eitaa logo
کانال ܢܚ݅ܫܝ‌ ܫܠࡐ‌ܨ
1هزار دنبال‌کننده
15.5هزار عکس
3.8هزار ویدیو
41 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
کهن شود همه کس را به روزگار ارادت.mp3
815K
کهن شود همه کس را به روزگار ارادت مگر مرا که همان مهر اولست و زیادت گرم جواز نباشد به بارگاه قبولت کجا روم که بمیرم بر آستان عبادت مرا به روز قیامت مگر حساب نباشد چو هجر و وصل تو دیدم بسم ز موت و اعادت شنیدمت که نظر می‌کنی به حال ضعیفان تبم گرفت و دلم خوش به انتظار عیادت گرم به گوشه چشمی شکسته‌وار ببینی فلک شوم به بزرگی و مشتری به سعادت مرا هر آینه روزی قتیل عشق ببینی گرفته دامن قاتل به هر دو دست ارادت اگر جنازه سعدی به کوی دوست درآرند زهی حیات نکونام و مردنی به شهادت
ندیدمت که بکردی وفا بدان چه بگفتی.mp3
680.4K
ندیدمت که بکردی وفا بدان چه بگفتی طریق وصل گشادی من آمدم تو برفتی وفای عهد نمودی دل سلیم ربودی چو خویشتن به تو دادم تو میل باز گرفتی نه دست عهد گرفتی که پای وصل بدارم به چشم خویش بدیدم خلاف هر چه بگفتی هزار چاره بکردم که همعنان تو گردم تو پهلوانتر از آنی که در کمند من افتی نه عدل بود نمودن خیال وصل و ربودن چرا ز عاشق مسکین هم اولش ننهفتی تو قدر صحبت یاران و دوستان نشناسی مگر شبی که چو سعدی به داغ عشق بخفتی
ای که انکار کنی عالم درویشانرا.mp3
1.41M
ای که انکار کنی عالم درویشان را تو چه دانی که چه سودا و سر است ایشان را گنج آزادگی و کنج قناعت ملکیست که به شمشیر میسر نشود سلطان را طلب منصب فانی نکند صاحب عقل عاقل آن است که اندیشه کند پایان را آن ندارند که این ملک مجازی دارند آنچه دارند به حسرت بگذارند آن را آن به در می‌رود از باغ به دلتنگی و داغ وین به بازوی فرح می‌شکند زندان را دستگاهی نه که تشویش قیامت باشد مرغ آبیست چه اندیشه کند طوفان را چشم همت نه به دنیا که به عقبی نبود عارف عاشق شوریدهٔ سرگردان را در ازل بود که پیمان محبت بستند نشکند مرد اگر سر برود پیمان را عاشقی سوخته ای بی سر و سامان دیدم گفتم ای یار مکن در سر فکرت جان را نفسی سرد برآورد و ضعیف از سر درد گفت بگذار من بی سر و بی سامان را پند دلبند تو در گوش من آید هیهات من که بر درد حریصم چه کنم درمان را سعدیا عمر عزیز است به غفلت مگذار وقت فرصت نشود فوت مگر نادان را
من ازآن روزکه دربندتوام آزادم.mp3
1.19M
من از آن روز که در بند توام آزادم پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم همه غم‌های جهان هیچ اثر می‌نکند در من از بس که به دیدار عزیزت شادم خرم آن روز که جان می‌رود اندر طلبت تا بیایند عزیزان به مبارک بادم من که در هیچ مقامی نزدم خیمه‌ی انس پیش تو رخت بیفکندم و دل بنهادم دانی از دولت وصلت چه طلب دارم هیچ یاد تو مصلحت خویش ببرد از یادم به وفای تو کز آن روز که دلبند منی دل نبستم به وفای کس و در نگشادم سخن راست نیاید که چه شیرین سخنی وین عجبتر که تو شیرینی و من فرهادم می‌نماید که جفای فلک از دامن من دست کوته نکند تا نکند بنیادم ظاهر آن است که با سابقه‌ی حکم ازل جهد سودی نکند تن به قضا در دادم سعدیا حب وطن گرچه حدیثیست صحیح نتوان مرد به سختی که من این جا زادم
🍂 🕊من ز فکر تـღـو به خود نیز نمی‌پردازم! نازنینا تـღـو دل از من به که پرداخته‌ای؟؟
🍂 هزار سال برآید همان نخستینی... هزار تلخ بگویی هنوز شیرینی!
شکر و سپاس.mp3
1.37M
شکر و سپاس و منت و عزت خدای را پروردگار خلق و خداوند کبریا دادار غیب دان و نگهدار آسمان رزاق بنده‌پرور و خلاق رهنما ارباب شوق در طلبت بی‌دلند و هوش اصحاب فهم در صفتت بی‌سرند و پا یاد تو روح‌پرور و وصف تو دلفریب نام تو غم‌زدای و کلام تو دلربا شاهان بر آستان جلالت نهاده سر گردنکشان مطاوع و کیخسروان گدا خواهندگان درگه بخشایش تواند سلطان در سرادق و درویش در عبا آن دست بر تضرع و این روی بر زمین آن چشم بر اشارت و این گوش بر ندا یارب به دست او که قمر زآن دو نیم شد تسبیح گفت در کف میمون او حصا یارب به نسل طاهر اولاد فاطمه یارب به خون پاک شهیدان کربلا یارب به صدق سینهٔ پیران راستگوی یارب به آب دیدهٔ مردان آشنا دلهای خسته را به کرم مرهمی فرست ای نام اعظمت در گنجینهٔ شفا سبحان من یمیت و یحیی و لا اله الا هوالذی خلق الارض والسماء انشاتنا بلطفک یا صانعَ الوجود فاغفرلنا بفضلک یا سامعَ الدعا یارب خلاف امر تو بسیار کرده‌ایم و امید بسته بر کرمت عفو مامضی
بیاتابرآریم دستی زدل.mp3
655.1K
بیا تا برآریم دستی ز دل که نتوان برآورد فردا ز گل همه طاعت آرند و مسکین نیاز بیا تا به درگاه مسکین نواز چو شاخ برهنه برآریم دست که بی برگ از این بیش نتوان نشست خداوندگارا نظر کن به جود که جرم آمد از بندگان در وجود گناه آید از بندهٔ خاکسار به امید عفو خداوندگار کریما به رزق تو پرورده‌ایم به انعام و لطف تو خو کرده‌ایم خدایا به عزت که خوارم مکن به ذل گنه شرمسارم مکن
آره میگذره اما همون که میگه: بگذشت و چه گویم که چه بر من بگذشت ... 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
🕊من از این بَند نخواهم به در آمد همه عمر بندِ پایی که به دست تو بود تاجِ سر است... 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
🕊اگر چه دل به کَسی داد ، جانِ ماست هنوز ... 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بخت آیینه ندارم که در او می‌نگری خاک بازار نیرزم که بر او می‌گذری من چنان عاشق رویت که ز خود بی‌خبرم تو چنان فتنه خویشی که ز ما بی‌خبری 🌱 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان کاین شب دراز باشد بر چشم پاسبانان بر عقل من بخندی گر در غمش بگریم کاین کارهای مشکل افتد به کاردانان دلداده را ملامت گفتن چه سود دارد می‌باید این نصیحت کردن به دلستانان دامن ز پای برگیر ای خوبروی خوش رو تا دامنت نگیرد دست خدای خوانان من ترک مهر اینان در خود نمی‌شناسم بگذار تا بیاید بر من جفای آنان روشن روان عاشق از تیره شب ننالد داند که روز گردد روزی شب شبانان باور مکن که من دست از دامنت بدارم شمشیر نگسلاند پیوند مهربانان چشم از تو برنگیرم ور می‌کشد رقیبم مشتاق گل بسازد با خوی باغبانان من اختیار خود را تسلیم عشق کردم همچون زمام اشتر بر دست ساربانان شکرفروش مصری حال مگس چه داند این دست شوق بر سر وان آستین فشانان شاید که آستینت بر سر زنند تا چون مگس نگردی گرد شکردهانان
نگاه دار زبان تا به دوزخت نبرد که از زبان بتر اندر جهان زیانی نیست
دیو با مردم نیامیزد مترس بل بترس از مردمان دیوسار 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
منم ای نگار و چشمی که در انتظار رویت...! 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندانم تو می‌روی به سلامت سلام من برسانی
جوانمرد و خوش‌خوی و بخشنده باش چو حق بر تو پاشَد، تو بر خلق پاش نیامد کس اندر جهان کُاو بماند مگر آن کزو نام نیکو بماند نمُرد آن که مانَد پس از وی به جای پُل و خانی* و خان* و مهمان‌سرای هر آن کُاو نماند از پسش یادگار درخت وجودش، نیاورد بار* و گر رفت و آثار خیرش نماند نشاید* پسِ مرگش الحمد* خواند 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
گرت خوی من آمد ناسزاوار تو خوی نیک خویش از دست مگذار
نشانِ راهِ سلامت زِ من مپرس، که عشق زمامِ خاطرِ بی‌اختیارِ من دارد... 🌱
💢 دستگیری بیچارگان 🍃 سری به صحبت بیچارگان فرود آور همین قدر که ببوسند خاک پایی را ✍️ سعدی 📎 📎
ماه فرو ماند از جمال محمد سرو نباشد به اعتدال محمد قدر فلک را کمال و منزلتی نیست در نظر قدر با کمال محمد وعدهٔ دیدار هر کسی به قیامت لیلهٔ اسری شب وصال محمد آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی آمده مجموع در ظلال محمد عرصهٔ گیتی مجال همت او نیست روز قیامت نگر مجال محمد وآن‌همه پیرایه بسته جنت فردوس بو که قبولش کند بلال محمد همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد تا بدهد بوسه بر نعال محمد شمس و قمر در زمین حشر نتابد نور نتابد مگر جمال محمد شاید اگر آفتاب و ماه نتابند پیش دو ابروی چون هلال محمد چشم مرا تا به خواب دید جمالش خواب نمی‌گیرد از خیال محمد سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی عشق محمد بس است و آل محمد
💢 دل‌شکستن 🍃 دل زیر دستان نباید شکست مبادا که روزی شوی زیردست ✍️ سعدی 📎 📎
تواضع گرچه محبوبست و فضل بیکران دارد نباید کرد بیش از حد که هیبت را زیان دارد ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ_ܩߊ_ܝ‌ߊ_ܢ̣ܘ_ߊ‌ܢܚ݅ࡅ߳ܝ‌ߊ‌ܭ_ܢ̣ܭَܥ̇‌‌ߊ‌ܝ‌ࡅ࡙ܥ‌‌❣↶ ╭━━⊰•❀🦋🌤️📙❀•⊱━━╮ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ @Sheroadab_alavi ‎ ╰━━⊰•❀⏳🌤️🕯❀•⊱━━╯
🔸 ⭕️ زاهدی مهمان پادشاهی بود. چون به طعام بنشستند کمتر از آن خورد که ارادت او بود و چون به نماز برخاستند بیشتر از آن کرد که عادت او، تا ظنّ صلاحیت در حق او زیادت کنند. ترسم نرسی به کعبه، ای اعرابی کاین ره که تو می‌روی به ترکستان است چون به مقام خویش آمد سفره خواست تا تناولی کند، پسری صاحب فراست داشت. گفت: ای پدر! باری به مجلس سلطان در طعام نخوردی؟ گفت: در نظر ایشان چیزی نخوردم که به کار آید. گفت: نماز را هم قضا کن که چیزی نکردی که بکار آید. ✍ 📚 ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ_ܩߊ_ܝ‌ߊ_ܢ̣ܘ_ߊ‌ܢܚ݅ࡅ߳ܝ‌ߊ‌ܭ_ܢ̣ܭَܥ̇‌‌ߊ‌ܝ‌ࡅ࡙ܥ‌‌❣↶ ╭━━⊰•❀🦋🌤️📙❀•⊱━━╮ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ @Sheroadab_alavi ‎ ╰━━⊰•❀⏳🌤️🕯❀•⊱━━╯
امروز با سعدی: ای دم صبح چه داری خبر از مقدم دوست صبح می‌خندد و من گریه‌کنان از غم دوست ای دم صبح چه داری خبر از مقدم دوست بر خودم گریه همی‌آید و بر خنده‌ی تو تا تبسّم چه کنی بی‌خبر از مبسم دوست ای نسیم سحر از من به دلارام بگوی که کسی جز تو ندانم که بوَد محرم دوست گو کمِ یار برای دل اغیار مگیر دشمن این نیک پسندد که تو گیری کم دوست تو که با جانب خصمت به ارادت نظرست به که ضایع نگذاری طرف معظم دوست من نه آنم که عدو گفت، تو خود دانی نیک که ندارد دل دشمن خبر از عالم دوست نی نی ای باد مرو حال من خسته مگوی تا غباری ننشیند به دل خرم دوست هر کسی را غم خویش‌ست و دل سعدی را همه وقتی غم آن تا چه کند با غم دوست
یار آن بُوَد که مال و تن و جان فدا کند تا در سبیل دوست به پایان برد وفا
یکی سر بر کنار یار و خواب مستولی چه غم دارد ز مسکینی که سر بر آستان دارد 🌱 🥱
ای ساربان آهسته رو کآرام جانم می‌رود وآن دل که با خود داشتم با دلستانم می‌رود من مانده‌ام مهجور از او بیچاره و رنجور از او گویی که نیشی دور از او در استخوانم می‌رود گفتم به نیرنگ و فسون پنهان کنم ریش درون پنهان نمی‌ماند که خون بر آستانم می‌رود محمل بدار ای ساروان تندی مکن با کاروان کز عشق آن سرو روان گویی روانم می‌رود او می‌رود دامن کشان من زهر تنهایی چشان دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم می‌رود برگشت یار سرکشم بگذاشت عیش ناخوشم چون مجمری پرآتشم کز سر دخانم می‌رود با آن همه بیداد او وین عهد بی‌بنیاد او در سینه دارم یاد او یا بر زبانم می‌رود بازآی و بر چشمم نشین ای دلستان نازنین کآشوب و فریاد از زمین بر آسمانم می‌رود شب تا سحر می‌نغنوم و اندرز کس می‌نشنوم وین ره نه قاصد می‌روم کز کف عنانم می‌رود گفتم بگریم تا ابل چون خر فروماند به گل وین نیز نتوانم که دل با کاروانم می‌رود صبر از وصال یار من برگشتن از دلدار من گر چه نباشد کار من هم کار از آنم می‌رود در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود سعدی فغان از دست ما لایق نبود ای بی‌وفا طاقت نمی‌آرم جفا کار از فغانم می‌رود ‌‎‌‌‌‎‌‌‌𖣦 ⃘⃔⃟ٜٖٜٖ🍃🩵🔖🦜❣️🧿༻⃘⃕⃟ٜٖٜٖ 𖣦‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌჻ᭂ࿐
💌 یاری آنست که زهر از قِبَلش نوش کنی نه چو رنجی رِسَدَت یار فراموش کنی...