🔰 جلوهای نمایان از «سکولاریسم پنهان»
▪️نقدی بر یادداشت حجة الاسلام دکتر محمد مطهری دربارۀ علت تعرض به روحانیت و راه حل آن
✍️ سید محمدحسین دعائی
🔸 جناب آقای مطهری! یادداشت شما با عنوانِ «عمامهبرداری در خیابان؛ چگونه به اینجا رسیدیم و چه باید کرد؟» را خواندم، بهعنوان یک طلبۀ ساده، سخت متأسف شدم و اگرچه با کمی تأخیر، تصمیم به نقد آن گرفتم؛ به آن امید که مفید افتد.
🔹 اگر بپرسید که چرا در هیاهوی این روزها، به یادداشت شما پرداختهام، خواهم گفت که چون در یکی از حساسترین و سختترین دورانهای بعد از انقلاب، مجموعهای از نارواترین و خطرسازترین مطالب را در آن بیان داشتهاید؛ مطالبی که علیرغم انکار شما و احتمالا بهشکل ناخواسته، واقعیتی غیر از «سادهاندیشی»، «عافیتطلبی» و «سکولارمسلکی» ندارد.
🔸 بر اساس آنچه در آغاز یادداشت خود نوشتهاید، میخواهید به این سؤال پاسخ دهید که فارغ از دشمنیِ «دشمنان»، «دوستان» چه کردهاند که کار به برداشتنِ «عمامه» از سرِ «روحانیون» رسیده است؟
🔹سیطرۀ تفکر امنیتی بر همۀ امور کشور، غیبت روحانیون منتقد نظام در رسانۀ ملی، عدم نقد روحانیت در صدا و سیما، ایجاد تلقی تساوی بین نظام و روحانیت در ذهن جوانان، توقع تملقگویی و ثناخوانی برای نظام از روحانیون، گرفتن امکان بروز و ظهور از روحانیت مستقل و البته سکوت آنان در برابر مظالم نظام نیز مواردی هستند که از آنها بهعنوان پاسخ سؤال فوق یاد کرده و بر همین اساس، راه حل را در کنارگذاشتن نگاه امنیتی، حفظ استقلال روحانیت، حضور روحانیون منتقد در رسانۀ ملی و نقد روحانیت در آن دانستهاید. غافل از آنکه هم در «تحریر محل نزاع»، هم در «ریشهیابی مشکل» و هم در «ارائۀ راه حل» به خطا رفتهاید.
🏷 #نوشتار #نقد #محمد_مطهری #عمامهبرداری #سکولاریسم
📌 متن کامل: https://v-o-h.ir/?p=43667
🆔 @Smh_Doaei
منبر میلاد حضرت زینب کبری سلام الله علیها ـ 1441 قمری.mp3
15.52M
🔰 منبر میلاد حضرت زینب کبری سلام الله علیها
🗓 ۵ جمادی الاولی ۱۴۴۱ قمری / ۱۳۹۸ شمسی
📍 مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام
🎙 سید محمدحسین دعائی
📝 خلاصۀ مطالب:
🔸 یکی از مهمترین ویژگیهای اولیاء کامل الهی: جامعیت
🔹 جامعیت یک شخصیت: زمینهساز الگوگیری از او در ابعاد مختلف
🔸 ویژگی شاخص حضرت زینب کبری سلام الله علیها: بصیرت و مقاومت مبتنی بر عبودیت
🔹 تجلی این ویژگی در بعد فردی و اجتماعی: صبر مؤمنانه در برابر سختیها و دشمنیها
🔸 شرط غلبه بر چالشهای اجتماعی: پایبندی به دین و ارزشهای دینی
🔹 اگر روضۀ زینب را میخوانیم، خطبۀ زینب را هم بخوانیم.
🔸 هرگز نمیتوان و نباید هیئتها را از مسائل اجتماعی و سیاسی جدا کرد.
🔹 هر جامعهای سر سفرۀ انتخابهای خودش نشسته است.
🔸 یک جلوه از بصیرت اجتماعی: انتخاب افراد دینمدار و دشمنستیز برای ادارۀ کشور
🔹 آیة الله شهید مدرس: الگویی برای دینمداری و دشمنستیزی
🔸 علت بدبینی بعضی از مردم به روحانیت: فاصلهگرفتن برخی مسئولان از الگوهایی مثل مدرس
🔹 شهید مدرس مجتهد مسلم و روشناندیشی بود که به خدمات اجتماعی و فعالیتهای سیاسی مشغول شد.
🔸 شهید مدرس: خداوند دو چیز را به من نداد؛ یکی ترس و دیگری طمع.
🔹 شهید مدرس خطاب به رضاخان: میخواهم که تو نباشی.
🔸 شهید مدرس: اعماق فضا و اقیانوسها، محل توجه و هدف اصلی آینده خواهد شد. ما باید خود را برای چنین روزگاری آماده کنیم.
🔹 نتیجه بصیرت و مقاومت در مسیر حق: پیروزی و بهروزی مادی و معنوی
🏷 #گفتار #منبر #زینب_کبری #جامعیت #بصیرت #مقاومت #عبودیت #صبر #دینمداری #دشمنستیزی #شهید_مدرس
🆔 @Smh_Doaei
تحجر × سکولاریسم.pdf
2.33M
🔰 تحجّر × سکولاریسم
▪️ سلسله یادداشتهایی در نقد دیدگاهِ «مهدی نصیری» با عنوانِ «عصر حیرت»
✍️ سید محمدحسین دعائی
📌 بازنشر بهبهانۀ جولان سکولارهای حوزوی در این روزها ...
🆔 @Smh_Doaei
سیاهمشق | سید محمدحسین دعائی
🔰 تحجّر × سکولاریسم ▪️ سلسله یادداشتهایی در نقد دیدگاهِ «مهدی نصیری» با عنوانِ «عصر حیرت» ✍️ سید مح
🔰 تحجّر × سکولاریسم
▪️ سلسله یادداشتهایی در نقد دیدگاهِ «مهدی نصیری» با عنوانِ «عصر حیرت»
✍️ سید محمدحسین دعائی
📝 بخشهایی از مقدمۀ کتاب:
🔸 یکی از مهمترین چالشهای علمی و عملی دوران معاصر، چالشِ «سبک زندگی» و «الگوی ادارۀ جامعه» است؛ چالشی که سابقهای به درازای عمر بشر داشته و تکلیف جدال تاریخی حق و باطل در افق آینده را روشن خواهد کرد.
🔹 این چالش، با پیروزیِ «انقلاب اسلامی ایران»، وارد مرحلهای جدید و بهشدت جدی شد؛ چرا که انقلاب مذکور، با شعارهایی همچون «حکومت اسلامی» و «حاکمیت اسلام در همۀ ابعاد زندگی» به پیروزی رسید؛ شعارهایی که در ادامه، به گفتمانهایی مانند: «نهضت نرمافزاری»، «بومیسازی علوم»، «تولید علم دینی»، «فقه تمدنی»، «سبک زندگی اسلامی»، «علوم انسانی اسلامی»، «الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» و «تمدن نوین اسلامی» ارتقاء یافت.
🔸 البته در این مرحله، جدای از رقباء حاضر در جبهۀ باطل، کنشگران مختلفی از درون جبهۀ حق نیز درگیر چالش مذکور شده و در مواجهه با کلانپروژۀ انقلاب اسلامی ـ یعنی پروژۀ «تمدن نوین اسلامی» ـ به مخالفخوانی پرداختند.
🔹 یکی از این کنشگرانِ مخالفخوان، «مهدی نصیری» است که پس از نقدِ «فلسفه و عرفان اسلامی» در کتابِ «فلسفه از منظر قرآن و عترت» و نقدِ «مدرنیته» در کتابِ «اسلام و تجدد»، اینبار به نقد آرمانِ «تمدن نوین اسلامی» در کتابِ «عصر حیرت» پرداخته است.
🔸 البته «مهدی نصیری»، پیش از انتشار کتابِ «عصر حیرت» نیز در یادداشتها و مصاحبههای متعددی، به تبیین دیدگاه فوق پرداخته بود؛ از جمله چند یادداشتی که بهضمیمۀ نقدهای نگارنده بر آنها، در مجموعۀ حاضر جمعآوری شدهاند؛ یادداشتها و نقدهایی که با توجه به اهمیت موضوع آنها از یک سو، ضرورت توسعه و ترویجِ «کرسیهای آزاداندیشی» از سوی دیگر و عادتِ «مهدی نصیری» به نادیدهانگاشتن اشکالات از سوی سوم، میتوان بازنشر آنها را ضروری دانست.
🔹 بهعقیدۀ نگارنده، دیدگاه مهدی نصیری در کتابِ «عصر حیرت»، دیدگاهی است غیرعقلانی، غیردینی و غیرانقلابی؛ زیرا هم آنجاییکه از «مدرنیته و توسعۀ تمدنی» سخن میگوید، هم آنجاییکه به تحلیلِ «دین و فقه» میپردازد و هم آنجاییکه ناظر به «انقلاب، نظام و جمهوری اسلامی» نظر میدهد، دچار خطاست. به عبارت دیگر، «مهدی نصیریِ عصر حیرت»، چیزی نیست جز حاصلِ ضربِ «مقدسنمایان متحجر» در «روشنفکرنمایان سکولار»، بهضمیمۀ حجم قابلتوجهی از «خستگی»، «ناامیدی»، «وادادگی» و «سیاهنمایی».
🔸 امید آنکه انتشار این گفتوگوهای انتقادی، زمینۀ کشف حقیقت را فراهم آورده و به رشد علمی و عملی جبهۀ انقلاب اسلامی بینجامد، ان شاء الله. در همین راستا از همۀ صاحبان اندیشه و مخاطبان فرهیخته تقاضا میشود که با مطالعۀ دقیق و کامل این مجموعه، نشر آن در فضای مجازی و انتقال نظرات خود به نگارنده، به تحقق هدف فوق کمک کنند.
🏷 #نوشتار #نقد #مهدی_نصیری #عصر_حیرت #انقلاب_اسلامی #علم_دینی #فقه_تمدنی #تمدن_اسلامی #مدرنیته #واقعبینی #آرمانگرایی #سکولاریسم #تحجر #سیاهنمایی
📌 منتشرشده در: mehrnews.com/xRQJm
🆔 @Smh_Doaei
وقتی مرزبندیها شفاف میشوند.pdf
466.5K
🔰 وقتی مرزبندیها شفاف میشوند
▪️ مروری انتقادی بر گفتگوی «مهدی نصیری» با «محمود احمدینژاد» در نخستین قسمت از برنامۀ «عصر حیرت»
✍️ سید محمدحسین دعائی
📌 بازنشر بهبهانۀ شفافشدن هرچه بیشتر مرزبندیها در این روزها ...
🆔 @Smh_Doaei
سیاهمشق | سید محمدحسین دعائی
🔰 وقتی مرزبندیها شفاف میشوند ▪️ مروری انتقادی بر گفتگوی «مهدی نصیری» با «محمود احمدینژاد» در نخست
🔰 وقتی مرزبندیها شفاف میشوند
▪️ مروری انتقادی بر گفتگوی «مهدی نصیری» با «محمود احمدینژاد» در نخستین قسمت از برنامۀ «عصر حیرت»
✍️ سید محمدحسین دعائی
📝 خلاصۀ مطالب:
🔸 پیش از این و در ضمن مجموعهای از یادداشتهای انتقادی ناظر به دیدگاه مهدی نصیری در کتابِ «عصر حیرت»، نوشته بودم: «اگرچه ظواهر امر بر حسن نیت، تشرّع و تعلّق قلبی نصیری به انقلاب اسلامی دلالت دارند، اما متأسفانه دیدگاه او در این کتاب، دیدگاهی است غیرعقلانی، غیردینی و غیرانقلابی.» اما اینبار قلم به دست گرفتهام تا بنویسم: مدتی است که نه تنها دیگر از ظواهر دال بر تعلق مهدی نصیری به جبهۀ انقلاب اسلامی خبری نیست، بلکه حتی نشانههایی از مرزبندی او با «انقلاب» و «انقلابیگری» نیز قابل رؤیت است.
🔹 تازهترین این نشانهها، گفتگوی «نصیری» با «دکتر احمدینژاد» در نخستین قسمت از برنامۀ اینترنتیِ «عصر حیرت» (منتشرشده در آذر ۹۹) است.
🔸 اگر قبلا تلاقی دیدگاهِ «نصیری» با دیدگاهِ «انجمن حجتیه» و «روشنفکرنمایان غربزده» را تذکر داده و آن را زنگ خطری برای او دانسته بودیم، حالا باید پیوند فکری او با «نهضت بهسوی بهار» را هم تبریک بگوییم. فعلا بهدنبال تحلیل سیاسی نبوده و نمیخواهم به مغالطات و تناقضات مهمان برنامه ـ که به برکت برشهای مکرر، قطعا از حجم آنها کاسته شده است ـ بپردازم. بلکه فقط میخواهم بگویم: جناب نصیری! دست مریزاد! به اسم «تغییر» و «رشد»، به جایی رسیدهاید که حرفهایتان به مذاق همه خوش میآید. آری؛ خوشحال باشید که رکوردِ «التقاط» را یکتنه زدهاید!
🔹 البته اشتباه نشود! غرض مخالفت با «گفتگو، تلاش برای تقریب دیدگاههای مختلف و تکیه بر نقاط مشترک» نیست؛ بلکه سخن در مذمتِ «وادادگیهای نظری، شلختگیهای فکری و تکثرگراییهایی بی در و پیکر» است. به عبارت دیگر، اگر «سدّ باب گفتگو و دیکتاتوری فکری» بد است ـ که هست ـ قطعا «هرج و مرج علمی و عدم پایبندی به مرزبندیهای فکری» هم نارواست.
🔸 میزبان و میهمان برنامۀ «عصر حیرت»، در اتخاذ ژست انسانمحوری، مردمگرایی، وحدتطلبی، میانجیگری، دیکتاتورستیزی، آزاداندیشی، اندیشهورزی، مصلحتسنجی، صلحدوستی و عدالتخواهی، در ترویج نسبیگرایی، در دفاع از سکولاریسم و پلورالیسم، در عدم التزام به اصل ولایت فقیه، در استنادها و برداشتهای غلط دینی و تاریخی، در مخالفت با الزام قانونی حجاب، در تلاش برای جذب قشر خاکستری، در مخالفخوانی، دشمنتراشی، موجسواری و در عین حال مظلومنمایی و در موارد دیگری از همین قبیل، خیلی به یکدیگر شباهت دارند؛ شباهتی که هم میتوان به ریشهیابی آن پرداخت و هم میتوان از آسیبشناسی آن سخن گفت.
🔹 اما عجالتا باید توجه داشت که مهمترین و خطرناکترین وجه اشتراک این دو، «دفاع از سکولاریسم و پلورالیسم» در لباسِ «دفاع از آزاداندیشی، دیکتاتورستیزی، گفتگو و همزیستی مسالمتآمیز» است؛ و این وجه اشتراک، همان ویروس منحوسی است که کار این دو عنصر فکری و سیاسی را به اینجا رسانده و علیرغم مهمنبودن خود آنها، به سخن آنها و خط تبلیغی آنها اهمیت میدهد.
🔸 یکی از سیاهترین نقاط موجود در گفتگوی نصیری با احمدینژاد ـ که بهروشنی از واقعیت اندیشۀ این دو خبر میدهد ـ نقطهنظر آنان در رابطه با مسئلۀ «ولایت فقیه» و «جایگاه ولی فقیه در جامعۀ اسلامی» است. اگر میهمان برنامه، با صراحت تمام و از روی انکار میپرسد: «فقهاء از کجا حق دارند دین تعیین کنند؟» میزبان نیز با صراحت تمام و از روی انکار میپرسد: «اگر رهبری صریحا فلان کار را ممنوع اعلام کنند، آیا این سخن لازم الاتباع است؟ آیا نگاه ما به ولایت فقیه این است؟» و این دقیقا همان «دم خروسی» است که در این بهاصطلاح «گفتگو برای گفتگو» بیرون زده است.
🔹 بهراستی دیگر چه امیدی میتوان داشت به کسی که با هشتگِ «ندبه»، «انقلاب اسلامی» را در کنارِ «سوسیالیسم» و «کاپیتالیسم»، «رفوزۀ آزمون عدالتگستری» معرفی کرده و این «واقعیت» را «مقدمۀ ظهور حضرت ولی عصر ارواحنا فداه» میداند؟
🔸 و البته این نکته نیز شایان ذکر است که به قول خواجۀ شیراز: اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد / من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم. آری؛ «جبهۀ فکری و فرهنگی انقلاب اسلامی» عزم خود را برای رسیدن به اهداف عالی اسلامی و آرمانهای بلند الهی جزم کرده است؛ عزمی که از غریو غریتمندانۀ رهبر حکیم و شجاع انقلاب نشأت گرفته و با نالههای ناامیدانۀ امثال نصیری، به سستی نخواهد گرایید، ان شاء الله.
🏷 #نوشتار #نقد #مهدی_نصیری #محمود_احمدینژاد #عصر_حیرت #گفتگو #ولایت_فقیه #انقلاب_اسلامی #تمدن_اسلامی #واقعبینی #آرمانگرایی #سکولاریسم #پلورالیسم #التقاط
🆔 @Smh_Doaei
سیاهمشق | سید محمدحسین دعائی
🔰 وقتی مرزبندیها شفاف میشوند ▪️ مروری انتقادی بر گفتگوی «مهدی نصیری» با «محمود احمدینژاد» در نخست
📹 مشروح گفتگوی «مهدی نصیری» با «محمود احمدینژاد» در نخستین قسمت از برنامۀ «عصر حیرت»:
https://www.aparat.com/v/6iImn
🔰 زیباترین قصیدۀ دیوان خلقتی!
▪️ شعری در مدح و رثای حضرت زهراء سلام الله علیها
تو شاهبیت شعر بلند شهامتی
بانو! چه شهرتی، چه شکوهی، چه شوکتی
بر روی دستهای تو بالیده ربّنا
وز اشک چشم توست دعا را طراوتی
در سایهسار مهر تو قد میکشد رکوع
بی سجده بر تو سجده ندارد شرافتی
تا دید سبک زندگیات را به چشم خویش
دارد طمع قناعت از این در عنایتی
محراب یا میانۀ میدان، فقط خدا
آری چه خلوتی و شگفتا چه جلوتی
مدیون توست امر به معروف اگر که هست
آموزگار درس جهاد و شهادتی
با آن که ساختار تو را ضربتی شکست
زیباترین قصیدۀ دیوان خلقتی
ما را خروش اشک تو بیدار کرده است
ور نه چه جنبشی، چه قیامی، چه نهضتی؟
گر کشتی نجات، امامان امتند
تو کشتی نجات امامان امتی
از مغرب نگاه تو خورشید میرسد
با نور خویش حسن ختام حکایتی
در محضر تو جمع نقیضین ممکن است
ارباب حاجتیم و نداریم حاجتی
🗓 جمادی الثانی ۱۴۴۰ هجری قمری
🏷 #شعر #حضرت_فاطمه #فاطمیه
🆔 @Smh_Doaei
منبر فاطمیه اول - 1440 قمری.mp3
20.21M
🔰 منبر شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها
🗓 جمادی الاولی ۱۴۴۰ قمری / ۱۳۹۷ شمسی
📍 روضۀ خانگی
🎙 سید محمدحسین دعائی
📝 خلاصۀ مطالب:
🔸 یکی از ابعاد مهم و مهجور زندگی صدیقه کبری سلام الله علیها: بعد اجتماعی زندگی آن حضرت
🔹 قرآن بر این معنا تأکید دارد که زنان نیز همچون مردان، موظف به «امر به معروف و نهی از منکر» هستند.
🔸 نقشآفرینی در عرصۀ اجتماع و تلاش برای تعالی جامعۀ اسلامی، فصلی مهم از زندگی حضرت فاطمه سلام الله علیها است.
🔹 مرجعیت علمی برای صحابه، بیان احکام شرعی برای بانوان، مددکاری در پشت جبههها و دفاع جانانه از ولایت: جلوههایی از نقشآفرینی اجتماعی صدیقه کبری سلام الله علیها
🔸 حضرت زهراء سلام الله علیها احساسیترین رفتارهای زنانه ـ مثل گریه ـ را هم به خدمت آرمانهای اجتماعی اسلام درآوردند.
🔹 خروش زنان مسلمان بر ضد حکومت پهلوی: یکی از جلوههای درخشان الگوگیری از حضرت زهراء سلام الله علیها
🔸 اصلاح وضعیت جامعۀ امروز، بدون نقشآفرینی زنان مؤمن در عرصۀ اجتماع ممکن نیست.
🔹 کم و کیف حضور یک زن در خانه و خانواده، بهطور غیرمستقیم بر وضعیت جامعۀ اسلامی تأثیر دارد.
🔸 امیرالمؤمنین علیه السلام تمام توفیقات اجتماعی خود در کنار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را مرهون زحمات حضرت زهراء سلام الله علیها هستند.
🔹 زندگی چیزی بیشتر از ازدواجکردن، بهدنیاآوردن فرزندان و بزرگکردن آنهاست. همۀ ما مکلفیم که در ورای این امور، به وظائف خود در قبال اسلام و جامعۀ اسلامی نیز عمل کنیم.
🏷 #گفتار #منبر #حضرت_فاطمه #فاطمیه #زن #خانواده #جامعه
🆔 @Smh_Doaei
🔰 تحقیقی دربارۀ معنای یک بیت از بیدل دهلوی
✍️ سید محمدحسین دعائی
[بخش ۱ از ۵]
🔸 بیدل دهلوی در یکی از غزلیات خود میگوید:
باز اشکم به خیالت چه فسون میریزد
مژه میافشرم آیینه برون میریزد
هر کجا میگذری گرد پر طاووس است
نقش پایت چقدر بوقلمون میریزد
چه اثر داشت دم تیغ جفایت که هنوز
کلک تصویر شهیدان تو خون میریزد
عبرت از وضع جهان گیر که شخص اقبال
آبرو بر در هر سفلۀ دون میریزد
عافیتساز ترددکده دانش نیست
مفتگردی که به صحرای جنون میریزد
جام تا شیشۀ این بزم جنون جوش میاند
خون دل این همه بیرون و درون میریزد
در دبستان ادب مشق کمالم این است
که الف میکشم و حلقۀ نون میریزد
سر بیسجده عرق بست به پیشانی من
میام از شیشۀ ناگشته نگون میریزد
بیدل از قید دل آزاد نشین صحرا شو
وسعت از تنگی این خانه برون میریزد
🔹 در این نوشتار، میخواهیم بدانیم معنی این بیت چیست:
در دبستان ادب مشق کمالم این است
که الف میکشم و حلقۀ نون میریزد
و مراد از دو تعبیرِ «الف کشیدن» و «حلقۀ نون ریختن» کدام است؟
[بخش ۲ از ۵]
🔸 ابتداء مروری داشته باشیم بر بعضی از دیگر موارد استعمال این دو تعبیر در مجموعۀ میراث ادب فارسی:
۱. جامی میگوید:
ای از خم کاف و حلقه نون / صد نقش بدیع داده بیرون
آن نور که از شکاف کافست / پیدا کن قاف تا به قافست
بی نقطه نون نگشته دایر / بر مرکز هستی این دوایر
هر بحر کرم که صرف کردی / از چشمه این دو حرف کردی
۲. مسعود سعد سلمان در مدح سیف الدوله میگوید:
به گاه گشتن جولان کند به حلقه نون / به گاه جستن بیرون جهد ز چشمه میم
۳. میرنوروز لرستانی میگوید:
این شکم یا پر قو یا حلقۀ نون / این چه رنگ و این چه رنگین برف در خون
ناف او چون ناف آهو مشک خوشبو / این چه ناف و این چه آهو این چه مشکو
۴. ظهیر فاریابی میگوید:
کنون ز هستی من بیش از این دو حرف نماند / دلی چو چشمه میم و قدی چو حلقه نون
۵. محمد افضل سرخوش در تذکرة کلمات الشعراء، در مقام بیان ماده تاریخ فوت فردی به نام اکبرشاه میگوید:
الف کشید ملائک ز فوت اکبرشاه
۶. مولوی میگوید:
نون ابرو صاد چشم و جیم گوش / بر نوشتی فتنۀ صد عقل و هوش
و
زان گوش همچون جیم تو زان چشم همچو صاد تو / زان قامت همچون الف زان ابروی چون نون خوش
شاگرد لوح جان شدم زین حرفها خط خوان شدم / کشتی و کشتی بان شدم اندر چنین جیحون خوش
۷. محتشم کاشانی میگوید:
زینگونه چو در مشق جنون حلقه چو نونم / فرداست که سر حلقۀ ارباب جنونم
بار دلم از کوه فزونست عجب نیست / گر خم شود از بار چنین قد چو نونم
۸. هلالی جغتایی میگوید:
هر چند قدت راست هلالی چو الف بود / از بار غم دوست به یک بار چو نون شد
۹. عراقی میگوید:
کنون که با تو شدم راست چون الف یکتا / ز بار محنت، پشتم دو تا چو نون کردی
۱۰. خواجوی کرمانی میگوید:
محققت نشود سرکاف و نون خواجو / مگر ز زلف چو کاف و خط سیاه چو نون
۱۱. اوحدی میگوید:
میم دهان خود را از من نهان چه کردی؟ / باری نگاه میکن در قامت چو نونم
۱۲. عطار میگوید:
سر دراندازم ز شادی همچو نون / گر به میم مرحبایی پی برم
و
عشق چیست از خویش بیرون آمدن / غرقه در دریای پر خون آمدن
سر بریده راه رفتن چون قلم / پا و سر افکنده چون نون آمدن
و
گفتم که دهانت چو الف هیچ ندارد / گفتی بنگر طره چون نون شده من
۱۳. حافظ میگوید:
قد همه دلبران عالم / پیش الف قدت چو نون باد
۱۴. سنایی میگوید:
پشت کوژ و تنم ضعیف شدست / پشت چون نون و دل چو نقطۀ نون
۱۵. ناصر خسرو میگوید:
نشود رسته هر آن کس که ربودهست دلش / زلف چون نون و قد چون الف و جعد چون جیم
و
گر نخواهی ای پسر تا خویشتن مجنون کنی / پشت پیش این و آن پس چون همی چون نون کنی؟
۱۶. امیرخسرو دهلوی میگوید:
آن میم دهان داند از ابروی چون نونش / نی نی که غلط گفتم، من دانم و من گویم
۱۷. مؤلفی ناشناس در ظفرنامۀ خسروی که شرح حکمروایی سید امیر نصرالله بهادر سلطان بن حیدر در بخارا و سمرقند است، میگوید:
«القصه امیر جلالتنشان، صاحبقران دوران، آن روز را به استراحت و به آرامیدگی گذرانیده، شب را جماعت چنداول به پاس داشت بهسر برده، علی الصّباح فرمان واجب الاذغان امیر صاحبقران از مکمن قهر و سیاست ظهور یافت که سپهسالاران لشکر و امرای صاحب اقتدار نامور تسویه صفوف و تعبیه مآت و الوف نموده، اطراف قلعه چراغچی را چون حلقه نون تنگ گرفته، از هر جانب مورجل پخش کرده به انداختن توپ و تفنگ مقید باشند.»
۱۸. شرف الدین محمد بن حسن رامی در انیس العشاق میگوید:
«باب سوم: در صفت ابرو؛ ... در عجم به سیزده صفت، موصوف است: ماه نو، قوس (کمان)، قوس و قزح، زنگاری کمان، طاق، محراب، نعل، حلقه نون، گاف، چوگان، داغ، حاجب.»
۱۹. همچنین دهخدا در لغتنامۀ خود، مراد از چشمۀ میم (بهکار رفته در شعر مسعود سعد سلمان و ظهیر فاریابی) را حلقۀ میم دانسته و آن را کنایه از سوراخ تنگ و تنگی معرفی میکند.
[بخش ۳ از ۵]
🔹 معنای «الف کشیدن»:
با توجه به معنای ظاهر از این تعبیر در شعر محمد افضل سرخوش در تذکرة کلمات الشعراء (الف کشید ملائک ز فوت اکبرشاه) و همچنین تناسبات معنایی موجود در بیت مورد بحث، بهنظر میرسد که مراد از آن، همان «آه کشیدن» است. در واقع بیدل با بیانی معماگونه، کنایی و یا استعاری، از «آه کشیدن» به «الف کشیدن» تعبیر کرده است.
البته سؤال مهم این است که چرا؟ پاسخ این سؤال در مصرع نخست این بیت و در دو واژۀ «دبستان» و «مشق» نهفته است. به بیان دیگر، شاعر چیرهدست ما، با استفاده از تعبیر استعاریِ «الف کشیدن» کوشیده است تا در قالب آرایۀ ادبیِ «ایهام تناسب»، بین واژۀ دومعناییِ «کشیدن» و واژههای «دبستان» و «مشق» نسبتی برقرار ساخته و زیبایی شعر را دوچندان کند.
توضیح بیشتر آنکه: تعبیرِ «الف کشیدن» بهمعنای «نوشتن حرف الف» با دو مفهومِ «دبستان» و «مشق» متناسب است. اما شاعر، این معنای متناسب را اراده نکرده و پس از به دام انداختن شنونده در این معنا، معنای دورتری از «الف کشیدن» را در نظر گرفته که عبارت است از: «آه کشیدن»؛ آه کشیدنی که چون در آن، حرف الف به کار رفته، میتوان از آن به «الف کشیدن» تعبیر کرد و با معنای اصلی بیت، یعنی تمرین ادب و تلاش برای ارتقاء در مسیر ادبورزی نیز متناسب است.
[بخش ۴ از ۵]
🔸 معنای «حلقۀ نون ریختن»:
پس از بررسی و دقت نظر در مجموعۀ موارد استعمالِ «نون» و «حلقۀ نون» در ادبیات فارسی، میتوان برای آن، پنج کاربرد معنایی مختلف را برشمرد:
۱. نون، بهمعنای حرف نون (مثل شعر جامی: ای از خم کاف و حلقۀ نون / صد نقش بدیع داده بیرون؛ یعنی کلمۀ شریفۀ «کُن» که بهدنبال آن «فیکون» آمده و «ایجاد» رقم میخورد.)
۲. نون، بهمعنای میدان و عرصهای وسیع (آنجا که در مقابل «چشمه یا حلقۀ میم» بهکار میرود؛ مثل شعر مسعود سعد سلمان: به گاه گشتن جولان کند به حلقه نون / به گاه جستن بیرون جهد ز چشمه میم.)
۳. نون، بهمعنای خمیدگی غیرطبیعی و انحناء عارضشده بر امری صاف و مستقیم (آنجا که در کنار «چشمه یا حلقۀ میم» یا «الف» بهکار میرود؛ مثل شعر ظهیر فاریابی: ... دلی چو چشمه میم و قدی چو حلقه نون؛ یا شعر هلالی جغتایی: هر چند قدت راست هلالی چو الف بود / از بار غم دوست به یک بار چو نون شد.)
۴. نون، بهمعنای خمیدگی ذاتی و پسندیده (آنجا که بهعنوان کنایه یا استعارهای از «ابرو و موی محبوب» بهکار میرود؛ مثل شعر مولوی: نون ابرو صاد چشم و جیم گوش / بر نوشتی فتنه صد عقل و هوش؛ یا شعر ناصر خسرو: نشود رسته هر آن کس که ربودهست دلش / زلف چون نون و قد چون الف و جعد چون جیم.)
۵. نون، بهمعنای امری محاصرهکننده و دربرگیرنده (مثل جملۀ موجود در ظفرنامۀ خسروی: ... اطراف قلعه چراغچی را چون حلقه نون تنگ گرفته ... .)
اما ظاهرا مراد بیدل از «حلقۀ نون ریختن» در بیت مورد بحث، هیچکدام از این موارد پنجگانه نیست. چرا که نمیتوان هیچ تناسبی بین این معانی با معنی و مفهوم آن برقرار کرد. از همین رو باید در پی معنای ششمی برای این تعبیر بود که عبارت است از: «اشکریختن»؛ معنایی که با «آه کشیدن» و همان ماجرای تمرین برای ارتقاء در مسیر ادبورزی، متناسب و سازگار است.
البته باز باید به این سؤال پاسخ داد که شاعر، به چه دلیل و با چه توجیهی، از «اشکریختن» به «حلقۀ نون ریختن» تعبیر کرده است؟ برای توضیح این مطلب، لازم است که به شکل هندسی حرف نون، خصوصا در خط شکستهنستعلیق، که از خطوط هنری و زیبای مورد استفاده در دوران حیات بیدل و قبل از آن تا به امروز است، دقت کنیم.
همانطور که در شکل زیر پیداست، در یکی از انواع نگارش حرف نون، دو سر آن به یکدیگر نزدیک شده و این حرف، شکل یک «قطره» را به خود میگیرد. بر همین اساس میتوان «نون» و «حلقۀ نون» را بهعنوان کنایه یا استعارهای از «قطرۀ اشک» به کار برد؛ کاربردی که در شعر زیبای بیدل به چشم میخورد. بنابراین «حلقۀ نون ریختن» یعنی «اشکریختن».
[بخش ۵ از ۵]
🔹 و اما یک پیشنهاد:
در پایان، باید توجه داشت که بررسیِ «کاربرد تصویری و تشبیهی حروف الفبا در میراث ادب فارسی و همچنین سایر زبانها»، تحقیقی است که اگرچه اقداماتی در مسیر تحقق آن صورت گرفته است*، اما فعالیتهای گسترده و تکمیلی فراوانی را میطلبد؛ فعالیتهایی که بیتردید، به کشف افقهای جدیدی از زیباییهای معنایی و صوری موجود در هنر شعر و شاعری خواهد انجامید، ان شاء الله.
*بهعنوان نمونه، نگاه کنید به:
۱. حیدری، مرتضی، «بررسی فرایند نشانگی حروف الفبا در دیوان سنایی»، ادبیات عرفانی، پاییز و زمستان ۱۳۹۳، شمارۀ ۱۱، ص ۷.
۲. همان، «نشانهشناسی نگرشهای حروفی مولانا در کلیات شمس تبریزی»، متنپژوهی ادبی، بهار ۱۳۹۵، شمارۀ ۶۵، ص ۱۴۷.
۳. همان، «بررسی اندیشههای حکمی عرفانی منعکسشده با سمبولیسم الفبایی در دیوان عارفان ایرانی»، متنپژوهی ادبی، پاییز ۱۳۹۴، شمارۀ ۶۵، ص ۵۳.
۴. معروف، یحیی، «تغزل با بهرهگیری از حروف الفبا در شعر فارسی و عربی»، زبان و ادبیات عربی، بهار و تابستان ۱۳۸۹، شمارۀ ۲، ص ۱۱۱۹.
۵. حاجیاننژاد، علیرضا، «نوعی تشبیه در ادب فارسی (تشبیه حروفی)»، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، زمستان ۱۳۸۰، شمارۀ ۱۶۰، ص ۳۸۷.
۶. خیرخواه برزکی، سعید و طویلی، فروزان، «تشبیه و حروف الفبا در شعر خاقانی»، زیباییشناسی ادبی، پاییز ۱۳۹۴، شمارۀ ۲۵، ص ۶۱.
🏷 #نوشتار #یادداشت #شعر #ادبیات #بیدل_دهلوی #معنای_شعر #تشبیه #ایهام_تناسب #حروف_الفبا
🆔 @Smh_Doaei
حدیث «من عرف نفسه فقد عرف ربّه»، در بوتۀ اعتبارسنجی.pdf
378.3K
🔰 حدیثِ «من عرف نفسه فقد عرف ربه»، در بوتۀ اعتبارسنجی
✍️ سید محمدحسین دعائی
🔖 منتشرشده در نشریۀ علمی، پژوهشیِ «مطالعات فهم حدیث»، بهار و تابستان ۱۴۰۱
🆔 @Smh_Doaei
سیاهمشق | سید محمدحسین دعائی
🔰 حدیثِ «من عرف نفسه فقد عرف ربه»، در بوتۀ اعتبارسنجی ✍️ سید محمدحسین دعائی 🔖 منتشرشده در نشریۀ علمی
🔰 حدیثِ «من عرف نفسه فقد عرف ربه»، در بوتۀ اعتبارسنجی
✍️ سید محمدحسین دعائی
🔖 منتشرشده در نشریۀ علمی، پژوهشیِ «مطالعات فهم حدیث»، بهار و تابستان ۱۴۰۱
📝 چکیده: آموزه «معرفت نفس»، یکی از مهمترین اجزاء «نظام معرفتی و تربیتی اسلام» است؛ همان آموزهای که در «گزارههای نقلی»، از آن با عنوان «فریضه هر مرد و زن مسلمان»، «مصداق علم نافع و برتر»، «برترین معرفت»، «رمز سعادت و نیکبختی» و «امری ملازم با معرفت رب» یاد شده و مورد توجه بسیاری از دینپژوهان ـ از جمله «حکیمان و عارفان» ـ قرار گرفته است. اما باید دانست که این آموزه، در معرض مناقشات مختلفی ـ از جمله مناقشه در سند مهمترین پشتوانه روایی آن، یعنی حدیث «مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّه» ـ نیز قرار دارد. فلذا میتوان گفت که تلاش برای اثبات حجیت حدیث مذکور، امری ضروری است. برخی از محققان، با تأکید بر ارسال این حدیث، اساساً آن را معتبر ندانسته و برخی دیگر، در عین اذعان به مرسلبودن حدیث مذکور، صرفاً با تکیه بر مواردی همچون «تأیید آیات قرآن»، «تواتر معنوی» یا قاعده «ضَم احادیث ضِعاف»، در پی اثبات اعتبار آن بودهاند. حال آنکه میتوان با اتکاء به اطمینان ناشی از «تراکم ظنون» و با تجمیع مجموعهای از «قرائن سندی و محتوایی»، مانند: «اعتبار منبع»، «حضور در مجموعه معتبر صد کلمه»، «علو لفظ و معنا»، «تواتر معنوی یا اجمالی»، «شهرت روایی»، «مقبولیت در نزد بزرگان» و «برخورداری از مؤیدات قرآنی، برهانی و وجدانی»، به اثبات اعتبار این حدیث پرداخته و زمینه تثبیت یکی از مهمترین معارف عرفانی و پیریزی روشمند «نظام تربیتی اسلام» بر اساس آن را فراهم آورد.
🏷 #نوشتار #مقاله #معرفت_نفس #خودشناسی #خداشناسی #من_عرف_نفسه_فقد_عرف_ربه #اعتبارسنجی
🆔 @Smh_Doaei
🔸 حدود دو سال قبل، به توفیق الهی، ترجمۀ دعای شریفِ «جوشن کبیر» را شروع کرده و تقریبا همزمان با اولین سالگرد شهادت حاج قاسم، آن را به پایان رساندم؛ ترجمهای که نامش را «زره هزار گره» گذاشته و در ابتدایش نوشتم:
تقدیم به جوشن کبیر انقلاب اسلامی، سردار سلیمانی ...
🔹 اما از آنجاییکه تا به امروز زمینۀ انتشار این اثر فراهم نشده است، تصمیم گرفتم که در هر شب یا روز جمعه، بخشی از آن را با همراهان محترم کانال به اشتراک گذاشته و ثوابی که احتمالا بر خواندن آن مترتب میشود را به روح مطهر آن شهید بزرگوار هدیه کنم؛ باشد که او نیز نظری بر ما افکنده و گره از کار فروبستۀ ما بگشاید، ان شاء الله.
🔸تذکر این نکته نیز ضروری است که غرض اصلی در این اثر، «تصویرسازی» از مضامین دعای جوشن کبیر و حرکت بهسمتِ «معادلیابیهای مفهومی» بوده و به همین خاطر، میتوان از آن، با عنوانِ «دریافتی از دعای جوشن کبیر» ـ و نه ترجمۀ آن ـ یاد کرد.
🆔 @Smh_Doaei
بسم الله الرّحمن الرّحیم
🔰 زره هزار گره
▪️ دریافتی از دعای جوشن کبیر
✍️ سید محمدحسین دعائی
🔸 خدای خوبم سلام!
🔹 میخواهم از تو سخن برانم و با تو سخن بگویم؛ به آن امید که مرا دریابی ای دُرّ نایاب هستی!
🔸 میخواهم سرود اسمهایت را بسرایم و سر بر آستانت بسایم؛ به آن امید که سرودم را بشنوی ای سرچشمۀ سرور!
🔹 میخواهم چشم در چشمت بدوزم و دل شکستهام را فدایت کنم؛ به آن امید که سَرسلامتیام را بپذیری ای سِرّ سلامتی!
🔸 میخواهم با هزار بار یاد یار، زرهی هزار گره ببافم و در کارزار زندگی خود را بیمه کنم؛ به آن امید که مراقبم باشی ای مهربانترین نگهبان!
🔹 میخواهم برای نبرد با هرچه غیر تو، با تو بجوشم و جوشنی از عشق بسازم؛ به آن امید که رویینتنم کنی ای روحافزای روح القدس!
🔸 و تو خود گفتهای که این امیدها ناامید نخواهند شد ... . آری؛ مبارکم باد این جوشن عشق، این جوشن کبیر ... :
🆔 @Smh_Doaei
﴿۱﴾ اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ يَا اَللهُ، يَا رَحْمٰنُ، يَا رَحِيمُ، يَا كَرِيمُ، يَا مُقِيمُ، يَا عَظِيمُ، يَا قَدِيمُ، يَا عَلِيمُ، يَا حَلِيمُ، يَا حَكِيمُ.
سُبْحانَكَ يَا لَا إِلٰهَ إِلّا أَنْتَ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ، خَلِّصْنا مِنَ النَّارِ يَا رَبِّ.
(١) بارالها! چقدر نامهای تو زیباست! همان نامهایی که هنگام دعا و در وقت عرض حاجت، تو را به آن نامها خوانده و میکوشم تا از این رهگذر، خود را در معرض نگاه تو قرار دهم،
ای معبود ناشناخته و دوستداشتنی!
ای سفرۀ مهربانیات برای همگان گسترده!
ای همیشه و همهجا در حال مهرورزی!
ای از همۀ زشتیها و پستیها پیراسته!
ای برپادارندۀ پابرجا!
ای بلندمرتبۀ والامقام!
ای فراتر از مرزهای زمان!
ای بر همهچیز و همهکس آگاه!
ای در برابر بدیهای بندگان بردبار!
و ای حقگستر همیشه استوار!
تو از تمام پلشتیها پاک و از همۀ پستیها پیراستهای، ای آنکه هیچ خدایی جز تو نیست! ببین که از فرط بیچارگی فریادم به آسمان بلند است! فریادم را بشنو، دستم را بگیر و با وصال خود، آتش فراقت را فروبنشان، ای یگانه پروردگار من!
🏷 #ترجمه #دعای_جوشن_کبیر #شب_جمعه #شهید_سلیمانی
🆔 @Smh_Doaei
🔰 موسپیدترین مادر جوان!
▪️ شعری در مدح و رثای حضرت زهراء سلام الله علیها
ای قبر بینشان تو پیداترین نشان
وی بغض در گلوی تو گویاترین بیان
با خشم انقلابی تو بیاثر شده است
لبخند خائنانۀ طیف منافقان
الگوی خانواده عملکرد مادر است
آری به تو شبیه شدند این مدافعان
از یُمن داغهای فراوان برای توست
عنوانِ «موسپیدترین مادر جوان»
بانوی آب و چادر خاکی که دیده است؟!
باد سیاه و شعلۀ آتش، امان امان!
افکار مادرانۀ خود را مرور کن:
«محسن» میان حلقۀ بازی کودکان
دوران حمل دغدغهاش را نداشتی
میرفت یا به این پسر خانه یا به آن
حالا ولی از آن همه امید و آرزو
چیزی نمانده غیر جنینی بدون جان
چشمان بیفروغ تو فانوس حیدر است
یا رب مخواه غربت کشتیشکستگان
صورت نهاد بر کف پایت حسین و گفت:
باشد بهشت زیر قدمهای مادران
گفتم حسین، روضه بخوانم برای تو:
«از آب هم مضایقه کردند کوفیان»
🗓 جمادی الثانی ۱۴۳۸ هجری قمری
🏷 #شعر #حضرت_فاطمه #فاطمیه
🆔 @Smh_Doaei