چشمی به تخت و بخت ندارم مرا بس است
یک صندلی برای نشستن کنار تو ...!
#حسین_منزوی✨
@Shere_naab
در شیوهی معشوقی هرچند که استادی
از حال من آموزد زلف ِتو پریشانی...
#فغانی_شیرازی✨
@Shere_naab
جان میدهد نسیم خوشش اهل عشق را
دارد مگر نفس ز لب لعل یار صبح
#صائبتبریزی🌸
#صبحتون_زیبا☕️
@Shere_naab
رخ زیبای تو
هر صبح تماشا دارد
خنده کن تا ز گلستان لبت، گل بارد
باز کن دیده که
خورشید کند جلوه گری
ناز کن تا همه عالم به تو دل بسپارد...
#محسن_خانچی🍃
@Shere_naab
هم تو مگر پیالهاے، بخشے از آن مے ڪهن
ور نه شراب دیگرے نشڪند این خمار را
#وحشی_بافقے🌸
@Shere_naab
روسری وا می کنی، خورشید عینک می زند!
دسته گل غش می کند،پروانه پشتک می زند!
کفش در می آوری، قالی علامت می دهد!
جامه از تن می کَنی، آیینه چشمک می زند!
هر کسی از ظّنِ خود در خانه یارت می شود
گاز آتش می خورد! یخچال برفک می زند!
میوه ها با پای خود تا پیش دستی می دوند
آن طرف کتری به پای خویش فندک می زند!
روبرویم می نشینی، جشن بر پا می شود
صندلی دف می نوازد!، میز تنبک می زند!
درد دلها از لبت تا گوش من صف می کشند
پیش از آن چشمت به چشم من پیامک می زند!
عشق من! این روزها با اینکه درگیر توام
باز هم قلبم برای قبلها لک می زند!
زندگی گر چه برای پر زدن می سازدش
عاقبت نخ را به پای بادبادک می زند!
عشق گاهی با پر قو صخره را می پرورد
گاه سنگین می شود، چکش به میخک می زند!
باز هم با بوسه ای راه تو را می بندم و
حرف آخر را همین لبهای کوچک می زند!
#ناشناس 🌸
@Shere_naab
تا نکند وفایِ تو در دل من تغیّری؛
چشم نمیکنم به خود تا چه رسد به دیگری.
#سعدى🌸
@Shere_naab
چه دَوَم که اسب صبرم نرسد به گرد وصلش
چه کنم که شاخ بختم زِ قضا به بر نیاید
#خاقانی🌸
@Shere_naab
مرا سخن به نهایت رسید و فڪر به پایان
هنوز وصف جمالت نمیرسد به نهایت
#سعدے🌸
@Shere_naab