2. تا به چشمم.mp3
6.83M
قسمت دوم :
#نوحه_امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#حاج_یونس_حبیبی
تا به چشمم ،
خاطراتم زنده شد
جسمِ پُر زَهرم ،
به غم آکنده شد
دید ، دیده
دیده های خویش را
کرد امضا
حکم مرگِ خویش را
زنده شد
فصلِ خزان باغ من
تازه بود و
تازه تر شد داغ من
#کدوم_داغ ؟
یاد کردم
یاد یاس و غنچه را
آن مصیبت هایِ
بینِ کوچه را ...
تا به کوچه خصم
بر ما ره میگرفت
از خُسوفِ ضرب سیلی
مَه میگرفت
تا توان رفت
از دو پای مادرم
من شدم آنجا
عصای مادرم
گویی از دست داده
چشمان خود
چون پی ام میگشت
با دستان خود
کوچه ای تنگ و
دلی سنگ و
صدای ضرب دست
بعد از آن سیلی
دگر چشمان زهرا وانشد
ای که بر
هر درد بی درمان دوایی
یا حسن
نازنینم ، یوسف اهل کسایی
یا حسن
عشق زهرا ، مَحرمِ آل عبایی
یا حسن
دلبر من ، معدنِ جود و سخایی
یا حسن
( یا حسن ، مظلوم حسن
مظلوم حسن ... ) تکرار
#مولا_جان
من غلامِ مادرت زهرا و
سرمَستم حسن
با امیدی برسرِراه تو
بنشستم حسن
من دلم را
با سرِ زلفت گِره بستم حسن
گرچه ناقابل ولی
با آبرو هستم حسن
رونمایت میدهم ، جان
گر بیایی یا حسن
ای کریمِ اهلبیت و
نوبهارِ فاطمه
ای غریبِ شهر یثرب
ای نگار فاطمه
نورِ چشم مرتضی
دار وندارِ فاطمه
ای عصای دست مادر
افتخار فاطمه
انتظارت میکِشم
چون باوفایی یا حسن
گفت : هر وقت ، چشماش به اون نانجیب می افتاد « مُغیره ، قُنفذ » تا می اومدند حرف بزنند ، میگفت شما دیگه دهنتون رو ببندید ، من یادم نمیره توو کوچه خیلی مادرم رو کتک زدید ، با غلاف شمشیر به دستای مادرم زدید ، ...
دعوتید: به عضویت در کانال شعرای آئینی سازمان👇👇👇
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
3. امروز مدینه.mp3
10.24M
قسمت سوم :
#نوحه_امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#حاج_یونس_حبیبی
فاطمه جان بیا کنارمن بشین
دل ندارم ببینم تورو چنین
شعرای آئینی سازمان بسیج مداحان کرمانشاه
قسمت سوم : #نوحه_امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام #حاج_یونس_حبیبی فاطمه جان بیا کنارمن بشین دل ندارم ببی
قسمت سوم :
#نوحه_رحلت_پیامبر_اسلام_صلی_الله_علیه_و_آله
#حاج_یونس_حبیبی
امروز مدینه دو صحنه داشت ، یه صحنه کنار بسترِ آقا رسولَ الله ، بی بی فاطمه زهرا کنار بستر بابا نشسته ، بچه هاش هم کنارش نشستند ، دارند گریه ی مادر رو تماشا میکنند ، هی میگه وای بابا ... وای بابا ... این یه صحنه بود امروز مدینه ، اما یه صحنه ی دیگه هم کنار یک خواهر وبرادر ، یه برادری لب هاش خون آلوده ، طشت مقابلش ، پاره های جیگر ، وای حسنم ، وای حسنم ...اما « لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِالله » اینجا کنار طشت ، ابی عبدالله زینب رو دلداری داد ، اما روز عاشورا کنار بدن حسین ، انقدره زینب رو کتک زدند ، نازدانه ی ابی عبدالله صدا زد بابا پاشو ، عمه ام زینب رو دارند میزنند ... وای وای ...
اجازه بدهید من این روضه رو از اول شروع کنم از زبان آقا رسولُ الله ... گفت :
فاطمه جان بیا کنارمن بشین
دل ندارم ببینم تورو چنین
تو باید بعد بابا قوی باشی
حامیِ رهبریِ علی باشی
دشمنا منتظرِ فرصتی اند
خیلی ها به کارشون ،
مشتری اند
کینه ها دیده میشه
توو ایده شون
عقده زنده میشه
توو سینه شون
از غروب عمر من شروع میشه
از قلوب دشمنم ، طلوع میشه
#فاطمه_جان
درب خونَتون رو
آتیش میزنند
انگاری به قلب من
نیش میزنند ...
اما ناراحت نباش ،
فاطمه جون ،
اینقده بهت بگم
با این زبون
فاطمه جان ، یه خورده جلوتر بیا ، یه وقت دیدند ، پشت گوش فاطمه یه حرفی زد ، فاطمه لبخند رو صورتش نمایان شد ، چی گفت ؟
زودتر از همه
تو مهمونم میشی
مهمون این دلِ
پُر خونم میشی
یه وقت دید بابا یه بُغچه ای رو باز کرده ، چندتا کفن نمایان شد ، بابا اینها چیه ؟
جبرئیل حق
برام هدیه آورد ،
اینطوری یکی یکی
برام شمرد
این کفن مال منه
فاطمه جون
بعد مرگم ،
تو به حیدر برسون
گرفتی چی گفتم ؟ یعنی بدن آقا رسول الله رو ، خود آقا علی غسل داده ، خود علی کفن کرد ، ... اما سخت نبود آقا جان برای امیرالمومنین ...
این کفن مال خودت
دختر من
( نَه نَه اینطوری بگیم :)
این کفن مال خودت
مادر من
این کفن مال علی
یاور من
دخترم این کفن هم
مال حسن
( تموم شد ... )
همین ها رو جبرئیل
گفته به من
( من نگفته ، تو داری گریه میکنی ؟ حرف رو اینطوری زد ، یه نگاه سرد به صورت بابا کرد ، خشکش زد ، چی بگه ؟ )
گفت بابا ، این سخن
آتیش به قلبم میزنه
پس بابا
حسین من ، بی کفنه ...
( یعنی اون روز کنار بستر آقا رسولَ الله ، روضه ابی عبدالله رو خوندند ، ... گفت آره دخترم ... گوش بده ... یه روز کربلا ، حسینم برای دین من ، کشته میشه ، بدن بی سرو عریانش بر زمین کربلا می ماند سه روز ، دل فاطمه سوخت ، بمیرم ، بمیرم ... بیخود نبود از روزی که وارد کربلا شدند ، دست و پاهاش می لرزید ، داداش جون بیا برگردیم ، اسم این سرزمین خیلی به گوشم آشناست ، مادرم خیلی از اینجا تعریف کرده ، تا روز عاشورا ، زینب همینطور به خودش می لرزید ، اما تا روز عاشورا اومد خداحافظیِ آخر رو بکنه ، گفت میرم دیگه برنمیگردم ، زینب غش کرد ...
┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به عضویت در کانال شعرای آئینی سازمان👇👇👇
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
4. گل غریب فاطمه.mp3
7.59M
قسمت چهارم :
#نوحه_امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#حاج_یونس_حبیبی
(حسن غریب فاطمه ) تکرار
گل غریب فاطمه
ای بی شکیب فاطمه
ای در میان کوچه ها
تنها حبیب فاطمه
امشب دل مجنون من
داره وساطت میکنه
به زلف تو دخیل شده
تو رو زیارت میکنه
میخوام تمام هستیمو
برای تو فدا کنم
چی میشه یک شب توو بقیع
منم تورو صدا کنم
( رفت دلت بقیع ، هان ؟ ان شاءالله بقیع سینه بزنی ... )
شُهرت غربت تورو
تموم عالَم میدونه
گفتن نیمخواد که هنوز
قبر تو بی سایه بونه
ای سایه ی کِرامتت
رو سرِ اهل کائنات
حبلُ المتین محبتت
ساحلِ کشتی نجات
من شنیدم که غربتت
خیلیه و بی شماره
تا قیامت اگه بگم
غمت تمومی نداره
توو دین می اومدند همه
دینِ خدای جدّ تو
مردم می دیدند مصطفی
به اهل بیتش می بالِه
به خانواده ی شما
چه احترامی قائله
همه دیدند تو و حسین
سوار دوش اون بودید
با خنده هاتون چطوری
دل ازدلِ اون ربودید ؟
┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به عضویت در کانال شعرای آئینی سازمان👇👇👇
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
شعرای آئینی سازمان بسیج مداحان کرمانشاه
قسمت پنجم : #نوحه_امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام #حاج_یونس_حبیبی
ولی تا اون رحلت نمود
مردم همه جدا شدند
شمارو از یاد بردند
توو سقیفه حاضر شدند
هیزم آورند پشت اون
درِ خونه که مصطفی
دست به سینه سلام میداد
به اهل اون یعنی شما
ازدرِ خونه ی شما
آتیش زبانه میکشید
یکی غلاف واون یکی
یه تازیانه میکِشید
میگن یه کافر با لگد
هجوم آورد به اون دره
آخه میدونست مادرت
فاطمه پشت اون دره
من شنیدم که غُصه هات
تورو اسیرت کرده بود
توو جوونی داغ و غمِ
فاطمه ، پیرت کرده بود
اون روزی که مادر گرفت
قباله ی باغ فدک
اون دومی یه کاری کرد
که تیره شد چشم فلک
#اوج
یه طوری زد توو صورتش
که دیگه جایی رو ندید
گوشواره های او شکست
از گوشِ او خون میچکید
موقع رفتن دست من
توو دست های مادرم
موقع برگشتن ولی
شدم عصای مادرم
توو اون کوچه که چادرش
به خاک کوچه خاکی شد
خودم دیدم که پنجه ای
رو صورتش حکاکی شد
( غریبی یعنی این ... کسی طاقت داره توو این جمعیت جلو چشماش توو صورت مادرش بزنند ؟ اون هم اینطوری ؟؟ اون هم یه مرد قوی هیکل عرب ، میگه دو تا سیلی خورد ، هم از اون نانجیب ، هم از دیوار ، دیگه چشماش جایی رو نمیدید ، دست میکشید ...)
دست رو دوشم می اومد
با سختی توی کوچه ها
میگفت حسن جون نکنه
چیزی بگی تو به بابا
( آخ امام زمان ، چه خوب میشد ما امروز همینجا می مردیم ... ، این حرفیه که خود امام حسن زده ، میگفت ای کاش من اینجا می مردم مادر ... ای کاش اون روز توو کوچه می مُردم ، وای وای وای ... )
زیاده طولی نکشید
مادرم از پا نشست
از پا نشست و پشت اون
خیبرشکن رو هم شکست
رو دوش هفت نفر میرفت
غریبونه از خونَمون
شبونه یاس کبود و
غنچه از این گلخونَمون
#اوج
اما مگه یادم میره
که یاس تو شده کبود ؟
درو دیوار کوچه ها
صحنه ی غربت ما بود
مُغیره رو تا می بینه
تازه میشه داغ دلم
یادم میاد تازیانه
غلاف و دستای گلم
دیگه بابا طاقت نداشت
از بس که غم زد شکوفه
دار وندارش رو گذاشت
همه با هم رفتیم کوفه
┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به عضویت در کانال شعرای آئینی سازمان👇👇👇
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
شعرای آئینی سازمان بسیج مداحان کرمانشاه
قسمت ششم : #نوحه_امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام #حاج_یونس_حبیبی
چند سالی نگذشته بود
یه کافری دمِ سحر
توو سجده فرقش رو شکست
شام فراقش شد سحر
بیش از سه روز زنده نبود
اون هم مارو تنها گذاشت
اون هم غریبونه میرفت
داغ رو دلِ ماها گذاشت
طبق وصیتِ بابا
دوباره رفتیم مدینه
ولی تا پام اونجا رسید
نشست و غُصه توو سینه
چند ماهی توی مدینه
حاکم مسلمین شدم
بیعت این خَلق رو دیدم
برا همه امین شدم
اما زیاد طول نکشید
بیعت این مردم شکست
تیرای کینه دوباره
توو سینه ی من می نشست
#اوج
یارای سینه چاکِ من
به خونِ من تشنه بودند
برای قتل و غارتم
آماده و تشنه بودند
#اوج
توو سجده ها سجاده مو
از زیر پام می کِشیدند
ترسی اگر اَزَم نبوم
سرِ منو می بُریدند
توو سپاهو توو لشکرم
کارشکنی بالا گرفت
دشمنی با حیله وزور
حکومتو از ما گرفت
ناچارشدم صلح کنم
تا دین زنده بمونه
یادِ پیمبر جدمون
دیگه پاینده بمونه
#اوج
اما نمک نشناسایی
توو چهره های مسلمین
به من عزیزِ مصطفی
گفتند « مُذلُ المومنین »
اما اینا سخت نبود
در نظرِ پُرغُصه ام
توو مدینه می دیدم
رو منبر و توو مسجدا
بعدِ نمازم ، واعظا
جلوی من ، رو مِنبرا
هم به بابام ، هم مادرم
خیلی میگفتند ناسزا
دلم نمیخواست دیگه
این روزگارو ببینم
با قاتلای مادرم
تویِ یه مجلس بشینم
خدا به من رحم نمود
زَهر به داد من رسید
همسر نانجیب من
رشته ی عمرمو بُرید
خونِ دلِ چندین ساله
از توو دهانم میچکید
تا جون به این لبها رسید
رنگ از رخِ زینب پرید
لحظه هایِ آخرمه
حسینمو صدا کنید
یه بار دیگه ببینمش
مارو به هم رها کنید
حسینِ من گریه نکن
که دارم آتیش میگیرم
جون به لبم ، عزیز من
دیگه دارم من می میرم
گوش کن وصیت منو
بعد از این هر کجا میری
بچه هامو با خود ببر
حتی به کربلا میری
غُصه ها باز رهاش نکرد
شیشه ی عمرشو شکست
زَهر شدو تیر شد و
به چوب تابوتش نشست
( حسن غریب فاطمه ) تکرار
┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به عضویت در کانال شعرای آئینی سازمان👇👇👇
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
7. ذکر پایان.mp3
10.01M
قسمت هفتم :
#نوحه_امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#حاج_یونس_حبیبی
#ذکر_پایان_سینه_زنی
( حسن غریب فاطمه ) تکرار
وای حسن ... وا حُزنا ... وا اَسفا ... واویلا ... یاالله ... محمدا ...واعلیا ... وا اُمّاه ... وا حُزنا ... واویلا ... حسن ، حسن ، حسن ... امروز عاشورای مدینه است ...حسین ، حسین ، حسین ... حسن ، حسن ، حسن ... لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِالله ... یَا اَبا عَبْدِاللهِ الْحُسین ...
تو نور چشمان منی
خامنه ای
تو بهتر از جان منی
خامنه ای
تو جانِ جانان منی
خامنه ای
تو بهتر از جان منی
خامنه ای
یا حُجَّتِ ابْنِ الْحَسَن
عَجِّلْ عَلی ظُهورِکْ
دل مدینه شکسته
حرم به راه نشسته
تو مَروه ای ، تو صفایی
خدا کند که بیایی
┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به عضویت در کانال شعرای آئینی سازمان👇👇👇
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
مداحی_آنلاین_سلام_من_به_مدینه_به_آستان_رفیعش_حاج_منصور_ارضی.mp3
1.18M
#رحلت_پیامبر_اکرم_ص
🌴سلام من به مدینه به آستان رفیعش
🌴به مسجد نبوی به لاله های بقیعش
#حاج_منصور_ارضی
#روضه
┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به عضویت در کانال شعرای آئینی سازمان👇👇👇
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
#امام_حسین_ع_مناجات
#شب_پنجم
#شب_ششم
سربلندم در دو دنیا با حسین و با حسن
هک شده روی دلم: مولا حسین، آقا حسن
ذکر لبهایم دمادم: یا حسین و یا حسن
غم ندارد شیعه تا دارد حسین و تا حسن
لا عزیز الا حسین و لا کریم الا حسن
گشتم اما در کرامت مثل او پیدا نشد
هیچکس جز او خریدار جذامیها نشد
صلح او کم از قیام سرخ عاشورا نشد
در محبت، در وفا، در عشق بیهمتا حسن
لا عزیز الا حسین و لا کریم الا حسن
نام او همچون عسل، توصیف او بیت الغزل
مدح او اعمال افضل، حُب او خیرالعمل
مرتضی شد شیر خیبر، مجتبی شیر جمل
سفرهدارِ اصلی اشک حسینیها حسن
لا عزیز الا حسین و لا کریم الا حسن
کیست او آیینهای از هیبت شیر خدا
نه مُعز المؤمنین! بلکه مُعز الانبیا
لا فتی الا علی، لا عشق الا مجتبی
فاتح دلها حسین و شافع عقبا حسن
لا عزیز الا حسین و لا کریم الا حسن
شأن و قدر و ارج و قربش در حد گفتار نیست
لطف و مهر و فضل و جودش قابل انکار نیست
پس به لطفش با کریمان کارها دشوار نیست
مردی و مردانگی را بهترین معنا حسن
لا عزیز الا حسین و لا کریم الا حسن
عاقبت باغ گل زهرا بهارش شد خزان
با امام شیعه بد کردند ظلمت سیرتان
جانماز از زیر پاهایش کشیدند این و آن
مَحرمی کو تا شود غمخوار و همدم با حسن
لا شهید الا حسین و لا غریب الا حسن
گرچه غیر از زهر بر زخم دلش مرهم نبود
آه اما مطمئناً قاتل او سَم نبود
داغ کوچه، داغ پهلو، داغ سیلی کم نبود!
ماند با یک مشت بیغیرت تک و تنها حسن
لا شهید الا حسین و لا غریب الا حسن
ختم خواهد شد به خیر این داستان، این ماجرا
شیعه میسازد برایش مرقد و صحن و سرا
آه! سقاخانه و گلدسته و گنبد طلا
فاطمه فرمود: جانم؛ تا که گفتم: یا حسن
لا عزیز الا حسین و لا کریم الا حسن
#محمود_یوسفی
┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به عضویت در کانال شعرای آئینی سازمان👇👇👇
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah