eitaa logo
شیفتگان تربیت
11.5هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
19.6هزار ویدیو
1.4هزار فایل
﷽ « تربیت : یعنی که #خـــــــــود را ساختن بعد از آن بر دیگـــــــــران پرداختنـ ...💡» • مباحث تربیتی - معرفتی و بصیرتی 🪔 • راه ارتباطی در صورت کاملا خیلی ضروری : ⊹ @Gamedooiran 🕊༉ - کانال را به دیگران هم معرفی فرمائید🌱؛ #تبلیغات نداریم!
مشاهده در ایتا
دانلود
6.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ : فرد کریم و بزرگوار اینگونه رفتار می‌کند •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
* قسمت اول * با عجله از پله ها پایین رفتم،پله ها رو دوتا یکی کردم تو همون حین چادرمو سر کردم به حیاط که رسیدم پام پیچ خورد،لنگون لنگون به سمت در رفتم در رو که باز کردم عاطفه با عصبانیت بهم خیره شد آب دهنمو قورت دادم. _خیلی زود اومدی بیا کنار بریم تو دوتا چایی بزنیم بعد بریم حالا وقت هست! _عه عاطفه حالا یه بار دیر کردما عزیزم بیا بریم دیره. _چه عجب خانم فهمیدن دیره! شروع کرد به دویدن منم دنبال خودش میکشید،با دیدن پسری که سر کوچه ایستاده،ایستادم! عاطفه با حرص گفت:بدو دیگه! با چشم و ابرو به سرکوچه اشاره کردم،سرش رو برگردوند و ریز خندید! با شیطنت گفت:میخوای بگم برسونتمون؟ قبل از اینکه جلوشو بگیرم با صدای بلند گفت:امین! پسر به سمت ما برگشت،با دیدن من مثل همیشه سرشو پایین انداخت آروم سلام کرد من هم زمزمه وار جوابشو دادم! رو به عاطفه گفت:جانم! قلبم تند تند میزد،دست هام بی حس شده بود! _داداش ما رو میرسونی؟ امین به سمت ماشین پدرش رفت و گفت:بیاید! به عاطفه چشم غره رفتم سوار ماشین شدیم،امین جدی به رو به رو خیره شده بود با استرس لبمو میجویدم،انگار صدای قلبم تو کل ماشین پیچیده بود! به آینه زل زدم هم زمان به آینه نگاه کرد،قلبم ایستاد! سریع نگاهش رو از آینه گرفت،بی اختیار لبم رو گاز گرفتم،انگار به بدنم برق وصل کردن. ماشین ایستاد با عجله پیاده شدم بدون تشکر کردن! عاطفه میاد سمتم. _ببینم لبتو! و خندید با حرص دنبالش دویدم اما زود وارد مدرسه شد! * ادامه.دارد.... *
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فردی در سوئد در کتاب اطلس جهان چاپ سال ۱۹۲۶ که در یک مغازه عتیقه‌فروشی پیدا کرده، می‌گردد که نام آن سرزمین در سال ۱۹۲۶ فلسطین بوده یا اسرائیل؟ •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
15.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹مرحله دوم جنگ سرد جدید آغاز شده است! 🔹ضایع شدن سیستم اطلاعاتی غرب و رژیم صهیونیستی 🔻سیلی سنگین طوفان‌الاقصی به کسانی بود که مدعی هستند قوی‌ترین سیستم اطلاعاتی در منطقه را دارند. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 «يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمَنِ وَفْدًا» در آن روز که پرهیزگاران را دسته جمعی به سوی خداوند رحمان (و پاداشهای او) محشور می‌کنیم... (سوره مبارکه مریم/ آیه ۸۵) ❇ تفســــــیر پس از آن، مسیر نهائى متقین و مجرمین را در عباراتى کوتاه و گویا، چنین بیان مى کند: همه این اعمال را براى روزى ذخیره کرده ایم که پرهیزگاران را دسته جمعى با عزت و احترام، به سوى خداوند رحمان، به سوى بهشت و پاداش هاى او راهنمائى مى کنیم (یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً). وَفْد (بر وزن وقت) در اصل، به معنى هیئت یا گروهى است که براى حل مشکلاتشان نزد بزرگان مى روند، و مورد احترام و تکریم قرار مى گیرند، بنابراین، به طور ضمنى مفهوم احترام را در بردارد، و شاید به همین جهت است که در بعضى از روایات مى خوانیم: پرهیزگاران بر مرکب هاى راهوارى سوار مى شوند و با احترام فراوان به بهشت مى روند. 🌺🌺🌺 امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: على(علیه السلام) تفسیر آیه (یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً) را از پیامبر(صلى الله علیه وآله) جویا شد، فرمود: اى على! وفد، حتماً به کسانى مى گویند که سوار بر مرکب اند، آنها افرادى هستند که تقوا و پرهیزگارى را پیشه ساختند، خدا آنها را دوست داشت و آنان را مخصوص خود گردانید، و از اعمالشان خوشنود شد، و نام متقین بر آنها گذارد... . جالب توجه این که در آیه فوق مى خوانیم: پرهیزگاران را به سوى خداى رحمان مى برد، در حالى که در آیه بعد، سخن از راندن مجرمان به جهنم است آیا مناسب تر این نبود که به جاى رحمان در اینجا جنّت گفته شود؟ ولى این تعبیر در حقیقت، اشاره به نکته مهمى دارد و آن این که پرهیزکاران بالاتر از بهشت را در آنجا مى یابند، به مقام قرب خدا و جلوه هاى خاص او نزدیک مى شوند، و رضایت او که برترین بهشت است را درک مى کنند (تعبیراتى که در حدیث فوق از پیامبر(صلى الله علیه وآله) خواندیم نیز اشاراتى به همین معنى دارد). (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۸۵ سوره مبارکه مریم) •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
5.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ : دو امری که عرش خدا را به لرزه در می آورد! •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این یک تهدید نیست؛ هشدار است ✅ عزرائیل در انتظار نتانیاهو و فرماندهان ارشد نظامی رژیم صهیونیستی | •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
* #عاشقــانـه_مذهبـــی #امیـــن_هانیــه قسمت اول * با عجله از پله ها پایین رفتم،پله ها رو دوتا
* قسمت دوم * کاسه ها رو گذاشتم کنار دیگ آش،عاطفه همونطور که آش هم میزد زیر لب تندتند چیزایی میگفت،ملاقه رو از دستش گرفتم باحرص گفتم:بسه دیگه،دوساعته داری هم میزنی بابا بختت باز شد خواهرم بیا برو کنار! _هانی بی عصاب شدیا،حرص نخور امین نمی گرتت! _لال از دنیا بری! شروع کردم به هم زدن آش،زیر لب گفتم:خدایا امین رو به من برسون! امین پسر همسایه دیوار به دیوار که از دوسال قبل فهمیدم دوستش دارم،عاطفه گفت امین فقط چادر رو قبول داره چادری شدم، عاطفه گفت امین نمازش اول وقته نمازم یک دقیقه این ور اون ور نشد،عاطفه گفت امین قرمه سبزی دوست داره و من به مامان میگفتم نذری قرمه بپزه تا براشون ببرم! عاطفه گفت امین.....و من هرکاری میکردم برای امین! مهم نبود من سال سوم دبیرستانم و امین بیست و پنج سالشه! با احساس حضور کسی سرمو بالا آوردم،امین سر به زیر رو به روم ایستاده بود،با استرس آب دهنمو قورت دادم امین دستی به ریشش کشید و گفت:میشه منم هم بزنم؟ ملاقه رو گذاشتم تو دیگ و رفتم کنار،امین شروع کرد به هم زدن منم زیر چشمی نگاهش میکردم داشتم نگاهش میکردم که سرشو آورد بالا نگاهمون تو هم گره خورد،امین هول شد و ملاقه رو پرت کرد زمین! زیر لب استغفراللهی گفت و خواست بره سمت در که پاش به ملاقه گیر کرد و خورد زمین،خنده م گرفت با صدای خنده و اوووو گفتن زن ها سرخ شدم. تند گفتم:من برم بالا ببینم مامان اینا کمک نمیخوان! با عجله رفتم داخل خونه و دور از چشم همه از پنجره به حیاط نگاه کردم،عاطفه داشت میخندید و زن های همسایه به هم یه چیزایی میگفتن،روم نمیشد برگردم پایین همه فهمیدن! امین بلند شد،فکرکردم باید خیلی عصبانی باشه اما لبخند رو لبش متعجبم کرد! سرشو آورد بالا،نمیتونستم نفس بکشم! حالا درموردم چه فکرایی میکرد،تنم یخ زد انگار پاهام حس نداشتن تا از کنار پنجره برم! امین لبخندی زد و به سمت عاطفه رفت،در گوشش چیزی گفت،عاطفه لبخند به لب داخل خونه اومد! با شیطنت گفت:آق داداشمون فرمودن بیام ببینم بدو بدو اومدی خونه زمین نخورده باشی نگران بودن! قلبم وحشیانه می طپید،امین نگران من بود؟! با تعجب گفتم:واقعا امین گفت؟! _اوهوم زن داداش! احساس میکردم کم مونده غش کنم،نفسمو با شدت بیرون دادم! دوباره حیاط رو نگاه کردم که دیدم نگاهش به پنجره س،با دیدن من هول شد و سریع به سمت در رفت اما لیز خورد دوباره صدای خنده زن ها بلند شد،با نگرانی و خنده از کنار پنجره رفتم! عاطفه گفت:من برم ببینم امین قطع نخاع نشد! عاطفه که از پله ها پایین رفت همونطور که دستم رو قلبم بود گفتم:خدانکنه! * ادامه.دارد.... *
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠موشن گرافیک احکام: حد حجاب چقدره ؟ 🔸احکامی که باید بدانیم •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
34.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. ✅همه چیز درباره فرمانده مرموز عملیات طوفان الاقصی 🔻ضیف؛ میهمانی که ۹ بار از ترور نجات یافته است. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کدام سلبریتی‌ها و افراد مشهور از مردم مظلوم حمایت کردند؟ | •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat