#افسانه_نیست ...
نقل خاطره؛ به مناسبت درگذشت همسر #شهید_عبدالحسین_برونسی
🌷عبدالحسین جبهه بود و سیدکاظم آمده بود مرخصی. فردا صبح؛ سید رفت مقر سپاهِ مشهد. فرمانده رده بالاتر؛ او را صدا میزند و میگوید: این ماشین لباسشویی را ببر خانه عبدالحسین. سیدکاظم هم که میداند اگر حاجی بود اجازه چنین کاری را نمیداد؛ از فرصت استفاده نموده و ماشین لباسشویی را بار وانت میکند و سریع به خانه او میبرد تا به خیال خودش او را در عمل انجام شده قرار داده باشد!!
همسر حاج عبدالحسین که اخلاق او را بهتر از هر کسی میداند دست به کارتن نمیزند تا خودش بیاید. وقتی از منطقه بر میگردد و ماجرا را میفهمد؛ یکراست میرود سراغ سیدکاظم و با غیظ و عصبانیتی که تا به حال از او دیده نشده بود؛ با صدایی لرزان میپرسد: شما با چه اجازهای به خانه من ماشین لباسشویی آوردی؟!
سید هم که دست و پایش را گم کرده میگوید: از بالا دستور دادند!
شهید برونسی ناراحتتر از قبل میگوید: عذر بدتر از گناه! خودت میآیی و آن را از خانه ما میبری. سیدکاظم هم هرقدر دلیل و منطق میآورد که حاجی به بقیه هم دادهاند و این حق توست و ... زیر بار نمیرود و میگوید:
من برای این چیزها به جبهه نمیروم. شما میخواهید با این کارها اجر مرا از بین ببرید!
بله! این ماجرای شهید عبدالحسین برونسی است. آن بنّای باصفایی که هم سابقه مبارزه با رژیم طاغوت را داشت و هم در جنگ به فرماندهی رسید. ماجرای برونسی و آن ماشین لباسشویی کذایی(که تنها یک نمونه از انبوه ماجراهای مشابه مردان خداست) شاید این روزها برای عدهای شبیه افسانه و عجیب و غریب به نظر رسد؛ اما اگر این روحیهها و انگیزهها نبود؛ چگونه ملتی تازه انقلاب کرده و غرق در مشکلات و بحرانها؛ میتوانست ۸ سال در برابر متجاوزی که از پشتیبانی کامل ابرقدرت شرق و غرب برخوردار بود و سربازان ۴۰ کشور برای او میجنگیدند؛ دوام بیاورد و از میدان خطیر؛ پیروز خارج شود؟
#دفاع_مقدس
#قهرمانان_وطـن
#رزمندگان_اسلام
کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇
🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra