🔺اگر شهید نباشد؛
خورشید طلوع نمیکند
و زمستان سپری نمیشود ...
" شهیدآوینی "
🌱یک شب قبل از عملیات بیت المقدس ۳
نیروهای تیپ امام حسن (ع) به منطقهی عملیاتی ماووت رسیدند و زیر سقفِ آسمان در "کیسه خواب" در سرمای منفی ۳۰ درجه روی زمین دراز کشیدند ..!
صبح فـردا دو تن از بچههای تیپ؛ همانطور از شدت سرما یخ زده و به شهادت رسیده بودند ...
راوی: محمد عباسی
#زمستان_۱۳۶۶
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_زمان(عج)
┈••❈✿🌹🔷🌹✿❈••┈
❇️ هدیه به ارواح طیبه شهدای هشت سال دفاع مقدس؛ به ویژه شهدای مسجد حضرت فاطمه الزهرا(س) کوی فاطمیه اهواز؛ صلواتی را هدیه بفرمایید.
#من_ماسک_میزنم
🔰امور شهدا پایگاه شهید سید مصطفی خمینی(ره)_مسجد حضرت فاطمه الزهرا(س)
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
⭕️ به یاد ۷ بهمن ۱۳۶۶
🔺بچههایی که در عملیات بیت المقدس ۲ بودند با دیدن این عکس یاد شهدایی می افتند که بعد از چند روز که زیر بارش برف و در دید و تیر دشمن بودن به عقب منتقل شدند ...
🔺شب اول بهمن ماه ۱۳۶۶ گردان مالک در منطقه ماووت بین ارتفاعات قمیش و قشن عملیات کرد و همان شب تعدادی از بچه های گردان به شهادت رسیدند و جنازه هاشون همونجا در دامنه ارتفاعات باقی ماند.
🔺گردان مالک؛ پایین ارتفاع و کف دره پدافند کرد؛ اما پیکر مطهر شهدا را به دلیل اینکه در دید و تیر عراقی ها بود نمی شد به عقب منتقل کرد. تا اینکه چند روز بعد از عملیات و ساعت ۶ صبحِ
۷ بهمن ماه تعدادی از بچه های گردان برای شناسایی محل شهدا و نحوه انتقال آن ها اعزام شدند و پس از شناسایی دقیق و تعیین مسیر حرکت؛ همان روز ساعت ۹ شب؛ تعداد بیشتری از نیرهای گردان از جمله برادران محمد زاهد؛ احمد شها؛ علی مهدی زاده و ... زیر بارش برف برای انتقال شهدا عازم شدند که داستانش طولانی اما خیلی حماسی و شنیدنی است.
🔺وقتی پیکر مطهر شهدا را به پایین کوه آوردیم؛ مجبور شدیم به دلیل کمبود ماشین اون ها رو شبیه این عکس روی هم دیگه داخل یک تویوتا وانت بگذاریم تا به معراج منتقل بشوند.
🔺از جمله این رهیافتگان وصال دوست:
🔸شهید عبدالرضا اثباتی
🔸شهید غلامرضا پرتقالی
🔸شهید محمدرضا نقاش خوش
🔸شهید مهدی انحصاری
┈••❈✿🌹🔷🌹✿❈••┈
❇️ هدیه به ارواح طیبه شهدای هشت سال دفاع مقدس؛ به ویژه شهدای کوی فاطمیه اهواز؛ صلواتی را هدیه بفرمایید.
🔰امور شهدا پایگاه شهید سید مصطفی خمینی(ره)_مسجد حضرت فاطمه الزهرا(س)
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🌷بازار داغ شهادت🌷
⏳سهشنبه ۷ بهمن ۱۳۶۵
♦️عملیات کربلای ۵ شلمچه - سه راه مرگ
🔺... در برگشت؛ دوان دوان به طرف پست امداد رفتم. جلوی در ورودی؛ حاج آقا تیموری را دیدم که روی مجروحی دولا شده بود و سعی میکرد به او کمک کند. مجروح همچنان دست و پا میزد و آخرین لحظاتش را میگذراند.
جلوتر که رفتم؛ کردستانی را شناختم. سرم گیج رفت. آخر؛ دقایقی قبل پهلویش بودم و حالا داشت جلوی چشمم جان میداد.
چشمانش زل شد در چشمانم که زبانم را بند آورد. مانند کبوتری که هدف گلوله قرار گرفته باشد؛ دست و پا میزد.
سریع دوربین را درآوردم و خواستم از آخرین لحظات حیات محسن عکس بگیرم؛ ولی دوربین یاری نکرد. دکمهی دوربین پایین نمیرفت و رضایت نمیداد تا آخرین نگاه سوزانندهی محسن را ثبت کنم.
به دوربین التماس میکردم. هر چه بر دکمههایش کوبیدم؛ فایدهای نداشت.
لحظهای بعد؛ محسن آرام از حرکت ایستاد. بر بالینش خم شدم و بر چهرهاش که هنوز حرارت وجودش را با خود داشت؛ بوسهای جانانه زدم. بدنش هنوز گرم بود که آن را به بیرون از پست امداد منتقل کردیم؛ چون امکان داشت نتوانند جنازهاش را به عقب منتقل کنند. سیامک دست در جیب پیراهن محسن برد و نامهای را که احتمال میداد وصیتنامهاش باشد؛ درآورد.
به محض اینکه داخل پست امداد شدم؛ مجروحی را دیدم که سرش را میان باند پوشانده بودند و خونابه از روی باند خودنمایی میکرد. به طرفم آمد و با صدایی گرفته سلام و علیک کرد.
با تعجب جوابش را دادم و گفتم: تو کی هستی؟
از روی انبوه باندها و گازهای خونین؛ اصلاً نتوانستم بشناسمش.
گفت: من ولیان هستم.
وقتی قضیه را جویا شدم؛ گفت: همین که از سنگر رفتی بیرون؛ چند دقیقه نگذشت که یه خمپاره درست خورد بغل سنگر.
دیگه نفهمیدم چی شد. فقط دیدم کردستانی داره دست و پا میزنه ... ببینم اون شهید شد؛ نه؟
ولیان را از کنار پتویی که پیکر بیجان محسن زیر آن خفته بود؛ رد کردیم و سوار آمبولانس کردیم و فرستادیم عقب.
پس از عملیات وقتی به تهران آمدم؛ در صفحهی دوم روزنامه عکس ولیان را دیدم که برایش مجلس ختم گذاشته بودند. از بچهها شنیدم که هنگام انتقال به عقب؛ تمام کرده است.
راوی: حمید داود آبادی
#کربلای_پنج
#قهرمان_من
┈••❈✿🌹🔷🌹✿❈••┈
❇️ هدیه به ارواح طیبه شهدای هشت سال دفاع مقدس؛ به ویژه شهدای مسجد حضرت فاطمه الزهرا(س) کوی فاطمیه اهواز؛ صلواتی را هدیه بفرمایید.
#من_ماسک_میزنم
🔰امور شهدا پایگاه شهید سید مصطفی خمینی(ره)_مسجد حضرت فاطمه الزهرا(س)
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
📸 | شهید سلیمان ولیان؛ دقایقی قبل از شهادت در کنار حمید داودآبادی
عکاس: شهید محسن کردستان
┈••❈✿🌹🔷🌹✿❈••┈
❇️ هدیه به ارواح طیبه شهدای هشت سال دفاع مقدس؛ به ویژه شهدای مسجد حضرت فاطمه الزهرا(س) کوی فاطمیه اهواز؛ صلواتی را هدیه بفرمایید.
#من_ماسک_میزنم
🔰امور شهدا پایگاه شهید سید مصطفی خمینی(ره)_مسجد حضرت فاطمه الزهرا(س)
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🌷بازار داغ شهادت🌷
⏳ زمستان ۱۳۶۵
🔺 بچه های باصفای گروهان یک؛ گردان حمزه از لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص) سوار بر اتوبوس؛ هنگام عزیمت از پادگان دوکوهه به منطقه عملیاتی کربلای ۵
🔺کمتر از ۱۰ روز بعد؛ ۶ نفر از آن هایی که در این عکس هستند؛ در شلمچه جاودانه شدند و پر کشیدند!
📍شهیدان:
سلیمان ولیان – احمد بوجاریان - ستار امینی – محسن کردستانی – چگینی – علی قزلباش
#کربلای_پنج
#قهرمان_من
┈••❈✿🌹🔷🌹✿❈••┈
❇️ هدیه به ارواح طیبه شهدای هشت سال دفاع مقدس؛ به ویژه شهدای مسجد حضرت فاطمه الزهرا(س) کوی فاطمیه اهواز در این عملیات؛ صلواتی را هدیه بفرمایید.
#من_ماسک_میزنم
🔰امور شهدا پایگاه شهید سید مصطفی خمینی(ره)_مسجد حضرت فاطمه الزهرا(س)
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🌷عکسِ حجله ای سه نفره🌷
🔺دی ماه ۱۳۶۵ بود. گردان حمزه که ما در آن بودیم؛ در خط مقدم ارتفاعات قلاویزان در مهران؛ مستقر بود.
آن روز دوربین را آوردم رفتم دم سنگرشان تا با هر کدام از بچه ها عکس بیندازم.
از هر سه نفرشان خواستم از سنگر بیرون بیایند که آمدند. هر سه را کنار هم ایستاندم و در حالی که خواستم عکس بگیرم؛ گفتم:
یه عکسی ازتون می گیرم که هر کی دید و فهمید؛ خنده اش بگیره.
امینی با تعجب پرسید: بخنده؟ واسه چی؟ مگه ما چمونه؟
که گفتم: خنده دارتر از این می خوای که هر سه تایی تون متولد ۱۳۴۸ هستید؟ تو با این ریشت و محسن با این جثه کوچیک و احمد با این هیکل درشت!
ده روز بیشتر نگذشت که ما را از مهران به پادگان دوکوهه بردند و از آن جا به منطقه عملیاتی کربلای ۵ در شلمچه.
دو سه روز بیشتر از مستقر شدن مان در خطِ مقدم نگذشته بود که هر سه جوان ۱۷ ساله که در مهران ازشان عکس گرفته بودم؛ به شهادت رسیدند.
♦️ستار امینی- متولد: ۱۳۴۸ شهادت: دوشنبه ۶ بهمن ۱۳۶۵- مزار: بهشت زهرا(س) قطعه ۲۹
♦️محسن کردستانی- متولد: ۱۳۴۸ شهادت: سه شنبه ۷ بهمن ۱۳۶۵- مزار: بهشت زهرا(س) قطعه ۲۷
♦️احمد بوجاریان- متولد: ۱۳۴۸ شهادت: چهارشنبه ۸ بهمن ۱۳۶۵ مزار: بهشت زهرا(س) قطعه ۲۸
راوی و عکاس: حمید داودآبادی
#کربلای_پنج
#قهرمان_من
┈••❈✿🌹🔷🌹✿❈••┈
❇️ هدیه به ارواح طیبه شهدای هشت سال دفاع مقدس؛ به ویژه شهدای مسجد حضرت فاطمه الزهرا(س) کوی فاطمیه اهواز؛ صلواتی را هدیه بفرمایید.
#من_ماسک_میزنم
🔰امور شهدا پایگاه شهید سید مصطفی خمینی(ره)_مسجد حضرت فاطمه الزهرا(س)
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🔺ابتکار و ایثارگری مهندسی جهاد در کربلای پنج
🔸هدایت خلبانان با ابابیل- نصب پل به حالت سینهخیز
🔹جهادگران؛ نصب پل را در شرایط بسیار سخت و زیر رگبار گلولههای دشمن انجام دادند؛ به گونهای که به حالت سینه خیز؛ مونتاژ پل را به پایان رساندند.
ادامه مطلب👇
http://www.defamoghaddas.ir/1720
┈••❈✿🌹🔷🌹✿❈••┈
❇️ هدیه به ارواح طیبه شهدای هشت سال دفاع مقدس؛ به ویژه شهدای مسجد حضرت فاطمه الزهرا(س) کوی فاطمیه اهواز؛ صلواتی را هدیه بفرمایید.
#من_ماسک_میزنم
🔰امور شهدا پایگاه شهید سید مصطفی خمینی(ره)_مسجد حضرت فاطمه الزهرا(س)
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
29.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙| صدای مـــاندگـــار
🔺تشریح و توجیه منطقه عملیات کربلای ۵ توسط شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی
🔹سخنرانی سردار شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی برای اولین بار منتشر شد.
📆تاریخ سند: ۱۳۶۵/۰۹/۱۸
📍محل سند: لشکر ۴۱ ثارالله
♦️عملیات: عملیات کربلای ۵
📎محل سخنرانی: در جمع اعضای جهاد سمنان و مهندسی اصفهان
ادامه مطلب👇
https://defamoghaddas.ir/1709
┈••❈✿🌹🔷🌹✿❈••┈
❇️ هدیه به ارواح طیبه شهدای هشت سال دفاع مقدس؛ به ویژه شهدای مسجد حضرت فاطمه الزهرا(س) کوی فاطمیه اهواز در این عملیات؛ صلواتی را هدیه بفرمایید.
#من_ماسک_میزنم
🔰امور شهدا پایگاه شهید سید مصطفی خمینی(ره)_مسجد حضرت فاطمه الزهرا(س)
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
26.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙| امضــای خــون
🔹ماجرای نامه نیروهای گروهان کمیل قبل از عملیات کربلای ۵ + عکس
🔺اصغری خواه به آرامی نامه را باز کرد. ناگهان رنگ چهرهاش تغییر کرد. با پهنای انگشتانش محاسنش را گرفت و از ته قلبش آه عمیقی کشید. پشت سر هم میگفت: "خدایا شکر؛ خدایا شک؛ اللهاکبر؛ اللهاکبر؛ لا اله الا الله"
ادامه مطلب👇
http://www.defamoghaddas.ir/1718
https://eitaa.com/defamoghaddas_ir
┈••❈✿🌹🔷🌹✿❈••┈
❇️ هدیه به ارواح طیبه شهدای هشت سال دفاع مقدس؛ به ویژه شهدای مسجد حضرت فاطمه الزهرا(س) کوی فاطمیه اهواز در این عملیات؛ صلواتی را هدیه بفرمایید.
#من_ماسک_میزنم
🔰امور شهدا پایگاه شهید سید مصطفی خمینی(ره)_مسجد حضرت فاطمه الزهرا(س)
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
13.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙| مصاحبه با شهید محمد زندی فرمانده گروهان شهید مدنی گردان کمیل لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)
⏳تاریخ شهادت: ۹ بهمن ۱۳۶۶
⭕️محل شهادت: عملیات بیت المقدس ۲
ماووت عراق
🔺لحظه ای همکلام با زندی/
گفتمش از چه رو می خندی؟
گفت: اینجا کنار اربابیم
با حسینِ شهید شادابیم ...
┈••❈✿🌹🔷🌹✿❈••┈
❇️ هدیه به ارواح طیبه شهدای هشت سال دفاع مقدس؛ به ویژه شهدای مسجد حضرت فاطمه الزهرا(س) کوی فاطمیه اهواز؛ صلواتی را هدیه بفرمایید.
#من_ماسک_میزنم
🔰امور شهدا پایگاه شهید سید مصطفی خمینی(ره)_مسجد حضرت فاطمه الزهرا(س)
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🔺شهدای عملیات بیت المقدس ۲
🌱شهید محمد زندی
فرمانده گروهان شهید مدنی
گردان کمیل لشکر ۲۷ محمدرسول الله (ص)
شهادت : ۱۳۶۶/۱۱/۰۹
ماووت عراق
🔺نحوه شهادت به روایت جانباز شیمیایی بهروز بیات:
قبل از شروع عملیات بیت المقدس ۲ گردان کمیل در موقعیت فاطمیون مستقر شده بود.
هشتم بهمن دستور حرکت از فاطمیون و گذشتن از ارتفاع گرده رش به گردان رسید.
بغیر از تدارکات و تعاون تقریباً تمام چادرها جمع شد و نفرات گروهان ها یک به یک توسط تویوتاهای لشگر به قرارگاه تاکتیکی منتقل شدند.
نزدیکی غروب آفتاب از گروهان شهید مدنی دسته اباعبدالله؛ نیروهای دسته یک مانند بقیه وسایل را جمع کردند و منتظر آمدن تویوتا بودند.
همه رفته بودند و از مسئولان؛ تنها محمد زندی در اردوگاه فاطمیون مانده بود تا مطمئن شود همه نیروهایش منتقل شدند.
انتظار طول کشید و خبری نشد.
من پیش محمد رفتم و گفتم هوا سرده بچه ها کلافه شدند؛ چکار کنیم.
خود زندی ناراحت بود. گفت بی سیم زدم ماشین شما چپ کرده؛ باید بمونید بعد نماز صبح برید.
چادر را رو به راه کن؛ منم میام پیشتون.
برگرداندن وسایل با آن وضعیت گل و شل منطقه بسیار سخت بود. علیرضا دامغانی کولاک کرد؛ یک تنه کلی وسایل را به چادر منتقل کرد. همه دور فانوس حلقه زده بودیم که محمد زندی وارد چادر شد.
با همون خنده همیشگی؛ سلام کرد و از بچه ها عذرخواهی کرد.
بعد کنسروهایی که آورده بود و بین نیروها تقسیم کرد تا شام بخوریم.
در بین غذا خوردن بچه ها شروع کرد خاطره تعریف کردن.
از عملیات های مختلف و شهدای گردان گفتند؛ از شجاعت ها و از خودگذشتگی رزمندگان.
هر چه منتظر شدم در بین خاطرات چیزی از خودش نگفت.
نه این که نگفت؛ بلکه گفت رزمنده ای فلان کرد بهمان کرد. از بین نفرات داخل چادر فقط من و عبدالله امینی می دونستیم اون رزمنده ناشناس خود محمد زندی هست.
کلی گفت و ما رو خنداند.
آخر سر هم قبل از رفتن از چادر یک نگاه به همه کرد و گفت: بچه ها شب عملیات؛ وقتی دشمن منور زد و تیربارهاش شروع به تیراندازی کرد؛ یه سیخ جگرتون و بگیرید بدوید طرف خاکریز دشمن و بچسبید بهش و گرنه مجروح و شهید میشید.
فردا قبل از حرکت ستون به سمت ارتفاع دلبشک؛ مرتضی کلایه اومد منو کشید کنار و با هم رفتیم زیر پل؛ که سنگر امداد بود. اونجا دیدم محمد زندی و مرتضی سنگتراش غرق در خون کنار هم آرمیده اند.
همان جور که آرزو داشتن ترکش خمپاره سر و سینه و بازو و پهلوهایشان را دریده بود.
روحش شاد و نامش جاوید و راهش تا ابد درخشان و پر رهرو باد ...
┈••❈✿🌹🔷🌹✿❈••┈
❇️ هدیه به ارواح طیبه شهدای هشت سال دفاع مقدس؛ به ویژه شهدای مسجد حضرت فاطمه الزهرا(س) کوی فاطمیه اهواز؛ صلواتی را هدیه بفرمایید.
#من_ماسک_میزنم
🔰امور شهدا پایگاه شهید سید مصطفی خمینی(ره)_مسجد حضرت فاطمه الزهرا(س)
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹