eitaa logo
شیفتگان تربیت
12هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
19.1هزار ویدیو
1.4هزار فایل
﷽ « تربیت : یعنی که #خـــــــــود را ساختن بعد از آن بر دیگـــــــــران پرداختنـ ...💡» • مباحث تربیتی - معرفتی و بصیرتی 🪔 • راه ارتباطی در صورت کاملا خیلی ضروری : ⊹ @Gamedooiran 🕊༉ - کانال را به دیگران هم معرفی فرمائید🌱؛ #تبلیغات نداریم!
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥رهبر انقلاب: از ابتدای انقلاب همه رئیس‌جمهورهای آمریکا در مقابل جمهوری اسلامی ایران ایستادند •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 «بَلْ قُلُوبُهُمْ فِي غَمْرَةٍ مِّنْ هَذَا وَلَهُمْ أَعْمَالٌ مِّن دُونِ ذَلِكَ هُمْ لَهَا عَامِلُونَ» ولی دل‌های آن‌ها از این نامه اعمال (و روز حساب و آیات قرآن) در بی‌خبری فرورفته؛ و اعمال (زشت) دیگری جز این دارند که پیوسته آن را انجام می‌دهند... تفسیر: ولى از این نظر که بیان این واقعیات تنها در کسانى اثر مى کند که مختصر بیدارى و آگاهى دارند، بلافاصله اضافه مى کند: اما دل‌هاى این جمعیت کافر لجوج آن چنان در جهل و بى خبرى فرو رفته که از نامه اعمال، روز حساب و جزا و آنچه در قرآن از وعد و وعید آمده است، غافلند (بَلْ قُلُوبُهُمْ فِی غَمْرَة مِنْ هذا). این انغمار و فرو رفتن در جهل و بى خبرى به آن‌ها اجازه نمى دهد، حقایق روشن را مشاهده کنند، شاید به خود آیند و به سوى خدا باز گردند. پس از آن، مى افزاید: آن‌ها جز این اعمال دیگرى هم دارند که پیوسته آن را انجام مى دهند (وَ لَهُمْ أَعْمالٌ مِنْ دُونِ ذلِکَ هُمْ لَها عامِلُونَ). 🌺🌺🌺 مفسران براى جمله لَهُمْ أَعْمالٌ مِنْ دُونِ ذلِکَ تفسیرهاى گوناگونى گفته اند: بعضى آن را اشاره به اعمال خلاف و زشتى مى دانند که به خاطر جهل و نادانى از آن‌ها سر مى زند (بنابراین، ذلک اشاره به جهل آن‌ها است) و اعمال، اشاره به گناهانى است که از آن‌ها از این رهگذر سر مى زند. بعضى دیگر گفته اند منظور این است: آن‌ها علاوه بر کفر عقیدتى از نظر عمل نیز آلودگى فراوان دارند. و بالاخره بعضى احتمال داده اند منظور این است: برنامه این کافران با برنامه مؤمنان به کلى از هم جدا است، و دو خط مختلف را تعقیب مى کند. این تفسیرها در نهایت، با هم منافاتى نداشته، قابل جمعند، آنچه باید به آن توجه داشت این است که سر چشمه اعمال ننگین آنان، همان قرار گرفتن قلب هایشان در غمره و فرو رفتن در جهل و نادانى است. (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۶۳ سوره‌ مبارکه مؤمنون) •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥حالت‌های خلقی نوجوانان 💥کج خلقی و استقلال طلبی •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
* 💞﷽💞 ‍#بادبرمیخیزد #قسمت139 ✍ #میم_مشکات خودش هم نمیدانست کجا برود. احساس کرد الان به راحله احت
* 💞﷽💞 ‍ هرچه باشد، سودابه هم دختر عمه سیاوش بود و قطعا نمیتوانست آدم خنگی باشد. نگاهی به گوشه مذکور کرد، با دیدن پسری ظاهرا مذهبی که با پورخندی به آنها خیره شده بود تعحب کرد. چرا این دو نفر با دیدن آن پسر اینطور اخم الود شدند?آن پسر چرا اینطور به این طرف خیره مانده بود. حالت صورتش نشان میداد که تمسخری همراه با عصبانیت در چهره اش موج میزند. از همه مهم تر، چرا سیاوش می خواست مانع شود که راحله آن شخص را ببیند? یک جای کار می لنگید! باید سر از ماجرا در می آورد. حس ششم اش می گفت چیزی در این میان وجود دارد که دانستنش برای او جالب خواهد بود. همان طور که در فکر بود متوجه شد که پسر جوان با لبخندی بر لب نگاهش می کند. چه نگاه وقیحی داشت. ولی فعلا این چیزها مهم نبود. سودابه باید میفهمید این پسر این وسط چه کاره است. لبخندی تحویلش داد و وانمود کرد که دیگر حواسش به اون نیست. اما در تمام مدت جشن، حواسش به "نیما" بود. صادق و سیاوش و پدر با هم گرم گرفته بودند، راحله هم سرش گرم میهمان ناخوانده صادق بود. فرصت خوبی بود. سودابه به بهانه قدم زدن و خستگی حاصل از یکجا نشستن، از جمع فاصله گرفت. خودش را به میز پذیرایی رساند. نیما و چند تایی از دوست هایش هم همانجا بودند. سودابه با خودش فکر کرد این پسر با این تیپ و قیافه و این دوست هایش حزب اللهی اش هیچ شباهتی به ریشو هایی که نگاه کردن به خانم ها را گناه می دانستند نداشت. آن هم خانمی مثل او که به خودش هم رسیده بود! وقت آن بود که از ترفند های زنانه اش کمک بگیرد. کیکی از روی میز برداشت، اما شیر کاکائو از دستش افتاد. نیما هم که گویا دنبال فرصتی بود خم ش، پاکت را برداشت و به دست سودابه داد: -بفرمایید! -خیلی ممنون -خواهش میکنم - فکر نمیکردم بچه مذهبی ها هم از این کارا بلد باشن! و همین یک جمله کافی بود تا باب صحبت باز شود. البته صحبتی که نمیتوانست طولانی باشد چون سودابه باید به میان جمعشان برمیگشت تا کسی بویی نبرد. نیما هم دوست نداشت سیاوش متوجه نزدیک شدن او به این دختر که احتمالا از نزدیکانش بود بشود. یک محافظه کاری مشترک! و چون هر دو نفر نیات مشترکی داشتند، ولو بی خبر از یکدیگر، رفتارشان ناخواسته هماهنگ شد... اما بشنویم از جمع خانوادگی دکتر پارسا. سیاوش قصد داشت هرطور شده پته رفیق صمیمی اش را روی آب بریزد برای همین همینطور که دست روی شانه صادق که کمی از خودش کوتاهتر بود میگذاشت گفت: - خب آقا صادق! ما که رفتیم قاطی مرغا! دیگه وقتش شده شما هم دست به کار بشی و یه فکری برا خودت بکنی! و بعد در حالیکه وانمود میکرد اصلا متوجه صورت سرخ شده خانم صبوری نشده و دارد با پدرش صحبت میکند گفت: -این سید خیلی خوبه ها، ولی یه اخلاق بدی داره، اهل زن گرفتن نیست! منم نیت کردم امشب براش استین بالا بزنم و از بین این همه خانم دکتری که اینجاست یه خانم همه چیز تموم براش پیدا کنم صادق نمیدانست بخندد یا گریه کند. از یک طرف از دست خل و چل بازی های سیاوش کفری شده بود و جلوی "زینب خانم" خجالت میکشید از این حرف ها! از طرف دیگر حسی ته دلش را قلقک میداد و او را یاد علاقه اش به این خانم می انداخت که برایش خوشایند بود. پدر ساده دل سیا، بی خبر از همه جا، رو به اقا صادق گفت... ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠موشن گرافیک: «زینت آسمانی» 🔸روایتی از آغاز ولادت حضرت زینب (سلام الله علیهــا) و نام‌گذاری ایشان •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای نپذیرفتن نامه توسط رهبری •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 توصیه امام زمان ارواحنا فداه برای حل مشکلات و گرفتاری ها 🌺 ویژه ولادت حضرت زینب (سلام الله علیها) 🌺 🎙 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 «لَا تَجْأَرُوا الْيَوْمَ إِنَّكُم مِّنَّا لَا تُنصَرُونَ» (امّا به آن‌ها گفته می‌شود:) امروز فریاد نکنید، زیرا از سوی ما یاری نخواهید شد! تفسیر: اما به آن‌ها خطاب مى شود: فریاد نکنید و ناله نزنید که شما امروز از ناحیه ما یارى نخواهید شد! (لا تَجْأَرُوا الْیَوْمَ إِنَّکُمْ مِنّا لا تُنْصَرُونَ). ذکر خصوص مترفین در اینجا با این که گنهکاران منحصر به آن‌ها نیستند یا به خاطر آن است که آن‌ها سردمداران گمراهى و ضلالتند، و یا براى آن که مجازات در مورد آن‌ها دردناک‌تر خواهد بود. ضمناً، منظور از عذاب در اینجا ممکن است عذاب دنیا، یا عذاب آخرت و یا هر دو باشد، یعنى هنگامى که عذاب دردناک الهى در این جهان یا آن جهان دامانشان را فرا مى گیرد، نعره و فریاد بر مى آورند و استغاثه مى کنند، اما بدیهى است در آن هنگام کار از کار گذشته و راه بازگشت وجود ندارد. (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۶۵ سوره‌ مبارکه مؤمنون) •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : غیرت و حیا، دو سنگری که مورد هجوم دشمن است •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با این روش و تکنیک همسرت و بچه هات رو اصلاح کن •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
* 💞﷽💞 ‍#بادبرمیخیزد #قسمت140 ✍ #میم_مشکات هرچه باشد، سودابه هم دختر عمه سیاوش بود و قطعا نمیتوانس
* 💞﷽💞 ‍ - چرا زن نمیگیری اقا سید? داره موهات سفید میشه ها! قرار نیست که همش سرت تو کتاب و درس باشه سیاوش دست بردار نبود، رو به راحله گفت: -راحله جان یه کاغذ بیار خصوصیات مد نظر ایشون رو بنویسیم صادق که خنده اش گرفته بود گفت: -باشه سیا جان، ان شالله بعدا راجع به این موضوع صحبت میکنیم - چرا بعدا سید? این همه خانم اینجاست.. بالاخره یکی ش به درد تو میخوره. خانم صبوری هم هستند، شاید ایشون هم گزینه خوبی داشتند که معرفی کنند. بنویس خانم. اول اینکه دستپختش خوب باشه. این سید پدر معده مارو که در اورد، اقلا خانمش دستپختش خوب باشه، میریم خونه ش مهمونی زخم معده نگیریم! همه زدند زیر خنده. پدر گفت: -تو میخوای برای صادق زن بگیری یا به فکر شکم خودتی? سیاوش با صداقت تمام جواب داد: -بالاخره باید یجوری باشه بتونم باهاش رفت و آمد کنم! نکته دوم اینکه نباید حسود باشه! باید بتونه زن اول اقا سید رو تحمل کنه! با این حرف، همه ماتشان برد. حتی خود صادق هم شوکه شد! اما در این میان تنها کسی که به نظر می آمد خیالش راحت است و حدس میزد سیاوش قصد دارد شوخی کند همان خانم صبوری بود. زینب خانم به حرف در آمد و بی توجه به عواقب حرفش گفت: - امکان نداره! آقا سید اصلا اهل همچین چیزایی نیستن! از این بابت خیالم راحته راحته! این اعتراف همه چیز را روشن میکرد. صادق اما بی توجه به این لو رفتن رازش، کیف کرد از این اعتماد و طرفداری به موقع! و با لبخندی از خانم صبوری تشکر کرد و زیر گوش سیاوش غر زد: - کنف شدی کچل? سیاوش با بدجنسی گفت: -دقیقا همینو میخواستم! این یعنی حدس من درست بوده! تا تو باشی زیر آبی نری! و رو به خانم صبوری گفت: - آخه این سید ما اول با کتاب و دفتر مشقش ازدواج کرده! هرکی زنش بشه باید این هوو رو تحمل کنه! و خب این خیلی خوبه که شما حسود نیستین! و این بار نوبت زینب خانم بود که مثل لبو گوش تا گوش سرخ شود و سرش را پایین بیندازد و متوجه شود که چه خرابکاری کرده است. صادق که دید نمیتواند سیاوش را ساکت کند، شروع کرد به هل دادنش تا از جمع دور شود: -بیا برو به کارت برس جناب شهرداد روحانی* رفقای مزقون چی ت اومدن منتظر توان... برو پیانوت رو کوک کن سیاوش همانطور که با هل های صادق، که الحق دستان پر زوری هم داشت، به جلو رانده میشد سرش را به عقب برگرداند و گفت: -بذار یچیزی بگم میرم صادق برای لحظه ای ایستاد و سیاوش دوباره با همان شیطنتش گفت: - تبریک میگم بهتون خانم...این سید ما زن ذلیل ترین و زن دوست ترین مرد دنیاست.. مطمئن باشین کنارش خوشبخت میشین... و قبل از اینکه زینب بتواند جواب تبریک سیاوش را بدهد صادق گفت: -بیا برو تا بیشتر از این خرابکاری نکردی جناب دکتر! و سیاوش همانطور که از جمع فاصله میگرفت گفت: - اقا صادق به فکر شیرینی باش و با سرعت دور شد و به طرف سن رفت، چرا که میترسید رفیقش اردنگی حواله اش کند. پ.ن: *شهرداد روحانی( شهداد روحانی):  موسیقیدان، آهنگساز و رهبر ارکستر ایرانی ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥امام خامنه ای: از ترامپ متشکریم •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ۶ جمادی الاول سالروز شهادت جناب جعفر طيار علیه السلام 🔸جعفر بن ابی‌طالب بن عبدالمطلب مشهور به جعفر طیار و ذوالجناحین سومین فرزند ابوطالب و فاطمه بنت اسد بود. جعفر پسرعموی پیامبر اكرم (ص)، برادر بزرگ‌تر امام علی(ع)، دومین فرد مسلمان پس از امام علی(ع) و صحابی رسول خدا(ص) بود. 🔸جعفر را مردی خطیب، سخاوتمند، بردبار و متواضع معرفی کرده‌اند. مفسران او را مصداق برخی از آیات قرآن از جمله آیه ۲۳ سوره احزاب «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللهَ عَلَیهِ...» دانسته‌اند. 🔸جعفر نزد پیامبر اکرم(ص) مقام و منزلت فراوانی داشت و رسول خدا(ص) او را به سرپرستی کاروان مسلمانان در مهاجرت به حبشه برگزید. پیامبر(ص) پس از بازگشت جعفر از حبشه به او نمازی آموخت که به نماز جعفر طیار مشهور است. جعفر در جنگ موته به شهادت رسید و مزار او هم‌اکنون در اردن است. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نماز جعفر طیار 🔸نماز جعفر طَیّار یا نماز تسبیح یا نماز حَبْوه از نمازهای مستحب است که به صورت دو نماز دو رکعتی خوانده می‌شود. در این نماز ۳۰۰ بار ذکر تسبیحات اربعه (سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکبَرُ) تکرار می‌شود. پیامبر اکرم(ص) این نماز را پس از بازگشت جعفر بن ابی‌طالب از حبشه و به‌جهت قدردانی از زحماتش به‌عنوان هدیه به او تعلیم داد. 🔸آمرزش گناهان و برآورده شدن حاجات از آثار ذکر شده برای نماز جعفر طیار است. برخی از عالمان دینی برای کارهای مهم و نیز تسریع در امر ازدواج، خواندن نماز جعفر طیار را توصیه کرده‌اند. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 السَّلامُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْرَأُ وَتُبَيِّنُ 🔺سلام بر تو وقتی که می‌خوانی و بیان می‌کنی •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 «مُسْتَكْبِرِينَ بِهِ سَامِرًا تَهْجُرُونَ» در حالی که در برابر او [=پیامبر] استکبار می‌کردید، و شب‌ها در جلسات خود به بدگویی می‌پرداختید؟! تفسیر: نه تنها در برابر شنیدن آیات الهى عقب گرد مى کردید که در برابر آن، حالت استکبار به خود مى گرفتید (مُسْتَکْبِرِینَ بِهِ). علاوه بر این جلسات شب نشینى تشکیل مى دادید و از پیامبر، قرآن و مؤمنان بدگوئى مى نمودید (سامِراً تَهْجُرُونَ). سامراً از ماده سمر (بر وزن ثمر) به معنى گفتگوهاى شبابه است. بعضى از مفسران گفته اند: معنى اصلى این ماده سایه ماه در شب است که تاریکى و سفیدى در آن آمیخته شده. و از آنجا که گفتگوهاى شبانه گاه در سایه ماهتاب انجام مى شود ـ چنان که نقل کرده اند مشرکان عرب شب هاى ماهتابى در اطراف کعبه جمع مى شدند و بر ضد پیامبر(صلى الله علیه وآله) سخن مى گفتند ـ این واژه در مورد آن به کار رفته، و اگر مى بینیم به افراد گندم گون و یا خود گندم، سمراء گفته مى شود به خاطر آن است که سفیدى آن با کمى تیرگى آمیخته شده است. تَهْجُرُونَ از ماده هجر (بر وزن فجر) در اصل، به معنى دورى کردن و جدائى است، سپس به معنى هذیان گفتن مریض نیز آمده; چرا که سخنانش در آن حالت ناخوش آیند و دور کننده است و نیز هجر (بر وزن کفر) به معنى فحش و ناسزا است که آن نیز مایه دورى و جدائى است. 🌺🌺🌺 در آیه فوق، همین معنى اخیر منظور است یعنى شب ها تا مدت طولانى بیدار مى مانید، همچون بیماران هذیان مى گوئید و فحش و ناسزا مى دهید. و این راه و رسم افراد بى منطق و در عین حال ضعیف و زبون است، به جاى این که روز روشن با شهامت، بر منطق و دلیل تکیه کنند، شب هاى تاریک که چشم مردم در خواب است را انتخاب کرده و براى پیشبرد اهداف شوم یا تسکین ناراحتى هاى درون و گشودن عقده ها به ناسزاگوئى مى پردازند. قرآن مى گوید: مایه بدبختى شما و عذاب دردناک الهى این بود که شما نه شهامت پذیرش حق داشتید، نه متواضعانه در برابر آیات خدا زانو مى زدید، و نه بر خورد شما با پیامبر(صلى الله علیه وآله)، یک بر خورد منطقى و صحیح بود که اگر چنین بود راه حق را پیدا مى کردید. (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۶۷ سوره‌ مبارکه مؤمنون) •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
* 💞﷽💞 ‍#بادبرمیخیزد #قسمت141 ✍ #میم_مشکات - چرا زن نمیگیری اقا سید? داره موهات سفید میشه ها! قرا
* 💞﷽💞 ‍ اجرای این قسمت را، سیاوش به اصرار دوستانش پذیرفته بود. قرار بود یکی از آهنگ های معروف را تکنوازی کند. پشت پیانو ایستاد و مجری گفت: - ما براتون، یک تکنوازی پیانو در نظر گرفتیم که جناب آقای دکتر پارسا، اجرای اون رو به عهده گرفتن سیاوش تعظیم کوتاهی به طرف جمع کرد و مجری ادامه داد: - امیدوارم از این آهنگ لذت ببرید. آهنگ رقص بهار، ساخته استاد شهرداد روحانی تقدیم به شما مجری رفت و سیاوش نگاهی به راحله، که در میان جمعیت بود و با چشم هایی مشتاق نگاهش میکرد، انداخت، نشست و شروع کرد به نواختن. سرعت دستان سیاوش، نواخت خوش آهنگ و ریتم شادش همه را مجذوب کرده بود. راحله دستانش را به هم گرفته بود و با اشتیاق سیاوشش را می نگریست. قلبش مالامال بود از عشق به این جوان پر شور و سرزنده. ناگهان نگاهش افتاد به موهای سیاوش! ای وای! روی سرش به هم ریخته بود. معلوم بود جای مسح وضو بود. شاید از دید خیلی ها آن به هم ریختگی تناسبی با سرو وضع رسمی سیاوش نداشت اما راحله ذوق همان آشفتگی را کرد. آشفتگی که نشان میداد سیاوش اولین قدم را برداشته بود. وقتی آهنگ تمام شد کم کم نواهایی از میان جمعیت برخاست: -دوباره! دوباره! -یکی دیگه...یکی دیگه -سیا بازم بزن، یکی دیگه هم بزن سیاوش نگاهی به جمعیت مشتاق انداخت و بعد نگاهش را برد سمت خانواده اش. آن دو نفری که آن گوشه با شوری فراوان، برایش دست میزدند تمام زندگی اش بودند. وقتی دید پدرش چشم هایش را به نشانه تایید بست و راحله هم سری تکان داد، چیزی در گوش مجری گفت و دوباره پشت پیانو نشست. مجری آهنگ را معرفی کرد، رفت و سیاوش دوباره شروع کرد به نواختن. صادق این قطعه را خوب میشناخت. آن دو ماهی که سیاوش، به خاطر عشقی که هنوز خودش هم پی به وجودش نبرده بود، به آب و آتش میزد و ذهنش آشفته بود، هرشب، این قطعه را مینواخت. طوری که دیگر نزدیک بود صادق با دیدن هر پیانو و نت و نوازنده ای کهیر بزند! که خوشبختانه داستان ختم به خیر شده بود و سیاوش دست از سر آن پارتیتور* بیچاره برداشته بود. قطعه ای ملایم، که نشان از عشقی پرشور و دلی بی قرار و غمگین داشت.* صادق خیره به دوست محبوبش که به آرامی دکمه ها را فشار میداد لبخند پر رنگی زد. چقدر سیاوش را دوست داشت. اصلا این بشر، با وجود همه بد قلقی ها و کله پوک بازی هایش به دل مینشست. در کنار خل و چل بازی هایش، عقایدی که خیلی کامل نبودند و کج خلقی های گهگاهی اش، با اخلاق و متین بود و محجوب. و شاید به همین دلیل بود که صادق، با آنکه به روی خودش نمی آورد، اینقدر جانش در میرفت برای این "پسره" چشم آبی! حس کرد وقت خوبی ست به تلافی شیطنت سر شب سیاوش، رازی را لو بدهد. سرش را با رعایت نکات ایمنی حلال و حرام، نزدیک گوش زینب خانم برد و چیزی را گفت. زینب هم در حالی که لبخندی روی لبش مینشست سر در گوش راحله که بغل دستش نشسته بود کرد و حرف های صادق را عینا تکرار کرد: -اقا سید میگن اقا سیاوش هروقت از دوری شما دلتنگ و کلافه میشد این آهنگ رو میزد راحله متعجب کمی ابروهایش را بالا برد و بعد دوباره چشم دوخت به سیاوش. حالا که دلیل انتخاب این قطعه را فهمیده بود حس کرد هر نت این موسیقی روحش را نوازش میدهد. اشکی در چشمش حلقه زد. اشکی از سر شوق! چشم هایش را بست و خودش را به نوای آرام موسیقی سپرد و غرق در خیالات و خاطراتشان شد. با دست زدن های جمعیت فهمید که آهنگ تمام شده. تشویق ها و تشکر ها تمام شد و سیاوش از سکو پایین آمد و به جمع خودشان برگشت. خوش و بشی با بقیه کرد و کنار همسرش نشست تا مراسم بعدی که اعطای مدرک فارغ التحصیلی بود شروع شود. راحله اما، تنها دست سیاوش را محکم گرفت، لبخندی حاکی از حق شناسی زد و آرام گفت: - سید رازت رو لو داد! ممنونم سیاوش با اخمی ساختگی میخواست اعتراضی به صادق کند که سید گفت: - یک یک، مساوی و خندید. در میان این اتفاقات، سودابه و نیما هم بیکار ننشسته بودند. تا آخر جشن، هر دو نفر به بهانه های مختلف و دور از چشم بقیه، ملاقات های کوتاهی داشتند. ملاقات هایی که مثلا تصادفی بود اما در واقع برنامه ریزی شده بود. دیدارهایی که در نهایت منجر به رد و بدل شدن شماره شد. سودابه مصمم بود از راز آن نگاه ها با خبر شود اما قطعا امشب نمیتوانست پی به این راز ببردا پس لازم بود دیدار های بعدی وجود داشته باشد. نیما نیز آشنایی با کسی که از نزدیکان سیاوش بود، قطعا موقعیت خوبی را برای عملی کردن نقشه اش فراهم میکرد و به هیچ وجه مایل نبود این شانس را از دست بدهد. آن شب، نطفه توطئه ای شوم شکل گرفت. توطئه ای که برای همه بهایی سنگین داشت. پ.ن: *پارتیتور: partitura: کلمه ای ایتالیایی به معنای صفحه ای که نت های موسیقی را برای اجرا روی آن مینویسند *منظور صادق، آهنگ تنهایی، قطعه ای از آلبوم پاییز طلایی ۲، نواخته استاد فریبرز لاچینی بود. ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سردار شهید حسن طهرانی مقدم: اگر ما نسبت به شهدا غریب باشیم اونور هم حتما غریبیم. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درخواست از ملت عزیز ایران در گفتگوی زنده از لبنان •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اگر جمهوری اسلامی دچار شاه سلطان حسین‌ها بشه کارش تمام است! •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 آیت الله مجتهدی تهرانی رحمت الله 💢 هر وقت گرفتار شدید اینکار رو انجام بدید؟! •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat