eitaa logo
🍃...تجربه زندگی...🍃
14هزار دنبال‌کننده
33.8هزار عکس
1.2هزار ویدیو
7 فایل
عاقلانه انتخاب کن،عاشقانه زندگی کن.... اینجا سفره دل بازه....
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 صرفا خاطره
من یه دوستی دارم عین خواهریم هنوز نشده با هم دعوامون بشه خیلی دوست داریم همو الآنم ک شوهر و بچه داریم با هم رفت و آمد داریم یه روز زنگ زد شماره کارت همسایه تون را بگیر ازش جنس خریده بود منم زنگ زدم همسایمون شماره رو نوشتم عکس گرفتم فرستادم برا دوستم بعدش زنگ زد بهم گفت دست خط همسایتون مثل قورباغه ست منم شروع کردم به خندیدن گفتم خودم نوشتم تا اینو گفتم گوشیو قطع کرد 😂😂😂😂😂 چند روز بعد رفتم خونشون داشتم برا دخترش تعریف میکردم پاشد رفت ازخجالت 😂😂😂😂😝😝😝😝😝 دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🍃 قشنگه بخونید
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 قشنگه بخونید
ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺍﺯ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺧﻮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﯾﮏ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺧﻮﺏ ﺭﺍ ﺗﺸﺨﯿﺺ ﺩﻫﻢ؟ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﺗﻮ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﯾﮏ ﻓﺮﺩ، ﺗﺸﺨﯿﺺ ﺩﻫﯽ ﮐﻪ ﺍﻭ ﯾﮏ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ؛ ﺣﺘﯽ ﺍﺯ ﻇﺎﻫﺮ ﻫﯿﭻ ﻓﺮﺩﯼ ﻧﯿﺰ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺑﺮﺳﯽ، ﺍﻣﺎ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﯽ ﺍﺯ ﻓﻀﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺁﻥ ﻓﺮﺩ، ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﯽﺁﯾﺪ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﺎﺳﯽ؛ ﺯﯾﺮﺍ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻗﺎﺩﺭ ﻧﯿﺴﺖ ﻓﻀﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺧﻮﺩ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺭﻭﺣﺶ ﺳﺎﺯﮔﺎﺭﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ : ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺎﺯﺗﺎﺏ ﺷﻌﻮﺭ ﺩﺭﻭﻧﯽ ﻭ ﺗﺸﻌﺸﻌﺎﺕ ﻣﺎ ﺑﻪ ﻫﺴﺘﯽ دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌹💕🌹💕🌹💕🌹 🌸🍃 دختر ﺯﻳﺒﺎیی به ثروتمندی ﻧﺎﻣﻪﺍﯼ ﻧﻮﺷﺖ: ﻣﻦ ﺟﻮﺍنی ﺯﻳﺒﺎ و تحصیل کرده ام، ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﻢ ﺑﺎ ﻣﺮﺩﯼ مثل شما ازدواج کنم؟ مرد ثروتمندگفتﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺍﺳﺖ، ﺯﻳﺒﺎﯾﯽ ﺷﻤﺎ بمرور ﻣﺤﻮ ﻣﻴﺸﻮﺩ. ﻣﻦ ﻳﮏ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺭﺷﺪ ﻫﺴﺘﻢ، ﺍﻣﺎ ﺷﻤﺎ ﯾﮏ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺯﻭﺍﻝ. ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﻋﻼﻭﻩ ﺑﺮ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻭ ﺯﯾﺒﺎﺋﯽ، ﮐﺎﻻﻫﺎﯼ ﺑﺎﺍﺭﺯﺷﯽ ﻣﺜﻞ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ، ﭘﺎﮐﺪﺍﻣﻨﯽ، ﺷﻌﻮﺭ، ﺍﺧﻼﻕ، ﺗﻌﻬﺪ، ﺻﺪﺍﻗﺖ و ﻋﺸﻖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﮐﻪ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺭﺷﺪ ﺑﺎﺷﺪ، ﺍﯾﻦ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﻧﯿﺰﺳﻮﺩ آﻭﺭ ﺍﺳﺖ. ﻭ ﺍﯾﻦ ﮐﻞ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺯﻧﺪﮔﯿﺴﺖ.... 🌸🍃 دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌺دلنوشته ای از یک مادر......🌱🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 🔹دخترک ساعت هفت باید توی کوچه باشد آقای سرویس مرد محترم و قابل اعتمادی هست دل نگران نیستم صدقه را که گذاشتم آیت الکرسی و چها قل و بوسه آخر  را باعشق نثارش میکنم. از آیفون مدام چک می کنم که رفتنش را ببینم... صبحانه همسر را توی سفره میچینم چای تازه دم و نان و پنیر. قابلمه ناهار و یادداشتی کوچک را کنار ظرف ناهارش می گذارم او را هم راهی میکنم و میرم دنبال روز جدید.... امید دارم که ناهاری که خواهم پخت را با دخترم می خوریم و شب همسرم با نان تازه و یک پاکت شیر به خانه برمی گردد.... امیددارم که بوسه آخر، آخرین بوسه نخواهد بود ان شاء الله و شب قرار است باز صدایشان گوش خانه ام را کر کند.. بی اختیار زمین را سجده میکنم برای اطمینان ازینکه دخترم بی هیچ دلهره ای به مدرسه می رود قرار نیست صدای توپ و انفجاری در آنسوی شهر دلم را بلرزاند. همسرم هرچند سخت لقمه نانی در می آورد و بدون بیم جانش شب به خانه ام بر می گردد می شود بی دغدغه یک بسته ریحان و سوسن خرید بی ترس از چکمه های سربازی غریبه  و نگاه شومش... 🔸من این امنیت را هروز نمی بینم هروز  قدر نمی دانم که چه نعمتی است بی دلهره منتظر ماندن برای دیدن عزیزانم.. ⚡️خدایا چه گنجهایی دارم و کور شده ام.. اگر تمام نفسهایم شکر یک لحظه امنیتم باشد باز کم است همینکه بی دغدغه خانه ام را مرتب می کنم و گلدانهایم را آب می دهم  و میدانم قرار نیست موشکی سقف بالای سرم را نشانه بگیرد برای یک عمر سر به سجده گذاشتن کافی است.... دوستت دارم رب زیبای من🌸 دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🍃 تجربه آشنایی
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 تجربه آشنایی
سلام در مورد اولین دیدار با همسرم اولین بار تو محل کار منو میبینه و از من خوشش میاد ما هردو تو شهر کوچیک زندگی میکردیم از یکی از دوستاش در مورد من سوال میکنه و میپرسه دختر کی میشه ک این حرفا اونم به دروغ بهش میگه ازدواج کرده وقت خودت تلف کن😳 اما پیگیر شد و بازم سوال پرسیده و کارم جوری بود که اکثرا آخر وقت میرفتم بانک و پول واریز میکردم بحسابم ک بتونم چک هایی ک دادم وصول بشه آقا هم چند بار اومد و از قضا یک بار نوبت منو گرفت و من یه چپی بهش انداختم که حتی کارمند بانک متوجه شد زمانی که برای وام ازدواج رفتی خندید گفت این عشق حاصل همون چپ چپ نگاه کردنت بود خلاصه بیش از ۲۰ بار خواستگاری اومدن و من میگفتم ازدواج نمیکنم و آمادگی ندارم اما آقا و خانواده اش کوتاه نیمدن و سماجت کردن به خواسته اشون و من راضی شدم و الان ۱۵ سال میگذره و یک پسر ۱۰ ساله داریم و ب لطف خدا راضی هستیم و زندگی آرومی داریم انشاالله همه جوون ها عاقبت به خیر بشن خدا هم نگاهی به همه زندگی هامون داشته باشه و پسرمون زیر سایه امام زمان قدبکشه و سالم باشه و موفق❤️ دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🍃 قشنگه بخونید
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 قشنگه بخونید
✅ داستانی عبرت انگیز در مورد (اثر بداخلاقی) یکی از بزرگان اصفهان خدا رحمتش کند معلم علم اخلاق بود و همه رویش حساب می کردند. وی در میان مردم زود عصبانی می شد، ولی در خانه اش را نمی دانم... یادم نمی رود با وجود این که به من لطف داشت، یک وقت چرایی گفتم که به من برگشت و زود هم پشیمان شد! مقداری عصبانی منش و بداخلاق بود، خودش مثل باران گریه می کرد.. می گفت: "شبی در خواب دیدم که مُردم و مرا در قبر گذاشتند، ناگهان سگ سیاهی آمد و بنا بود که همیشه با من باشد!! در همان خواب حس کردم که این سگ سیاه، بداخلاقی های دنیای من است که به این صورت در آمده و تمثُّل پیدا کرده است..." مثل باران گریه می کرد و می گفت: "خیلی ناراحت بودم که حالا چطور می شود...که یک دفعه دیدم آقا امام حسین (علیه السلام) آمدند..." البته بگویم که این آقا با آن که از علمای بزرگ اصفهان بود، اما ارادت خاصی به اهل بیت (علیهم السلام) داشت و در جلسات خصوصی روضه شرکت می کرد و به منبر می رفت و می گفت: "برای این که از روضه خوان های امام حسین محسوب شوم منبر میروم و روضه می‌خوانم" می فرمود: "فهمیدم که برای آن نوکری که به این خاندان داشتم، آقا امام حسین (علیه السلام)به فریادم رسیده، به آقا امام حسین عرض کردم که این سگ چطور می شود؟ فرمودند: من تو را از دستش نجات میدهم...و با اشاره‌ای که به او کردند، رفت. از خواب بیدار شدم. نظیر این قضیه را زیاد داریم..! جهاد_با_نفس (استاد مظاهری) دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🍃 زندگی به سبک شهدا
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 زندگی به سبک شهدا
تا شب عقد، کلی سنت شکنی کردیم سفره نینداختیم یک سجاده پهن کردیم رو به قبله، و یک جلد قرآن هم مقابلش! مهریه را هم برخلاف آن زمان سنگین نگرفتیم؛ اما مراسم مان شلوغ بود همه را دعوت کرده بودیم؛ البته نه برای ریخت و پاش، برای این که سادگی ازدواج مان را ببینند؛ این که می‌شود ساده ازدواج کرد، و خوشبخت بود عروسیمان هم از این ساده تر بود:) اصلا مراسمی نبود. شب نیمه ی شعبان، خانواده علی آمدند خانه ما... دور هم شام خوردیم‌بعد هم من و علی رفتیم خانه بخت _همسر شهید علی نیلچیان❤️‍🩹 دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🍃 قشنگه بخونید