باران را رها کن
و خاک را بگذار
تا با همه گلویش
سبز بخواند
باران را اکنون گو
بازیگوشانه ببار....
👤احمد شاملو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام به همگی
صبحتون بخیر و سلامتی
روزتون سرشار از عطر و یاد خدا
تقدیم شما🌺
.
.
کـاش روزی بـرسـد، که به هم مژده دهیم...
یوسـف فـاطـمـه آمـد 🍃
دیـدی؟!
مـن سـلامـش کـردم...
پاسـخـم داد امـام،
پاسـخـش طـوری بـود!!
با خودم زمزمه کردم که امام...
میشناسد مگر این بی سر و بی سامان را؟!...
و شـنـیـدم فـرمـود...:
تو همانی که «فـــرج» میخواندی...
اِلٰهی عَظُمَ الـبلا...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷ﺑﺎﺯ ﻫﻢ
🍃ﺻﺪﺍی ﮔﺮﻡ ﺧﻨﺪههای ﺁﻓﺘﺎب
🌷ﺑﺎﺯ ﻫﻢ
🍃ﺗﺮﺍﻧﻪ های ﺩﻟﻨﻮﺍﺯ ﺻﺒﺢ
🌷ﺑﺎﺯ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪﻫﺎی
🍃ﻛﻮﭼﻪ ﻭ ﻧﺴﻴﻢ ﻭ ﭘﻨﺠﺮه
🌷ﻳﻚ ﻃﻠﻮﻉ ﺗﺎﺯه، ﻳﻚ ﺳﻼﻡ دوباره
صبحتون بخیر و شادی 🌹
🌿❤️❤️
🤔 درد دل خـــدا بـا انسـان
عالم ز برایت آفریدم، گله کردی
از روح خودم در تو دمیدم، گله کردی
گفتم که ملائک همه سرباز تو باشند
صد ناز بکردی و خریدم،گله کردی
جان و دل و فطرتی فراتر ز تصور
از هرچه که نعمت به تو دادم، گله کردی
گفتم که سپاس من بگو تا به تو بخشم
بر بخشش بی منت من هم گله کردی
با این که گنه کاری و فسق تو عیان است
خواهان توأم، تویی که از من گله کردی
هر روز گنه کردی و نادیده گرفتم
با اینکه خطای تو ندیدم، گله کردی
صد بار تو را مونس جانم طلبیدم
از صحبت با مونس جانت، گله کردی
رغبت به سخن گفتن با یار نکردی
با این که نماز تو خریدم، گله کردی
بس نیست دگر بندگی و طاعت شیطان؟؟
بس نیست دگر هرچه که از ما گله کردی؟؟!
از عالم و آدم گله کردی و شکایت
خود باز خریدم گله ات را، گله کردی..
#حضرت_رقیه_علیها_السلام
آیینه ی مقابل زهراست صورتش
خیلی کشیده است به زینب نجابتش
#سید_پوریا_هاشمی
غزل شماره 339 - بخش 31582922428.mp3
387.4K
غزل شمارهٔ ۳۳۹
(صوتی استاد حسین آهی)
خیال روی تو چون بگذرد به گلشن چشم
دل از پی نظر آید به سوی روزن چشم
سزای تکیه گهت منظری نمیبینم
منم به عالم و این گوشه معین چشم
بیا که لعل و گهر در نثار مقدم تو
ز گنج خانه دل میکشم به (مخزن)چشم
سحر سرشک روانم سر خرابی داشت
گرم نه(اگر نه) خون جگر میگرفت دامن چشم
نخست روز که دیدم رخ تو دل میگفت(گفتا)
اگر رسد خللی خون من به گردن چشم
به بوی مژده وصل تو تا سحر شبِ دوش(همه شب)
به راه باد نهادم چراغ روشن چشم
به مردمی که دل دردمند حافظ را
مزن به ناوک دلدوز مردم افکن چشم
#حافظ_خوانی
طلوع میکند آن آفتاب پنهانی
ز سمت مشرق جغرافیای عرفانی
دوباره پلک دلم میپرد نشانهٔ چیست؟
شنیدهام که میآید کسی به مهمانی
#قیصر_امینپور
و کیف خلاص القلب من ید سالب...؟
و چگونه قلبم را از دست ربایندهی آن نجات دهم؟
#سعدی
📚اعتقاداتتان راچند می فروشید؟
مقیم لندن بود، تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد. راننده بقیه پول را که برمی گرداند 20 پنس اضافه تر می دهد!
می گفت :چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست پنس اضافه را برگردانم یا نه؟ آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست پنس را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی ...
گذشت و به مقصد رسیدیم .
موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت آقا از شما ممنونم . پرسیدم بابت چی ؟ گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم. وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم .
با خودم شرط کردم اگر بیست پنس را پس دادید بیایم . فردا خدمت می رسیم!
راننده میگفت و من تمام وجودم دگرگون میشد حالی شبیه غش به من دست داد .
من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست پنس می فروختم!!
نیست بی دیدار تو ، در دل شکیبایی مرا
نیست بیگفتار تو ، در دل توانایی مرا
در وصالت بودم از صفرا و از سودا تهی
کرد هجران تو صفرایی و سودایی مرا
عشق تو هر شب برانگیزد ز جانم رستخیز
چون تو بگریزی و بگذاری به تنهایی مرا
چشمهی خورشید را از ذره نشناسم همی
نیست گویی ذرهای در دیده بینایی مرا
گاهِ پیری آمد از عشق تو بر رویم پدید
آنچه پنهان بود در دل ، گاهِ برنایی مرا
کرد معزولم زمانه گاهِ دانایی و عقل
با بلای تو چه سود از عقل و دانایی مرا ؟
#سنایی
💟
#حضرت_رقیه
ﺭﺥ ﻣﻮﻟﻮﺩ ﭼﻨﺎﻥ ﺑﺎ ﺭﺥ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ
ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﺯﯾﺮ ﻟﺒﯽ ﺳﻮﺭﻩ ﯼ ﮐﻮﺛﺮ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ
ﺧﺎﻧﻪ ﻏﻮﻏﺎ ﺷﺪﻩ ، ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ
ﻧﮑﻨﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ ﺑﻪ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ
ﺯﯾﻨﺐ ﺁﯾﯿﻨﻪ ﺑﻪ ﮐﻒ ﺑﺮ ﻟﺒﺶ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﺍﺳﺖ
ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﻥ ﻋﻠﯽ ﺩﺭ ﺭﮒ ﺍﯾﻦ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﺳﺖ
ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﻧﻔﺴﺶ ﺟﻠﻮﻩ ﯼ ﺯﻫﺮﺍ ﺩﺍﺭﺩ
ﭘﺪﺭﺵ ﺑﻮﺳﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺶ ﺑﺰﻧﺪ ﺟﺎ ﺩﺍﺭﺩ
ﻣﺤﺸﺮﯼ ﮔﺸﺘﻪ ﺑﻪ ﭘﺎ، ﺑﺎﺯ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺩﺍﺭﯼ
ﭼﻮﻥ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺩﻭﺵ ﺍﺑﺎﻟﻔﻀﻞ ﺍﻗﺎﻣﺖ ﺩﺍﺭﯼ
ﺁﻣﺪﯼ ﭼﻨﺪ ﺑﻬﺎﺭﯼ ﮔﻞ ﺍﮐﺒﺮ ﺑﺎﺷﯽ
ﻧﻔﺴﯽ ﻫﻢ ﺷﺪﻩ ﻫﻤﺒﺎﺯﯼ ﺍﺻﻐﺮ ﺑﺎﺷﯽ
ﺑﺎﺯ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﻋﺸﻖ ﺧﺮﯾﺪﺍﺭ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ
ﮐﺎﺷﻒ ﺍﻟﮑﺮﺏ ﺍﺑﺎﺍﻟﻔﻀﻞ ﺷﺪﻥ ﮐﺎﺭ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ
ﺯﺍﺋﺮﯼ ﺁﻣﺪﻩ ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﺗﻮ ﺟﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ
ﺍﻭ ﻣﺴﯿﺤﯽ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺷﻔﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ
ﺑﺎﺯ ﺑﺎ ﺷﻮﻕ ﯾﮑﯽ ﭼﺎﺩﺭ ﮐﻮﭼﮏ ﺁﻭﺭﺩ
ﺩﺧﺘﺮﯼ ﻧﺬﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﺗﻮ ﻋﺮﻭﺳﮏ ﺁورد
یاد ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﺍﺳﯿﺮﺕ ﮐﺮﺩﻧﺪ
ﺍﻭﻝ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺍﺕ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭘﯿﺮﺕ کردند
🔸شاعر:
مجید تال
وقت ها میگذرد
آسمان بارانیست
چشم ها منتظرند
دل ها طوفانیست
مستان جار زنند
آمده عطر ظهور
می رسد از هر طرف
صد ها. موج قطور
می زنند و حمله ور
میشوند از شوق او
گاه فریادی رسد
آمدست مامان او
#ابوالفضل اکبرزاده
طرح مطالعاتی چشمه.pdf
4.23M
📚 فایلِ معرفیِ کاملِ #طرح_مطالعاتی_چشمه
☘ مرورِ سریعِ آثارِ #استاد_علی_صفایی_حائری
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
دراوج فلک چشمک اختر زیباست
شوقی که بود به دیده ی تر زیباست
هنگام ولادت رقیه گفتند
لبخند پدر به روی دختر زیباست
✍️#حاج_سید_هاشم_وفایی
به هر طرف که نظر میکنم چراغان است
خدا زیاد کند داغِ عاشقانِ تو را
#خالص_اصفهانی
من دل به كسي جز تو به آسان ندهم
چيزي كه گران خريدم ارزان ندهم
صد جان بدهم در آرزوي دل خويش
وآن دل كه تو را خواست به صد جان ندهم
#انوري
زبان حال دلم را کسی نمیفهمد
کتبیههای ترکخورده خواندنش سخت است
#حدیث_دل 🌸🍃
🌱
باران که میبارد دلِ مفلوکِ عاشق را
باید درونِ هر خیابان غسلِ میّت داد..
میلاد میرزایی
من دل به كسي جز تو به آسان ندهم
چيزي كه گران خريدم ارزان ندهم
صد جان بدهم در آرزوي دل خويش
وآن دل كه تو را خواست به صد جان ندهم
#انوري
🍃🌺🌺🌺