eitaa logo
💠 پـــلاک خـــاکی 💠
524 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
2.4هزار ویدیو
187 فایل
🔺کانال شهدای مسجد حضرت فاطمه الزهرا(س) کوی فاطمیه اهـــــــواز 🔹ارتباط با مدیر کانال @SeyedAmirhosseinHosseini #تصاویر_شهدا #زندگینامه_شهدا #خــــاطــرات_شهــدا #وصیت_نامه_شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
📷👆عکس قابل تأمل و تفکر 🌷 رحمت الله علیه؛ در حال نماز خواندن کنار قاتل خودش 💥جریان و را بسیار باید جدی بگیریم. هشتم شهریور سالگرد شهادت و گرامیباد. کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
13.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 ببینید | به مناسبت سالروز ترور شهیدان و (رئیس جمهور و نخست وزیر وقت) توسط ⏳۸ شهریور _ ترور و شهادت رئیس جمهور و نخست وزیر(شهیدان رجایی و باهنر) کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 ببینید | سخن امام خمینی پس از شهادت ؛ رئیس جمهور 🎙رجایی و دیگران اگر نیستند؛ خدا هست ... 🔴 دوران جنگ تحمیلی و اوج بحران های دهه ۶۰ _ ترورها؛ توطئه گروهک ها؛ بحران های سیاسی؛ شورش و ...🔥🔥 🔹تاریخ نشان داد این انقلاب؛ صاحب دارد و همو بود که کشور را در طی این چند دهه؛ علیرغم حوادث گوناگون؛ نجات داد🌿 🌴 نظام مقدس جمهوری اسلامی همچنان به حیات طیبه خود ادامه خواهد داد؛ تا اینکه این پرچم به دستان مبارک ولی عصر ارواحنا فداه برسد. ان شاءالله 🤲 کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
ادامه از پست قبل ⛔️ محورهای کلی تخلیه تلفنی منافقین در آن دوران؛ فعالیت منافقین در حوزه عمدتاً روی جنگ متمرکز شده و روی سه محور کلی استوار بود: 1⃣ تخلیه تلفنی در موارد آنی و خطوط مقدم جبهه؛ از قبیل زمان و مکان عملیات‌ها و کیفیت آن ها؛ آمار شهدا و مجروحین؛ میزان و کیفیت نیروها و نقاط استقرار آن ها. بر اساس این اطلاعات؛ توان جمهوری اسلامی در حفظ موقعیت محورها و امکان بازپس گیری یا حمله و اِشغال توسط عراق به طور دقیق برآورد می‌شد و ارتش عراق دست به عمل می‌زد. حمله عراق موسوم به دفاع متحرک(از سال ۱۳۶۵ به بعد) مبتنی بر اطلاعات تخلیه شده مربوط به محورهای ضعیف بود. علاوه بر این؛ تعیین و تشخیص موقعیت مراکز ارسال و صدور نفت و شناخت مختصات دقیق اماکن مهم اقتصادی نیز از همین طریق صورت می‌گرفت که حملات شدید هوایی ارتش صدام به این مراکز را در پی داشت. در این محور؛ اغلب تلفن های مورد استفاده منافقین جهت تخلیه تلفنی؛ تلفن اف. ایکس در جبهه ها بود. 2⃣ تخلیه روی موارد درازمدت و کلی و تعیین نقاط قوت و ضعف نظام از جمله خریدها و تدارکات تسلیحات جنگی از بازارهای دنیا و میزان و کیفیت این تدارکات و تسلیحات(به منظور اخلال در روند مزبور یا تعیین میزان تدارکات و نوع آن ها جهت بررسی توان جمهوری اسلامی در جنگ)؛ تدارک تسلیحات جنگی در سطح داخلی و کارخانجات صنعتی مرتبط با آن و میزان توان این مراکز برای تولید یا مونتاژ و نیز آمادگی پدافندی آن ها؛ مشخص کردن بودجه جنگ و کسب اطلاعات درباره توانایی نظام در تامین آن؛ میزان نیروهای نظامی اعزامی به جبهه ها در محورهای مختلف مربوط به آن و در نتیجه برآورد آمادگی و استعداد جمهوری اسلامی در بسیج برای جنگ در مقاطع مختلف؛ کسب اطلاعات مرتبط با آمادگی تیپ‌ها و لشکرها و محورهای استقرار نیروها در جبهه ها؛ تشخیص محورهای عملیاتی آینده و دیگر موارد. تماس های تلفنی سازمان منافقین در این محور بیشتر با تلفن های پشت جبهه و مستقر در شهرها و مراکز سپاه و ارتش و همچنین ادارات و ارگان های نظامی بود. 3⃣ تخلیه روی بررسی خط مشی و استراتژی نظام و نظرات مسوولان جمهوری اسلامی درباره جنگ؛ اختلاف عقیده های مسئولان در امر جنگ؛ بررسی نقاط قوت و ضعف تحلیل ها و موضع گیری های داخلی و بین المللی نظام در امر جنگ؛ بررسی نظرات مردم و میزان نارضایتی های آن ها از جنگ به خصوص درجریان بمباران و موشک باران شهرها. منبع📚: کتاب خاطرات محمدمحمدی ری شهری؛ جلد سوم؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
🗓 ۱۳۶۲/۰۷/۳۰ بازهم بمباران دزفــــول ⭕️ در تاریخ ۳۰ مهرماه سال ۱۳۶۲؛ شهرستان باز هم مورد حمله وحشیانه رژیم بعث عراق توسط سه موشک دوربرد قرار می گیرد. دو موشک در ساعت ۱۶:۳۰ دقیقه و یک موشک در ساعت ۱۷:۳۰ دقیقه که طی این حمله ددمنشانه؛ چهل نفر از مردم بی دفاع دزفول به رسیده و صدها نفر شده و قریب به ۱۲۰ واحد مسکونی و مغازه به طور کامل ویران می شوند. کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
🗓 سی ام مهر ۱۳۶۲ _ اصابت سه موشک نه متری به قهرمان ♦️هر کدام از این موشک ها حاوی یک تن مواد منفجره بود!!🔥🔥 🔹مردم مقاوم این شهر ۱۲۰ و ۲۴۴ زخمی تقدیم راه کردند. 🔴 هیچ صدایی هم از حقوق بشری ها برنخاست ... کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
🌹انتشــار اولین بار منتشر می شود ☀️ راز آن چشم های خاکستری ❇️ این روایت را در خلوت و با آرامش بخوانید. ♦️روایت یک مادر از شهادت کودکی که در آغوش دارد. 😭روایتی که با بغض مرور می کنید و با اشک به انتها می رسانید. 🗓 به بهانه سالروز شهادت کودک معصوم 🔴 توی بیمارستان افشار بود که احمد را دیدم. رنگ پریده و خاک آلود. ضربه ای خورده بود به پیشانی اش و حال و روزش مساعد نبود. آن چشم های خاکستری اش دیگر نمی خندید و هر چه صدایش می کردم جوابی نمی داد. آن اضطراب هایی که همیشه پنهان می کردم؛ حالا مثل آتشفشان از وجودم فوران می کرد. حس کردم همان لحظه ای که مدت ها منتظرش بودم؛ فرا رسیده و قرار است بدون احمد شوم! آژیر آمبولانس در مقابل ترافیک سنگین شهر موشک خورده؛ ناتوان تر از همیشه جیغ می کشید. من بودم و گریه و دعاهای زیر لبم و چشم های نیمه باز احمد و سینه ای که به آرامی بالا و پایین می رفت. 🔺این روایت را در الف دزفول مرور کنید👇 🌎 https://alefdezful.com/rpmt 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
💠 فاجعه ۴ آذر ۱۳۶۵ اندیمشک صبح روز سه‌شنبه ۴ آذر؛ در مقابل خروجی اردوگاه کرخه؛ وانت تویوتایی را دیدیم که به‌طرف دوکوهه می‌رفت. پریدیم بالا و در کنار بچه‌هایی که عقب آن نشسته بودند؛ خودمان را جا دادیم. از سه‌راهی کرخه گذشتیم. نزدیک ظهر بود و هنوز چند کیلومتری را در جاده‌ی آسفالت اهواز _ اندیمشک طی نکرده بودیم که ناگهان غرش هواپیماهای عراقی هراسان‌مان کرد. جاده مملو بود از ماشین‌های نظامی. صدای هواپیماها هر لحظه بیش‌تر می‌شد. راننده ماشین را کنار جاده پارک کرد و گفت هر چه سریع‌تر پیاده شویم و در بیابان کنار جاده پناه بگیریم. آسمان از انبوه هواپیماها سفید شده بود. شنیده بودم میراژهای عراقی سفید هستند و باید آن ها میراژ باشند. شیرجه‌ی آن ها بر روی شهر اندیمشک و در پی آن انفجار بمب‌ها؛ شیون و ضجه‌ی روستاییان را که در اطراف جاده بودند؛ بلند کرد. نوبت به نوبت؛ از اوج شیرجه می‌رفتند و بمب‌ها و راکت‌ها‌شان را بر سر شهر بی‌دفاع خالی می‌کردند. صحنه‌ی وحشتناکی بود. از هر نقطه‌ی شهر آتش برمی‌خاست و در پی آن دود خاکستری غلیظ و سیاه. زمین از انفجارها می‌لرزید. آسمان شده بود اتوبان بصره _ اندیمشک. هواپیماها مثل لاش‌خورها بالای شهر می‌چرخیدند. صدای ناله و شیون در غرش هواپیماها محو می‌شد. وارد اندیمشک که شدیم؛ صحنه برای‌مان غیر قابل باور بود. میدان سپاه در دود و آتش غرق بود. مردم؛ زنان و بچه‌ها؛ هراسان و ضجه‌‌زنان به هر سو می‌دویدند؛ پای برهنه؛ با چادرهای آویزان. کودکی که گریه می‌کرد و دست لرزان مادر او را در خیابان می‌کشاند. جوان‌ترها به‌طرف محل انفجار می‌دویدند؛ به مرکز شهر که هنوز در آتش می‌سوخت. مردم هراسان جلوی هر ماشینی را که به بیرون از شهر می‌رفت؛ می‌گرفتند و سوار می‌شدند. جای تأمل نبود. هواپیماها هنوز در آسمان پرسه می‌زدند. صدای شیرجه‌شان که آمد؛ ماشین در کناری ایستاد و به پشت دیوار خانه‌ای روستایی پناه بردیم. چند هواپیما بر روی پادگان دوکوهه شیرجه رفتند و در پی آن؛ آتش و دود از پادگان برخاست. خدا را شکر کردم که نیروها در پادگان نیستند. زنی روستایی؛ بچه در بغل؛ هراسان از کناره‌ی جاده؛ بی‌هدف می‌گریخت. ناگهان یکی از گلوله‌های عمل نکرده‌ی ضدهوایی؛ جلوی پایش بر زمین نشست و منفجر شد. زن با جیغی وحشتناک؛ درجا دراز کشید. لحظه‌ای بعد به کمک دیگر زنانِ روستایی به ده مجاور برده شد. دقایقی بعد خبری از هواپیماها نبود. صدای‌شان از منتهی الیه آسمان به گوش می‌رسید. تنها هواپیمایی سیاه‌ رنگ بالای شهر اندیمشک دور می‌زد. اول فکر کردیم خودی است. فاصله‌اش بسیار کم بود. ضدهوایی‌ها از همه طرف به سویش شلیک می‌کردند؛ اما گلوله‌ها به خاطر کمی ارتفاع؛ به او نمی‌خورند و او همچنان می‌چرخید. و هواپیما در آن سوی شهر؛ در کنار جاده‌ی اهواز _ اندیمشک سقوط کرد.(ماجرای پناهنده شدن آن هواپیمای سوخوی عراقی و خاطره اش، در منتشر شده از سوی "سوره مهر" به‌ طور کامل آمده است.) اوضاع که آرام شد؛ به‌طرف پادگان راه افتادیم. کنار حسینیه؛ گودال نسبتاً بزرگی بر اثر انفجار راکت به وجود آمده بود. شیشه‌های حسینیه‌ی خرد شده بود. مثل این‌که هواپیما؛ پدافند روی ساختمان ذوالفقار را نشانه‌ گرفته بوده که راکتش در میان ساختمان و حسینیه؛ روی زمین و در محوطه‌ی باز خورده بود. در کنار جاده‌ی خاکی مقابل حسینیه؛ جای کالیبر هواپیما به چشم می‌خورد. مقداری خون در میان خاک پاشیده بود. بچه‌ها می‌گفتند: تسویه‌حسابش رو گرفته بود و از بچه‌ها خدا حافظی کرده بود. ساکش هنوز در دستش بود که کالیبر هواپیما خورد به‌ش. رادیو دوباره وضعیت قرمز اعلام کرد. سراسیمه به زیر پل؛ آن سوی سیم‌های خاردار رفتیم. خبری نشد. کل تلفات لشگر از بمباران آن روز؛ فقط یک نفر بود. ادامه دارد👇👇👇 کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
💠 پـــلاک خـــاکی 💠
💠 فاجعه ۴ آذر ۱۳۶۵ اندیمشک صبح روز سه‌شنبه ۴ آذر؛ در مقابل خروجی اردوگاه کرخه؛ وانت تویوتایی را دید
ادامه از پست قبل👆 شب ساعت نزدیک هفت بود که به همراه علی یزدی و سیامک به اندیمشک رفتیم تا ببینیم در شهر چه خبر است. هنوز مردم در جنب و جوش بودند. عده‌ای لوازم اولیه‌ی زندگی را بار وانت کرده بودند و به‌طرف کوه‌های دز و روستاهای دامنه‌ی آن نقل مکان می‌کردند. صدای گریه و شیون از گوشه و کنار خیابان بلند بود. بازار روز شهر قابل دیدن نبود. مغازه‌ها ویران شده بودند. بوی خون و باروت و دود خانه‌ها و مغازه‌هایی که در آتش می‌سوختند؛ مشام را می‌آزرد. حمام نبش بازار روز هم از بمب‌ها در امان نمانده بود و منهدم شده بود. لوله‌های آب ترکیده بود و آب با فشار زیاد از میان آجرها و خاک‌ها بیرون می‌زد. کف خیابان؛ وجب به وجب جای گلوله‌های کالیبر هواپیما به چشم می‌خورد. کیف مدرسه؛ کتاب درسی ورق ورق شده؛ دمپایی زنانه و مردانه و بچه‌گانه و ... در گوشه و کنار به چشم می ‌خورد. در میدان راه‌آهن؛ کنار محل فروش بلیط؛ آن‌جا که روزانه تعداد زیادی از رزمندگان برای خرید بلیط صف می‌بستند؛ خون کف پیاده‌رو را سرخ کرده بود. شاخه‌های شکسته‌ی درخت‌ها زیر پا خرد می‌شدند. تکه‌های بدن شهدا در بالای درخت‌ها و دیوار‌ها به چشم می‌خورد. در جوی آب؛ خون سرخ لخته شده بود. آن‌‌‌طور که بچه‌های شهر تعریف می‌کردند؛ هواپیماها اول راه‌آهن را بمباران کردند و همین‌‌‌طور محل تجمع مقابل بلیط فروشی را. مردم سراسیمه برای کمک به مجروح‌ها؛ به‌طرف میدان راه‌آهن رفتند که هواپیمای دیگر مجدداً آن‌جا را بمباران کرد. هواپیمای دیگری هم بازار روز را منهدم کرد که پشت جمعیت قرار داشت. مردم در میان خون و آتش افتاده بودند که چند هواپیما؛ با مسلسل کالیبر خود خیابان را به گلوله بستند. صحنه‌ی بسیار وحشتناکی بود. شهر هر لحظه از سکنه خالی‌تر می‌شد. هر کس که در حال دویدن بود؛ سراغ عزیزش را می‌گرفت. تعدادی از رزمندگان؛ آوار را به‌ دنبال مجروح‌ها و شهدا می‌کاویدند. بچه‌های اندیمشک می‌گفتند که دایی ممراد(گدای معروف شهر) که پاتوقش در میدان راه‌آهن بود نیز در بمباران شهید شده بود. نقل از کتاب "از معراج برگشتگان" نوشته حمید داود آبادی کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
🔥بمباران اندیمشک؛ نمونه ای از جنایات صدام 🔹طولانی‌ترین بمباران یک شهر بعد از جنگ جهانی دوم در اندیمشک بمباران وحشیانه شهر از سوی نیروی هوایی ارتش رژیم بعث عراق طولانی ترین بمباران تاریخ در زمان زمان ؛ در تاریخ ۴ آذر سال ۱۳۶۵ صورت گرفت. در این روز از ساعت ۱۱:۴۵ تا ۱۳:۲۵ شهرستان به مدت يك ساعت و ۴۵ دقيقه توسط ۵۴ فروند(در برخی منابع ۵۷ فروند هم ذکر شده) هواپيمای رژیم بعث مورد حمله قرار گرفت. در این حمله وحشیانه؛ نقاط مهمی همانند ايستگاه راه آهن مورد اصابت قرار گرفته و بيش از ۳۰۰ نفر از هموطنانمان شامل شهروندان و مسافران و ۷۰۰ نفر دیگر شدند. کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
5.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببینید | مستندی در مورد بمباران هوایی اندیمشک ✊چهارم آذر؛ روز مقاومت 🗓۴ آذر سال ۱۳۶۵؛ ۵۴جنگنده بعث عراق در طولانی ترین بمباران هوایی در طول جنگ ۱ساعت و ۴۵دقیقه اندیمشک را بمباران کردند! در این بمباران ۳۰۰تن از هموطنمان شدند. کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
5.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببینید | داستان زنی به‌ جا مانده از بزرگ‌ترین حمله هوایی بعد از جنگ جهانی دوم 🔹طبق مستندات تاریخی؛ روز چهارم آذر سال ۱۳۶۵؛ ۵۲ فروند هواپیمای بعثی عراق به مدت یک ساعت و ۴۰ دقیقه شهر اندیمشک را بمباران کردند. ۴۰۰ شهید و ۷۰۰ مجروح از زن و بچه و پیرو جوان روی دست شهر ماند. 🔹این حمله بعد از جنگ جهانی دوم ازنظر تعداد هواپیما و مدت‌زمان بمب‌افکنی در یک شهر؛ بزرگ‌ترین حمله هوایی محسوب می‌شود. بعثی‌ها به دنبال انتقام از نیروهای ایرانی برای شکست در عملیات افتخار آفرین ؛ جنگ را به شهرها کشاندند. کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra