من اختیار نکردم پس از تو یار دگر
به غیر گریه ڪه آنهم به اختیارم نیست...
'' شهریار''
گریهام پرسید از دلتنگیام
تکلیف چیست؟
گفت خوب است انتظار
امّا بمیری محشر است !
#فریدون_مشیری
سحر که نسترن سرخ باغ همسایه
فرستد از لب ایوان،
به آفتاب، درود
و آبشار غزلهای شاد گنجشکان
از اوج سبز درختان،
به کوچه میریزد
و خانه از نفس گرم یاس،
لبریز است،
من از سرودن یک شعر تازه،
می آیم... .
#فریدون_مشیری
سرزنش میکنی مرا اما،
به گناهم دچار خواهی شد
عشق وقتی تنیده شد به تنت
سخت بی اختیار خواهی شد...