eitaa logo
شعرای آئینی سازمان‌ بسیج مداحان کرمانشاه
208 دنبال‌کننده
52 عکس
18 ویدیو
25 فایل
بسمه تعالی ♦️فعال ترین وپربارترین کانال شعرائی آئینی سازمان بسیج مداحان استان کرمانشاه درایتا👌 #شور#سرود #مدح باز نشر اشعاروسرودهای جدیدکلی ایام سال به تاریخ قمری و کلیه اشعار مهم مذهبی کشوربرا ،مجالس مذهبی با تنوع بالا و سبک های مختلف @BasijNewsir313
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم ها چیدنه، روز و شووم، یه سره غمبار بیه  له سرم،ای درودیواره، چه آوار بیه سـهـم ای،دس منه،جوره تو دیـواربیه   کوره گت فـاطمه تب کردیه، بیـمار بیه فاطمه! همنفـست بی‌کس و بی‌یـاربیه موقع غسل تنت بیه، سرم ،درد، دره    له نگاه غم تو،بال و پرم، درد دره له عزاداری توچاوه ترم، درد دره         ژیره تابوت تو زهرا ،کمرم درد دره باعث مرگ تو،ایی تیـزی مسمار بیه آب غسلت وه،خدا چاوه تر حـیدر بی     ورم دس تو،وه صورت تو بدتر بی تازه بو ،بردمه،م پوشیه‌ گت، وه سربی سره پیشانی گد، جای کـلون در بی شصتمه وضع وخیم تو خبردار بیه وچنین وقت کمم غسل تنت ، م،چبکم؟      خوین جاری له تن، وله کفنت ،م،چبکم      رد سـیـلـی وتن وله دهـنـت ،م،چبکم   ؟   نیمه شو گریۀ سخت حسنت ،م،چبکم  ؟    چیده زهرا، اســدالله گــرفــتــار بیه وه خـدا زنـدگـی م،وه نظر،چیه ودس  ریشه‌ی م که تو بیدن وه تبرچیه،ودس        خور مـرگ تو،له اهل خبر چیه و دس             محسنت فاطمه گیان ،له پشت درچیه وه دس بـی‌مـحـلی وه عـلـی سنّـت بـازار بیه چیدنه زینبمان زار و پریشان تونه      چه وتیدن، که فقط گرم حسین جان تونه صحبته پیرهنی هاتیه ، گریان تونه    قصه ،گی، بوسه،له او، حنجر عریان تونه کـربـلا وعـدۀ دیـدار من و یــار بیه وقت گـیـره ،له عزای بـدن بـی‌سـر بی   بـدنی پـاک لگـد کـوب بیه و پرپر بی قطعه قطعه بدنی محضر یه مادربی            نـوبت نـیـزه زن ناشی خـیـره سربی نیـزه‌گی له وسط حنجـره‌گی کار بین ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━┛ ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━
🔴دقت کنید سلام ما به اشک چشم آسمان سلام ما گریه کنا محضر صاحب الزمان برای عرض تسلیت ما را ببر تا مدینه اونجا که زینب کنار بستر مادر میشینه یا حضرت صاحب زمان قربون شال ماتمت امروز اومدیم آقاجون مجلس ختم مادرت یابن الحسن کجایی من اومدم گدایی یابن الحسن کجایی کی میشود بیایی آقا جان نمیدونم کجایی کجا دنبالت بگردم کجا عزا گرفتی کربلایی یا مدینه ای قربون شال عزات برم قربون دل داغدارت اگه این روزا ایام فاطمیه کنار قبر بی نشون مادری یاد ماهم باش اگه کنار مزار مادر زهرا دست به دعا گرفتی یاد مریضای ما هم باش مریضایی که این روزا خیلی التماس دعا دارن تورو به آبروی مادرت زهرا شما واسطه بین ما و خدایی تو رو به غیرت عباس که خودش ناامید شده امروز ناامیدم نکن به بی قراری سه ساله به حرمت اباعبدالله عمه جانت زینب دیگه بیا تا همچین روزهای ایام فاطمیه بریم مدینه کنار ضریح مادر بگیم یا زهرا می خواین بگم آدرس امام زمان کجاست؟ شهر مدینه محله بنی هاشم کوچه بنی هاشم انتهای کوچه منزل دختر رسول الله فاطمه 🌱🌱🌱🌱 نشونی منزل خانم فاطمه هم اینه درش سوخته🍃 یه نشونه دیگه هم داره اگه گوش بدی صدای خانمی را می‌شنوی که پشت در صدا میزنه وا محمدا🌱🌱 اگه قسمت روزیتون شد رفتیم مدینه از هر کی بپرسیم منزل فاطمه کجاست میگن همونجا که همه جمع شدن یه خانمی را جلوی دخترش کتک زدن بقیه اش باشه برای روزی که امام زمان ما میاد تو کوچه بنی هاشم برای مادرش روضه بگیره آقاجون قرارمون مدینه کوچه بنی هاشم کنار در نیمه سوخته🌴🌴🌴 یا فاطمه من عقده دل وا نکردم گشتم ولی قبر تو را پیدا نکردم چشم انتظارم مهدی بیاید تا تربتت را پیدا نماید یا زهرا س😭😭😭 ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━┛ ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━
شعرای آئینی سازمان‌ بسیج مداحان کرمانشاه
#روضه #شهادت_حضرت_زهرا_س #مداح_سید_مهدی_میرداماد_۱۴۰۱
ای آسمان بسوز به ماه و ستاره ام خورشیدوار سرکشد از دل شراره ام من چاره ساز خلقم و با داغ فاطمه افتاده ام ز پا و ز کف رفته چاره ام آن تازیانه ها که به ناموس من زدند خورده درست بر جگر پاره پاره ام گویی هزار مرتبه جانم به لب رسید افتاد چون به بازوی زهرا نظاره ام ای چاه غصه های علی زخم سینه ات ای تا ابد شریک غم بی شماره ام یکبار کشت ناله ات از پشت در مرا غسل شبانه ات شده مرگ دوباره ام با آنکه خود غریب تر از خلق عالمم قبر غریب تو شده دارالزیاره ام بی تو چو شمع سوخته هی آب میشوم جای نفس ز سینه برآید شراره ام وقتی که یاد روی کبود تو میکنم افتد بدن به لرزه چو آن گوشواره ام میثم پس از شهادت زهراست یار من آه همیشه من و اشک هماره ام ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━┛ ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━
مثل علی عروج نمازش امان نداد           فکری برای فاصله ی ساق پا کند همه استخونها شکسته،خُرد شده،معروفه،کسی رو می خوان نره بیرون از خونه،گاهی مادرا نفرین می کنن،کار بدیه با تهدید،می گه قلم پاتو خرد می کنم پاتو ازخونه بیرون بذاری،یعنی می شکنم که بیرون نری،این مبالغه است ضرب المثله،اما سندی شاهک ملعون،با اینکه حضرت ته سیاه چاله هاست،هفت در می خوره تا می رن زندان،که بعضی از اساتید می گفتند،بخشی از بدن رو تو خاک کرده بودند،کأنَّ زنده به گوره،بماند این حرفا،اما این ملعون گفت یه کاری می کنم، همه درها باز باشه نتونی بری،استخون پا رو خرد کرد،و الا زنجیر به استخون کار نداره،گوشتُ اذیت می کنه،پوست و اذیت می کنه،لذا جنازه رو امروز وقتی آوردند،من با چه زبونی بگم ،خدایا من و ببخش تو هیئت دارم میگم،تو حرم نمی شه از این حرفا زد،هر پایی دوتا زانو داشت،می فهمی چی می گم یا نه، حالا میان قحطی تابوت های شهر                    باید به تخته های دری اکتفا کند همه از موسی بن جعفر گریز به کربلا می زنن،چهار نفر زیر تخته چوب و گرفتند،تشییع کردند،من دیگه بیشتر از این روضه نخونم،از همین جا دلم رفت یه جا، آخه فاطمه تو شهر خودش بود،اونم شهری که به نام باباشه،مدینة النبی خدا مادرم را کجا می برند        گمانم برای شفا می برند من و سوگواری من و خانه داری       خدا مادرم زدی تو صورتت منو داغون کردی،بدن و گذاشت تو قبر امیرالمؤمنین علیه السلام خدایا گل من که نیلی نبود            جواب پیمبر که سیلی نبود اما حسن و امام حسین علیهم السلام با هم حرف می زنن یادم می آد تو این کوچه به زخم دل نمک زدن           به پیش چشم خواهرم مادرم و کتک زدن وای مادرم، مادرم،نمی خوای بگی،وای مادرم،مادرم،بخدا گوشه ی زندان موسی بن جعفرم همین جور گفت،وای مادرم ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━┛ ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━
61865_13981114130306_2077214.mp3
2.08M
شب مادره شب آخره تازه اول غم حیدره     شب  ماتمه دلا پر غمه  چشای علی پر شبنمه تو مدینه ای که شب و روزش خاموشه از شرار غم سینه ی علی میجوشه مرتضی دیگه پیرهن سیاه میپوشه انا لله و انا الیه راجعون کبوتر زخمی علی پر زده تا آسمون دل آسمون شده رنگ خون اشک بی صدا شده روضه خون مرد بی رقیب  شده بی شکیب تو مدینه شده بی کس و غریب حیدری که زلفش به یک جهان می ارزه بعد فاطمه غربت و غمش بی مرزه پیش قبر فاطمه همش داره می لرزه انا لله و انا الیه راجعون کبوتر زخمی علی پر زده تا آسمون شده دلشکن نگاه حسن دست زینب بقچه ی کفن با دل پرآه زیر نور ماه وعده میزارن تو قتلگاه بار هجر زهرا واسه همه سنگینه چشم فاطمه با علی یه روز میبینه تیر و نیزه رو تن حسین میشینه انا لله و انا الیه راجعون کبوتر زخمی علی پر زده تا آسمون ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━┛ ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━
سید مهدی میرداماد_فاطمیه 96 -ساوه -زمینه - مدینه دیگه جای زندگی نیست-1521108663 (1).mp3
7.93M
مدینه اون مدینه قدیم نیست کی و بگم تو کشتنت سهیم نیست بچم و کشتن ما رو کشته داغش قبرش کجاست با هم بریم سراغش خونه بی تو خاموش میشه چراغش خونم و پر سو میکنی خسته نباشی زهرا نشسته جارو میکنی خسته نباشی زهرا سه ماهِ رو گرفتی و چی شده امروز این همه به حیدرت رو میکنی خسته نباشی زهرا درست میبینم صورتت کبودِ گل چه بلایی به سرت اومده بسترت رو بستی کنار حجره نکنه وقت سفرت اومده اصلا بیا رو بگیر از من فقط دل از این خونه نکن حقت نبود کنج قفس بیفتی حقت نبود که از نفس بیفتی نفس بگیر تا از نفس نیفتی ببین که کا رو به کجا کشوندن بهشتمون و خودشون سوزوندن دستت نمک داشت پس چرا شکوندن دارم پرای سوختت و هدیه به افلاک میکنم اصلا نمیشه باورم یه روز تو رو خاک میکنم با دستی که شکسته شد اشک من و پاک میکنم با دستایی که بسته شد اشک تو رو پاک میکنم فکر غریبی من و نکردی که حرف رفتن و وسط آوردی باز داشتی گلدونا رو آب میدادی من که میدونم خودت آب نخوردی این روزا که مامور صبر حیدر زخمی سینه ستبر حیدر کجا میری دار و ندار حیدر از کوچه دیگه بگذریم سخت بگم ادامش و کی دیده گردن امام حلقه کنن عمامش و بد تر از اینشم بگم میشناسم اون امامی که عمامه و عبا که هیچ میدزدن از تن جامش و ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━┛ ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━
در خاطرات رزمنده ایی خوندم که میگفت : پشت یکی از سنگرهای جبهه حق علیه باطل رزمنده ایی که دوستم بود را دیدم در حال عملیات بودیم سر فرصتی منو بغلم کرد گفت فلانی به من الهام شده که در این عملیات به شهدا ملحق خواهم شد ازتو تقاضایی دارم گفتم جان بخواهی بهت میدم چی میخای گفت یک وصیت نامه بنویس دوخط بده به خانواده ام در حالی که اشک چشمانم را پر کرده بود گفتم این کاغذ و این خودکار بنویس هرچه میخواهی بنویس دیدم نوشت پدرم وصال یار نزدیک است از شما و مادرم میخواهم که مرا حلال کنید پدرم خواهشی دارم که قبر مرا بلند نسازید حتی الامکان خاکی باشه بعد نوشت شاید از من بپرسی چرا ؟ پدر نازنینم مگر نشنیدی زهرای مرضیه س قبرش مخفی هست من چگونه قبر داشته باشم و سنگ قبر داشته باشم دختر پیغمبر زهرا س قبرش مخفی از نظر باشه من از زهرا س خجالت میکشم میخام عرض کنم ای بفدای دل پاک شهدا ای بفدای اون طبع بلند شهیدان بزار تو حاشیه بگم آی هم سنگران شهید نکنه ماهم از شهدامون شرمسار گردیم نکنه فردای قیامت یقه ما را بگیرند چرا پشت به راه شهدا کردیم آری خجالت میکشید زهرا س قبر نداره فرمود علی جان اولا شب غسلم بده /شب کفنم کن /شب مرا بخاک بسپار علی جان تنم را بی صدا بدار تو درشب تسلی ده تو بر کلثوم و زینب عیجان یک وصیت باتو دارم حسینم را به دستن میسپارم مبادا شب حسین تشنه بخوابد مبادا در برش آبی نیابد علی جان هر شب وقتی حسینم میخوابه من کاسه ائی آب کنارش میزارم اگر نیمه شب تشنه شد آب را بنوشد ای جان عالم بقربان حسین کجا بودی کربلا وقتی حسینت بر زمین افتاد در آن هوای گرم لبش آنچنان خشک شد که گویی دو چوب خشک بهم بزنید صدا بلند میشه لب مولا هم اینجور شد هلال ابن نافع میگه دیدم صدا از لب حسین میاد یکی گفت استغاثه با خدا میکنه یکی گفت نفرین میکنه یکی گفت کاش میدونستیم که چه میگه من بلند شدم رفتم جلو دیدم میفرماید . ای مردم مگر این آب مهریهٔ مادرم نیست که از ما مضایقه کردید پس جرعه ایی به لب من مظلوم برسانید هلال میگه خیلی ناراحت شدم یه راست رفتم پیش فرمانده لشکر عمر سعد گفتم عمر : حسین عزیز پیغمبر هست آب بخوره میمیره آب هم نخوره میمیره پس بیا لعن ابدی برای خودت نخر دیدم سکوت اختیار کرده علامت رضایت دانستم کاسه ایی آب گرفتم به سمت قتله گاه رفتم دیدم شمر با بدن لرزان داره میاد گفت هلال کجا میخواهی بری گفتم مگر نشنیدی که پسرفاطمه ناله اش از تشنگی بلند بود دارم آب میبرم گفت برگرد دیگر به آب احتیاج نیست من اورا سیراب کردم دیدم بادی تندی وزیدن گرفت دامن شمر کنار رفت ببینم صدای ناله همسنگران شهدا و پدران و مادران شهید تاکجا بلند میشه دامن کنار رفت یک سری خونین در دست شمر گفتم این سر عزیز پیغمبر حسین است؟ گفت اری این حسینه گفتم نانحیب هیچ ازجدش و یا مادرش حیا نکردی اصلا چیزی مانع بریدن سر نشد گفت وقتی خنجر به گردن حسین نهادم چند مرغ دور و برم حاظر شدن هی مانع میشدن به دستام می افتادن یک ناله بگوشم اومد که میگفت غریب مادر حسین مظلوم مادر حسین اگر کشتند چرا آبت ندادن خبر بر مادر و بابت ندادن اگر کشتند چرا خاکت نکردن کفن بر جسم صد چاکت نکردن اگر کشتند چرا مویت کشیدن چو گرگی پنجه بر مویت کشیدن ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━┛ ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━
1_5232568900.mp3
3.6M
... خوشنودی آقا امام زمان صلوات ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━┛ ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━
[ASHABOLHOSSEIN.IR]1402090303.mp3
27.9M
فراق تو بر دل شرر می گذارد شب غصه را بی سحر می گذارد به سودای روی تو ای ماه زهرا دلم در شب خود قمر می گذارد اگر تو بيايی ولی من نباشم چه داغی به روی جگر می گذارد من آن طفل نامهربانم كه سر را به دامان لطف پدر می گذارد كنار تو در روضه ها گريه كردن روی اشک هايم اثر می گذارد عزادار زهرا دل غصه دارت شبی تلخ را پشت سر می گذارد صدای نفس های مردی ميايد كه دارد به ديوار سر می گذارد ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━┛ ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━
شعرای آئینی سازمان‌ بسیج مداحان کرمانشاه
#شـــب_اوّل_فاطمیه #روضه #حاج_مهدی_رسولی_۱۴۰۲
کوه بودم، بلند و باعظمت روی دامان دشت جایم بود قد کشیدم ز خاک تا افلاک ابرها، فرش زیر پایم بود شب که چشم ستاره روشن بود نور مهتاب، دل ز من می‌برد صبح، چون آفتاب سر می‌زد اولین پرتوش به من می‌خورد دفتر وحی حق که روز به روز جلوه‌اش سبز و سبزتر بادا در بیان شکوه من، دارد آیۀ «والجبال اوتادا» سینه‌ام را اگر که بشکافند لعل و الماس دیدنی دارم از گذشت زمان و «دحو الارض» خاطراتی شنیدنی دارم... صبح یک روز چشم وا کردم ضربۀ تیشه بود گوش خراش تخته سنگی شدم جدا از کوه اوفتادم به دست سنگ تراش پتک سنگین و تیشۀ پولاد سهم من از تمام هستی شد حکم تقدیر و سرنوشت این بود نام من «آسیای دستی» شد گرچه از بازگشت خویش به کوه پس از آن روزگار نهی شدم این سعادت ولی نصیبم شد که جهیز عروس وحی شدم گوشۀ خانه‌ای مرا بردند که حضور بهشت آن‌جا بود برترین سرپناه روی زمین بهترین سرنوشت آن‌جا بود دستی از جنس یاس و نیلوفر شد در آن خانه آسیاگردان گرچه سنگم، ولی دلم می‌خواست جان او را شوم بلاگردان هر زمان گرد خویش چرخیدم می‌شنیدم تلاوت قرآن روح سنگین و سخت من کم‌کم تازه شد از طراوت قرآن راز خوش‌بختی مرا چه کسی جز خداوند دادگر داند کی گمان داشتم مرا روزی جبرئیل امین بگرداند به مقامی رسیده‌ام که چنین بوسه‌گاه فرشتگان شده‌ام مثل رکن و مقام کعبه عزیز در نگاه فرشتگان شده‌ام بارها شد که با خودم گفتم: ای که داری به کار نان دستی! کاش هرگز ز خاطرت نرود وام‌دار چه خانه‌ای هستی؟ خانۀ آسمانی خورشید خانۀ روشن ستاره و ماه خانۀ وحی، خانۀ قرآن خانۀ «انّما یُریدُ الله» از همین خانه تا ابد جاری‌ست چشمۀ فیض، چشمۀ احسان سایبانِ معطّرِ این جاست سورۀ «هل أتی علی الانسان» آسیابم ولی یقین دارم که پناهنده‌ام به سایۀ نور سرنوشت مرا دگرگون کرد اشک زهرا و ذکر آیۀ نور یاس یاسین که با دعای پدر آیۀ نور بود تن‌پوشش داشت دستی به دستۀ دستاس دست دیگر گلی در آغوشش در محیطی که هر وجب خاکش فخر بر آفتاب و ماه کند آرزو می‌کنم که گاه به من دختر کوچکی نگاه کند گرچه از بازتاب گردش من نان این خانه برقرار شده‌ست شرمسارم از این‌که می‌بینم دست زهرا جریحه‌دار شده‌ست رفت خورشید وحی و آمد شب سر نزد از ستاره سوسویی صبح از کوچۀ‌ بنی‌هاشم شد بلند آتش و هیاهویی تا بدانم چه اتّفاق افتاد تا ببینم هر آنچه بوده درست دل به دریا زدم به خود گفتم: «چشم‌ها را دوباره باید شست» دیدم آن روز صبح منظره‌ای که به خود مثل بید لرزیدم آتشم زد شرار دل وقتی شعله‌ها را به چشم خود دیدم در همان آستانه‌ای کز عرش قدسیان را به آن نظرها بود اشک چشم ستارگان می‌ریخت بین دیوار و در خبرها بود من به حسرت نگاه می‌کردم باغ گل را میان آتش و دود جز خدا هیچ‌کس نمی‌داند که چه آمد به روز یاس کبود با همان دست عافیت‌پرور که پرستاری پدر می‌کرد از امام زمان خود یاری در هیاهوی پشت در می‌کرد هیزم آوردن، آتش افروزی سهم هر رهگذر نبود ای کاش خبر ناشنیده بسیار است خبر میخ در نبود ای کاش دست خورشید را که می‌بستند شرح این ماجرا کبابم کرد آنچه پشت در اتّفاق افتاد سنگم امّا ز غصّه آبم کرد 🔸شاعر: ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━┛ ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━