eitaa logo
کانال ܢܚ݅ܫܝ‌ ܫܠࡐ‌ܨ
1.1هزار دنبال‌کننده
17.1هزار عکس
4.7هزار ویدیو
54 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
سر ز مستی برنگیرد تا به صبح روز حشر.... هر ڪه چوݩ مݩ در ازل یڪ جرعه خورد از جام دوست... حافظ سلام صبح تون بخیر لحظه هاتون مملو از عشق و امید
هر روز همان روز را زندگی کن و بدین سان تمامی عمر را به کمال زیسته ای ...
📝 هنری : اگر گفتی آن چیست که برای هر کسی واجب است ، حتی واجب‏تر از نانِ شب ؟ الین : ایمان به خدا؟ امنیت نیست؟ سلامتی چی عزیزم؟ هنری : یکی که آدم باهاش درددل کند ! کسی که آدم را درک کند ! همین ... 👤 کورت ونه گات
مرا وقتی گرفتار خودم بودم صدا کردی (محمدرضا طاهری) اشعار عاشقانه محمدرضا طاهری مرا وقتی گرفتار خودم بودم صدا کردی مرا ازمن، مرا از قیدِ من بودن رها کردی دوباره روی ماهت محو شد در رشته های شب تو با زیبایی‌ات این حرف‌هارا نخ نما کردی نماز عشق می خواندم،امامم حضرت دل بود کنارم بی تکلّف ایستادی، اقتدا کردی به هم نزدیک بودیم، آتش از لب‌هات می‌تابید دلت می‌خواست لب‌های مرا، امّا حیا کردی من از خود نیمه‌ای را دیده بودم "عاقل" اما تو مرا با نیمه ی دیوانه ی من آشنا کردی
گفتم ازعشق نشانی به من خسته بگو گفت به جزعشق حسین هرچه ببینی بدلیست.⁦❤️⁩ 🍁اسلام علیک یاعبدالله حسین (ع)⁦🍁 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
شکسته باد دلم ( حسین منزوی ) شعرهای زیبا و خواندنی حسین منزوی الا که از همگانت عزیزتر دارم شکسته باد دلم، گر دل از تو بردارم اگر چه دشمن جان منی، نمی دانم چرا ز دوست ترت نیز، دوست تر دارم بورز عشق و تحاشی مکن که با خبری تو نیز از دل من ، کز دلت خبر دارم قسم به چشم تو، که کور باد چشمانم اگر به غیر تو با دیگری نظر دارم کدام دلبری؟ آخر به سینه، غیر دلی که برده ای تو؟ دل دیگری مگر دارم؟ برای آمدنم آن چه دیگران دانند بهانه ای است که من مقصدی دگر دارم دلم به سوی تو پر می زند که می آیم به شوق توست که آهنگ این سفر دارم اگر به عشق هواداری ام کنی وقت است که صبر کرده ام و نوبت ظفر دارم
#مولانا شب رفت صبوح آمد غم رفت فتوح آمد خورشید درخشان شد تا باد چنین بادا
شکسته باد دلم ( حسین منزوی ) شعرهای زیبا و خواندنی حسین منزوی الا که از همگانت عزیزتر دارم شکسته باد دلم، گر دل از تو بردارم اگر چه دشمن جان منی، نمی دانم چرا ز دوست ترت نیز، دوست تر دارم بورز عشق و تحاشی مکن که با خبری تو نیز از دل من ، کز دلت خبر دارم قسم به چشم تو، که کور باد چشمانم اگر به غیر تو با دیگری نظر دارم کدام دلبری؟ آخر به سینه، غیر دلی که برده ای تو؟ دل دیگری مگر دارم؟ برای آمدنم آن چه دیگران دانند بهانه ای است که من مقصدی دگر دارم دلم به سوی تو پر می زند که می آیم به شوق توست که آهنگ این سفر دارم اگر به عشق هواداری ام کنی وقت است که صبر کرده ام و نوبت ظفر دارم
کوی عشق است ( عرفی شیرازی ) کوی عشق است و همه دانه و دام است این جا جلوه ی مردم آزاده حرام است این جا هر که بگذشت در این کوی به بند افتادست طایر بی قفس و دام کدام است این جا آن که هر گام بلغزید در این کوی برفت صنعت راه روان لغزش گام است این جا عشرت بزم تو زآن ست که محنت بر ماست صبح آن ناحیه وقتی است که شام است این جا برو از عشق مچین معرکه ای شیخ حرم طفل را شیوه ی بازیچه حرام است این جا شوق موسی چه که آن مه چو بر آید بر بام مشعل طور کمندافکن بام است این جا در حرم ذکر بتی دیر نشین خاص من است لله الحمد که این زمزمه عام است این جا عشق بنشست ز پا در ره ی جویایی قرب زاغ اندیشه همان کبک خرام است این جا سر تقدیر در آن نشأ رسد شحنه به گوش سر این مسأله نگشای که خام است این جا عرفی از هر دو جهان می رمد الا در دوست همه جا وحشی از آن است که رام است این جا
ای یوسف خوش نام ما (مولوی) اشعار زیبا و خواندنی مولانا جلال‌الدین محمد بلخی ای یوسف خوش نام ما خوش می‌روی بر بام ما انا فتحنا الصلا بازآ ز بام از در درآ ای بحر پرمرجان من والله سبک شد جان من این جان سرگردان من از گردش این آسیا ای ساربان با قافله مگذر مرو زین مرحله اشتر بخوابان هین هله نه از بهر من بهر خدا نی نی برو مجنون برو خوش در میان خون برو از چون مگو بی‌چون برو زیرا که جان را نیست جا گر قالبت در خاک شد جان تو بر افلاک شد گر خرقه تو چاک شد جان تو را نبود فنا از سر دل بیرون نه‌ای بنمای رو کایینه‌ای چون عشق را سرفتنه‌ای پیش تو آید فتنه‌ها گویی مرا چون می‌روی گستاخ و افزون می‌روی بنگر که در خون می‌روی آخر نگویی تا کجا گفتم کز آتش‌های دل بر روی مفرش‌های دل می غلط در سودای دل تا بحر یفعل ما یشا هر دم رسولی می‌رسد جان را گریبان می‌کشد بر دل خیالی می‌دود یعنی به اصل خود بیا دل از جهان رنگ و بو گشته گریزان سو به سو نعره زنان کان اصل کو جامه دران اندر وفا
من او را دوست می دارم...(مرتضی درویشی) و این روزها کمی دلتنگ و بی تابی و من دلشوره می گیرم و از فرط همین طوفان کمی بی خواب... کمی افسردگی دارم و حالم را کسی اصلا نپرسیده آهای مردم کسی از حال من اینجا خبر دارد ؟! ولی روزهای پیش از این به هر شخصی که جویا شد از احوالم نوشتم : خوب باشد خوب خوبم ، خوب می مانم یکی خندید یکی پرسید دیوانه ، تو مجنون کدام لیلای گمگشته در این شهری؟! و حالم از همین هایی که می بینند بی تابی که می فهمند بی تابم و از من انتظار خنده های گرم را دارند! بهم خورده ، ولی بازم که انگارش نه انگاری کسی دست بر نمی دارد و حرفهایم ، در این جمله خلاصه می شود گاها چه او میلش به من باشد چه از مهرش به دور باشم من او را تا دم مردن جماعت دوست می دارم
وقتي كه چشات ابره (مریم حیدر زاده) وقتي كه چشات ابره ، پلكات چه مهي داره آفتاب به نگاه تو ، كلي بدهي داره ماه روزا مياد مكتب،پيش مژه نازت بارون شده شاگرد،شب تاسحرسازت پروانه مياد دورت،تنها واسه مردن مردن پيش چشم تو،يعني هميشه بردن دريا شنيدم عصرا،موتوميزنه شونه راستي ديگه فهميدم، محض چي پريشونه پيش يه نگاه تو،كوها هميشه مومن بيچاره گلا پيشت،يك عمره كه محكومن كوها توزمستونا از دوره كه پربرفن پيش تو ميان هيچن،درحد دو تا حرفن رنگين كمونم سادس،پهلوي تو بي رنگه چشماي تو كه باشه،جاي آسمون تنگه با اسم تو سيمرغا،پر ميكشن و ميرن بابرق نگاه تو ميسوزن و ميميرن دربون دو چشماته،هرچي نور و سيارس دفترچه ابرا از،حرفاي مژت پارس صحراها زيردستت گرما رو مي آموزن زيبا آتيشا از رو،چشماي تو ميسوزن قطبا زير دست توشيش ماه ميبينن دوره تو قلب تو دائم شب ،دستات هميشه ظهره جنگل با اون آوازش،تو چشماي توگم شد شمشاد اومد و پيشت،خم شد،قدگندم شد من هرچي بگم ازتو ، با اون جذبت دوره راس گفتي چه كاري بود،شاعر مگه مجبوره؟ من متهمم باشه، تو داوري و قاضي هم ميتوني شاكي شي،هم مهربون و راضي حرف حالا و فردا،مثل هميشس زيبا جز تو همه يعني هيچ،تو يعني،خود دنيا