باید لهستان باشم و درگیر با انقلاب سرخ چشمانت سرکوب می‌گردد جدایی‌ها با لشکر خودخواه و نادانت اشغال کردی کشور دل را بیهوده دست و پا زدم در گل باید برای حکم آزادی دستور می‌آمد که زندانت_ جای قشنگی نیست تاریک است سخت است جانفرساست می‌دانی یکرنگ بودن بین آدمها نقشی است خشکیده در ایوانت گنجشکها ای کاش برگردند حال و هوای شهر بارانیست از صلح پرسیدم ، کبوتر را_ کشتی چرا در کاخ ویرانت اصلا نفهمیدم بیا امشب تکلیفمان را باز روشن کن این عشق باید مثل پیچکها سر می‌زد از دنیای گلدانت بس کن نگو از خواستنهایت اصلا زبان مشترک داریم؟؟ ما دوست نه، دشمن‌تریم انگار پیداست از احساس پنهانت من اهلی صلحم تو اهل جنگ بیزارم از فرسنگ‌ها دوری باید به من نزدیک‌تر می‌شد مرز جنون و عقل و ایمانت #پریسامصلح

یک عدد مهر و مفاتیح الجنان کافی است تا با غریب طوس، باب درد و دل را وا کنم #یا_انیس_النفوس #یا_امام_رضا #معصومه_مشهدی‌زاده

ای ضربان ابی عبدالله آرام جهان ابی عبدالله تا حرمت ابی عبدالله ما را برسان ابی عبدالله #حسین_سیب_سرخی🎙

اندوه ندیدن و غم هجرانت بدشعله زده به جان مشتاقانت با آمدنت تمام کن فرقت را سوگند تو را به هرچه هست ایمانت #ریحانه_اربی #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 💚 سلام آدینه تون بخیر✨✨✨✨ در پناه حضرت ولی عصر باشید هميشه 🌹

آه... نذر کوتاه ترین غزل عاشقانه خدا غم های تو را قافیه با آه کشید لبخند تو را شبیه یک ماه کشید تصویر بلند آرزوهای تو را نقاش ازل چقدر کوتاه کشید #حسین کیوانی #ایام فاطمیه تسلیت باد

نماهنگ مادرم 🎙 کربلایی جواد مقدم 🌼پیشنهادگوش دادن🌸

باسلام 🇮🇷🌹🕌 دلنوشته نادر...به یادشهیدمدافع حرم ..سردارسرتیپ..پاسدار..کیومرث .پورهاشمی ...ره... .نوحه سینه زنی... 🕌🌹🇮🇷 هدیه به دُخت مرتضی شد 🇮🇷🌹🕌 مسافرخسته که ازدشت جُنون می رسد دریادل رشیدما غرق بخون می رسد فدای پیکرش آن تن اطهرش شهید در راه خدا شد هدیه به دُخت مرتضی شد..۲.‌.🇮🇷🌹🕌 اهل وطن به پاس این رشادت به پاس این همه عشق و ارادت پای تابوت او می رسندزهرسو چون گُل لاله اش کُنندبُو از او بگیرند درس الگو..۲..🇮🇷🌹🕌 پورهاشمی کردرو سفیدوطن را به عشق زینب داده جان و تن را می رسد ازدمشق کوی بانوی عشق بیابه استقبال سردار بوده به مولایش وفادار..۲..🇮🇷🌹🕌 ما هم به پیروی از این دلاور آماده فرمان امر رهبر همه آئیم به صف فقط با این هدف هم قدس را آزاد سازیم هم حَرمت را بی بی زینب.س‌...۲..🇮🇷🌹🕌 🕌🌹🇮🇷🕌🌹🇮🇷🕌 الهی بحق شهدا دراین مسیرمارو ثابت قدم بدار..‌‌.‌صلوات ..‌..خادم الحسین توحیدی کریمی

عاشقانت سوی تو تحفه اگر جان آرند به سر تو، که همی زیره به کرمان آرند سنایی

صاحب عزای حضرت خیر النسا، بیا ای بـانـی شکـستـه دل روضـه‌ها، بیا درد فـراق تو به خـدا می‌کُشد مرا رحمی نما به حال دل این گدا، بیا اللهم عجل لولیک الفرج🙏

باشد كه تَراوَد در ما، همه تو... خود را در ما بيفكن. باشد كه فرا گيرد هستی‌ ما را، و دگر نقشی‌ ننشيند در ما... باشد كه بهم پيوندد همه چيز، باشد كه نماند مرز، كه نماند نام.. ✨سهراب سپهری

بجز از علی نباشد، به جهان گره گشایی طلب مدد از او کن، چو رسد غم و بلائی چو به کار خویش مانی، در رحمت علی زن بجز او به زخم دلها، ننهد کسی دوائی بشناختم خدا را، که شناختم علی را به خدا نبرده ای پی، اگر از علی جدائی نظری به لطف و رحمت، به من شکسته دل کن که تو یار دردمندی، که تو یار بینوایی ز ولای او بزن دم، که رها شوی ز هر غم سر کوی او مکان کن، بنگر که در کجایی همه عمر همچو شهری، طلب مدد از او کن که بجز علی نباشد، به جهان گره گشایی ✍️عباس شهری 🎙️سراب

یکمی حرف بزن علی ببینه حرف رفتن نزن علی میمیره #ایام_فاطمیه🏴 #مهدی_رسولی🎙

هزار دفعه اگر خاک‌بوسی‌ات برسم کم است ای گلِ بستانِ حضرت مادر اگر که دورم از آن خطّه‌، بی‌امان دارم توسل به تو ای ماه و بر همه سرور #یا_غریب_الغربا #یا_امام_رضا #معصومه_مشهدی‌زاده

نه عیب توست که بیگانه وار میگذری کسی که زودگسل نیست دیر پیوند است :) #نظیری_نیشابوری

اونجاکه فاضل نظــــــری میگه:

چشمِ خون ، حـــالِ پریشـــان،
قلـــب ِغمــگین ، جـــانِ مــســت

کودکم ! دستم پـــُر از اسباب‌ بازی‌های تـــوست...

در چشم آفتاب چو شبنم زیادی‌ام چون زهر هرچه باشم اگر کم زیادی‌ام بیهوده نیست روی زمینم نهاده‌اند بارم که روی شانۀ عالم زیادی‌ام با شور و شوق می‌رسم و طرد می‌شوم موجم به هر طرف که بیایم زیادی‌ام همچون نفس غریب ترین آمدن مراست تا می‌رسم به سینه همان دم زیادی‌ام جان مرا مگیر خدایا که بعد مرگ در برزخ و بهشت و جهنم زیادی‌ام قرآن به استخاره ورق خورد! کیستم؟! بین برادران خودم هم زیادی‌ام!  #فاضل_نظری 📚#گریه‌های‌امپراطور

📚#حکایتی_زیبا_و_خواندنی 👌خر برفت و خر برفت یک صوفی مسافر, در راه به خانقاهی رسید و شب آنجا ماند. خرش را آب و علف داد و در طویله بست. و به جمع صوفیان رفت. صوفیان فقیر و گرسنه بودند. آه از فقر که کفر و بی‌ایمان به دنبال دارد. صوفیان, پنهانی خر مسافر را فروختند و غذا و خوردنی خریدند و آن شب جشن مفّصلی بر پا کردند. مسافر خسته را احترام بسیار کردند و از آن خوردنی‌ها خوردند. و صاحب خر را گرامی داشتند. او نیز بسیار لذّت می‌برد. پس از غذا, رقص و سماع آغاز کردند. صوفیان همه اهل حقیقت نیستند. از هزاران تن یکی تن صوفی‌اند باقیان در دولت او می‌زیند رقص آغاز شد. مُطرب آهنگِ سنگینی آغاز کرد. و می‌خواند: " خر برفت و خر برفت و خر برفت". صوفیان با این ترانه گرم شدند و تا صبح رقص و شادی کردند. دست افشاندند و پای کوبیدند. مسافر نیز به تقلید از آنها ترانه خر برفت را با شور می‌خواند. هنگام صبح همه خداحافظی کردند و رفتند صوفی بارش را برداشت و به طویله رفت تا بار بر پشت خر بگذارد و به راه ادامه دهد. اما خر در طویله نبود با خود گفت: حتماً خادم خانقاه خر را برده تا آب بدهد. خادم آمد ولی خر نبود, صوفی پرسید: خر من کجاست. من خرم را به تو سپردم, و از تو می‌خواهم. خادم گفت: صوفیان گرسنه حمله کردند, من از ترس جان تسلیم شدم, آنها خر را بردند و فروختند تو گوشت لذیذ را میان گربه‌ها رها کردی. صوفی گفت: چرا به من خبر ندادی, حالا آن‌ها همه رفته اند من از چه کسی شکایت کنم؟ خرم را خورده‌اند و رفته‌اند! خادم گفت: به خدا قسم, چند بار آمدم تو را خبر کنم. دیدم تو از همه شادتر هستی و بلندتر از همه می‌خواندی خر برفت و خر برفت, خودت خبر داشتی و می‌دانستی, من چه بگویم؟ صوفی گفت: آن غذا لذیذ بود و آن ترانه خوش و زیبا, مرا هم خوش می‌آمد. مرا تقلیدشان بر باد داد ای دو صد لعنت بر آن تقلید باد آن صوفی از طمع و حرص به تقلید گرفتار شد و حرص عقل او را کور کرد. 📚#مثنوی_معنوی