eitaa logo
کانال ܢܚ݅ܫܝ‌ ܫܠࡐ‌ܨ
991 دنبال‌کننده
15.2هزار عکس
3.7هزار ویدیو
41 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یاحسین (ع) کارَم این است که سمتِ حَرمش رو کُنمُ و از همین دُور سَلامش بدهم....✋🏻
خداوندا اراده ام را به زمان ڪودڪے برگردان، همان زمان ڪه براے یک بار ایستادن، هزار بار مے افتادم اما نا امید نمیشدم..
دعای عهد الهم عجل لولیک الفرج 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
یک سفره است عالمِ هستی که چیده‌اند پَرهای آن به وسعتِ رحمت کشیده‌اند گفتم دلیلِ هستیِ ما را بگو که گفت: ما را برای عشقِ حسین آفریده‌اند.
شب که بود فرصت سبز دعا فقط گل کرد در قنوت شما، ربّنا فقط باریده بود عشق به صحرا و می وزید عطر زلال نافله از خیمه ها، فقط وقتی نسیم گلنفسی های او وزید پر شد فضای خیمه ز بوی خدا فقط پرسید می روید اگر، وقت رفتن است کوتاه بود پاسخ تان: ها! کجا؟ فقط کامل عیار سنگ محک خورده ایم ما آغوش مان گشوده به روی بلا فقط آن روح غیرتیم، که ما را توان گداخت از التهاب حسرت «یا لیتنا» فقط بی رنگ می شدید  از آن آزمون سرخ من های تان گرفت ازو رنگ ما، فقط باور نداشتید اگر عشق را چرا بر داشتند پرده ز چشم شما فقط؟ روزی که آه شیونیان طعم خاک داشت زد خیمه گلخروش شما در فضا فقط منظومه ی بلند شهادت سرودنی است با حنجر بریده سر نیزه ها فقط یک کاروان دلید ولی روی نیزه هاست سر های تان درین سفر از هم جدا فقط ای از زمان همیشه فراتر که مانده است از تو به یاد خاطره ی کربلا فقط از حر مجال شرم گرفته است خنده ات یعنی که از تو شکوه ندارم، بیا فقط زنجیره ی قیام تو را امتداد داد زینب به حلقه حلقه ی دام بلا فقط بر روی نی چو دید گل افشانی تو گفت: می خواهد این بهار شکوه تو را فقط افزون تری ز حوصله ی ما، هزار حیف از تو اگر که داغ بماند به جا فقط هر شعر در رثای تو گفتیم نارساست ای خطبه ی حماسی سُرخت رسا فقط تو مرگ را به سُخره گرفتی کجا رواست تا نام تو خلاصه شود در عزا فقط خون بود و داغ بود و عطش بود و آه بود امّا نبود این همه ی ماجرا فقط روزی که عشق و عاطفه تاراج می شدند سهم تو بود پاره ای از بوریا فقط افتاده از نفس جرس، ای همنفس بیا یک شیون است فاصله تا نینوا فقط او ماند و خون حماسۀ او ماند و عشق ماند از ما چرا به جای بماند صدا فقط؟
از عشق نرنجیم و ڪَر مایه رنج است با نیش بسازیم اڪَر نوش ندارد... ჻ᭂ࿐‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌✰🏴
آدم‌ها (والدین و دوستان) می آن و میرن؛ خوشی و ناخوشی ها می آن و میرن؛ امکانات رفاهی می آد و ميره؛ اما تنها این افکار هستند که همیشه در خلوت و جمع با ما همراه و همدم هستند. پس مراقب باش چه چیزی وارد ذهنت میشه. 🌷
عاشقان را گر در آتش می‌پسندد لطف دوست تنگ چشمم گر نظر در چشمه کوثر کنم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌
کاری با تو نداشتم! گوشه دنج کافه همیشگی خلوت کرده بودم آمدی قهوه‌ات را خوردی چشم‌هایت را جا گذاشتی و رفتی حالا من ماندم با ازدحام کافه‌ای شلوغ با تقدیر و فال همیشگی‌ام چشم‌هایت ...!
﷽ تقدیم به سردار شهید حاج حسین همدانی زرد اﺳﺖ بهار ﺑﺸﺮ از ﺑﺎد ﺧﺰانی ﭘﯿﺪاﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﻮن ﻣﯽ‌ﺧﻮرد اﯾﻦ ﺑﺎغ، نهانی دردا ﮐﻪ ﺧﺪاﯾﺎن زر و زور در ﻋﺎﻟﻢ ﯾﮏ روز ﻧﮑﺮدﻧﺪ ﺑﺮ اﯾﻦ ﮔﻠﻪ ﺷﺒﺎنی صحبت ز شبانی نتوان کرد در این‌جا وقتی که شبان کرده، با گرگ تبانی با این همه ای رایحۀ روﺷﻦ اﯾﻤﺎن دارد ﻧﻔﺲ ﺳﺒﺰ ﺗﻮ از ﺑﺎغ ﻧﺸﺎنی ﮐﺲ ﭼﻮن ﺗﻮ ﻧﺮﻓﺘﻪ‌ﺳﺖ ﺑﻪ هر ﺣﺎدﺛﻪ بی‌‌ﺑﺎک ﯾﻌﻨﯽ ﮐﻪ ﻧﺪاری ﺗﻮ در اﯾﻦ ﻣﻌﺮﮐﻪ ﺛﺎنی در واژه ﻧﮕﻨﺠﯿﺪ ﭼﻮ اﯾﺜﺎر ﺗﻮ دﯾﺮوز ﻟﻨﮓ اﺳﺖ ﺑﻪ ﺗﻮﺻﯿﻒ ﺗﻮ اﻣﺮوز ﻣﻌﺎنی در ﺧﻂ خطر، آن همه ﭼﺎﻻک دوﯾﺪی ﺗﺎ ﻧﺎم شهیدان وطن، ﮔﺸﺖ جهانی تنها ﻧﻪ در اندیشۀ اﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﮐﻪ رفتی ﺗﺎ خانۀ همسایه ز دﺷﻤﻦ ﺑﺴﺘﺎنی ﮔﻔﺘﯿﻢ ﺑﻤﺎن! رﻓﺘﯽ و از ﺧﻮﯾﺶ ﮔﺬشتی رﻓﺘﯽ ﮐﻪ ﺧﻮدت را ﺑﻪ شهیدان ﺑﺮﺳﺎنی در ﺧﺎطﺮ اﯾﻦ ﺑﺎغ ﺑﻤﺎن ﺗﺎ ﺷﺐ ﻣﻮﻋﻮد ﭼﻮن ﺻﺮف وطﻦ ﮐﺮده‌ای ای ﺳﺮو! ﺟﻮانی ﺑﺎ آینۀ ﺻﺒﺢ ﺑﻪ دﯾﺪار می‌آییم ﻣﺎ را ﺗﻮ اﮔﺮ از ﺷﺐ دﯾﺠﻮر ﺑﺨﻮانی من از تو جز این هیچ ندانم که بگویم سردار بزرگ وطنی ای همدانی!
بندے انسانها از نگاه : احمق نه از ڪتاب خوششان می‌آيد نه از فيلمهاے مفهومے و نه هر چيز ڪه آنها را وادار به تفڪر ڪند ڪمے احمق تا حدودے ڪتاب مے خوانند البته فقط به دليل اينڪه بتوانند مدارک تحصيلے خود را تڪميل ڪنند هاے رمانتيک شعر مے ‌خوانند، رمان‌هاے عاشقانه را دنبال مے ‌ڪنند باهوش با معادلات سر و ڪار دارند، رياضيات و فيزيک و از اين دست پيشرو اما درگير فلسفه میشوند، هميشه در ذهنشان پر از سوالات بی‌پاسخ تجمع ڪرده است، آنها را از نوجوانی‌شان می‌توانے بشناسے، گاه سوالاتے مے ‌پرسند ڪه شما را به چالش می‌ڪشند و پرده‌هايے را ڪنار می‌زنند ڪه وحشت زده می‌شويد. اگر تويے ڪه اين را خواندے نخست وزير يا رييس جمهور ڪشورت هستی: ڪشورت را به انسان‌هاے احساساتے بسپار را به باهوش‌ها و آينده‌ے ميهنت را به فيلسوفان واگذار ڪن
چمدان بسته ام از هرچه منم دل بکنم پیرو عقل شوم قید دلم را بزنم چمدان بسته ام از "خواستنت" کوچ کنم تا "نبودت" بروم گور خودم را بکنم شرح دلتنگی من بی تو فقط یک جمله ست "تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم"
آغاز سخن تویی ، تویی حسن ختام ای نور شکفته در دل ظلمت شام لبخند بزن که عشق گردد آغاز از ما به تو ای سپیدهٔ صبح سلام نور و طرب و سرور و شور و شرری شعر و غزل و سرود صبح سحری قاصر بود این قلم که وصف تو کند از هر چه که خوب خوانمش ، خوبتری 💫
🍃♥️ اینکه می گویند: من بدون تو نمی توانم زندگی کنم؛ من از آن دسته نیستم! من بی تو هم می توانم زندگی کنم اما با تو جور دیگری زندگی خواهم کرد... 🌱
همه از کنارم گذشتند به جز تو كه از درونم گذشتی...
༄࿇═══┅─ شِڪوه در دل گره و جرأت گفتارم نیستــــ ..
♥️❣️♥️ با خِش خِش هر برگ به زیر پایم فریاد زدم "هنوز هم اینجایم" پاییز ، هم آمد و تو اما هرگز هر روز ، دچار و
دست از طلب ندارم تا کام من برآید یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید اگر حافظ نبود، عاشقانه‌های ایرانی قطعا چیزی کم داشت...
الصباح الذي لا تسمع فيه صباح الخير ممن تحب يبقى ليلا حتى إشعار آخر! صبحی که در آن، صبح بخیر را از آن‌که دوست می‌داری نشنوی، تا اطلاع ثانوی شب باقی می‌ماند...
گر نباشد عشق دنیا جای تنگی بیش نیست بیستون بی تیشه فرهاد سنگی بیش نیست چرخ این نه آسیا از اشک ما در گردش است بعد عشاق این جهان جز آب و رنگی بیش نیست هر قدم سنگ عدم افتاده پیش پای ما در مسیر زندگی تیمور، لنگی بیش نیست یوسف از دامان پاکش طعم زندان را چشید کام یونس از جهان کام نهنگی بیش نیست پیرهن چون پاره شد بویش به کنعان می رسد غنچه قبل از وا شدن زندان رنگی بیش نیست چشم وا کردیم و عمر آمد به سر همچون حباب از نبودن تا فنا دنیا درنگی بیش نیست.. رضا صالحی
کاش الان ابتدایی بودم،نارنگی پوست میکندم بی دغدغه املامو مینوشتم... دو تا غلط میچپوندم توش.. بعدشم شب‌های برره می‌دیدم...!