#شعر_مناجات_با_ابا_عبدالله_الحسین_علیه_السلام
می شود سوخت و خاکستری آورد به دست
باید اینگونه شد و دلبری آورد به دست
یک شبی مرحمت گوشه ی چشمی باید
تا که بتوان سحر بهتری آورد به دست
خاک زیر قدم یار پُر از قربانی ست
باید از جان بگذشت و سری آورد به دست
می شود بال به معراج رسیدن را داشت
با تو جبریل پرید و پری آورد به دست
کَرَم آنقدر در خانه یتان بسط نشست
تا گدایی شریف دری آورد به دست
کربلا ، هر چه که روزی بشود باز کم است
کاش می شد سفر دیگری آورد به دست
هر که آیینه شد و نور شد و آدم شد
از حسینیه ی چشم تری آورد به دست
خیمه ها سوخت و چند تکه فقط باقی ماند
لاجرم زینب از آن معجری آورد به دست
#علی_ناظمی
#شعر_مناجات_با_ابا_عبدالله_الحسین_علیه_السلام
در زندگی دار و ندار من حسین است
تنها دلیل اعتبار من حسین است
هر کس بنازد بر کسی در این زمانه
ای اهل عالم! افتخار من حسین است
لبیک می گویم به او از عمق سینه
تا زنده ام ذکر و شعار من حسین است
من تا ابد هستم غلام حلقه گوشش
سلطان صاحب اقتدار من حسین است
هرگز غمی در دل ندارم در دو دنیا
وقتی کلید قفل کار من حسین است
در لحظه ی مرگم هراسی در دلم نیست
جان می دهم راحت که یار من حسین است
امروز می گویم،شما فردا ببینید…
شعر روی سنگ مزار من حسین است!!
محشر که بر هر کس بود روز مکافات
از دام غم راه فرار من حسین است
#هادی_همتی
#شعر_مناجات_با_ابا_عبدالله_الحسین_علیه_السلام
هرشب دلم حوالی ایوان کربلا است
عاشق همیشه بی سرو سامان کربلا است
اکبر، علیِ اصغر و قاسم به جای خود…
عالم بدان حُسین ع که سلطان کربلااست
پای دفاع ز کرب و بلا جان فدا کنم
جانی که هست در تنم از آن کربلا است
" در سایه ی عنایت فرزند فاطمه"س"
ایران فقط نگین سلیمان کربلا است
در روز اربعین همه عشاق را ببین
این ها کمی ز گوشه ی طوفان کربلا است
حال کسی نرفته حرم را توأم بدان
نوکر همیشه دست به دامان کربلا است
بگذار تا که باز بگویم ز روضه ها
حال دلم همیشه پرشان کربلا است
در قتلگه امام زمان عج گو چه دیده که؟
هر صبح و شام یکسره گریان کربلا است
#سید_امیر_میثم_مرتضوی
#شعر_مناجات_با_ابا_عبدالله_الحسین_علیه_السلام
بنویسید مرا بی سر و سامان حسین
جگری سوخته و پاره گریبان حسین
پای شش گوشه گدا را بنشانید و سپس
بنگارید مرا دست به دامان حسین
روضه ای باز بخوانید و، هلاکم بکنید
روی قبرم بنویسید پریشان حسین
پروراندند مرا پای همین هیئت ها
از همان روز ازل خورده ام از نان حسین
کاش در کرببلا جام شهادت نوشم
بسرایند مرا جزء شهیدان حسین
شبِ بی گریه در این عشق حرام است مرا
این چنین است شبِ ریزه خور خوان حسین
بنویسید روی مشک علمدار حرم
جان عالم به فدای لب عطشان حسین
به خدا این پسر حضرت زهرا باشد
روی خاک است چرا پیکر عریان حسین
#رضا_باقریان
#شعر_مناجات_با_ابا_عبدالله_الحسین_علیه_السلام
آه از لحظه ی افطار و عطش های دلم
میرود سوی گرفتاری او پای دلم
لب عطشان … پسر فاطمه…غوغای عطش
این شده ذکر لب و درس الفبای دلم
حالت تشنگی ام حس عجیبی دارد
نام ارباب شده چشمه ی صحرای دلم
هرچه نزدیک شود لحظه ی افطار به ما…
داغ تو بیشتر از پیش شود نای دلم
خواهرت گوشه ی مقتل به تماشا بود و…
مادرت گفت : حسین و…سر سودای دلم
ما فقط تا دم افطار عطش را دیدیم
وای بر آن لب خشکیده ی آقای دلم
#پوریا_باقری
#شعر_مناجات_با_ابا_عبدالله_الحسین_علیه_اسلسلام
عاشقم عاشق ترم کن آتشم خاکسترم کن
تشنه آب فراتم شاه عطشان باورم کن
بنده ای شرمنده هستم سائلی درمانده هستم
در کنار صحن سقا روضه خوان اصغرم کن
ساقیا بی خود ز خویشم گوشه ای تنها نشینم
حسرت شش گوشه دارم میهمان اکبرم کن
در به در چون باد صحرا سر به سر چون موج دریا
در کنار نهر علقم سینه زن تا محشرم کن
دل سراپا شور و غوغا سینه لبریز تمنا
در میان زائرانت خاک پای مادرم کن
دُره دریای شرافت مظهر جود و سخاوت
از کرامت یابن زهرا غرق در خون پیکرم کن
رهبر سرخ تولی صاحب عرش معلی
با نگاه چشم مستت تشنه یک ساغرم کن
#سعید_مرادی
#شعر_مناجات_با_ابا_عبدالله_الحسین_علیه_السلام
این دل به یک گوشه نگاه شما خوش است
در بین عالمین به این روضه ها خوش است
جایی ندارد و همه جا هم نمی رود
تنها به یک زیارت کرب و بلا خوش است
از غصه هایتان دلمان غصه دار شد
شرمنده ایم از این که به این گریه ها خوش است
اخر مرا می کشد این دوری از شما
قلبم به یک زیارت موسی الرضا خوش است
مولای من محبت خود را زمن مگیر
با این مدال قلب و دل نوکرا خوش است
#مجتبی_نجیمی
#شعر_مناجات_با_ابا_عبدالله_الحسین_علیه_السلام
ما درد عشق دوست به درمان نمیدهیم
سوز سحر به صبح گلستان نمیدهیم
جان بر کفیم و دار به دوشی مرام ماست
تا اذن حضرتش نرسد ، جان نمیدهیم
ما پشت پا به عشق و محبت نمیزنیم
این شهد را به تلخی عصیان نمیدهیم
عمری بود ز سینهزنان ولایتیم
این دست را به بیعت شیطان نمیدهیم
از آبروی اشک ، بصیرت گرفتهایم
این قطره را به زمزم جوشان نمیدهیم
تا ذوالفقار ذکر ائمه به دست ماست
هرگز امان به منکر قرآن نمیدهیم
اهل ولایتیم و پریشان دلبریم
ما گوش جان به حرف پریشان نمیدهیم
ما را فقیر کوی حسین آفریدهاند
این فقر را به ملک سلیمان نمیدهیم
جز کربلا بهشت دگر را نخواستیم
این خاک را به روضه ی رضوان نمیدهیم
عشق حسین و مهدی او ارث مادر است
این گنج ، پربها بُوَد ، ارزان نمیدهیم
#سید_محمد_میر_هاشمی
#شعر_مناجات_با_ابا_عبدالله_الحسین_علیه_السلام
هر آنکس ضرب آهنگش حسین است
صدا و نغمه و چنگش حسین است
یقینا مورد الطاف زهرا ست
کسی را باطن و رنگش حسین است
هر آنکس حق درونش خانه دارد
اصول و فقه و فرهنگش حسین است
☀️☀️☀️
حالا که ز احساس تو در تاثیرم
با بال سپیدت بنما تطهیرم
دستان کریمانه تو باز شده
اینک تو ببین چگونه در تغییرم
یک نور که عالمی چنان محتاجش
اینگونه همیشه بوده در تصویرم
چشمان تو مست و بی حواسم کرده
باور بنما که بنده بی تقصیرم
یک رحمت پر واسعهء بی همتا
این بوده همیشه از شما تعبیرم
#روح_الله_دانش
#امام_زمان_عج_و_محکومیت
#اهانت_به_امام_رضاعلیه_السلام
#عشق_مقدس
طبیبی و تو شفایی دو چشم گریان را
نگاه کن به من و بیمه کن دل و جان را
تلاش میکنم از تو دمی جدا نشوم
وَگرنَه دور بمانم مسیرِ جانان را
چراغِ نوکری اَم تا ابد خموش مباد
تو نورِ معرفتی کلبه ی چراغان را
"نفَس بده که برایت نفَس نفَس بزنم"
هَماره غرقِ نیازیم، آهِ سوزان را
به اشکِ نیمه شبی دلخوشیم، کز غمِ تو
امید میرسد آخر، دلِ هراسان را
بخاطر من و ما نه، بخاطر خوبان
ببخش کوهِ گنه را، ببار باران را
به هر که چهره نشان داده ای فدایت شد
طواف میطلبد قبله گاهِ یاران را
بیا به ماهِ کرامت، بحق شاهِ رئوف
قبول کن به حریمِ وصال مهمان را
دلم برای امامِ غریب، تنگ شده
ولی ز شرمِ رخَش، سر نَهَم گریبان را
سکوت، وقتِ اهانت به نور جایز نیست
روا مباد مماشات، اهل ایمان را
دوباره کینه ی مامونِ پَست، گُل کرده
دوباره زهر چشانده طبیبِ دوران را
ز دشمنِ رضوی، ناسزا بعید نبود
چه زشت کرده اهانت شهِ خراسان را
حرام زاده ندارد ارادتی به امام
حیا و شرم نکردند حیِ سبحان را
تمامِ کشورِ ما، مُلکِ ری برای شماست
هنوز گندمِ ری، کرده مست عدوان را
چه پربهاست ریاست که اِبنِ سعدِ لعین
به نیزه برد سرِ سید شهیدان را
هنوز جان به تنش بود در تهِ گودال
که قصدِ حمله نمودند، جمعِ نسوان را
هنوز مانده به جا انتقامِ آن معجر
که وحشیانه ربودند از سر دختر
#محمود_ژولیده
#شعر_مناجات_با_ابا_عبدالله_الحسین_علیه_السلام
اصلا حسین جنس غمش فرق می کند
این راه عشق، پیچ و خمش فرق می کند
اینجا گدا همیشه طلبکار می شود
اینجا که آمدی کرمش فرق میکند
شاعر شدم برای سرودن برایشان
این خانواده محتشمش فرق می کند
صد مرده زنده می شود از ذکر یا حسین
عیسای خانواده دمش فرق می کند
از نوع ویژگی دعا زیر قبه اش
معلوم می شود حرمش فرق می کند
تنها نه اینکه جنس غمش، جنس ماتمش
حتی سیاهی علمش فرق می کند
با پای نیزه روی زمین راه می رود
خورشید کاروان قدمش فرق می کند
من از "حسینُ منّی" پیغمبر خدا
فهمیده ام حسین همه اش فرق می کند
#علی_زمانیان
#محکومیت_اهانت_به_امام_رضا_ع
#عشق_مقدس
تا دیده گشودم به خراسان نظر افتاد
بر چشم دلم پرتو نور سحر افتاد
در قاب خیالم همه عکس قمر افتاد
با لطف خدا برگ امیدی اگر افتاد
از عرش بَرین روی زمین این خبر افتاد
با آل علی هر که در افتاد ور افتاد
آنان که تو را جنت هشتم بشناسند
لب های تو را غرق تبسم بشناسند
آئينه ی نورانی مردم بشناسند
کشتی رهایی ز تلاطم بشناسند
با یاد تو از دیده ی مردم گهر افتاد
با آل علی هر که در افتاد ور افتاد
تو خسرو دین آینه در آینه نوری
هشتم ولی پاک خداوند صبوری
سرسبزترین آینه در فصل حضوری
خورشیدی و از عرش تو در حال عبوری
نور تو درخشید و دلم شعله ور افتاد
با آل علی هر که در افتاد ور افتاد
ظلمت زدگان نور تو را هیچ نفهمند
چون بی خبران آب بقا هیچ نفهمند
از تابش انوار ولا هیچ نفهمند
وز رویش الطاف خدا هیچ نفهمند
بر پیکرشان زآتش محنت شرر افتاد
با آل علی هر که در افتاد ور افتاد
هر قدر شیاطین ز کمر تیغ کشیدند
جز ظلمت خود پیش تو مهتاب ندیدند
بندی شده و بر تن خود تار تنیدند
این سنگ پران ها همه از نسل یزیدند
در معرکه از دست لعینان سپر افتاد
با آل علی هر که در افتاد ور افتاد
سلطانی و بر تخت جهان تکیه زدی تو
طوبایی و بر باغ جنان تکیه زدی تو
موسایی و بر طور زمان تکیه زدی تو
در طوس به صد تاب و توان تکیه زدی تو
نام تو ظفرمند و به نامت ظفر افتاد
با آل علی هر که در افتاد ور افتاد
ای مُلک خراسان ز تو سرسبزترین ها
دارد همه جا خاتم دین از تو نگین ها
خاک قدمت روشنی ماه جبین ها
خدام حریم تو همه عرش نشین ها
از عرش نگاه تو به دلها ثمر افتاد
با آل علی هر که در افتاد ور افتاد
ای گنبد تو گوهر شهوار مکرر
ای صحن و سرایت همه گلزار مکرر
ایوان طلایت شده انوار مکرر
نام تو علی ، حیدر کرار مکرر
از نور تو خورشید به چشمان تر افتاد
با آل علی هر که در افتاد ور افتاد
در پیش تو ای آینه آهو زده زانو
کشتی جهان باز به پهلو زده زانو
هر آدم شایسته و نیکو زده زانو
از بهر فراگیری الگو زده زانو
یعنی همه جا حکم قضا و قَدَر افتاد
با آل علی هر که در افتاد ور افتاد
ای بر همگان نور تو الطاف خدایی
کردند اگر اهل جفا یاوه سرایی
ماییم همه بهر تو ای ماه فدایی
حال آمده این دل به حریمت به گدایی
بر دفتر «یاسر» ز قلم سیم و زر افتاد
با آل علی هر که در افتاد ور افتاد
#محمود_تاری_ «یاسر»