#آیهتراپی
قَدْ نَرَىٰ تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ(بقره۱۴۴)
نگاههای انتظارآمیز تو را
به سوی آسمان میبینیم.
خودت گفتی هر وقت دلتنگ شدم
به آسمونت نگاه کنم..
خدایا من امروز دلتنگ تمام پاکیهای
کودکیام هستم،
دلتنگ بال پروازی که گم شد.
نمیدانم کجا و کی بهشت از دستم افتاد
و هزار تکه شد🥺
نمیدانم کجا گمت کردم..
مثل قبلها دیگر حنایم رنگی ندارد
قول هایم قول نیست
توبه بر زبان و دلم شوق گناه❗️
ولی خدا جانم
من تمام امیدم به بخشندگی توست
این امید را از من نگیر
باز هم، باز هم به من فرصت بده..
ᰍ🩵☁️ᰍ🩵☁️ᰍ🩵☁️ᰍ🩵☁️ᰍ
╭🦋𝒋𝒐𝒊𝒏
╰┈➤@Shohadaozeynab
•••
5.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شهیدانهـ
🕊 شهادت دو برادر شهید در ایام فاطمیه
🌹دو برادر شهید، علیرضا و حجتالله ولیزاده، پس از سالها چشمانتظاری، اینبار در آسمانها به هم رسیدند.
🔹«حجت الله ولی زاده» از مأموران فراجا استان خوزستان امروز در درگیری با اشرار مسلح به درجه رفیع شهادت نائل آمد و به برادر شهیدش پیوست.
علیرضا ولی زاده در ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها در سال ۱۳۶۵ توسط سارقان مسلح در اهواز به شهادت رسید بود.
#صلوات
╭🦋𝒋𝒐𝒊𝒏
╰┈➤@Shohadaozeynab
•••
8.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📆 #شهدایروزکرج
🕊در چنین روزی تعداد ۱۰ نفر از فرزندان استان البرز به درجه رفیع شهادت نائل شدند.
۱.شهید سید محمدجعقر مقبل
۲.شهید جواد ملکی
۳.شهید محمدحسین زاهدی
۴.شهید بهرام طاهر مرادی
۵.شهید یزدان منصوری
۶. شهید حمید ترک
۷. شهید رضا فلاح زاده
۸.شهید شجاعت پاشازاده
۹.شهید کاظم فلاح پور
۱۰.شهید رضا آقاباقری
شادی ارواح طیبه شهدای استان البرز صلوات📿
╭🦋𝒋𝒐𝒊𝒏
╰┈➤@Shohadaozeynab
•••
بسمالله
✍️ #دمشقشهرعشق
#قسمتچهلونهم
سرم را از پشت به دیوار تکیه داده بودم، به ابوالفضل نگاه میکردم و مصطفی جان کندنم را حس میکرد که به سمتم برگشت و مقابلم زانو زد.
جای لگدشان روی دهانم مانده و از کنار لب تا زیر چانهام خونی بود، این صورت شکسته را در این یک ساعت بارها دیده و این زخمها برایش کهنه نمیشد که دوباره چشمانش آتش گرفت.
هنوز سرم را در آغوشش نکشیده بود، این چند ساعت محرم شدنمان پرده شرمش را پاره نکرده و این زخمها کار خودش را کرده بود که بیشتر نزدیکم شد، سرم را کمی جلوتر کشید و صورتم را روی شانهاش نشاند.
خودم نمیدانستم اما انگار دلم همین را میخواست که پیراهن صبوریام را گشودم و با گریه جراحت جانم را نشانش دادم :«مصطفی دلم برا داداشم تنگ شده! دلم میخواد یه بار دیگه ببینمش! فقط یه بار دیگه صداشو بشنوم!»
صورتم را در شانهاش فرو میکردم تا صدایم کمتر به کسی برسد، سرشانه پیراهنش از اشکهایم به تنش چسبیده و او عاشقانه به سرم دست میکشید تا آرامم کند که دوباره رگبار گلوله در آسمان زینبیه پیچید.
رزمندگانِ اندکی در حرم مانده و درهای حرم را از داخل بسته بودند که اگر از سدّ این درها عبور میکردند، حرمت حرم و خون ما با هم شکسته میشد.
میتوانستم تصور کنم تکفیریهایی که حرم را با مدافعانش محاصره کردهاند چه ولعی برای بریدن سرهایمان دارند و فقط از خدا میخواستم شهادت من پیش از مصطفی باشد تا سر بریدهاش را نبینم.
تا سحر گوشم به لالایی گلولهها بود، چشمم به پای پیکر ابوالفضل و مادر مصطفی بیدریغ میبارید و مصطفی با مدافعان و اندک اسلحهای که برایشان مانده بود، دور حرم میچرخیدند و به گمانم دیگر تیری برایشان نمانده بود که پس از نماز صبح بدون اسلحه برگشت و کنارم نشست.
نگاهش دریای نگرانی بود، نمیدانست از کدام سر قصه آغاز کند و مصیبت ابوالفضل آهن دلم را آب داده بود که خودم پیشقدم شدم :«من نمیترسم مصطفی!»
از اینکه حرف دلش را خواندم لبخندی غمگین لبهایش را ربود و پای ناموسش در میان بود که نفسش گرفت :«اگه دوباره دستشون به تو برسه، من چی کار کنم زینب؟»
از هول اسارت دیروزم دیگر جانی برایش نمانده بود که نگاهش پیش چشمانم زمین خورد و صدای شکستن دلش بلند شد :«تو نمیدونی من و ابوالفضل دیروز تا پشت در خونه چی کشیدیدم، نمیدونستیم تا وقتی برسیم چه بلایی سرتون اومده!»
هنوز صورت و شانه و همه بدنم از ضرب لگدهای وحشیانهشان درد میکرد، هنوز وحشت شهادت بیرحمانه مادرش به دلم مانده و ترس آن لحظات در تمام تنم میدوید، ولی میخواستم با همین دستان لرزانم باری از دوش غیرتش بردارم که دست دلش را گرفتم و تا پای حرم بردم :«یادته داریا منو سپردی دست حضرت سکینه (س)؟ اینجا هم منو بسپر به حضرت زینب (س)!»
محو تماشای چشمانم ساکت شده بود، از بغض کلماتم طعم اشکم را میچشید و دل من را ابوالفضل با خودش برده بود که با نگاهم دور صحن و میان مردم گشتم و حضرت زینب (س) را شاهد عشقم گرفتم :«اگه قراره بلایی سر حرم و این مردم بیاد، جون من دیگه چه ارزشی داره؟»
و نفهمیدم با همین حرفم با قلبش چه می¬کنم که شیشه چشمش ترک خورد و عطر عشقش در نگاهم پیچید :«این حرم و جون این مردم و جون تو همه برام عزیزه! برا همین مطمئن باش تا من زنده باشم نه دستشون به حرم میرسه، نه به این مردم نه به تو!»
در روشنای طلوع آفتاب، آسمان چشمانش میدرخشید و با همین دستان خالی عزم مقاومت کرده بود که از نگاهم دل کَند و بلند شد، پهلوی پیکر ابوالفضل و مادرش چند لحظه درددل کرد و باقی دردهای دلش تنها برای حضرت زینب (س) بود که رو به حرم ایستاد.
لبهایش آهسته تکان میخورد و به گمانم با همین نجوای عاشقانه عشقش را به حضرت زینب (س) میسپرد که یک تنها لحظه به سمتم چرخید و میترسید چشمانم پابندش کند که از نگاهم گذشت و به سمت در حرم به راه افتاد.
در برابر نگاهم میرفت و دامن عشقش به پای صبوریام میپیچید که از جا بلند شدم. لباسم خونی و روی ورود به حرم را نداشتم که از همانجا دست به دامن محبت حضرت زینب (س) شدم.
میدانستم رفتن امام حسین (ع) را به چشم دیده و با هقهق گریه به همان لحظه قسمش میدادم این حرم و مردم و مصطفی را نجات دهد که پشت حرم همهمه شد.
مردم مقابل در جمع شده بودند، رزمندگان میخواستند در را باز کنند و باور نمیکردم تسلیم تکفیریها شده باشند که طنین لبیک یا زینب در صحن حرم پیچید...
#ادامهدارد
╭🦋𝒋𝒐𝒊𝒏
╰┈➤@Shohadaozeynab
•••
#قراردلی
- به قول ِ یه عالِـمی :
فاطمیهها ...
برای علی‹ع› بیشتر گریه کنید !
برای غروری که شکست
برای تنهایی بعد از زهرا‹س›
برای شرمندگی مردترینِ عالم💔 :)
╭🦋𝒋𝒐𝒊𝒏
╰┈➤@Shohadaozeynab
•••
شُهَداءُالزِّینَب🥀🕊
با سلام خدمت همراهان عزیز داریم به پایان داستان دمشق شهر عشق میریم تنها دو قسمت باقی مانده، رمان ج
با توجه به نظرسنجی انجام شده، رمان #نیمهشبیدرحِلّه رو ان شاءالله از روز پنجشنبه برای شما همراهان عزیز خواهیم گذاشت.
ممنون از همراهی شما 🌻
💠 نشانه اول: الْمُتَّقُونَ فيها هُمْ اَهْلُ الْفَضائِل
امیرالمؤمنین در اولین ویژگی متقین یک خصوصیت کلی رو مطرح میکنند و بعد وارد جزئیات میشوند.
۲ مدل میشه این عبارت رو معنی کرد
1⃣ متقین دردنیا اهل فضائلند
2⃣ #فقط متقین هستن که در دنیا اهل فضائلند. یعنی فضایل مختص متقین هست نه دیگران. حاج آقا مجتبی میفرمودند مقصود امیرالمؤمنین معنی دومه
👈 خیلیا قبلا دارای فضیلتهایی بودن و بعدا خراب شدن، عوض شدن. چرا؟ چون اهل تقوا نبودن، جزو متقین نبودند. اون فضائلشون ریشهدار نبود و از بین رفت.
هر فضیلتی چه معنوی چه انسانی اون موقع ریشهدار و قابل اعتماده که ریشه در تقوای الهی داشته باشه وگرنه تصنعی و ناپایداره. مثل درخت بیریشهای که در اثر باد از جا کنده میشه.
اگر فضیلتی ریشه در تقوای الهی داشته باشه باعث مصونیت فرد از حوادث و گردبادهای دنیوی میشه.
بسیاری از افراد بودند که قبلا با فضیلت بودند ولی در اثر حوادث زمان عوض شدند.
تقوا دارای مراتب است، فضیلتها هم اینگونهاند
(حاج آقا مجتبی تهرانی، اسفند ۸۵)
✍اینجا شاید بشه یک شبهه بسیار فراگیر رو باهمین مبنا پاسخ داد. اونایی که میگن دین ما انسانیته، خدا و دین و این حرفارو بگذار کنار...با این مبنا مشکل حرفشون مشخص میشه، فضایل اخلاقی و انسانی اگر ریشه در تقوای الهی نداشته باشه قابل اعتماد و ریشهدار نخواهد بود....
تقوا یعنی ایمان بهمراه عمل، اگه فقط عملت خوب بود و ایمان نداشتی یهجای کار درآینده میلنگه. چه تو این دنیا چه آخرت.
#اوصافمتقین
#قسمتاول
╭🦋𝒋𝒐𝒊𝒏
╰┈➤@Shohadaozeynab
•••
[🌙]
خدا اون لحظهست که دلت خالیه اما نمیذاره بشکنی،
بغض داری اما یه دفعه آروم میشی،
یه نور و امید که یهو میتابه
به قلبت، یه کمک غیر منتظره، یه شانس،
اون حضورِ بیصدا که همیشه باهاته:)🤍🌙
#خدایمن
╭🦋𝒋𝒐𝒊𝒏
╰┈➤@Shohadaozeynab
•••
❣دل من به امید روزی نشسته است
🕌که مهمان حرمتان باشم،
🚩چشم بدوزم به آن پرچم سرخ و زمزمه کنم:
♥️امیری حسینٌ و نعم الامیر
#امامحسینقلبم
╭🦋𝒋𝒐𝒊𝒏
╰┈➤@Shohadaozeynab
•••
4.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📆 #شهدایروزکرج
🔆امروز چهارشنبه ۲۱ آبان ماه ۱۴۰۴ مصادف با ۲۲ جمادی الاول
📿ذکر روز چهارشنبه: یا حَیُ یا قَیوم (صد مرتبه)
💐سالروز شهادت پدر موشکی ایران شهید حاج حسن تهرانی مقدم
💐 سالروز شهادت
🌷شهید مدافع حرم احمد اعطایی
🌷شهید مدافع حرم مسعود عسگری
🌷شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیری
🌷شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
🕊در چنین روزی تعداد ۲ نفر از فرزندان استان البرز به درجه رفیع شهادت نائل شدند.
۱.شهید سید احمد طباطبایی
۲.شهید حسین دستخوش جوان
شادی ارواح طیبه شهدای استان البرز صلوات📿
╭🦋𝒋𝒐𝒊𝒏
╰┈➤@Shohadaozeynab
•••