eitaa logo
『سَـربـٰازانِ‌‌ دَهـہ‌هَشتـٰادیٖ‌』
3.3هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2.3هزار ویدیو
279 فایل
❁﷽❁ 🔸 #دهہ‌ھݜٺٵدێ‌هٵ هم‌شهید‌خواهندشد.. درجنگ بااسرائیل انشاءالله بشرط...⇩ 🍃🌹[شهیدانه زندگی کردن]🌹🍃 🤳خادم خودتون↶ @Shheed_BH_80 ☎️حرفهای شما↶ @goshi_80 📬تبادل‌‌وکپی↶ @shraet_80 🚩شروع‌کانال⇜ ²³`⁸`⁹⁸ #دوستات‌رو‌به_کانال_دعوت‌کن⇣🌸😊🌸⇣
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
• اون گناهای کوچیکی که فکر میکنی بی اهمیتن ؛ مثل سنگ ریزه تو کفشمیمونن ! شاید به چشم نیان ، ولی راه رفتنُ سخت میکنن . . ! . ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→• @shohaadaae_80
• حاج قاسم را خیلی دوست داشت. یک قاب عکس حاج قاسم داشت که آن را روی کمد می‌گذاشت و هر روز به آن نگاه می‌کرد ........ « به روایت از دوست شهید علی‌وردی » . ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→• @shohaadaae_80
• در مورد دنیا میفرمود: آنکه با چشم بصیرت به آن نگاه کند، به او آگاهی میبخشد ! و آنکه چشم به دنبال آن بدوزد، او را کوردل میکند ! نهج‌البلاغه،خطبه ۸۲ . ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→• @shohaadaae_80
بعضی وقتا هم‌ باید بشینی سر سجاده بگی: خدا جونم لذت‌گناه‌ کردن‌ رو ازم‌ بگیر میخوام‌ باهات رفیق‌ شم... یارَفیقَ‌مَن‌لارَفیقَ‌لَه(:"
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
▫️حاجۍمیگفت: این‌انقلاب؛آن‌قدرتلاطم‌وسختۍ داردڪھ‌یك‌روز؎شھداآرزومیڪنند زنده‌شوند‌و‌براۍدفاع‌ازاین‌انقلاب دوبار‌ه‌شھیدشوند! ‎‎‌ • . ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→• @shohaadaae_80
خدا نکند حرف زدن و نگاه به نامحرم برایتان عادی شود .... . ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→• @shohaadaae_80
دلنوشته دختر شهید رئیسی: امروز داشتیم یک دسته از دارو ها را جابجا می کردیم. مامان گفتند ببین روی این کرم ها چی نوشته بلند خواندم کرم ترک پا ، کرم ...، ..... دلم تکان خورد دیدم مامان زیر دست هایشان بی صدا گریه می کنند . مدت زیادی بود که به خاطر سفر های زیاد و پشت هم و سفر با ماشین تو جاده های سخت زانو های بابا درد های زیادی داشت . گاهی حتی نشستن در نماز براشون سخت میشد . به زحمت نماز می خواندند. این هفته های قبل از شهادت درد پا اذیت می‌کرد. یک دکتری آمده بود چسب درد زده بود . نمی دونم چسب درد رو بد زده بود، چسب بد بود یا پوست حاجاقا خیلی حساس بود که اطرافش پر از تاول شده بود. کار به اورژانس و پانسمان و.....کشید. من با شنیدن این خبر خیلی بهم ریختم. از تصور دردی که می کشند خیلی اذیت بودیم. حساسیت فصلی پوستی هم اضافه شده بود . پاشنه پاشون ترک میزد. این همه کرم برای همان بود. وقتی می رفتند تبریز هنوز پاشون پانسمان داشت. پوست حساس لطیف و پانسمان و تاول ها همه در چند ثانیه سوخت . بعد تر ها فهمیدیم بخشی از پای ایشان در ورزقان جا مانده بود و دوستانمان همانجا به خاک سپرده اند. پیکر اربا اربا سهم روضه های شب هشتم محرم بود برای حاجاقا💔