شیفتگان تربیت
* 💞﷽💞 قسمت(۳۷). #نگاه_خدا سلما: پاشو ،پاشو سارا،چقدر میخوابی تو دختر - مممممممممممم بزار یه کم ب
* 💞﷽💞
قسمت(۳۸).
#نگاه_خدا
-سلام
( علی آقا سرش و پایین کرده بود): سلام ،ببخشید که بیدارتون کردم
- نه بابا من که بیدار بودم،این سلما خانم بودن که هفت پادشاه خواب بودن 😁
سلما: عع سارا ،بدجنس
- آها ببخشید ،اینم بگم، دیشب سلما جان به خاطر این دیدار امروز تا صبح نخوابید،دم صبح خوابید ،اینو من شاهدم😅
سلما: واییی سارا تو که مثل خرگوش خوابیده بودی که
(علی آقا همونطور که به سلما نگاه میکرد میخندید)
خاله ساعده : حالا اینقدر به هم نپرین ،بیاین صبحانه بخورین
(صبحانه رو که خوردیم )
سلما: سارا بریم آماده شیم
- چرا؟
سلما: بریم بیرون دیگه
- واییی تو چقدر ماهی🤗، نامزدت بعد مدتی اومده باید باهم تنها باشین،
مزاحم میخواین چیکار
علی آقا: این چه حرفیه ،شما هم مثل خواهر من ،درست نیست خونه تنها باشین
سلما: واا سارا ،این حرفا چیه ،پاشو بریم
- اصلا میدونین چیه ،خوابم نصفه موند ،میخوام برم بخوابم 😃
سلما: من که میدونم بهونه اس ، باشه ، ولی فردا حتما باید بیای همراهمون بیرون
- باشه چشم
سلما و علی آقا رفتن ،من تو کارای خونه به خاله ساعده کمک کردم
از اونجایی که علی آقا جایی رو نداشت باید شب خوابیدن میاومد اینجا،منم وسیله هامو جمع کردم بردم یه اتاق دیگه گذاشتم ، چون میدونستم این دوتا عاشق بعد مدتها حرف زیادی دارن باهم ،😍
موقع ظهر همه اومدن خونه منم میزو آماده کرده بودم که ناهار بخوریم
سلما: ساراجون خسته شدی امروز شرمنده
- واییی این حرفا چیه من کاری نکردم کارای مهم و خاله ساعده انجام داد
سلما: من میرم لباسمو عوض میکنم میام
- برو عزیزم
موقع ناهار من رفتم کنار بابا رضا نشستم ،سلما و علی آقا کنار هم
واقعا خیلی به هم می اومدن ،یاد عاطفه و آقا سید افتادم
چقدر خوشحال بودم که هر دوتا دوستم با کسی که دوستش داشتن ازدواج کردن
بعد ناهار ظرفا رو من و سلما جمع کردیم و شستیم
بعد رفتم تو اتاقم
یه دفعه سلما اومد تو اتاق
سلما: سارا چرا وسایلت و اوردی اینجا
- خوب میخواستم تو و علی اقا با هم باشین😊
سلما: چقدر تو خوبی! ولی نمیخواد علی اقا خودش گفت سختشه نمیاد تو اتاق من
- واا چه حرفا ،،میخواد بیاد کنار زنش دیگه ،بهش بگو من از اینجا تکون نمیخورم ،دوست داره میتونه پذیرایی بخوابه 😂
سلما: واییی از دست توو
سلما رفت و من تو اتاق تنها بودم ،حوصلم سر رفته بود واسه عاطفه زنگ زدم
عاطی: سلام بیمعرفت
- واااییی تو چقدر پروییی ،دست پیش گرفتی ،پس نیافتی ؟یه زنگ نزدی که زنده رسیدیم؟ ،مردیم؟ ،منفجر شدیم ؟
( صدای خنده اش بلند شد): واییی سارا مطمئن بودم سالم میرسی ،عزرائیل تو رو میخواد چیکار 😂
- کوفت مگه من چمه؟ 🤨
عاطی: هیچی بابا ،هر کی بردتت پس میاره تو رو
- اره راست میگی 😂😂
عاطی بر گشتین از راهیان نور؟
عاطی: اره عزیزم ،دیروز اومدیم ،الانم تو گشت و گذار و مهمونی به سر میبریم
- خوش بگذره پس ،فقط زیاد نخور چاق میشی ،آقا سید پشیمون میشه 😜
عاطی: دیوونه ، تو چی خوش میگذره
- عالی
عاطی: سوغاتی یادت نره هااا ،میکشمت
- ای واایی شانس آوردی گفتی باشه چشم
عاطی: سارا جان کاری نداریم برم اماده شم همران اقا سید بریم بیرون
- نه گلم ،سلام برسون
#ادامه_دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰روز سه شنبه روز زیارتی
🌸امام زین العابدین علیه السلام
🌸امام محمدباقر علیه السلام
🌸امام جعفرصادق علیه السلام
#التماس دعا 🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حکم جهر و اخفات در نماز
هر روز یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«وَكَذَٰلِكَ أَنزَلْنَاهُ حُكْمًا عَرَبِيًّا ۚ وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُم بَعْدَمَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا وَاقٍ»
همان گونه (که به پیامبران پیشین کتاب آسمانى دادیم.) بر تو نیز این (قرآن) را بعنوان فرمان روشن و صریحى نازل کردیم. و اگر بعد از علم و دانشى که به تو رسیده از هوسهاى آنان پیروى کنى، در برابر خدا، نه سرپرستى خواهى داشت و نه نگهدارنده اى.
اوست.»
(سوره مبارکه رعد/ آیه ۳۷)
🌹🌹🌹
❇ تفســــــیر
آیه مى فرماید: همان گونه (که به پیامبران پیشین کتاب آسمانى دادیم) بر تو نیز این (قرآن) را به عنوان فرمان روشن و صریحى نازل کردیم (وَ کَذلِکَ أَنزَلْنَاهُ حُکْمًا عَرَبِیًّا).
عَرَبى همان گونه که راغب در مفردات مى گوید، به معنى سخن فصیح و روشن است (الفَصیحُ البَیِّنُ مِنَ الکَلامِ) و لذا هنگامى که گفته مى شود إمرَئةٌ عَروبَةٌ یعنى زنى که با رفتارش از عفّت و پاکدامنى و محبّت خود نسبت به همسرش خبر مى دهد.
این احتمال نیز داده شده است که عربى در اینجا به معنى شریف است، زیرا این کلمه به همین معنى نیز در لغت آمده است. به این ترتیب منظور از توصیف قرآن به این صفت، یعنى احکامش روشن و آشکار و جاى سوءِاستفاده و تعبیرهاى مختلف ندارد.
🌼🌼🌼
بعد با لحنى تهدیدآمیز و قاطع، پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) را مخاطب ساخته مى گوید: و اگر از هوس هاى آنان ـ بعد از آنکه آگاهى براى تو آمده ـ پیروى کنى، (به کیفر الهى مجازات خواهى شد و ) هیچ کس در برابر خدا از تو حمایت و جلوگیرى نخواهد کرد (وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللهِ مِنْ وَلِىّ وَ لاَ وَاق).
مسلّماً در مورد پیامبر(صلى الله علیه وآله) با آن مقام عصمت و معرفت و آگاهى، احتمال انحراف وجود نداشته است. امّا این تعبیر اوّلاً روشن مى سازد که خدا با هیچ کس ارتباط خصوصى و به اصطلاح خویشاوندى ندارد و اگر پیامبر مقامش والاست، به خاطر تسلیم و عبودیّت و ایمان و استقامت اوست; ثانیاً تأکیدى است براى دیگران، زیرا جایى که پیامبر در صورت انحراف از مسیر حق و گرایش به باطل، مصونیّتى از مجازات الهى نداشته باشد حساب دیگران معلوم است.
این درست به آن مى مانَد که شخصى فرزند درستکار خود را مخاطب مى سازد و مى گوید: اگر دست از پا خطا کنى مجازاتت مى کنم. تا دیگران حساب خویش را برسند.
یادآورى این نکته نیز لازم است که ولىّ (سرپرست و حافظ) و واق (نگه دارنده) گرچه از نظر معنى شبیه اند، این تفاوت را دارند که یکى جنبه اثباتى را بیان مى کند و دیگرى جنبه نفى را. یکى به معنى نصرت است و دیگرى به معنى دفاع و نگهدارى.
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۳۷ سوره مبارکه رعد)
☀️ امروز:
شمسی: چهارشنبه - ۰۴ اسفند ۱۴۰۰
میلادی: Wednesday - 23 February 2022
قمری: الأربعاء، 21 رجب 1443
🌹 امروز متعلق است به:
🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام
🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليهما السّلام
🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليهما السّلام
🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليهما السّلام
🗞 وقایع مهم شیعه:
🔹شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به نقل ابن عیاش
📆 روزشمار:
▪️4 روز تا شهادت امام موسی کاظم علیه السلام
▪️5 روز تا وفات حضرت ابوطالب علیه السلام
▪️6 روز تا مبعث حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم
▪️11 روز تا ولادت امام حسین علیه السلام
▪️12 روز تا ولادت حضرت عباس علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🎬 نماز بی وضو....
👤استاد عالی
شیفتگان تربیت
* 💞﷽💞 قسمت(۳۸). #نگاه_خدا -سلام ( علی آقا سرش و پایین کرده بود): سلام ،ببخشید که بیدارتون کردم -
* 💞﷽💞
قسمت (۳۹).
#نگاه_خدا
صبح باصدای سلما بیدار شدم
سلما: سارا بیدار شو میخوایم بریم بیرون
- نمیااام دیشب تا صبح خوابم نبرد دم صبح خواب رفتم😴
سلما: اره جونه خودت ،تو گفتی و من باور کردم ،پاشو خرگوش خانم
- گفتم که خوابم میاد باشه فردا حتماً میام
سلما: باشه ( منو بوسید) فعلا
- به سلامت
سلما و علی آقا که رفتن منم بیدار شدم تخت و مرتب کردم ،رفتم بیرون
خاله ساعده: عع سارا جان چرا همراه سلما نرفتی
- نه خاله جون،بزارین راحت باشن
خاله ساعده: الهی قربونت برم بیا صبحانه تو بخور
صبحانه مو خوردمو رفتم اتاقم چون هوا گرم بود لباسامو درآوردم و فقط یه مانتو نازک سفید پوشیدم که خودم تنهایی برم یه دور بزنم
خاله ساعده: سارا جان یه موقع گم نشی؟
- نه خاله جون بچه کوچیک که نیستم
خاله ساعده: باشه پس، صبر کن ادرس و شماره خونه رو بنویسم برات اگه یه موقع گم شدی یه ماشین بگیر بگو بیارتت خونه
- چشم
از خونه رفتم بیرون ،پیاده رفتم سمت بازار ،که واسه عاطفه و علی اقا سوغاتی بخرم
رفتم داخل یه مغازه ،چشمم به یه روسری ابریشمی بلند افتاد ،خیلی خوشم اومد خریدم با یه ادکلن مردانه
بعد از خرید کردن رفتم داخل یه پارک یه دور زدم
یه لحظه احساس کردم دو نفر دارن منو تعقیب میکنن ،اولش فک کردم مسیرمون یه سمته ولی وقتی مسیرمو عوض کردم متوجه شدم اره واقعا دارن منو تعقیب میکنن
ترسیدم از پارک اومدم بیرون
منتظر ماشین شدم ولی کسی واینستاد ،رفتم اون سمت خیابون
کلا خونه رو گم کرده بودم ،رفتم داخل چند تا از کوچه پس کوچه ها قایم بشم تا منو گم کنن
کوچه ها اینقدر خلوت بود که از خلوتش بیشتر ترسیدم
تمام تنم میلرزید
اصلا نمیدونستم از کدوم کوچه وارد شدم ،داخل کوچه انگار زیر زمین لوله شکسته بود اب میاومد بیرون
چشمم به جاده افتاد سریع رفتم که برم سر جاده ماشین بگیرم
یه دفعه یکی جلوم مثل دیو ظاهر شد
به زبون انگلیسی صحبت میکرد ،ولی من متوجه نمیشدم چی میگفت اصلا
از ترس عقب عقب میرفتم اشک از چشمم جاری میشد ،تو دلم فقط از خدا کمک میخواستم ،خدایا کمکم کن ،خدایا آبروووم ...😢
خدایا بابام دق میکنه اگه یه بلایی سرم بیارم 😣
قلبم داشت میاومد تو دهنم ،همینجور که عقب میرفتم دیدم یه نفر پشت سرمم هست
شروع کردم به جیغ کشیدن و کمک خواستم که یکیشون دستشو گذاشت رو دهنم ،با دست دیگه اش دوتا دستمو گرفت ،،اون یکی هم رفت یه ماشین اورد
به زور منو میکشوندن منم گریه میکردمو خودمو عقب میکشیدم
یه دفعه دیدم از پشت یه نفره دیگه اومد ،اونم با انگیسی باهاش صحبت میکرد
فهمیدم که اومده نجاتم بده ،باهم درگیر شدن منم از ترس فقط گریه میکردمو عقب میرفتم که افتادم زمین تمام لباسم خیس شده بود
دیدم اون اقاهه فرار کردو سوار ماشین دوستش شد و رفتن
واییی از ترس زبونم بند اومده بود و گریه میکردم
اصلا نفهمیدم تو این درگیری شال سرم کجا افتاد
یه دفعه دیدم اون اقا ،شالمو پیدا کرد گذاشت روی سرم
مانتوم چون سفید بود ،لباس زیرم مشخص شده بود ،کیفشو باز کرد یه عبا دراورد گذاشت رو دوشم
( یه دفعه شروع کرد به فارسی حرف زدن)
& سلام ،نترسید ،من ایرانی هستم،فامیلیم کاظمی هست
، مشخصه که اهل اینجا نیستین ، بلند شین من میرسونمتون جایی که بودین
به زور بلند شدم و رفتیم سر جاده یه ماشین گرفتیم
توی راه اصلا نگاه نکرد به من
منم سرمو روی شیشه گذاشتمو و گریه میکردم
کاظمی: ببخشید کجا باید بریم ،میدونین ادرستون کجاست؟
( کیفم دستش بود ،ازش گرفتم و بازش کردم ،آدرسو بهش دادم )
منو رسوند دم در خونه،وسیله هامو گذاشت کنار در
خداحافظی کرد و رفت
#ادامه_دارد
5138168600.mp3
1.14M
🔰روز چهارشنبه روززیارتی
🌸 امام کاظم علیه السلام
🌸 امام رضا علیه السلام
🌸 امام جوادعلیه السلام
🌸 امام هادی علیه السلام
#التماس_دعا🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سخنگوی کمیسیون صیانت مجلس: طرح صیانت هیچ ربطی به افزایش یا کاهش سرعت اینترنت ندارد
🔹اگر این طرح توسط شوراینگهبان هم تصویب شود قرار است به صورت آزمایشی اجرا شود. ما کاری به پلتفرمهایی که مردم استفاده میکنند نداریم؛ ولی درباره مراکز دولتی باید از پلتفرمهای داخلی استفاده کنند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠بیانات امام خامنه ای
🎥 #کلیپ_نموداری
🔸نفوذ دشمن، یکی از تهدیدهای بزرگ برای کشور ایران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 ۱۰ دقیقه توضیحات متفاوت مسئول فضای مجازی بسیج درباره قانون حمایت از کاربران فضای مجازی
🔹آیا کاهش سرعت اینترنت یک خرابکاری علیه مصوبه مجلس بود؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷
🎥 #کلیپ | مقایسه جالب وضعیت ایران در پایان دو قرن
🍃🌹🍃
❌ روایتی از ملتی که سرنوشت خود را از ذلت به عزت تغییر داد ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ما همین الآن قویتر از آمریکاییم
⚠️ جهاد تبیین، جرأت میخواهد؛ چون وقتی حرف حق بزنی، سرزنش یا مسخره میشوی
👈🏻 چرا ۴۰سال است که آمریکا با همۀ امکانات، ضعیفتر شده و ایران با همۀ محدودیتها قویتر شده؟
🔰 #استاد_پناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
امام رضا
یا غریب الغربا؛
مونس تمام درد و غصه ها 🌿⛓
.
#چهارشنبههایامامرضایی
#استوری
هر روز یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِّن قَبْلِكَ وَجَعَلْنَا لَهُمْ أَزْوَاجًا وَذُرِّيَّةً ۚ وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَن يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ ۗ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ»
و ما پیش از تو (نیز) پیامبرانى فرستادیم و براى آنها همسران و فرزندانى قرار دادیم و هیچ پیامبرى نمى توانست معجزه اى بیاورد، مگر به اذن خدا. و براى هر سرنوشتى موعد مقررى است.
(سوره مبارکه رعد/ آیه ۳۸)
🌹🌹🌹
❇ تفســــــیر
آیه بعد در حقیقت پاسخى است به ایرادهاى مختلفى که دشمنان پیامبر(صلى الله علیه وآله)درباره آن حضرت مطرح مى کردند، از جمله اینکه گروهى مى گفتند: مگر ممکن است پیامبر از جنس بشر باشد و همسر اختیار کند و فرزندانى داشته باشد؟ آیه مورد بحث در پاسخ مى گوید: این امر تازه اى نیست، ما پیش از تو (نیز) رسولانى فرستادیم و براى آنان همسران و فرزندانى قرار دادیم (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلاً مِنْ قَبْلِکَ وَ جَعَلْنَا لَهُمْ أَزْوَاجًا وَ ذُرِّیَّةً).
ایراد آنها نشان مى دهد که یا از تاریخ انبیا بى خبرند، و یا خود را به نادانى مى زنند، وگرنه چنین ایرادى نمى کردند.
دیگر اینکه آنها انتظار دارند هر معجزه اى را پیشنهاد مى کنند و هر چه را هوسشان اقتضا مى کند انجام دهى ـ چه ایمان بیاورند یا نیاورند ـ ، ولى باید بدانند هیچ رسولى نمى توانست (از پیش خود) معجزه اى بیاورد مگر به فرمان
خدا (وَ مَا کَانَ لِرَسُول أَنْ یَأْتِىَ بِـَایَة إِلاَّ بِإِذْنِ اللهِ).
🌼🌼🌼
سومین ایرادشان این بود که پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) احکامى از تورات یا انجیل را دگرگون کرده است! مگر نه این است که اینها کتاب آسمانى است و از طرف خدا نازل شده؟
مگر ممکن است خداوند فرمان خود را نقض کند؟ (این ایراد مخصوصاً با آنچه از یهود معروف است که معتقد به عدم امکان نسخ احکام بودند کاملاً هماهنگ است).
آیه فوق در آخرین جمله خود به آنها پاسخ مى گوید که هر زمانى نوشته اى دارد تا بشر به مرحله بلوغ نهایى برسد و آخرین فرمان صادر شود (لِکُلِّ أَجَل کِتَابٌ).
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۳۸ سوره مبارکه رعد)
☀️ امروز:
شمسی: پنجشنبه - ۰۵ اسفند ۱۴۰۰
میلادی: Thursday - 24 February 2022
قمری: الخميس، 22 رجب 1443
🌹 امروز متعلق است به:
🔸حضرت حسن بن علي العسكري عليهما السّلام
📆 روزشمار:
▪️3 روز تا شهادت امام موسی کاظم علیه السلام
▪️4 روز تا وفات حضرت ابوطالب علیه السلام
▪️5 روز تا مبعث حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم
▪️10 روز تا ولادت امام حسین علیه السلام
▪️11 روز تا ولادت حضرت عباس علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸عاقبت فحش دادن
🔹استاد عالی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نمازهای قضا را چطور حساب و کتاب کنیم؟
#احکام
شیفتگان تربیت
* 💞﷽💞 قسمت (۳۹). #نگاه_خدا صبح باصدای سلما بیدار شدم سلما: سارا بیدار شو میخوایم بریم بیرون -
* 💞﷽💞
قسمت (۴۰).
#نگاه_خدا
خواستم زنگ درو بزنم ،که نگاهم به عبا افتاده ،یادم رفته بود عبا رو بهش بدم
عبا رو گذاشتم داخل نایلکس وسیلع هام
زنگ و زدم ،خاله ساعده با دیدن من زد تو صورتش
خاله ساعده: خدا مرگم بده چی شده سارا جان
- چیزی نشده سر خوردم افتادم داخل جوب ( یه لبخندی هم زدم که باور کنن)
رفتم تو اتاقم درو بستم لباسامو عوض کردم ، روی تخت دراز کشیدم
برای اولین بار خدا رو شکر کردم ،شکر کردم که نگاهم کرد ،سرمو بردم زیر پتو و گریه میکردم اینقدر گریه کردم که خوابم برد
سلما : سارا جان ، بیدار شو ناهار بخوریم
-من گشنم نیست شما بخورین
سلما: سارا گریه کردی؟
-( چشمام پر اشک شد ) نه چیزی نیست
سلما: چرا ،یه چیزی شده بگو چی شده؟
- تو رو خدا اذیتم نکن سلما ،لطفا تنهام بزار
سلما: باشه چشم
سلما رفت و من دوباره شروع کردم بهگریه کردن ،هوا تاریک شده بود
در اتاقم باز شد ،نگاه کردم بابا رضاست
اومد کنار تخت نشست
بابا رضا: سارا بابا ،
- جانم بابا
بابا رضا: چیزی شده ،چرا نمیای غذا نمیخوری؟
- فک کنم مریض شدم ،حالم خوب نیست
( بابا دستشو گذاشت روی سرم)
: واییی تب داری سارا،پاشو بریم دکتر
- نه بابا جون قرص بخورم خوب میشم
( بابا از اتاق رفت بیرون و با سلما اومد ، سلما هم دیدن حالم فهمید که تب کردم )
سلما: عمو رضا نگران نباشین من امشب میمونم کنارش قرص هم میدم بخوره که تبش بیاد پایین
بابا رضا قبول کرد و رفت
سلما هم رفت با قرص و یه تشت اب اومد
کنارم نشست
سلما: پاشو این قرص و بخور
- دستت درد نکنه ( تمام تنم شروع کرده بود به لرزیدن )
سلما: مامان گفت که امروز با لباس خیس اومدی خونه
سارا نمیخوای چیزی بگی
- ( بغضم ترکید ، ماجرا رو واسش تعریف کردم ،اونم شروع کرد به گریه کردن)
سلما: واییی سارا من که گفتم همراه ما بیا بیرون، اگه یه بلایی سرت میاومد ما جواب عمو رضا رو چی میدادیم
( منم فقط گریه میکردم)
سلما: حالا خدا رو شکر که اون اقا اومد نجاتت داد
( سلما گفت که احتمالا یه طلبه باید باشه چون عبا همراهش بود)
تا صبح سلما بالا سرم بود و پاشویم میکرد
صبح که بیدار شدم دیدم سلما نیست
لباسمو پوشیدم رفتم بیرون
خاله ساعده داخل آشپز خونه بود داشت غذا درست میکرد
تا منو دید اومد سمتم
خاله ساعد: وااایییی ،چرا بلند شدی از جات ،برو تو اتاقت برات یه چیزی بیارم بخوری
- خاله جون سلما کجاست؟
خاله ساعده: رفته علی اقا رو برسونه فرودگاه ،الاناست که برگرده
#ادامه_دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌘 هر شب ماه رجب این ندا میآید
👤 قدرشناسی از فرصت بینظیر ماه رجب در بیان مرحوم آیتالله حقشناس (ره)
♨️ دو سوم از رجب گذشته...😔
📿 ندای ملک داعی را لبیک بگو...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اگه این علم اصلی رو فرا نگیری، بقیه علوم به چه دردت میخورن؟؟
🎙استاد رحیم پور ازغدی
#تلنگر
✴️ سیم خاردارِ نفس می دونی یعنی چی⁉️
یعنی :
👈🏻واردِ هر کانالی نشیم🚫
👈🏻واردِ هر گروهی نشیم🚫
👈🏻واردِ هر پیوی ای نشیم🚫
👈🏻واردِ هر بحثی نشیم🚫
و در یک جمله
☘ هر فضایی که از خدا دور مون کنه 😓
🖐🏻 آره! تو فضای مجازی هم می تونیم جلو نفسمون رو بگیریم!!