چشم تا باز کنم، فرصت دیدار گذشت
همه ی طول سفر، یک چمدان بستن بود
#قیصر_امین_پور
@Shere_naab
ای مطلعِ شرقِ تغزل، چشمهایت
خورشیدها سر میزنند از پیش پایت
ای عطر تو از آسمان نیلوفریتر
پیچیده در هُرمِ نفسهایم، هوایت
آیینه ی موسیقیِ چشم تو، باران
پژواکِ رنگ و بوی گل، موجِ صدایت
با دستهایت پل زدی ای نبضِ آبی
بر شانههای من، پلی تا بینهایت
پس دست کم بگذار تا روز مبادا
در چشم من باقی بماند جای پایت
#قیصر_امین_پور
@Shere_naab
سر به زیر و ساکت و بی دست و پا میرفت دل
یک نظر روی تو را دید و حواسش پرت شد
#قیصر_امین_پور
@Shere_naab
عصر جدول های خالی، پارک های این حوالی
پرسه های بی خیالی، نیمکت های خماری
رو نوشت روزها را،روی هم سنجاق کردم:
شنبه های بی پناهی ، جمعه های بی قراری
#قیصر_امین_پور
@Shere_naab
.
صبح از سفر سخت زمان می آید
زآنسوی زمین و آسمان می آید
شب را به فراسوی زمین رانده به خشم
صبحی که نفس نفس زنان می آید
🖋#قیصر_امین_پور🌸
#صبحتون_بخیر ☕️
@Shere_naab
چشم ها، پرسش بی پاسخ حيرانی ها
دست ها، تشنه ی تقسيم فراوانی ها
با گل زخم، سر راه تو آذين بستيم
داغ های دل ما، جای چراغانی ها
حاليا! دست کريم تو برای دل ما
سرپناهی ست دراين بی سروسامانی ها
وقت آن شد که به گل، حکمِِ شکفتن بدهی!
ای سرانگشت تو، آغازِ گل افشانی ها
فصل تقسيم گل و گندم و لبخند رسيد
فصل تقسيم غزل ها وغزل خوانی ها
سايه ی امن کسایِ تومرا بر سر، بس!
تا پناهم دهد از وحشت عريانی ها
چشم تو لايحه ی روشن آغاز بهار
طرح لبخند تو پايان پريشانی ها
#قیصر_امین_پور
#شعر_ناب ✨