eitaa logo
شـعـــــرنـاب
4.1هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
6 فایل
خامش نشسته شـعرم ، در پیش دیدگانت ای شیوه ی نگاهت،از #شعرناب خوش تر زیبـــاترین و نـــاب تــــــرین اشعار کلاسیک ومعاصر در #کانال‌شـعــــرناب. آیدی جهت تبادل: @Fatemeh_t287 پل ارتباطی ما: https://harfeto.timefriend.net/16528142314913
مشاهده در ایتا
دانلود
مرا کیفیت چشم تو کافیست ریاضت کش ببادامی بسازد @Shere_naab
نسیم آورده مویش را بنا کرده به رقصیدن گل از گل می شکوفد با لبش هنگام خندیدن هوا سرد است یا رُژ میزند بر گونهٔ سیبش؟ چه غوغا می شود گلبرگ روی برف پاشیدن گلستانی به پا کرده خدا بر قامتش امّا چنان میترسد از بوسه که گل میترسد از چیدن @Shere_naab
صد خانه ی دین سوخت به هر رهگذر از تو کافر نکند آنچه تو کردی، حَذر از تو... @Shere_naab ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
حال من گاهی رضاخانی ست گاهی رازی ام کشف الکل ، یا حجابت هردو مستم می کند ... !
چه ڪسے روے ِلبان ِتو شڪر ریخته است؟ قهوه ے ِچشم ِتو را باز قجر ریخته است؟ هدفش چیست از این تلخے و شیرینے ها؟ آنڪه در "خیرُعمل" هاے تو شر ریخته است عاشقت بوده خدا و به گمــانم قندیل اشک ِاو بوده ڪه از عصر ِحجر ریخته است گونه‌ے ماه گُل انداخته با دستانت از هر انگشت ِ تو صد گونه هنر ریخته است مستے ِ چشم ِ تو باید ڪه چنین غرق ڪند بس ڪه انگور به دریاے ِخزر ریخته است واے اگر خیره شود صاعقه‌ات میسوزم روے ڪبریتِ نگاهِ تو خطر ریخته است نیست قالیچه اے از موے ِتو ابریشم تر پیش ِپایت چقدر شانه به سر ریخته است فتح ِ اندام ِ تو با هیچ رقم ممڪن نیست اینهمه برف ڪه بر ڪوه و ڪمر ریخته است زل به هرڪس بزنے ڪار ِدلش ساخته است روے ِ خط ِ مژه هاے ِ تو تبر ریخته است سالها هم بروے باز شنیـــدن داری در صدایت نفس ِ مرغ ِ سحـر ریخته است پُر شد از "ریخته" فنجان ِ ردیـف ِ غزلم نوش ِجانت ڪه فقط خون ِجگر ریخته است... @Shere_naab
تبسم کردی و صبحم چه زیبا شد، دل افروزم خوشا چشمی که صبح او، به لبخند تو وا گردد... @Shere_naab
نظر از تو برنگیرم همه عمر تا بمیرم که تو در دلم نشستی و سر مقام داری @Shere_naab
درین‌گلشن نه‌ گل دیدم نه رمز غنچه فهمیدم ز دل تا عقده وا شد چشم حیران بود در دستم @Shere_naab
آمدی دیوانگی هر دم به راه انداختی در دلم افسانه ای از غم به راه انداختی چشمها سبزِ بهار و تن سپید و گونه سرخ نقشی از زیباییِ پرچم به راه انداختی مخملِ جادو رها کردی به روی شانه ات جنگلی از موی ابریشم به راه انداختی خنده هایت شد مونالیزاترین حالاتِ عشق شیوه های دلبری کم کم به راه انداختی با دوسیبِ سرخِ لبهایت پذیرایم شدی سور و ساتِ چای و قلیان هم به راه انداختی آمدی مانندِ باران در کویرِ آرزو چشمه های کوچکِ زمزم به راه انداختی این غزل را غرقِ دلتنگی نوشتم خیسِ خیس بس که زیرِ گونه ام شبنم به راه انداختی @Shere_naab