eitaa logo
شـعـــــرنـاب
4.1هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
6 فایل
خامش نشسته شـعرم ، در پیش دیدگانت ای شیوه ی نگاهت،از #شعرناب خوش تر زیبـــاترین و نـــاب تــــــرین اشعار کلاسیک ومعاصر در #کانال‌شـعــــرناب. آیدی جهت تبادل: @Fatemeh_t287 پل ارتباطی ما: https://harfeto.timefriend.net/16528142314913
مشاهده در ایتا
دانلود
میانه تابستان... - @mer30tv.mp3
3.76M
صبح 15 مرداد ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بر طلوع صبح چشمانت سلام ...♥️
صبحانه ام یک فنجان چایِ بهارنارنج است وکمی مهربانی ... وقتی رسم عاشقی‌ست و محبت همین صبح‌ بخیرهای دور و نزدیک است ، دلم را شاد میکند ! سلام . امروزت بهشت ...🌞🌱 شاد باش و دلی را شاد کن ... ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎    ‎‌‌‎‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌           ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎
دمید صبح و نشد گرم چشمِ راحتِ ما سپیده‌دم نمکی بود بر جراحت ما ...! ... ‎‌‌ ‎‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌ ‎‌‌‌ ‎‌ ‌‌ ‎‌‌‌ ‎‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌ ‎‌‌‌ ‎‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌ ‎ ‎‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌ ‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
•••┈✾~🥲~✾┈••• ‌ ‌‌‌ ‌ بار دیگر تشنه ام ای آسمان باران بگیر باز هم در ریشه ی خشکیده ام جریان بگیر یا که روی ساقه و گلبرگ های من ببار یا برای مریم پژمرده ام گلدان بگیر غصه دارم مثل گنجشکی که جفتش رفته است پس سراغم را فقط در خانه ای ویران بگیر تا نبارد چشم هایم با عبور هر نسیم شال او را از کنار نرده ی ایوان بگیر رفتنش را قوری و قندان خالی شاهدند در نبودش فال تلخم را از این فنجان بگیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖇♥️ بقول : "بی‌یادِ تو یک لحظه نفس می‌نزنم من ای دوست! گَرَم یاد نداری چه توان کرد؟" آره والا. کاری نمی‌توان کرد...
گذشت صحنه‌ی بوسیدنت که از رویا نگاه شیفته‌ی دوربین عقب‌تر بود تو رفته بودی و ماه از پی‌‌ تو می‌آمد برای دیدن فردا... زمین عقب‌تر بود به روح آینه _جادو شدی_ اثر کردی گذشتی از دل آتش‌فشان، خطر کردی سوار بال کدام اژدها سفر کردی؟ که از تو افعی دیوارچین عقب‌تر بود و آن شب از تو چه گفتند رود و جنگل و کوه؟ که من به سوی تو می‌آمدم گروه‌گروه برای کشف جهان تو با تنی مجروح گذشتم از شب و میدان مین عقب‌تر بود پریده بود هزاران کبوتر از دهنم جلوتر از خود من می‌دوید آمدنم بغل گرفت تو را اشتیاق پیرهنم که دست‌های من از آستین عقب‌تر بود دلم به عشق تو بود آشنا، به غم نه هنوز گذشته بودم از آیینه‌، از عدم نه هنوز تو باورم شده بودی ولی خودم نه هنوز که شک من به جهان از یقین عقب‌تر بود صدا زدی که کجا می‌روی؟ به شب برگرد و بوسه‌بوسه همین راه را به لب برگرد من این طرف‌تر از اندیشه‌ام، عقب برگرد... و هر چه آمدم، آن سرزمین عقب‌تر بود...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سخت است به اجبار به جمعی بنشینی وقتی دلت از عالم و آدم زده باشد