eitaa logo
شعرای آئینی سازمان‌ بسیج مداحان کرمانشاه
209 دنبال‌کننده
52 عکس
18 ویدیو
25 فایل
بسمه تعالی ♦️فعال ترین وپربارترین کانال شعرائی آئینی سازمان بسیج مداحان استان کرمانشاه درایتا👌 #شور#سرود #مدح باز نشر اشعاروسرودهای جدیدکلی ایام سال به تاریخ قمری و کلیه اشعار مهم مذهبی کشوربرا ،مجالس مذهبی با تنوع بالا و سبک های مختلف @BasijNewsir313
مشاهده در ایتا
دانلود
( علیهم السلام ) کعبه یک زمزم اگر در همه عالم دارد چشم عشّاق تو نازم که دو زمزم دارد هر کجا مُلک خدا هست حسیّنیه ی توست هر که را مینگرم شور محرّم دارد نه محرّم نه صفر بلکه همه دوره ی سال کعبه با یاد غمت جامه ی ماتم دارد روضه خوان تو خدا گریه کن تو آدم اشک، ارثی ست که ذرّیه ی آدم دارد نازم آن کُشته که تا صبح قیامت زنده است سلطنت همچو خدا در دل عالم دارد اشک در ماتم تو بس که عزیز است حسین جای در چشمِ رسولان مُکرّم دارد جگرم زخمی آن کُشته که زخم بدنش هر دم از زخم دگر دارو و مرحم دارد می کند آتش دریایِ غضب را خاموش هر که در دیده ی خود یک نم از این یم دارد روز محشر نفروشد به دو صد باغ بهشت هر که یک میوه ز نخل ترِ « میثم » دارد @Shoaraye_aeinikermanshah
از مکه تا اینجا فقط دلشوره دارم منزل به منزل کو به کو غم بوده یارم از مکه تا اینجا جسارت ها به ما شد اندوه و ترس و رنج سهم بچه ها شد از مکه تا اینجا هزاران بار مردم خیلی برای حال طفلان غصه خوردم از مکه تا اینجا... من و ظلم امیه از مکه تا اینجا... من و اشک رقیه پرتاب های سنگ و .... دندان رقیه عباس جان ، جان تو و جان رقیه آی ای علی اکبر مراقب باش از او ای شبه پیغمبر مراقب باش از او دست عربها در خور موهای او نیست این خارها اندازه ی پاهای او نیست از مکه تا اینجا چه داغی کرده پیرم من نیستم اشک از رخ زینب بگیرم زینب بیا قدری در آغوشت بگیرم خواهر دعا کن تا که قبل از تو بمیرم طاقت ندارم دستهایت بسته باشد پاهای تو بی تاب ، زخمی، خسته باشد طاقت ندارم سنگ شامی را ببینم دور و برت چشم عوامی را ببینم @Shoaraye_aeinikermanshah
ع مسلم بیخانمانم یاره گم من غریب وبی کس و آواره گم چیو تواربابم غریبم ای خدا یاحسین بنور و حال زاره گم نه وه کوفه ای عزیز فاطمه من ار ای تونه لا ره لاره گم له بانه دارالعماره بی سرم بازار قصاویِل آخر کاره گم من نبوشم گیان تون وطفلان من وفکر اواصغر شیرخواره گم کاش دستم بَشکیادنه نیو سیام چه خاکی بی وسرم دلدار ه گم کوفی تنیا هیشته سفیرتو ساعتی تر میهمان داره گم لیو تشنم و فدای او ساقیه له کنار علقمه سر داره گم بی کسم خدای رحمان ورحیم تونی چراغ شویله تاره گم. رحمن صنعتی( عبدرحمان ) @Shoaraye_aeinikermanshah
چگونه شکر بگویم که زنده ماندم من به ماه روضه تو خویش را رساندم من چگونه شکر بگویم اجل امانم داد که باز چشم تر من به بیرقت افتاد چه قدر شور دلم زد به ماه غم نرسم به زیرسایه این بیرق و علم نرسم به شوق این دهه ی شور وماتمت آقا تمام سال شمردم همه نفس ها را چگونه شکر بگویم که باز گریانم شبیه زلف پریشان تو پریشانم تمام ترس من این بود با دلی حیران شب رقیه نباشم میان گریه کنان امان دهید خودم بین روضه میمیرم شب ششم جگرم را به دست میگیرم برای روضه هفتم چه نذرها کردم که لای لای بخوانم به دور اوگردم سپرده ام به دو دستم کند گریبان چاک برای آن همه اکبر که اوفتاده به خاک میان روضه سقا که جان به لب آید شبیه دخترکان تو لطمه خواهم زد به چشم گفته ام از اشک پر کند مشکی مگر ز شرم نریزد دگر عمو اشکی شب دهم نفسم را دگر نمی خواهم برای شام عزایت سحر نمیخواهم تمام حاجتم این است تا که ظهر دهم جنازه ام برود روی دوش این مردم همان زمان که سماوات بر زمین افتاد بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد میان خیل شغالان فتاد چون شیری یکی به نیزه زد و دیگری به شمشیری همه زدندو سپس شمر آمد و خنجر نشست روی ورق های مصحف پرپر برید سر زتنت با دوازده ضربه جداشد اخر سرعرش از تن کعبه @Shoaraye_aeinikermanshah
رسیده آخر ذی الحجه و غمم غم توست غمم عزای تو، خونِ دل تو، ماتم توست کتیبه ها همه نام تو را به لب دارند تمام شهر عزادار اسم اعظم توست تمام شهر لباس سیاه کرده به تن تمام شهر حسینیه ی مجسم توست به هرکجا که در این ازدحام می نگرم صدای سوخته ی روضه ی دمادم توست دل مرا بپذیر ای غم تو عالم‌گیر که عالمی هم اگر هست عالم غم توست قسم به موی پریشانِ نی سوارِ سرت که نظم شعر من از موی نامنظم توست به اشکِ جاریِ تقویم ها چکار مرا؟؟ برای من همه ی روزها محرم توست... @Shoaraye_aeinikermanshah
✅نوحه سنتی ورود به کربلا 🔻محسن غلامحسینی 1⃣بند اول قافله ای آمده با شمع و پروانه ها غبار غم سر زده با شمع و پروانه ها به دشت کربلا واویلا واویلا 2⃣بند دوم ساقی وادی عطش ساغر آورده ست قافله با ستاره ها قمر آورده ست دریا و یک سقا واویلا واویلا 3⃣بند سوم عقیله ی اهل ولا آمده کربلا به غصه گشته مبتلا آمده کربلا فراقش در اینجا واویلا واویلا 4⃣بند چهارم به کربلا می شود او از برادر جدا بوسه زند زیر گلو از برادر جدا رایت و جمیلا واویلا واویلا ۱۴۰۰ @Shoaraye_aeinikermanshah
🏴 🏴 🏴 دوباره عطر محبت وزید بسم الله دوباره ماه محرم رسید بسم الله سرآمد عاقبت این انتظار یک ساله به اذن حضرت شاه شهید بسم الله اگر که آمده ای روسیاه و شرمنده میان روضه شوی رو سفید، بسم الله به اشک، دیدهٔ مهدی ندیده را تر کن اگر که آمده ای با امید بسم الله بیا که روضه مجال دوباره نو شدن است عزیز فاطمه درهم خرید بسم الله ... رسید قافله عاشقان به کرب و بلا پر از ستاره و سرو رشید بسم الله همین که خواند به لب آیه های استرجاع صدای گریه گل را شنید بسم الله ندیده عالم از این داغ، داغ سنگین تر نگفت، آنکه سرش را برید، بسم الله شاعر: @Shoaraye_aeinikermanshah
⬛⬛⬛⬛ ⬛⬛⬛ ⬛⬛ ⬛ "محرم" يک جهان عاشق، ِ بر ماه محرم داري بر همه عالم و آدم همه دم غم داري وقت سوگ است و جهان رخت عزا بر تن کرد عالمی دیده گریان پر از نم دلری گر که هر ساله به سوگت به سر و سينه زنند باز افزونتر از آن غم، بَر ِ عالم داري کاروانت شده فهرست، زجمع بشري ز همه کيش و مرامي شه و خادم داري يک هزار و چارصد سال ز تو ميگذرد باز هم اينهمه، نو روضه و ماتم داري داستان غم تو ني که ز عاشورا بود بلکه بزم غمي از حضرت آدم داري سيد جمع جوانان بهشتي، مولاي اين نسب را تو ز پيغمبر خاتم داري بابی انت و امی یا اباعبدالله ع که فدایی چونان مسلم و میثم داری من "سفير" توأم اي شاه به بسرودن غم خود خبر از شرر و سوز و گدازم داري شاعر: مهدی فرحناکی "سفیر" @Shoaraye_aeinikermanshah
بوی حزن و غصه و اَندوه و آه میرسد از کاروانی ،بین راه میدهد پیغام ،هر زنگِ جَرَس میشود این قافله ،بی یار و کس پُر شده این همهمه در عالمین میرود تا قتلگاهِ خود، حسین لشگرِ خون خدا در راه بود عالَمی مبهوتِ ثارُالله بود ای فدای غربتِ این کاروان همرهِ او کودک و پیر و جوان خواهری با عزت و با احترام در اَمان از اهل کوفه ، اهل شام شیر مردانِ جوان، با اقتدار گِردِ بانوی حرم پروانه وار نازدانه دختری، بس خنده رو گاه در آغوش بابا ، گه عمو بانویی پیوسته در راز و نیاز در بغل شش ماهه اَش در خوابِ ناز میرود منزل به منزل قافله با صَلابت ،با صفا ، با حوصله هست پیشاپیشِ این صید و کمند پرچمِ ماه بنی هاشم بلند آه از آن روزی که پرچم را زدند مَشک و دست و چشمِ عالم را زدند آه از آن روزی که گُرزِ آهنین کرد ماهِ خیمه را نقش زمین بعد از این آقا،در آن صحرای غم خودبخود پاشید این لشگر ز هم چونکه شد کارِ علمدارش تمام تا کمر خم شد قدِ سَروِ امام ساعتی نگذشت،ناگه یک سپاه ریختند از هر طرف در قتلگاه شاهِ دین افتاد زیر دست و پا ناطق قرآن ،شکارِ اَشقیا «شمر روی سینه اش بنشسته بود استخوانهایش همه بشکسته بود» ماند،ماهِ فاطمه ،در آن غبار زیرِ سُمِ اسبهای بی شمار راهِ مقتل شد بپای نیزه طیِ شد سرِ سالارِ زینب روی نیِ وای ، غارت شد ز تن، پیراهنش خواهرش، رَختِ اسیری بر تنش @Shoaraye_aeinikermanshah
۱۴۴۲🏴 😍 بند اول: داره میاد از دور صدای کارِوانِ خونِ خدا میاد صدا مسلم که میگه با ناله اِرْجِع یا اَخا نوحو عَلَی المظلوم رسیده قافله به کرب و بلا چیشده زینب که دلش، دلهره، داره مرتب خیمه بر پا شد میگه قلبش بهش دیگه تنها شد خیلی بی تابه نگرون واسه ی، طفلِ ربابه حسین، میگه لبهاش، یواش، اعوذ بِا الله حسین، داره طرزِ نگاش، اعوذ بِا الله حسین، شده حرفِ چشاش، اعوذ بِا الله خیمه شده به پا ( وای از این غم ۳ ) به خاکِ کربلا ( وای از این غم ۳ ) بند دوم: اینجا کجاس داداش چرا این دلم شده پر از هراس اینجا کجاس داداش چرا سوت و کور و بی سر و صداس اینجا کجاس داداش چرا اینقد عجیب و نا آشناس ندارم طاقت میرسه، به مشامم بوی غربت ندارم طاقت نمیشه باورم منو این قِسمت ندارم طاقت میدونم میبینم اینجا من مِحنَت حسین، خیمه بر پا نکن، بیا برگردیم حسین، اینجا مأوا نکن، بیا برگردیم حسین، منو تنها نکن، بیا برگردیم خیمه شده به پا ( وای از این غم ۳ ) به خاکِ کربلا ( وای از این غم ۳ ) بند سوم: ای خواهرِ خوبم خودتو آمادهٔ سفر بکن ای خواهر خوبم معجر مادرمو به سر بکن خودتو آماده واسه ی دیدنِ خونِ سر بکن کربلا اینجاست اونجا که، مادرم، روضه شو خونده کربلا اینجاست اونجا که، دیدنش، دلو سوزونده کربلا اینجاست اونجا که، حرمله، منتظر مونده زینب، تو کس و کارمی، گریه کمتر کن زینب، تو که غم خوارمی، گریه کمتر کن زینب، امانت دارمی، گریه کمتر کن خیمه شده به پا ( وای از این غم ۳ ) به خاک کربلا ( وای از این غم ۳ ) 📝: (طاها تحقیقی) @Shoaraye_aeinikermanshah
4_5976742653637692136.opus
211.9K
ورود به کربلای معلی زبانحال امام حسین علیه‌السلام با خواهر (من اومدم دوا بشه ،دردم ) زینب بورا قان جوش ایدن ، یردی جَدّیم اوزی منه خبر ، ویردی بیر گونده گورسَن مین غم و ، دردی داریخما زینب باشدان باشا محنتدی بو ، وادی بوردا غم و درده دونَر ، شادی کرب و بلا دی بو یرین ، آدی داریخما زینب آغلاما زینب آغلاما بَسدی ۳ آغلاما بَسدی لیلا ایدر اکبر تِلین ، شانه بوردا باتار جسمی قیزیل ، قانه بولمم یخیلماقین دیوم ، یا نه اوزون گورَرسَن آغلار قالار اصغر گوزی ، زینب رایج اولار دیلده سوزی ، زینب اوچ پَر اوخون قالسین سوزی ، زینب اوزون گورَرسَن مندن باجی رُخصت آلار ، قاسم امّا منی درده سالار ، قاسم آتلار اَیاقیندا قالار ، قاسم امان او گوندن آیری دوشَر سَرلشکریم ، مَندن ساق صولی توپراقه دوشَر ، تَندن بِلیم سینار زینب بیله ، غَمدن امان او گوندن دوشنده من چوخور یره ، باری زینب اوگون چوخ اِیْلمه ، زاری قاچاندا سن مَقتلیمه ، ساری دوزنمَرم من قاچاندا سن بو گُلشنه ، خاطر گَرَک دورام یرده سنه ، خاطر یالوارما سَن شمره منه ، خاطر دوزنمَرم من غارتدن آه و اَلامان ، زینب قیزلار چوله قاچان زمان ، زینب خارِ مُغیلاندان اَمان ، زینب ایشون چَتیندی قول قولا باغلالا سیزی ، دشمن آیری سالالا جَبریله ، مندن قیزلارین انتظاری وار ، سَندن ایشون چَتیندی بوردا گَلر قانلار باجی ، جوشه مزاریمی قوراللا شش ، گوشه زائرلریم بوردان آلار ، توشه غم یِمه زینب غم یمه بیکَس قالاجاق ، زینب قانیمی اوغلوم آلاجاق ، زینب عالَمه لرزه سالاجاق ، زینب غم یِمه زینب @Shoaraye_aeinikermansha
مسلم دلاور بود مثل عمویش تیغ می‌چرخاند و صفدر بود وقتی رجز می‌خواند از پهلوان‌ها یک سر و گردن فراتر بود اصل‌ونسب یعنی او هم برادرزاده، هم داماد حیدر بود در خطبه‌خواندن هم با تیغ برّان زبان مثل پیمبر بود پایان هر بیعت در شهر کوفه ماجرای پشت‌وخنجر بود ای بی‌وفا کوفه! ای کاش از اول نمی‌گفتم بیا کوفه! ویران شود ای‌کاش یا که ببلعد مردمان خویش را کوفه با خانواده نه! مولای من حتی خودت تنها نیا کوفه خوش نیست پایانش وقتی‌که عهدش را شکست از ابتدا کوفه خیری در اینجا نیست می‌بارد از دیوار و درهایش بلا کوفه آواره شد مسلم در کوفه بین چاره‌ها بی‌چاره شد مسلم یاد حسین افتاد وقتی که بند از بند جانش پاره شد مسلم از نسل پاکان بود اما اسیر لشکری مِی‌خواره شد مسلم غربت همین بس که دل‌خوش به عهد کوفی بدکاره شد مسلم در آخرین لحظه مرثیه‌خوان کودک و گهواره شد مسلم از روی بام افتاد در پیش چشم پست‌ها، عالی‌مقام افتاد صدها حکایت داشت خونی که از لب‌های او در چشم جام افتاد گفتند باخنده زن‌های کوفه عاقبت پیک امام افتاد می‌دید ازآن بالا آتش به جان چادر اهل خیام افتاد... می‌دید از‌آن‌جا که زینب مسیرش با چه‌وضعی سمت شام افتاد شعر از گروه ادبی @Shoaraye_aeinikermanshah