو را بانگ بلال از دور سوی خویش می‌خواند برای خسروان بگذار لحن باربدها را صدای روشنی می‌آید از ژرفای نخلستان‌ سبد بردار پر کن از مناجاتش سبدها را غریبی در دیار خویشتن‌؟ مهمان شهری شو که «اهل بیت‌» می‌خوانند آنجا نابلدها را کرامت را ببین‌، پیغمبران شهر دانایی‌ به تدبیر تو می‌بندند راه عبدودها را ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
نایب الزّیاره ای نسیم صبحدم که از کنار ما عبور می‌کنی زودتر اگر رسیدی و دست و صورتی به گوشۀ ضریح او کشیدی و از شمیم وصل شادمان شدی، لطف کن از تمام شاخه‌ها و برگ‌ها رودها و چشمه‌ها کوه‌ها و تپّه‌ها از تمام گام‌ها، شتاب‌ها، درنگ‌ها با دلی شکسته، یاد کن لطف کن از تمام بازمانده‌ها از تمام غنچه‌های بی‌پناهِ غزّه و عراق و شام از عقیق‌های بی‌یمن از اویس‌های بی‌قرَن از کبوترانِ تشنه و به هم فشردۀ منا با دلی شکسته، یاد کن ای نسیم صبحدم، سفر به خیر نایب‌الزّیاره باش! ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
نذر کربلا دلم کجاست تا دوباره نذر کربلا کنم و این گلوی تشنه را شهید نیزه‌ها کنم برآن شدم که بغض سرخ این گلوی خسته را شبی دوباره وقف آن صدای آشنا کنم برآن شدم که دست‌های ناشکیب خویش را فدای آن دو دست پاک از بدن جدا کنم شما اسیر دست‌های پر فریب شب شدید و من برآن شدم به آفتاب اقتدا کنم... مرا به عاشقی، مرا به مرگ سرخ خوانده‌اند دلم کجاست تا دوباره نذر کربلا کنم ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
شاهراه آسمان بر شاهراه آسمان پا می‌گذارم این کفش‌ها دیگر نمی‌آید به کارم آورده‌ام آهِ دلِ جامانده‌ها را سنگینی آن بغض‌ها شد کوله‌بارم آواره‌تر از رودها، صحرا به صحرا خود را به امواج خروشان می‌سپارم پاداش حج، در هر قدم! اجر کمی نیست در این صفا تا مروه طی شد روزگارم خرما تعارف می‌کند، لبخند شوقی از پینه‌های دست‌هایش شرمسارم تیر هزار و سیصد و هشتاد و هشت است تا کربلا زخم تنت را می‌شمارم این ازدحام شهر، خلوتگاه راز است من هم دلم را با تو تنها می‌گذارم ذکر مصیبت می‌کند لب‌های خشکت بر زخم‌های تو چگونه خون نبارم؟ در کربلای غربت تو، تاب ماندن... از کربلایت پای برگشتن ندارم من آمدم، بی‌شک تو هم می‌آیی آخر ای مهربان! ای روشنی‌بخشِ مزارم! از راه برمی‌گردم اما از تو هرگز... ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
هجرت شقایق زد سوگ سرخ یاران بار دگر شررها بر جمع هم‌سرایان بر خیل هم‌سفرها از وادی سپیده پیکی ز ره رسیده کز هجرت شقایق بازش بود خبرها غوغای مادران است دشنام بر پلیدان چاووش این شهیدان غم‌نالۀ پدرها باران سوگ و ماتم بارد دوباره نم‌نم از ابر بی‌قراری بر سینه‌ها و سرها باور نمی‌ کند دل دزدیده خصم قاتل با پنجۀ شقاوت از باغ حق ثمرها گویید خصم دون را، زنجیری جنون را ماییم در مصافت آمادۀ خطرها ما از عشیرۀ خون، رویین‌تنان عشقیم شمشیر ما شهادت ایمانمان سپرها هرگز نمی‌تواند این باغ را بسوزد طوفان آتش‌افروز با یاری تبرها آیین پرگشودن کی می‌توان زدودن سوزند گر ز مرغان این‌گونه بال و پرها خفاش اگر بریزد خون ستاره، غم نیست باشد شبان تیره آبستن سحرها این امت دلاور زین پس بسانِ کوثر زاید بسی رجایی بسیار باهنرها ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
پا در رکاب عشق اراده کن که جهانی به شوق راه بیفتد به سینۀ همه، آن شور دل‌بخواه بیفتد پیاده‌ها همه پا در رکاب عشق تو باشند و سایۀ علمت بر سر سپاه بیفتد بجوشد از دل سنگش هزار چشمۀ زمزم نگاهتان که به هر سنگ روسیاه بیفتد کسی که روضه به روضه شکست پای غم تو چطور باز در اندیشۀ گناه بیفتد؟ عجیب نیست که در گیر و دار حنجر و خنجر گذار این همه عاشق به قتلگاه بیفتد زمان زمان غریبی عشق نیست مبادا دوباره لشکر دشمن به اشتباه بیفتد! ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
رزمایش هرچند که آسمان سراسر دود است با چشم دلت نگاه کن مشهود است موکب موکب، قدم قدم، صف در صف رزمایش لشکرکشی موعود است ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
حب الحسین یجمعنا جاده در پیش بود و بی‌وقفه سوی تقدیر خویش می‌رفتیم در صفوف پیادگانِ بهشت موج در موج پیش می‌رفتیم شعرِ کشف و شهودمان در راه غرق تصویر و فکر و عاطفه بود وصل، ابعاد تازه‌ای می‌یافت اربعین، بهترین مکاشفه بود تا مقام خلوص و یکرنگی راه کم مانده بود و من مشتاق پیِ هر گام جلوه‌گر می‌شد کوچه‌باغی به ساحت اشراق قصد کردم کمی درنگ کنم موکب برگزیده‌ای دیدم روی دیوارهای کاگلی‌اش پرچم داغدیده‌ای دیدم نقش خورشیدِ ترمه‌کوب شده روی پرچم دل مرا می‌بُرد چشم‌های به خون نشستۀ او زائران را به کربلا می‌برد بغض کردم کمی جلو رفتم میزبان آمد و تبسم کرد بی‌تکلف درست مثل خودم عربی فارسی تکلم کرد گفتم: اشلونک، ایها الساقی؟ - حرف‌ها داشت در دل تنگش - گفت: شُکراً! مرا هوایی کرد استکان‌های چای پررنگش گوشه‌ای دنج چای نوشیدم غرق در بغض و حیرت و نجوا به خودم آمدم... یکی می‌گفت: «موکب اهل سنت است اینجا» بغض آنقدر پافشاری کرد که سرانجام گونه‌ام تر شد لحن نجوای من عوض شده بود حیرتم با جنون برابر شد سر بی‌تن هنوز هم بر نی داشت آیاتی آشنا می‌خواند لبِ خورشیدِ ترمه‌کوب شده اهل توحید را فرا می‌خواند ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab