🔴 کنکور؛ ضحاک جوانان وطن
✍️ هادی سیاوش کیا، نویسنده تحریریه مدادالفضلاء در روزنامه سراج نوشت:
امروز بعد از چند روز تماس های مکرّر با پسرعموی گرامی بالاخره مفتخر نمودند و پاسخ دادند. بعد فهمیدم عموجان ده روزی از موبایل محرومش کرده است چرا که او کنکور دارد. عملاً حبس بود این یک ساله را. در هیچ مهمانی و گردشی شرکت نمیکرد. حتی نوروز، اعتکاف علمی در مدرسه داشت! اینجا بود که ضمن عذرخواهی از ناسزا هایی که در ذهن خود نثارش کرده بودم، پایان بدترین سال عمرش را تبریک گفتم و قول گرفتم که شیرینی بدهد.
خواننده محترم که شما باشی حتما کم اندر مصائب کنکور نشنیدهای چراکه مسئولان محترم هم _ که به خاطر کارهای طاقت فرسا از سنگینی گوش رنج میبرند _ این را شنیده بلکه به غلط بودن این سبک ارزیابی و ورودیه به دانشگاه اذعان کردهاند؛ اما نمیدانم چرا هنوز این ضحاک ماردوش هست و از مغز جوانان ما میخورد.
درددل کنم؛ دوازده سال ساعت ٧ صبح مدرسه باشی تا بعد از ظهر. ١٢ سال دی و خرداد قهوه خور شوی و تندخوان. و سال آخری حبس خانگی که شانصد کتاب را بخوانی، شانصد آزمون تست، دهی و شانصد کتاب کمک آموزشی و جواب پشتیبان و مشاور و... که رتبه تک رقمی بگیری بروی دانشگاه تهران و بعد، لیسانس و بعد از لیسانس ببینی که کاری نیست و علمی که داری کاربردی در بیرون درب دانشگاه ندارد و باز بخوانی و فوق لیسانس بگیری و دوباره ببینی که باز کاری نیست و دکترا بگیری و حالا دیگر جوان نیستی و وقت ازدواجت هم گذشته و مهارتی هم جز خواندن و خوب پر کردن برگه امتحانی نداری. اینجاست که لعنت میکنی بر باعث و بانی این سیر و حسرت ایام جوانی را میخوری که بی یار پی درس به سر شد.
باید هم از هجوم این افکار به گوشی پناه بیاوری و گشتی بیجهت در اینترنت بزنی که خبری کامت را تلخ تر کند. و چون قیمت گوشیها بالا رفته (البته فقط چهار قلم گران شده! گوشی گران نشده قیمتش بالا رفته) قابش را به سمت پتو پرتاپ کنی که چیزیش نشود. و خبر این باشد که وزیر علوم فرموده که «کنکور حذفشدنی نیست.»
وقت است که یاد حرفهای قشنگ مشاورت بیفتی و به نیمه پر لیوان نگاه کنی که این یعنی یک سال حصر و استرس و درس، خاطره مشترک پدران و ما و فرزندان و نوادگانمان خواهد بود.
تازه اگر نتوانی علم نافعت! را به این و آن، طی دورههای فشرده و خیلی بهصرفه بیاموزی و یا استاد دانشگاه شوی؛ بروی تاکسی اینترنتی که هم گردش است و هم پول، به جبران آن یک سال بیگردش.
و ضحاک بماند و فرزندان تو. تا شاید روزی کاوه آهنگری به دنیا بیاید.
#تحریریه_مدادالفضلاء
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
@Siaahe
"به دنیا نیامدن"
«برای فروش: کفشهای کودک، پوشیدهنشده»
چند سال قبل که این داستان شش کلمهای منسوب به همینگوی را خواندم، غرق ایجاز و هنر نویسندهاش بودم نه اندوه عمیق نهفته در آن.
امّا حالا به تجربه میفهمم علّت شهرت این کوتاه نوشت اندوه بلندی است که موجز شده. حالا که میخواهم اینها را آگهی کنم:
«برای فروش: قرص اسید فولیک و مولتی ویتامین بارداری و یک تیشرت و شلوارک نوزاد، استفاده نشده»
و الحمدلله علی کلّ حال.
#یادداشت
@Siaahe
کاش لااقل جلوهای در محراب و منبر داشتم.
واعظان هم، واعظان قدیم...
@Siaahe
این دستشویی های در خانه
خصم وقار و شرم مردانه...
#آپارتمان_نشین_مهماندار
@Siaahe