شهید دانش آموز پیام درویشی
نام پدر:محمد عزیز
تاریخ ولادت:1352/1/2
تاریخ شهادت:1366/11/8
محل شهادت:ماووت
شهرستان:نهاوند
زهرا مرتضوی:
سال 1359 وارد دبستان شد و تحصیلات خود را آغاز کرد. پس از انقلاب با اینکه کودکی بیش نبود در فعالیت های مذهبی و کمک به محرومین و مستضعفان حضور فعال داشت و سعی می کرد کمک حال اهالی محل باشد. با آغاز جنگ تحمیلی با اینکه دانش آموز بود روانه جبهه های نبرد حق علیه باطل شد و در عملیات های مختلف شرکت کرد.
شهید پیام درویشی دوم فروردین ماه سال 1352 در روستاي زرامین سفلا در شهرستان نهاوند از توابع استان همدان و در خانواده ای کشاورز و ساده زیست دیده به جهان گشود. پدرش آقا محمدعزیز، کشاورز بود و با کار بر روی زمین کشاورزی و باغداری مخارج زندگی را تامین می کرد.
سال 1359 وارد دبستان شد و تحصیلات خود را آغاز کرد. پس از انقلاب با اینکه کودکی بیش نبود در فعالیت های مذهبی و کمک به محرومین و مستضعفان حضور فعال داشت و سعی می کرد کمک حال اهالی محل باشد. با آغاز جنگ تحمیلی با اینکه دانش آموز بود روانه جبهه های نبرد حق علیه باطل شد و در عملیات های مختلف شرکت کرد.
سرانجام پس از ماه ها مجاهدت در راه خدا در هشتم بهمن ماه سال 1366 در منطقه ماووت عراق بر اثر اصابت ترکش به شــهادت رسید و به کاروان عظیم شهدا پیوست.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
مزار وي در گلزار شهداي زادگاهش واقع است.
#معرفی_شهید_ششم🌹
السلام علیک ای مولای غریبم🥀
مولا از غم دوری تو پریشان هستم🥀
این جمعه نیز می گذرد
پس کی میایی🥀
#امام_زمان
#جمعه
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ
🥀
『سَـربـٰازانِ دَهـہهَشتـٰادیٖ』
#جلسه2⃣0⃣1⃣ #کتاب_کشتی_پهلو_گرفته #نجوای_جبرئیل امین علیه السلام : مساله، مسالهی کوچکی نبود، خلای
#جلسه3⃣0⃣1⃣ #کتاب_کشتی_پهلو_گرفته
نجوای جبرئیل امین علیه السلام :
من تصور میکردم وقتی شما بیائید خلایق شما را بر سر دست خواهند گرفت، بر روی چشم خواهند گذاشت، دلهایشان را منزل محبت شما خواهند کرد، سایهتان سجود خواهند برد، از بوی حضور شما مست خواهند شد، خاک پایتان را توتیای چشم خواهند کرد، کمر خواهند بست به خدمت شما، چشم خواهند دوقت به لبهای شما تا فرمان را نیامده بر چشم بگذارند و خواسته را نگفته اجابت کنند.
همه مقیم کوی شما خواهند شد و دنبال وسیله برای تقرب خواهند گشت.
من که دیده بودم یک نفر با خاک پای مادیان جبرئیل، دست در کار خلقت برد، خیال میکردم خلایق از گرد پای شما بال خواهند ساخت، از من خواهند گذشت و به معراج خواهند رفت.
چه سفیه بودند این خلایق، چه نادان بودند این مردم! چه میخواستند که در محضر شما نمییافتند؟! چه میجستند که در شما پیدا نمیکردند؟! دنیا میخواستند شما بودید، آخرت میخواستند شما بودید، معرفت میخواستند شما بودید. علم میخواستند شما بودید، معرفت میخواستند شما بودید، بهشت میخواستند شما بودید، حتی اگر مال و منال و شهرت و قدرت میخواستند، باز مخزن و گنجینهاش در دست شما بود.
چرا جفا کردند؟! چرا سر برتافتند؟! چرا عصیان کردند؟ به کجا میخواستند بروند؟!
چه میشد اگر ابوجهل و ابولهب و ابوبکر هم، راه ابوذر را میرفتند؟! من و کل کائنات، موظف شدیم، سلمان را به خاطر ارادتش به شما خدمت کنیم. گرامی بداریم، عزیز بشمریم، چه میشد اگر بقیه هم پا جای پای سلمان میگذاشتند. پا جای پای سلمان نگذاشتند، ولی چرا دشمنی کردند
چرا کینه ورزیدند، چرا رذالت کردند؟ من که از ابتدای خلقت، عشقم به این بود که آسمان مدینه بشوم گاهی از شدت خشم به خود میلرزیدم، صدای سایش دندانهایم را اگر گوش هوشی بود، به یقین میشنید، گاهی تاسف میخوردم، گاهی حسرت میکشیدم، گاهی گریه میکردم، گاهی کبود میشدم، گاهی اشک میریختم، گاهی ضجه میزدم، گاهی خون میخوردم و گاهی خود را ملامت میکردم، من از کجا میدانستم که باید شاهد اینهمه مصیبت باشم؟!
ان شاءالله #ادامه_دارد...
✍🏻به قلم سید مهدی شجاعی
@shohaadaae_80
شهید دانش آموز شهید فرضعلی صید محمدی
نام پدر:عوضلی
تاریخ تولد:1344/12/4
میزان تحصیلات:دوم راهنمایی
تاریخ شهادت:1363/11/10
محل شهادت:بوکان
زهرا مرتضوی:
به گزارش قدس آنلاین از ایلام، شهید فرضعلی صیدمحمدی وی در تاریخ 4/12/1344 در یک شب بارانی در روستای علی آباد علیا از توابع ایلام به دنیا آمد و تحصیلات خود را تا دوم راهنمایی در همان روستای محل تولد خود گذراند و سال سوم راهنمایی را هنوز به پایان نرسانده بود که هم چون دیگر فرزندان ایران زمین برای دفاع به جبهه حق علیه باطل رفت او در کنار پدرش بسیجی داوطلب بود و در جبهه های حق علیه باطل در بانروشان به میمک مهران خدمت کرد.
تا اینکه در سال 62 به سربازی اعزام شد. وی آموزش و سربازی اش را در بوکان گردان امام حسن مجتبی(ع) در میان کوههای بلند و هوای سرد و حمله ناجوانمردانه منافقین کوردل می گذراند.
بخشی از آخرین نامه شهید فرضعلی صیدمحمدی به پدر و مادرش:
« پدر جان من برای کمک به شما در کارهای کشاورزی خودم را می رسانم اگر من نیامدم بدان که من فرزند خمینی کبیر هستم و در جبهه حق علیه باطل بار سنگین تری بر دوش دارم.پدر و مادر عزیزم اگر من شهید شدم برایم ناراحت نشوید که به مراد دلم رسیده ام و من از شهادت خوشحال می شوم».
شهید فرضعلی جوان تیز پا و شاداب و باهوش بود با کارهای برقی خیلی راحت کنار می آمد و همین باعث شده بود که مسئولیت بی سیم چی را قبول نماید.
#معرفی_شهید_هفتم🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❗️چرا حواسمون نیست امام زمان داریم؟😔
کلیپ تاثیر گذار در مورد حضرت ولیعصر (عج)💔
#استاد_رائفی_پور🎤
@shohaadaae_80
『سَـربـٰازانِ دَهـہهَشتـٰادیٖ』
#جلسه3⃣0⃣1⃣ #کتاب_کشتی_پهلو_گرفته نجوای جبرئیل امین علیه السلام : من تصور میکردم وقتی شما بیائید
#جلسه4⃣0⃣1⃣ #کتاب_کشتی_پهلو_گرفته
نجوای جبرئیل امین علیه السلام :
من سوختم وقتی در خانه خدا، در خانه قرآن، در خانهی نجات، در خانه تو به آتش کشیده شد.
من در خود شکستم وقتی در بر پهلوی تو شکسته شد.
وقتی تو فضه را صدا زدی، انسانیت از جنین هستی سقوط کرد.
خون جلوی چشمان مرا گرفت وقتی گل میخهای در، از سینهی تو خونین و شرمآگین درآمد.
من از خشم کبود شدم وقتی تازیانه بر بازوی تو فرود آمد.
من معطل و بیفلسفه ماندم وقتی زمین ملک تو غصب شد.
اشک در چشمان من حلقه زد وقتی سیلی با صورت تو آشنا شد.
من به بنبست رسیدم وقتی اهانت و توهین به خانهی تو راه یافت.
و... بند دلم و رشته امیدم پاره شد وقتی آوند حیات تو قطع شد.
دیشب که علی تو را غسل میداد وقتی اشکهای جانسوز او را دیدم، وقتی ضجههای حسن و حسین را شنیدم، وقتی مو پریشان کردن و صورت خراشیدن زینب و امکلثوم را دیدم دیگر تاب نیاوردم، نه من، که کائنات بیتاب شد و چیزی نمانده بود که من فرو بریزم و زمین از هم بپاشد و کائنات سقوط کند.
تنها یک چیز، آفرینش را بر جا نگاه داشت، و آن تکیهی علی بود بر عمود خیمهی، ستون خانهی تو
علی سرش را گذاشته بود بر دیوار خانهی تو و زار زار میگریست.
این اگر چه اوج بیتابی علی بود اما به آفرینش، آرامش بخشید و کائنات را استقرار داد.
چه شبی بود دیشب! سنگینی بار مصیبت دیشب تا آخرین لحظهی حیات، بر پشت من سنگینی میکند. همچنانکه این قهر بزرگوارانه تو کمر تاریخ را میشکند.
از علی خواستی- مظلومانه و متواضعانه- که ترا شبانه دفن کند و مقبرهات را از چشم همگان مخفی بدارد.
میخواستی به دشمنانت بگویی دود این آتش ظلمی که شما برافروختهاید نه فقط به چشم شما که به چشم تاریخ میرود و انسانیت، تا روز حشر از مزار دردانهی خدا، محروم میماند. چه سند مظلومیت جاودانهای! و چه انتقام کریمانهای!
دل من به راستی خنک شد وقتی که صبح، دشمنان تو با چهل قبر مشابه در بقیعمواجه شدند و نتوانستند بفهمند که مدفن دختر پیامبر کجاست.
من شاهد بودم که در زمان حیاتت آمدند برای دغلکاری و نیرنگ بازی اما تو مجال ندادی و آنها باقی مکر و سیاست را گذاشته بودند برای بعد از وفات و تو آن نقشه را هم نقش بر آب کردی.
اما همیشه خشک و تر با هم میسوزند، مومنانو و مریدان آیندهی توونیز اشک حسرت خواهند ریخت، گم کرده خواهند داشت و در فراق مزار تو خواهند گداخت.
ان شاءالله #ادامه_دارد...
✍🏻 به قلم سید مهدی شجاعی
@shohaadaae_80
4_5938220039692878217.mp3
11.34M
#رزق_معنوی_شبانه☁🌙☁
🎤 سید رضا نریمانی
#حضرت_ام_البنین🌷
#شبتون_حسینی🌹
#وضو_یادتون_نره😊
@shohaadaae_80
#تلنگر_روزانه🔎
🚗ماشینت که جوش می آورد ...
حرکت نمی کنی...
کنار زده و می ایستی⛔️
وگرنه ممکن است ماشین آتش💥 بگیرد
↩خودت هم همینطوری...
وقتی ▫جوش می آوری ،
عصبی و عصبانی می شوی ؛
تخته گاز نرو❌
بزن کنار ! ساکت باش🤬 و هیچ نگو...
وگرنه هم به خودت آسیب میزنی هم به اطرافیان...😔
#التماس_تفکر...⚠
#عصبی_نباشیم😊
http://eitaa.com/joinchat/3276144666C5a1f059d7a
✅سوال: آیا شرکت کردن در راهپیمائی های بیست و دوم بهمن و روز قدس واجب است و شرکت نکردن حرام شرعی است؟
❌جواب: اگر شرکت نکردن موجب تضعیف نظام اسلامی باشد، حرام است.
#امام_خامنه_ای🇮🇷
#حضور_در_انتخابات🌸
『سَـربـٰازانِ دَهـہهَشتـٰادیٖ』
#جلسه4⃣0⃣1⃣ #کتاب_کشتی_پهلو_گرفته نجوای جبرئیل امین علیه السلام : من سوختم وقتی در خانه خدا، در خا
#جلسه5⃣0⃣1⃣ #کتاب_کشتی_پهلو_گرفته
#قسمت_آخر❌❌
نجوای جبرئیل امین علیه السلام :
چهل قبر مشابه! چهل قبر همسان! و انسانها بعضی واله و سرگشته، برخی متعجب و حیران، عدهای مغبون و شکست خورده، گروهی از خشم و غضب، کف به لب آورده و معدودی از خواب پریده و هشیار شده.
عمر گفت:
- نشد، اینطور نمیشود، نبش قبر خواهیم کرد، همهی قبرها را خواهیم شکافت، جنازهی دختر پیامبر را پیدا خواهیم کرد، بر او نماز خواهیم خواند و دوباره... خبر به علی رسید.
همان علی که تو گاهی از حلم و سکوت و صبوریاش در شگفت و گاهی گلایهمند میشدی، از جا برخاست، همان قبای زرد رزمش را بر تن کرد، همان پیشانی بند جهاد را بر پرپیشانی بست، شمشیری را که به مصلحت در غلاف فشرده بود، بیرون کشید و به سمت بقیع راه افتاد.
تو به یقین دیدی و بر خود بالیدی اما کاش بر روی زمین بودی و میدیدی که چگونه زمین از صلابت گامهای علی میلرزد.
وقتی به بقیع رسید، بر بالای بلندی ایستاد- صورتش از خشم، گداخته و رگهای گردنش متورم شده بود- فریاد کشید:
- وای اگر دست کسی به این قبرها بخورد، همهتان را از لب تیغ خواهم گذارند.
عمر گفت:
- ای ابوالحسین بخدا نبش قبر خواهیم کرد و بر جنازهی فاطمه نماز خواهیم خواند. علی از بلندی حلم فرود آمد، دست در کمر بند عمر برد، او را از جا کند و بر زمین افکند، پا بر سینهاش نهاد و گفت:
- یا بن السوداء! اگر دیدی از حقم صرفنظر کردم، از مثل تو نترسیدم، ترسیدم که مردم از اصل دین برگردند، مامور به سکوت بودم، اما در مورد قبر و وصیت فاطمه نه، سکوت نمیکنم، قسم بخدایی که جان علی در دست اوست اگر دستی به سوی قبرها دراز شود، آن دست به بدن باز نخواهد گشت، زمین را از خونتان رنگین میکنم.
عمر به التماس افتاد و ابوبکر گفت:
ای ابوالحسن ترا به حق خدا و پیامبرش از او دست بردار، ما کاری که تو نپسندی نمیکنیم.
علی، شوی با صلابت تو رهایشان کرد و آنها سر افکنده به لانههایشان برگستند و کودکانی که در آنجا بودند چیزهایی را فهمیدند که پیش از آن نمیدانستند...
راستی این صدا، صدای پای علی است. آرام و متین اما خسته و غمگین. از این پس علی فقط در محمل شب با تو راز و نیاز میکند.
من لب ببندم از سخن گفتن تا علی بال بگشاید بر روی مزار تو.
این تو و این علی و این نگاه همیشه مشتاق من...
#والسلام_شد_تمام...
✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
خیلی التماس دعا از همگی شما خوبان
برای ظهور مولامون مهدی فاطمه (عج) دعا کنیم ان شاء الله خدا به حرمت بی بی دو عالم حاجت روامان کنه.
✍🏻 #به_قلم سید مهدی شجاعی
#پایان🍃➡🍃➡🍃➡🍃➡🍃
شهید علی قمی کردی
نام پدر: حاج شیخ عباس قمی
تاریخ تولد: 1339/1/23
محل تولد: شهر مقدس قم
تاریخ شهادت: 1363/4/12
محل شهادت: محور نقده- مهاباد
زندگینامه:
سردار شهید علی قمی متولد 23 فروردین سال 1339 در قم است. وی در سن 7 سالگی به مدرسه میرود و تا سوم ابتدایی در قم ادامه تحصیل میدهد. پدرش حاج شیخ عباس قمی از علمای بزرگ قم و از دوستان نزدیک آیتالله مهدوی کنی و آیتالله محمدی گیلانی است که سال 45 مردم پیشوای ورامین وی را به عنوان امام جماعت مسجد سرچشمه در ناحیه «قراکرد» این شهر انتخاب میکنند و شهید علی قمی مکبر نونهال این مسجد میشود.
شهید علی قمی تحصیلات خود را تا مقطع سوم راهنمایی در پیشوا میگذراند و سال 54 برای کار عازم بازار تهران شده و در مغازه فردی به نام حسین فاضلی دوست مشغول به کار میشود، همان کسی که سال 63 شهید قمی با دخترش ازدواج میکند. این دو موهبت یعنی پدر روحانی و صاحب کاری مؤمن برای این نوجوان بسیار ارزشمند است.
شهید علی قمی در 12 تیرماه سال 63 در سن 24 سالگی در محور نقده – مهاباد به دست منافقین از ناحیه قلب مورد اصابت گلوله قرار میگیرد و به فیض عظمای شهادت میرسد و پیکر مطهرش در قطعه 24 گلزار بهشت زهرا (س) بالای مزار شهید مصطفی چمران به خاک سپرده میشود.
『سَـربـٰازانِ دَهـہهَشتـٰادیٖ』
شهید علی قمی کردی نام پدر: حاج شیخ عباس قمی تاریخ تولد: 1339/1/23 محل تولد: شهر مقدس قم تاریخ شهادت
وصیت نامه:
بسم الله الرحمن الرحیم
با درود به رهبر كبیر اسلامیامام خمینی عزیز و با درود به روان پاك شهدای گلگون كفن انقلاب اسلامی، بخصوص شهدای مظلوم و گمنام كردستان، بالاخص شهید مظلوم بروجردی و شهید ناصر كاظمیو شهید گنجی زاده، قبل از هر چیز از برادران یا خواهرانی كه وصیتنامه حقیر را میخوانند عاجزانه تقاضا دارم كه از خداوند متعال در خواست آمرزش گناهانم را بنمایند و در دعاها و نیایشهایتان و در مجالسی كه روضه ابا عبدالله (ع) خوانده میشود و شما به یاد مظلومیت و غریبی سید الشهداء اشك میریزید و دلتان میشكند، خدا را به مظلومیت و غریبی حسین (ع) قسمش بدهید كه گناهان مرا ببخشد و از سر تقصیراتم درگذرد. و اما بعد، هر كس از من طلب دارد قرضم را ادا كنید و هر كس هم كه از من طلب دارد، مدیون میباشد كه اظهار نكند. از كلیه رزمندگان كردستان كه با جیره خواران شرق و غرب میرزمند تقاضا دارم كه با مردم، رئوف و مهربان باشند و از كلیه برادرانی كه مدتی در منطقه كردستان بودهاند و تجربهای كسب كردهاند تقاضامندم كه همچون شهید بروجردیها و شهید كاظمیها كه چون كوه در كردستان با تمام كمبودها و نارساییها و سختیها و مشكلات ساختند و تا آخرین نفسهایشان در این منطقه محروم ماندند و شهید شدند، تا از بین بردن آخرین نفر ضد انقلاب در منطقه بمانند و خدمت به این منطقه محروم بنمایند. مردم را از یوغ ستم این جنایات پیشگان آزاد نمایند. اگر جنازهام پیدا شد در بهشت زهرا دفن كنید و هرگاه بر سر مزارم برای فاتحه خوانی آمدید روضة ابا عبد الله بخوانید تا به خاطر اشكهایی كه به یاد مظلومیت حسین (ع) ریخته میشود خدا از سر تقصیراتم در گذرد.
#معرفی_شهید_هشتم🌹
🥀
🌹ماجرای جالب گفتوگوی شهید #محمدخانی با تکفیریها
یکی از بیسیمهای تکفیریها افتاد دست ما. سریع بیسیم را برداشتم. میخواستم بد و بیراه بگم.
🌹عمار(شهید محمدخانی) آمد و گفت که دشمن را عصبانی نکن.
گفتم پس چی بگم به اینا؟!
🌹گفت: «بگو اگه شما مسلمونید، ما هم مسلمونیم. این گلولههایی که شما به سمت ما می زنید باید وسط اسرائیل فرود میومد...»
سوال کردند شما کی هستید و چرا با ما میجنگید؟
🌹گفت: «به اونها بگو ما همونهایی هستیم که صهیونیستها رو از لبنان بیرون کردیم.
ما همون هایی هستیم که آمریکایی ها رو از عراق بیرون کردیم.
ما لشکری هستیم از لشکر رسول الله...
هدف نهایی ما مبارزه با صهیونیستها و آزادی قبله اول مسلمون ها، مسجدالاقصی است...
..بحث و جدل ما ادامه پیدا کرد تا وقت اذان..
💗بعد از ظهر همان روز ۱۲ نفر از تکفیریها تسلیم ما شدند. میگفتند «از شما در ذهن ما یک کافر ساخته اند.»
کتاب «عمار حلب»، زندگینامهی
🌹 #شهید_محمدحسین_محمدخانی
#تلنگر #صلوات
#فدایی_سیدعلی
#خندوانه_شهدا
یڪبار سعید خیلے از بچہها کار کشید...🤨
فرمانده دستہ بود😁
شب برایش جشن پتو گرفتند...😶
حسابے کتکش زدند 👊
من هم کہ دیدم نمےتوانم نجاتش 🤦♂
دهم، خودم هم زیر پتو رفتم تا
شاید کمے کمتر کتک بخورد..!
سعید هم نامردی نڪرد ، بہ تلافے
آن جشن پتو ، نیمساعت قبل از وقت نماز صبح، اذان گفت... 😉
همہ بیدار شدند نماز خواندند!!! 😁
بعد از اذان فرمانده گروهان دید همہ
بچہها خوابند...😴
بیدارشان ڪرد وَ گفت:
اذان گفتند : چرا خوابیدید!؟ 🤷🏻♂
گفتند : ما نماز خواندیم..! 😊
گفت: الآن اذان گفتند، چطور نماز خواندید!؟🤭
گفتند : سعید شاهدی اذان گفت! 😳
سعید هم گفت من برایِ
نماز شب اذان گفتم نہ نماز صبح 😃
#شهید_سعید_شاهدی
#در_آرزوی_شهادتـ
مداحی آنلاین - یه پسر نه چهار تا پسر - محمود کریمی.mp3
6.13M
#رزق_معنوی_شبانه☁🌙☁
یه پسر نه چهار تا پسر...
یکیشون عین قرص قمر...
🎤 محمود کریمی
#شبتون_حسینی🌹
#وضو_یادتون_نره😊
@shohaadaae_80
『سَـربـٰازانِ دَهـہهَشتـٰادیٖ』
#جلسه5⃣0⃣1⃣ #کتاب_کشتی_پهلو_گرفته #قسمت_آخر❌❌ نجوای جبرئیل امین علیه السلام : چهل قبر مشابه! چهل
🍃سلام عزیزان دهه هستادی😊
به نظرتون حالا که کتاب
"کشتی پهلو گرفته" تموم شده⏱
📚چه کتابی رو بزاریم؟؟🔎
خادم کانال⬇⬇⬇⬇
@Shheed_BH_80
#سیره_شهدا
بچه ها می گفتند:
ما صبح ها کفش هایمان را #واکس خورده می دیدیم و نمی دانستیم چه کسی واکس می زند؟!
بعدا فهمیدیم که وقتی نیروها خوابند
واکس را بر میدارد و هر کفشی که نیاز به واکس داشته باشد،
واکس میزند.
مشخص شد این فرد همان #فرمانده ما، شهید عبد الحسین برونسی بوده است.
کتاب خاک های نرم کوشک زندگینامه
شهید عبدالحسین برونسی
#یادش_باصلوات
#فدایی_سیدعلی
#تلنگر_روزانه🔎
📢وقتی متولد می شویم دَرْ گوشمان اذان می گویند
📿وقتی از دنیا میرویم بر پیکرمان نماز میخوانند
☡اذان روزِ تولدمان را برای نماز روزِ وفاتمان می گویند
🍃زندگی، تعبیر کوتاهی است میانِ آن اذان تا آن نماز، اختیار هیچ کدامشان را نداریم...😔
🔹خوشا به حال آنانکه بجای دل بستن به زمان، به «صاحب الزمان» دل می بندند.🌸
#قیامت_نزدیکه_مرگ_نزدیکتر❌
#التماس_دعای_شهادت🌷
#التماس_تفکر...🤔
@shohaadaae_80