eitaa logo
🍃...تجربه زندگی...🍃
14هزار دنبال‌کننده
33.9هزار عکس
1.2هزار ویدیو
7 فایل
عاقلانه انتخاب کن،عاشقانه زندگی کن.... اینجا سفره دل بازه....
مشاهده در ایتا
دانلود
درس_عبرت 🍃🌸 خسته نباشیدخدمت تمام خانم گلاودوستان صاحب کانال من میخوام یه تجربه اززندگی مشترکم بنویسم شایددوستان هم مثل من ایطورجریانی داشته باشن درواقع نوعی درد ودل من 29سالمه شش سال ازدواج کردم یه دخترچهارسال وشش ماهه دارم❤️❤️❤️زندگی منم فرازنشیب خیلی داشته وداره شوهربرادردوستمه بیکاربودمستاجرامکان مالی زیادنداشتیم ولی باخوب بدمیگذشت دوسال پیش شوهرم بایه بیوه واردرابطه شدمن متوجه شدم به روش نیاوردم بامحبت ودوستی و.... خوب نشدکاربجایی رسیدکه کتک میزدزندانی وحتی فحاشی اخرسرمن ازخونه انداخت بیرون دخترم گرفت هشت ماه تمام قهربودم خودش بیرونم وکیل گرفتم ترک انفاق ومهریه ایناشکایت کاربجاباریک که رسیدشوهرم ادم فرستادبیابرگردباپادرمیونی تعهدبرگشتم الان شش ماه زندگیم امدیم یه شهرغریب جایی دورتریه موقیعت شغلی بهش پیشنهادشدخلاصه الان همش ده روزه رفت سرکارجامکان نشون اون بیوه مطلقه داده سه شب شوهرم بازخونه نمیادحتی دوستش گفت سرکارم نیومده دوستان من ازهردری واردشدم محبت، دوستی مسایل اتاق خواب حتی دادگاه ومهریه و... قهرم که خودش انداختم بیرون من حتی گذشته گذاشتم کنارخانوادمم برای طلاق پشتم هستن ولی گفتن بدون بچه چون شوهرم ادم دغل بازی حضانت نمیده ومیگه خراش بیفته شکایت میکنم اگرم پیشش باشه بدون من چون همشش پی عیاشی کسی نیس مراقب باشه شهرغریب میگه بری شکایت وخونه بابات عدم تمکین میزنم بخداباچشمای خودم پیام بازی باگوشام تلفن بازی الان سه شب خونه نمیادتویلایی خوش میگذرونن کرایه کردن منم بابچم تنها.... خسته شدم بخداادم بدیم نیستم کم نذاشتم ارایش مهرمحبت وهزارتای دیگه خصوصی اتاق خواب نمیدونم دیگه واقعافقط یع چیزمتوجه شدم بعضی مردامث شوهرمن تاکیدمیکنم بعضی هاشون مهرومحبت وزن خودشون فداکاری زنشون و... درچشمشون عادی فک میکنن وظیفس چشمشون سیرنمیشه وازاون زنایی که واردزندگی مردامتاهل میشن میگن دوسش داریم زنش باهاش خوب نبودمانیازشوبراورده میکنیم عاجزانه خواهش دارم نکنیدتوروخداعاقبت نداره اه واشک زن اون مردبچه اون مردخدابیناست میبینه چوبش بربدنتون میشینه من به شخصه این زن وشوهرم نمیبخشم فقط بخاطردخترم توشهرغریب موندم 💔💔💔بخداواگذارمیکنم اونارو🤲خودش بهترمیدونه ببخشیدکه طولانی وزیادامیدوارم توکانال قراربدن😇 🍃...@Sofreyedel...🍃
🍃🌸 امروز وقتی دستان مرد شیرینی‌فروش را از پشت شیشه تماشا می‌کردم که داشت شیرینی‌ها را یکی یکی برایم درون جعبه‌ی مقوایی می‌چید، ناگهان دلم خواست آن دست‌ها، دست‌های تو بودند. دلم می‌خواست این تو بودی که داشتی از بین تمام معجزه‌هایت، برایم معجزه‌های شیرین‌تر و دلخوشی‌های ناب‌تر سوا می‌کردی. از تو چه پنهان که این‌روزها کمی دل‌آشوبم و دلم بدجور لک زده برای یک اتفاق خوبِ تازه، برای یک حالِ خوب و یک دلخوشیِ اصیل. دلم می‌خواهد عمیقا ذوق کنم از چیزی، مثل‌ وقت‌هایی که کوچک بودم و بابا با جیب‌هایی پر از آبنبات به خانه می‌آمد. می‌شود با جیب‌هایی پر از دلخوشی از راه برسی و ما، همه‌ی مردم این سرزمین و تمام بچه‌ها و گنجشک‌ها و کبوترها، ذوق کنیم 🍃...@Sofreyedel...🍃
کار همیشگی ش بود. هر وقت دلش تنگ می شد دستمو می گرفت و با هم می رفتیم بهشت زهرا "سلام الله علیها " اول می رفتیم قطعه اموات و چند دقیقه بین قبرها راه می رفتیم؛ بعد می رفتیم سر مزار شهدا. می گفت : " این جا رو نیگا کن ، اصلا احساس می کنی که این شهدا مرده ان ؟ این جا همون حسی رو داری که تو قطعه ی اموات داری ؟ " بالا سر مزار بعضی از شهدا می ایستاد و سنشون رو حساب می کرد. می گفت : " اینایی که می بینی ، همه نوزده ، بیست ساله بودن. ماها رسیدیم به سی سال. خیلی دیر شده ؛ اصلا تو کتم نمی ره که بخوان ما رو قطعه مرده ها دفن کنن ". از سوز صداش معلوم بود که مدت هاست حسرت شهادت رو به دل داره شهید مصطفی احمدی روشن 🍃...@Sofreyedel...🍃
🌸🍃 روح و قلبمون و بتکونیم از هرچی نفرت و کینه و حسادت و قضاوته ... قلبِ ما این هدیه ی باارزشِ خدای مهربون نباید جایی برای نفرت داشته باشه ما تو قلبمون خدارو داریم پس پُرش کنیم از عشق و آرامش چطوری ؟ بامهربانی با خودمون و تمومِ مخلوقاتِ خدا بیشتر لبخند بزنیم با گیاهان و حیوانات مهربون باشیم درکنارِ حرفهای قشنگ رفتارمون هم قشنگ کنیم به خودمون و دیگران احترام بذاریم همدیگه رو دوست داشته باشیم وقتی یه عزیزی میخواد کاری رو شروع کنه انرژی منفی ندیم اینطوری روح و قلبمون در آرامشه و لبخندِ خدارو حس میکنیم پس از همین امروز شروع کنیم به ساختنِ منی مهربون و قدرتمند و سرشار از انرژی مثبت 🌺🌺 🍃...@Sofreyedel...🍃
🍃🌸 مهربانا! هم بفهمانم و هم نشانم بده که با تو چه خواهم شد…! 🍃...@Sofreyedel...🍃
زن داداشم 🍃🌸 سلام اسمان عزیز من یه برادر دارم 4سال از خودم بزرگتر. عین یک روح بودیم در 2بدن.انقد صمیمی بودیم بچه های خوابگاه اوایل فکر میکردن دوست پسرمه. چه پسری مومن خوش. اخلاق نابغه. من ازدواج کردم خیلی تنها شد با یه خانوم آشنا شد از نظر ظاهر خیلی پایین‌تر و 6 سال هم بزرگتر از داداشم. همه مخالف بودیم اما نمیدونم چیکارش کرده بود داداش مهربون من دل همه رو شکست تو روی پدر و مادر وایساد و خلاصه این وصلت سر گرفت. این خانم که با داداش چشم وگوش بسته من با دوستی که حرام هست ازدواج کرد دیگه شد قدیس! جلو بابای من چادرشو در نمیاره. خانواده ما به مذهبی بودن معروفن اهل نماز و روزه و حلال و محرم و نامحرم و... ایشون هر روز یه ایراد از من و خواهرم می‌گرفت از برادرم حتی زن داداش بزرگم!! حتی بابام که همه شهر پشت سرش نماز میخوندن!! الان که دارم مینویسم قلبم گرفته.. تا 2 سال داداشم ما رو به روبه خونشون راه نمی‌داد میگفت زنم کار داره سرش درد میکنه. منی که جونمون به هم بند بود داداشم زنگ زد کلی فحشم داد و 2سال قطع رابطه بودیم و آخرشم گفت تا از زنم معذرت خواهی نکنی باهات آشتی نمیکنم. یه روز رفته بودن خونه بابام. دوتا دخترعمو دارم مانتویی هستن و کم سن. این خانم تا رفته بود داخل سریع اومده بود تو کوچه و داداشمو صدا کرده بود رفته بودن شب تا صبح با داداشم دعوا ایشونم با پدر و مادرم دعوااا که چرا ما. اومدیم نگفتین نیاین اینا هستن اینا خدا پرست نیستن دین ندارن... وای که چقدر دل اون دوتا دختر شکسته بود چه آبرویی از ما رفته بود.. حالا یکیشون دانشگاه فرهنگیان قبول شدو واقعا دخترای پاک و موفقی هستن.چطور با یه پسر دوست بشی حتی نزاری شب بیاد خونشون بخوابه گناه نیست اما مانتو پوشیدن گناهه!! با نامحرم لاس میزنه صدای خندش تا آسمون میره اما بدترین حرفا و برخورد ها رو با ما میکنه ما هم به خاطر اینکه داداشمون رو از دست ندیم و نرنجه سکوت میکنیم و واگذار کردیم به خدا. نامزد بودن میرفتم تو اتاق مهمون خونمون ر.ا..ب.. داشتن حتی دستمال هاشونو جمع نمی‌کرد میگفت مامانت ببینه حرص بخوره. در حالی که ما با تمام وجود خوشبختی داداشمو می‌خواستیم. بچه‌دار شدن ما میرفتیم با کادو و هزار ذوق و شوق بچه رو ببینیم می‌برد میزاشت تو اتاق و درو می‌بست گاهی خودشم میرفت! حتی نمی‌داد ما بغل کنیم. همه چی رو به خدا و پیغمبر ربط میده در حالی که رفتاراش رو هیچ دین و آیینی قبول نداره. مامانم گاهی برای ماسبزی می‌خره آماده میکنه برای اونم میگیره که چیزی نگه مال خودشو ور میداره بعد کلی به مامانم حرف میزنه چرا همش به فکر دختراتی به تو چه براشون چیزی میخری. داداشم پر میکنه. من مریض شدم بدحال تا پای مرگ رفتم با دوتا بچه یکی. نوزاد خودش نیومو یه سر بزنه و به دادشمم اجازه نداد بیاد حالم خیلی بد بود اما همش چشمم به در بود داداشمو ببینم بعد از یک هفته اومد عجله ای 20دقیقه نشست و رفت گفت از سرکار اومدم. همیشه آه میکشم و واگذار میکنم به خدا. داغ دلمو میبرم پیش حضرت زینب که داغ برادر دید چرا من 7 ساله که داداشم نمیتونه بیاد خونمون زنش نمیزاره چرا من نباید بچه های داداشمو ببینم. مادرم مدام آه میکشه... کدوم خدایی اینهمه دل شکسته رو نادیده میگیره. حالا خانواده خودش همشون کلید خونشون رو دارن. و خرج خانواده داداشش و خودشو میده دادشم هرچی خرید میکنه برای 3خانوادس.مدام باهمن. دورهمی بگو. و بخند اما به ما که میرسه آسمون زمین میاد. 🍃...@Sofreyedel...🍃
🍃...تجربه زندگی...🍃
زن داداشم 🍃🌸 سلام اسمان عزیز من یه برادر دارم 4سال از خودم بزرگتر. عین یک روح بودیم در 2بدن.انقد ص
🍃🌸 سلام مجدد عزیزم. در مورد پیام این خانوم خواستم بگم .مقصر ۸۰ در صدی داداشتونه. ما همه خودمون زنیم و زن داداش هم داریم .تمام این رفتارهای زنداداشت به خاطر عدم رعایت تعادل و حفظ احترام برادرتون به خانوادشه. یه جاری دارم که مادر شوهرم بهش گفت چرا نمیزاری پسرم بیاد طرفمون مگه شما جنسش طلاس پسرم ما رو نمیبینه .نه گذاشت نه برداشت گفت مادر به من چه.پسرت خودش واسه خانواده ش ارزش قائل نیست. حرف حق زد.اگه داداشت روز اول از بی احترامی خانمش نسبت به خواهر و مادرش حمایت نکنه اون خانم این کارو نمیکنه.بله آبجی کلا داداشت مقصره این زن نه هر زن دیگه ای هم باشه داداشت چون بلد نیست حریم خانواده و زندگی شخصیش رو مدیریت کنه این اتفاق ها میفته.چرا یک پسر برای دیدن مادر و خواهر باید نیاز به اجازه زن داشته باشه.چرا پسر باید اجازه بده زنش هر رفتاری بکنه و اسمشم بزاره دین .آره عزیزم شما از داداشت باید ناراحت باشی که زنش رو کرده مدیر و رئیس رابطه با خانواده ش .تا اونم با روش خودش داداشتو بچرخونه.من خودم داداش دارم یدونه .زن داره الان ۳ ساله .خدا شاهده جوری احترام مادر و خواهر داره و در مقابل ما هم جوری با خانمش ارتباط داریم که بفهمه این احترام متقابل بوده.در عوض داداشم به خانواده خانمش هم احترام میزاره. از روز اول گفت خانوادم خط قرمز منه .ناحق نیستم اما خانوادمو میشناسم .دوست ندارم کل کل و مقایسه باشه و خدا رو شکر همه چی رو درست مدیریت میکنه.خانواده جای خود زن جای خود.وقتی بچه رو از شما پنهان میکنه اون برادر باید جوری برخورد کنه که زن متوجه اشتباهش بشه .باید اجازه نده .زن هست که باشه .من خودمم زنداداشم.ولله تا به حال به خودم اجازه ندادم بعضی رفتارها.همسرم اندازه دنیا منو دوست داره بهترین ها رو برام خواسته. ولی دلیل نداره من از احترام و خوبیش سو استفاده کنم.داداشت داره اشتباه میکنه .خانواده خواهر مادر پدر برادر جبران نمیشه 🍃...@Sofreyedel...🍃
چ زیبا 🍃🌸 سلام آسمان جان دختر برادر من دکتره با یه دکتر ازدواج کرده فقط یه سکه مهرش قرار داده اونم با اصرار اطرافیان اون یه سکه رو هم نمیخواسته تازه برادرم شیر بها که نگرفته هیچ خونه خودش با کلیه وسائلو داده بهشون زندگیشونو شروع کردن داداشمم خودشو باز نشست کرده و در یکی از شهرهای شمالی زندگی میکنه اون خونشونم که تهرانه ددختر ودامادش توش میشینن تازه عروسیم نگرفتن لباس عروس پوشید رفتن آتلیه خودشون دوتا عروس وداماد بعدم رفتن پی زندگیشون فکر نکنین عروس دادماد سنشون زیاده نه تازه دکتر شدن الهی همه زیر سایه مرتضی علی فرج آقا صلوات 🍃...@Sofreyedel...🍃
🍃...تجربه زندگی...🍃
#پاسخ_اعضا 🌸🍃 سلام آسمان جان ممنونم بابت کانال خوبتون من اگه به اون مغازه دسترسی داشتم میخواستم د
سلام آسمان جون من اگه میرفتم اون مغازه میخواستم که یه بار دیگه بابامو ببینم یکساله فوت شده اینقدر دلم براش تنگ شده که دوست دارم زودتر برم پیشش 🍃🌸 سلام آسمان جون عاشق کانالاتون هستم😍 من اگ میرفتم تون مغازه ازش میخواستم یه عااالمه بتونم بخورم و چاق نشم،آبم میخورم چاق میشم😭😭 🍃🌸 آسمان جان من اگه همچین مغازه ای پیدا کنم ازش یه شوهر خوشتیپ پولدار خوش قیافه و عاااشق میخواستم،من همچین دختر کم توقعی هستم😂 🍃...@Sofreyedel...🍃
🍃🌸 امیدوارم هر بار امیدت را گم کردی بلد باشی دوباره پیدایش کنی؛ جوری که کم ترین زمان را فدای نابلدی کنی. برایت آرزو می‌کنم بالاخره با پوست و خونت عجین شود که در این زندگیِ عجیب، هیچکس جز خودت به فریادت نمی‌رسد. این لعنتی را ممکن کن: «به خودت بیشتر از هرکس و هرچیز بِرِس!» شاید در تنگناهای این مسیر تنها چیزی که به کارت بیاید این باشد که به کوله‌ات سر بزنی و در هر قدم تاکید کنی «ادامه دادن کارِ زنده هاست!» رویا ببافی و همزمان، توقعت را از خودت و آسمان بالای سرت و زمین زیر پایت در منطقی ترین سطحِ ممکن نگه داری به معنای کاملِ این جمله: «مراقبت کن از خودَت...» سلام صبح جمعه تون بخیر و شادی انشاالله😊🍃🌸 🍃...@Sofreyedel...🍃
🍃🌸🍃🌸 سلام ، اومدم تجربمو بگم شاید به درد کسی بخوره، من دوران عقدم ۷ ماه بود و تو اون مدت عزیز دردونه ی شوهر و خونواده ی عزیزش بودم و نمیزاشتن دست به سیاه سفید بزنم (الانم خیلی فرقی نکرده😉)، بلافاصله بعد عروسیمم حامله شدم !😜😍 هر وقت مادر شوهرم یا خواهر شوهرم میومدن خونمون تا آشپزی رو هم به عهده میگرفتن و من مث یه مهمون مینشستم!( البته نه اینکه آدم سواستفاده گری باشم، خودشون به اصرار منو مینشوندن) این داستان تا زمان زایمانم ادامه داشت! حتی بعد زایمانمم واقعا سنگ تموم گذاشتن برام! شاید از نظر خیلیا این خیلی عالیه اما... کم کم متوجه شدم که دیگه حس خانوم خونه بودن ندارم و وقتی خونواده همسر میان انگار من رفتم مهمونی!! حتی متوجه شدم دخالتا داره شکل میگیره مخصوصاااا تو بچه داری و احساس یه جور مالکیت بهشون دست داده!!! اینجا بود که احساس خطر کردم و تلاش کردم خودم همه ی کارامو بکنم و در برابر اصراراشون بایستم!!!💪 به شوهرمم که هنوز اصرار داشت مادرش کارامونو بکنه و من دست به سیاه سفید نزنم فهموندم که ازین به بعد باید استقلااال داشته باشیمو خودمون از پس کارامون بربیایم! اولش زیاد بهم ایمان نداشت و حتی اگه مهمون میخواست برامون بیاد میگف اگه نمیتونی بگم مامانم بیاد غذا درست کنه، ولی من با صد صلوات نذر حضرت ام البنین از پس همه ی مهمونیام براومدمو غذام عااالی میشد (خدا خیرش بده هر کی گف)، حالا شوهرم بهم ایمان داره و بعضی وقتا که حرفش میشه میگه من بهت افتخار میکنم که با سن کمت خودت میتونی از پس همه ی کارات بربیای و به کمک کسی احتیاجی نداشته باشی! الان واقعا حس یه ملکه رو دارم که تو خونه ی خودم فرمانروایی میکنم😍، هر وقت هم خونواده ی همسری میان پذیرایی با خودمه و فقط ظرفا رو با اصرار، خودشون میشورن. واقعا دوسشون دارم و میدونم کار کردنشون از روی عشقه چون هیچ جا مث خونه ی من کار نمیکردن حتی خونه ی خودشون، اما خب اگه ادامه پیدا میکرد عواقب خوبی نداشت 🍃...@Sofreyedel...🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 همین بس که خدا.... احوال بندگانش را می‌داند.... 🌹🍃 🍃🌸