شیرین به شیوا نگاهی انداخت وگفت:عجب... مادرم پول توی دست و بالش نبود برای خرج شام عروسی،چون طایفه سنگینی بودیم و همه رو هم باید دعوت میگرفتیم،خواهرا از همه جا بیخبر فکر میکردن مشکل با خرید جهیزیه حل شده اما ای دل غافل که مشکلات بزرگتر توی راه بود.... شب همه خواهرا و شوهراشون جمع شده بودن که بابا از سر زمین برگشت به شدت عصبی بود و از راه نرسیده گفت:زن تو به ملک خانم گفتی خرج عروسی هم با خودمونه؟؟...مادرم حرف توی حرف اورد که بابا دستشو بالا آورد:گفتی یا نه؟؟... مادرم چشم دوخت به شیوا که خواهر بزرگتر بود اما فوری گفتم:آره گفته مهمونای ما با خودمون اما شک ندارم مهمونای اونا هم با ماست چون ما میخوایم چشم و چال مردم رو دربیاری تا کور بشن از داشته های ما و نداشته های خودشون....هادی که اوضاع رو نابه سامان دید فوری بلند شد:این یکی دیگه قانونه و نمیشه کسی دست روی این مسئله بذاره مردم قبول نمیکنن...بابا چشم از مادرم برنمیداشت که مادرم فوری گفت:جلو همه گفت پسرمون دستش تنگه مراسم سنگین بگیره یا کم دعوت بگیرید یا خرجش با خودتون... بابا قدمی جلو اومد که هادی فوری دستشو گرفت:عمو جا شما بفرما بشینید تازه رسیدین خسته اید... بابا به هادی نگاهی انداخت:این زن افت انداخته توی این زندگی،هادی من جز شادی شش دختر دیگه هم دارم،پنج تاش ازدواج کردن،آرزو هم کم خواستگار نداره نمیشه که توی روی دخترام شرمنده باشم درخونه رو باز مردم تا سقف جنس چیدن روی هم،دخترامم میان و میبینن درسته برای خواهرشونه اما هر چی هم که باشه اذیت میشن اونا هم اولاد منن،شیرین خودش جهیزیشو خرید،شیوا قبل رفتن با چشمای خودم دیدم از جهازش میذاشت توی کمد خونه که نبره شنیدم که به مادرش میگفت اینا زیاد هم هستن ما دو نفریم ولی شما عروس و داماد زیاد دارین بمونه بهتره،من عروس هم دارم فردا ببینه خجالت میکشه،جهازشون رو مقایسه میکنن چشم و هم چشمی میشه بین بچه هام همه اینا رو بخوایم ندید بگیریم اینکه شام عروسی با ما باشه سخته،ما خانواده دختریم من نمیتونم همچین تصمیمی بگیرم تا بوده مراسم با خانواده داماد بوده از سر زمین همه گلایه کردن تا در خونه که چرا زن تو همچین حرفی زده،آخه زن تو تا کجا میخوای پیش بری؟؟؟... مادرم گوشه اتاق توی خودش جمع شد و بابا استغفراللهی گفت و ادامه داد:این حرفا مردونه است و من قبول نمیکنم داشتن مراسم بگیرن نداشتن هم دست عروسشون رو بگیرن ببرن این دیگه چه جورشه که کل روستا رو دعوت گرفتن اما میگن نداریم اگه ندارن بیجا میکنن مراسم سنگین میگیرن.... لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100

🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 برای خانومی ک التماس دعا دارن 🌸🍃🍃🍃

سلام آسمان جانم،برای اون خواهر عزیزم که التماس دعا برای مادر عزیزشون دارن که صاحب چند بچه کوچک هستن. امروز روضه حضرت فاطمه بودم وقتی روضه خون روضه می‌خوندن واز جوانی حضرت میگفتن و کوچک بودن امام حسن و امام حسین .ناگهان ب یاد این مادر افتادم خیلی برای شفا این مادر دعا کردم.وحضرت فاطمه رو قسم داد که شفای این مادر رو از خدا بخدا.‌انشالاه که آبروی نزد حضرت فاطمه وخدا داشته باشیم و دعایمان اجابت بشه. لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100

🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 میخواستم خدمت خواهر گلی که میگن خونه مادر شوهر رفتین کار نکنید شما هم مهمان هستین .. 🌸🍃🍃🍃

سلام اسمان عزیز ...میخواستم خدمت خواهر گلی که میگن خونه مادر شوهر رفتین کار نکنید شما هم مهمان هستین .... .خواستم خدمتشون بگم همونطورکه میری خونه مادرت دلت براش میسوزه کار میکنی خونشو تمیز میکنی به خدای احدوواحد اون مادر شوهرم سنش بالا هست قرار نیست جلوی شما دولا وراست بشه ... همونطور که مادر دختر زحمت کشیده برای بزرگ کردن به خدا مادر پسرم زحمت کشیده فکر نکنید پسر همینطوری از زیر بته یه دفعه در اومده ....اگر شما برای رضای خدا کار کنی خدا اجرومزدتو میده ... بعدشم چراهمه گناهارو گردن خانواده شوهر میندازید ببینید خودتون چه مشکلی دارین ....یادتون باشه از محبت خارها گل میشود ... لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100

🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 برای خانومایی ک میگن شوهرمون نمیزارن بچه دار بشن 🌸🍃🍃🍃

تو رو خدا پیامامو بذار گروه، جواب خانمایی که میگن شوهرامون نمیذاره بچه دار بشیم، چرا التماس میکنید برا بچه، خودتون دست بکار شید، بگید قرص میخورم بخاطر درمان عفونتم وقرص نخورید، خیلی راحت وبدون دغدغه وغر غر شوهر جلوگیری نکنید، هیچ گناهیم نکردید چون الان رهبر حکم جهاد وبچه داری داده، هیچکسم نمیتونه رو حرف رهبر حرف بزنه، شوهر که سهله، پس قوی باشید وخودتون برا زندگیاتون تصمیم بگیرید، این همه ضعف چرا؟ وقتی همه سختی بچه داری به عهده مادره وبا این حال مادرا از جون ودل بجه میخان مرد ناز میکنه ومیگه نه؟؟؟ اگه برا خرجشه که اونم اشتباهه، خدا خودش روزی همه جاندارانشو به عهده گرفته چه برسه انسان که اشرف مخلوقاته، به خودتون بیاید وقوی باشید وافسار زندگیتونو به دسته بگیرید ، شماها میتونید مثل من که تونستم الانم یه دختر ماه به بچه هام اضافه شده که شوهرم فکرمیکنه ناخاسته شده وبا اینکه قبلش راضی نبود روزی هزار بار دورش میگرده😊 لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100

🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 من فاطمه هستم .... 🌸🍃🍃🍃

سلام من دختری 16 ساله به نام فاطمه هستم پارسال یه آقایی به اتفاق خانواده از بنده خاستگاری کردند منتهی پدر بنده به مادرم گفته بودند نظر دخترم مهمه و البته من دخترم را تا 25 سالگی نمیذارم ازدواج کنه من هم که این را شنیدم برخلاف میل باطنیم جواب منفی را اعلام کردم با کلی گریه که حالا مثلا از روی خجالت بود ولی از روی عشق بود بعد از اون فکرش ولم نمیکرد یه مدت سعی کردم فراموشش کنم و به خدا جونم گفتم که خدایا اگه قسمت هم نیستیم دیگه از یادم بیرون بره ولی از یادم نرفت که هیچ هرروز ذکرش رو لبا پدر و مادر و فامیله و من تقریبا با فاصله های زمانی نزدیک ایشون را در بیرون از خونه اتفاقی میبینم چون یه قومیت دور داریم شنیدم که برای ایشون دنبال دختر هستند چیکار کنم اونقدرا با مادرم صمیمی نیستم که بخوام ازش بپرسم و مادر و پدرم بفهمن جنازمم رو دوشش نمیذارن اونها هم یه خانواده فوق العاده عالی که با بنده به هم میخوریم میشه تجربه هاتون را در اختیارم بزارید نیاز دارم لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100

🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 و انار زیباترین اتفاق پاییز 🧡🍂 لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100

🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 برای داستان سمانه.... 🌸🍃🍃🍃

سلام به همه ی اعضای کانال و همچنین آسمان خانم عزیز🌸 من میخوام در مورد داستان سمانه بگم خواهش میکنم بزارید 🙏 من نمیخوام سمانه جان رو قضاوت کنم ولی اینطور که خودشون دارن تعریف میکنن و ما می‌خونیم میبینم مجید اونقدرهم که سمانه میگه آدم بدی نیست چون اگر واقعا از روی هوس سمانه رو میخواست تو اون مدت که توی شرکتش کار می‌کرد هر طور بود می‌تونست یه بلایی سرش بیاره ولی خب هر کسی یه راهی داره و اون با روش خودش تصمیم به ازدواج گرفت پس نشونه ی دوست داشتنش بود و همینطور با اینم که خانواده ی اونا هم پولدار بودن ولی شرایط خانواده ی سمانه رو قبول کردن و با احترام اومدن خواستگاری در صورتی که خانواده ی آرش خیلی بی احترامی و بی آبرویی به بار آوردن و یه جایی هم بود که سمانه گفت مجید تهدیدم میکرد در خونه و قفل میکنم و اینا ولی هیچ کدوم رو عملی نمیکرد پس بازم نشونه ی دوست داشتنش بوده حتی وقتی بچه دختر بوده ذوق داشته براش و دلش میخواسته شبیه سمانه باشه و معلومه پول زیادی هم در اختیار سمانه میزاشته و توی هیچ کاری هم محدودش نمی‌کرده.... عشق آرش سمانه رو کور کرده بوده و خوب های مجید رو نه تنها نمیدیده بلکه از اون یه آدم بد برای خودش ساخته بوده ... در صورتی که هم خودش هم خانواده اش قابل احترام بودن به نظر من ... ببخشید ولی دلم برای مجید میسوزه🤦‍♀ 🌸🍃🍃🍃 سلام آسمان خانم عزیز و دوست داشتنی اما در مورد سمانه خانم از اول داستانش تا این قسمت داستانش و من هر روز با چشمان اشک می‌خوانم به قول میگن به دریا رفته می‌داندمصیبت های طوفان را عزیزم باید راهی رارفت تا درک کرد من این راه و رفتم کاملا درکش میکنم مگه میشه به راحتی گفت مجید اگه مرد خوبی بود دل سمانه را به آرامی میتونست به دست بیاره اما متاسفانه رفتارش خوب نبود سمانه هم از خاطرات خوب آرش و نمیتونه به راحتی از یاد ببره به قول میگن از محبت خارها گل می‌شوند اگه مجید محبت می‌کردسمانه راحت باهاش کنار می‌آمد امیدواراخر داستانش با خوشحالی تمام شود لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100