eitaa logo
🍃...تجربه زندگی...🍃
13.8هزار دنبال‌کننده
34.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
7 فایل
عاقلانه انتخاب کن،عاشقانه زندگی کن.... اینجا سفره دل بازه....
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃 بشنویم درد دل دختر۱۶ساله
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 بشنویم درد دل دختر۱۶ساله
سلام خدمت آسمان جان و تمام اعضای محترم کانال🙏😔 امیدوارم هرجایی که هستین تنتون سالم و دلتون خوش باشه! من متأسفانه، متأسفانه یه مشکل خیییلی بزرگ دارم که نمیدونم باید باهاش چیکار کنم!😔 من ۱۶ سالمه و توی یه خانواده مذهبی بدنیا اومدم و بزرگ شدم.از بچگیم همه چیز خوب بود تااینکه وارد دنیای وحشی و پر از کثافت آدم بزرگا شدم. وقتی اولین بار پری‌.ود شدم از روی درخت افتاده بودم چندبار و توی ماه رمضان بود. مامانم اول که خون.ریزیه منو دید، فک کرد که بکا.رتم پاره شده و خیییییلی نگران شد. خونه عمم بودیم و قرار یود بریم خونه جدیدمون که مستأجر قبلی هنوز خونه رو خالی نکرده بود و ما مجبور شدیم اثاث هامون رو خونه یکی از فامیلامون بزاریم و خودمون بیایم خونه عمم اینا. من خونه مادربزرگم که میشه مامانِ مامانم بودم، چون هنوز امتحاناتم تموم نشده بود و من نرفتم خونه عمم.مابینش عموم اومد دنبالم و منو برد خونه عمم ورامین. خونه مادربزرگم اینا هم توی تهران بود. من رفتم ورامین و با مامانم رفتیم خونه عموم. وسط حیاط عموم اینا یه درخت خشک و پیر بود. من خواستم روش وایسم که چنباری خوردم زمین از روش. من از روز قبل که خونه مادربزرگم بودم، خون.ریزی داشتم، ولی به کسی نگفتم که در آخر مامانم فهمید پری.ودم و بهم تبریک گف خانوم شدنم رو. بعد ازون من فرق کردم؛ خییییلی زیاد.ازون موقع ۴ سال میگذره! تقریبا ۶ ماهِ پیش بود. اسفند ماهِ پارسال! یکروز مونده به سال تحویل بود که همون عمم که خونشون بودیم، اومدن خونمون.از قبل زمزمه هایی در مورد خواستگاریشون از من بود.اونشب من یا توی آشپزخونه بودم، یا مشغول کارای خونه که عمم منو برای پسرش که تهتغاریه خونشون بود، از مامانم خواستگاری کرد. رضا پسرعمم رو با خودشون نیاورده بودن. من همون سال، از ۸ ماه قبلش، عاشق رضا شده بودم.خیلی به ظاهر پسرخوب و آقایی بود و من رو اینهمه خوبیش اسیر کردن بود. وقتی مامانم بهم گف از خوشحالی سر نمازم داشتم گریه میکردم و کل بدنم میلرزید. روز بعد سال تحویل شد.مامانم نظرم رو در مورد رضا پرسید و منِ احمقم مث خری که فکر نکنه با کمال میل و خیییلی زود قبول کردم که خواستگاریه رسمی رو بیان. روز ۵ عید بود که شوهرعمم به بابام زنگ زد و اجازه خواست برای اومدن. اونروز فامیلای مادرم خونمون بودن و همه متوجه شدن. منِ ۱۵ ساله رو چه به شوهر کردن؟؟؟ اونا دو سه روز بعد اومدن خونمون و منو رضا باهم حرف زدیم. کلی سوال ازم پرسید و منم همشونو جواب میدادم. منِ احمق نظرم مثبت بود، فقط برای اینکه عاشقش بودم! انگار عشق کورم کرده بود، واقعا هم همینطور بود. من اصن بدیهاش و مشکلاتشو ندیدم. بعد از دوجلسه صحبت منو رضا، مادرم جواب مثبت من رو اعلام کرد بهشون. وما توی بله برون و با اجازه پدرم ،عقد موقت شدیم. تا دو هفته بعد از محرمیتمون هم چشمام کور بود. تااینکه دیدمش! همه بدیهاش تازه به چشمم اومد! فرم بدنش، اونجور که من میخواستم نبود! عشق منو واقعا کورم کرده بود و تازه بعد از بدست آوردنش متوجه نقص هاش شده بودم! پاهاش پرانتزی بود و همیشه کج می ایستاد و این منو عصبی و ناراحت میکرد. بشدت لاغر بود و رگهای دستاش مث لوله کشیه ساختمون نمایان میشدن. موقع نشستن سرسفره همییییشه خدا غوز میکرد و خم میشد، و این باعث عذابم بود. خیلی بد ترکیب میشد اینجوری! بارها بهش گفته بودم، ولی یا فراموش میکرد یا برای اذیت کردن منم که شده، باز دوباره غوز میکرد. باشگاه رفته بود و سیس بک داشت؛ ولی همچنان لاغر بود. قدش حداقل ۵ سانت از من بلندتر بود که من تازه متوجه شده بودم و ازین بابت حرص میخوردم. الآن بعداز ۶ ماه نامزدیمون که تازه ۲ ماهی میشه که عقد دائم شدیم، تازه متوجهش شدم.تیپش هم قدیمیه و مث آخوندا تیپ میزنه. پدرش هم آخونده. همون دورانی که عمم از من خواستگاری کرد، خاله مادرم، میخواست منو برای پسرش خواستگاری کنه! وقتی فهمیدم مث چی پشیمون شدم از انتخاب رضا! محمد خیییییلی بهتر بود! هیکلش،استایلش، قیافش، قدش،شغلش، تحصیلاتش همه و همه چند برابر بهتر از رضا بود! من تازه از سفر برگشتم. توی این سفر محمدم بود! من توی این سفر عاشقش شدم! بااینکه رضا هم کنارم بود، ولی من عاشقش شدم.عاشق محمد! توی ۲۴ ساعت همه اخلاقشون عوض میشه و شناخته میشن، ولی اون همون محمد همیشگی بود! هیکلش دو برابر رضا بود و چهارشونه و قد بلند! چهره اش هم خیییییلی خوشگل و جذابه! بسییییار شیک پوشه و استایلش توی چشمه! از دوران مجردیم هم خیییلی بهش فکر میکردم. هرموقع میومد خونه مادربزرگم یا ما میرفتیم خونشون نگاهش میکردم و کراش داشتم روش😅 الآنم هرکاری میکنم باز از فکرش بیرون نمیام و به خودم لعنت میفرستم که چرا توی انتخاب رضا عجله کردم و چشمام و بستم! بعضی وقتا فک میکنم، با جادو و رمالی میتونم کاری کنم که رضا طلاقم بده و دیگه عاشقم نباشه! دلم میخواد بخت حامدو ببندم! کسیم میشناسم که برم پیشش! 🌸🍃
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃🌸🍃 #عشق_دروغین
نظر شما خوبان درمورد دلانه عشق دروغین 🌸🍃🌸 سلام درجواب عشق دورغین عزیزم کارتون درست بوده هرچند آدم نادرستی در مقابل شماست که بویی از مردانگی نبردن متاسفانه😔😔😔 عزیزم همسرم با احکام قانونایی ازدواج آشنایی دارن ..... شما اگه دوشیزه باشید تویی عقد طلاق بگیرید نصف مهریه ولی الان در شرایط شمااا تمام مهریتون میتونید طلب کنید.....حتما پزشک قانونی برید و اینکه وکیل حاذقی داشته باشید ماشالله آنقدر پیشرفت کردیم که از قبیل این آقا رو چشم بسته حالیش کنن دنیا هرکی هرکی نیست..... حق گرفتنی است دادنی نیست عزیزم... دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 بشنویم درد دل دختر۱۶ساله
پاسخ شما برای دختر۱۶ساله 🌸🍃 سلام جواب دختر ۱۶ ساله که عقد پسر عمش شده . عزیزم کی گفته اخوندا تیپ قدیمی می زنن متوجه توهینی که تو کلامتونه هستین بعدم اینکه هی عاشق می شین نشون می ده اینا عشق نیست هوسه . عشق خیلی مقدسه شما هنوز وقت ازدواجتون نبوده چون عشق واقعی نشناختین مطمعن باشین اگر با محمدم که می گید الان عاشقش هستید ازدواج می کردید یکی بهتر که می دیدید عاشق اون می شدید دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 بشنویم درد دل دختر۱۶ساله
سلام برای دختر خانم ۱۶ ساله که با پسر عمه شون عقد کردن 🌸🍃 بسیار متاسف شدم که چرا خانواده شما قبل از اینکه شما به بلوغ فکری برسید و بتونید تفکر عاقلانه ای داشته باشی شرایط ازدواج رو براتون فراهم کردن عزیز دلم تو الان تو اوج احساسات و هیجانات نوجوانی هستی و متاسفانه چشم و دلت بر عقلت غلبه داره بیا عاقلانه فکر کن اشخاص رو از ظاهر قضاوت نکن مطمئنا رضا جذابیت هایی برای شما داشته و مورد تایید خانواده تون هم بوده به جای این که با چشمان باز مردان نامحرم رو با دقت نگاه کنید و تو ذهنتون با همسرتون مقایسه کنید چشمان خود رو روی نامحرمان ببندید و سعی کنید خوبی های همسرتون رو ببینید حتی اگه به احتمال یک درصد، خوبی هاشونم کم بود زمان بگذارید و زندگی رو طوری که نی خواین بسازید قطعا بعد از طلاق کسی از پسران مجرد به خواستگاری شما نخواهند آمد اما اگه همچنان اصرار دارید که مقایسه کنید و بگین اشتباه کردم بهتره از رضا عذرخواهی کنید که لیاقتش رو نداشتین و چشم و دلتون با اون نیست و در آخر کاش فرزندانمون چه دختر و چه پسر به بلوغ فکری برسند و بتونند درست انتخاب کنند و پای انتخابشون بمونند و با زندگی کس دیگه ای بازی نکنند 🌸🍃🌸🍃 سلام در مورد دختر خانمی که نامزد پسر عمه اشون. هستند باید بگم عزیزم سن شما سن ازدواج نبوده که عاقلانه بخوای تصمیم بگیری حتی عشق محمد هم برات قطعا زود گذره. دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 بشنویم درد دل دختر۱۶ساله
سلام در رابطه با دختر ۱۵ ساله ای که با پسر عمش عقد کرده باید بگم من نمیخوام شما رو قضاوت کنم و هیچ وقت هم اینکارو نمیکنم 🌸🍃 چون جای شما نیستم ولی اینو مطمعنم که شما عاشق نشدید چه عاشق رضا چه عاشق محمد چون عشق چیزیه که ادم چشم روی همه ی بدی های طرف مقابلش میبنده اگر واقعا عاشق باشی و عشقت پاک باشه نه به زشت بودنش نگاه میکنی نه به سوادش نه هم به هیکلش فقط به قلبش نگاه میکنی واقعا معذرت میخوام ولی شما سر هر دونفر دچار هوس شدی منم خودم هم سن شمام و عاشق شدم بخدا انقدرررررر دوسش دارم انقدر دوسش دارم که اگه صدتا بهتر از اونم بیاد تو زندگیم من فقط و فقط اون و دوست دارم تا حالا بهش نگفتم اما اگه یه دقیقه ازش بی خبر باشم دیوونه میشم اون فکر میکنه برام مهم نیس چون من هیچ وقت بهش پیام نمیدم همیشه اون اول میده ولی بخدا همیشه آنلاینم تا پیام ها شو زود بخونم شاید ندونه من چقدرر عاشقشم ولی حداقلش هیچ وقت بهش خیانت نمیکنم خلاصه که گفتم بدونی اسم هوس و عشق نزار عشق وفاداری میخواد گلم الان نمیدونم چیکار کنی ولی اگه بتونی عاشق رضا بشی و به مرد دیگه ای فکر نکنی خیلی خوب میشه اگه نه که برات ارزوی خوشبختی میکنم.
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 بشنویم درد دل دختر۱۶ساله
سلام و عرض ادب خدمت اون دختر خانوم ۱۵ساله که با اقارضا عقد کردن 🌸🍃 فقط میتونم بگم هنوز بچه ای و نمیدونم پدر و مادرت با چه درکی گذاشتن شما ازدواج کنین الان همسرتون آقا رضا رو‌نمیخواین و پس فردا اون آقا محمد نامی ک اسمشو بردین دلتون رو میزنه شما هنوز بچه این احساساتتون ثبات نداره اما کار ازین حرفا گذشته سعی کن ب جای فکر کردن ب آدم نامحرمی خودتو با همسرت وفق بدی و باهاش باشی جن و دعا و چیز خور کردن هم فایده نداره به فکر زندگیت باش موفق باشی 😊🌹 دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
🍃🌸🍃 #عشق_قدیمی
ازدواج میکنن و صاحب 3تا فرزند میشن... دختر پسر دختر از تولد اخرین دخترش 8روز بیشتر نمیگذره که فاطمه به علت خونریزی و زایمان فوت میکنه علی اکبر کلی ناراحت میشه و افسردگی میگیره و اسم نی نی کوچولو رو میزاره فاطمه و واسش دایه میگیره تا شیرش بدن بعد چند سال میبینه بچه هاش نیاز به مادر دارن تا بزرگشون کنه واسه همین دوباره ازدواج میکنه نینی کوچولو کم کم بزرگ میشه و میشه یک دختر بسیاااار باهوش و زرنگ و بسیاااار زیبا مثل مادرش اونقد زرنگ بوده که کلیییی شعر و قصه یاد داشته.اونم به خاطر اینکه پسرهمسایشون میرفته رو پشت بوم مینشسته و کتاباشو بلند بلند میخونده.فاطمه هم درجا حفظ میکرده کم کم وقت ازدواج فاطمه شده بود. کلیییی خاستگار خوب داشت افسر و سرهنگ و...... راستی داداشش ازدواج کرد و دختر یک خان دیگه رو گرفت.این دختره خیلی حسود بود و دوست نداشت شوهر فاطمه بهتر از شوهر خودش بشه...واسه همین هر خاستگاری که واسه فاطمه میومد یواشکی ردشون میکرد بدون اینکه به پدرشوهرش ینی همون علی اکبر و خود فاطمه بگه و میگفت خواهرشوهرم هنوز کوچیکه و ازدواج زوده براش خلاصه اینکه فاطمه خودش خبر نداشته که چه خاستگارایی براش میاد... یک روز خونه یکی از اشناها دورهمی بوده و یهو یه پسر خوب و خوشگلیو میبینه و هم فاطمه هم اون پسره یک دل نه صد دل عاشق هم میشن.....پسره از اشناهای دورشون بوده....با نگاه و لبخند همو به هم عشقشونو ابراز میکردن و خجالت میکشیدن فاطمه بعد یه مدت میفهمه که پسره خلبانه الان این قسمت داستان مال زمان شاهه تقریبا.اون زمان خلبانا خیلی باکلاس بودن و مورد احترام واقع میشدن البته الانم هستن.اون زمان بیشتر چون پسره فامیل دورشون بوده سالی یکی دوبار همو بیشتر نمیدیدن....ولی بازم کلی عاشق هم بودن پسره4-5بار میره خاستگاری فاطمه و هربار زن داداشه حسود یواشکی ردش میکرده و به فاطمه نمیگفته.... طفلی...تا یک روز یه خاستگار برای فاطمه میاد.یه مرد که شغل ازاد داشته و فاصله سنیش زیاد بوده و یک پسر کوچیک6-7ساله داشته و زن قبلیش فوت شده بوده زن داداشه یجوری وانمود میکنه که انگار این اولین خاستگار فاطمه است و به بهونه اینکه مردم میگن عروسش کنین دیگه داره میترشه فاطمه رو به ازدواج این مرد درمیارن هم فاطمه و هم خلبانه خیلی ضربه روحی میخورن....ولی فاطمه فک میکرده که خلبانه نیومده خاستگاریش.خلبانه هم فک میکرده فاطمه خودش جواب رد داده.... بعد چندسال نامادری فاطمه که زن خوبی بوده واسه فاطمه حقیقتو میگه اینکه چقدر خاستگار براش میومده و زن داداشه نمیزاشته فاطمه و باباش خبردار شن... خلاصه که فاطمه بچه دار میشه و یکیش مامان منه....ولی همیشه از عشقش به اون خلبانه تعریف میکرده...همیشه هم میگفت اگه من خوشبخت نشدم فقط به خاطر زن داداشمه.هیچوقت ازش راضی نشد....3-4سال پیش هم مامان بزرگ عزیزم فوت شد....الانم زن داداشه مادر دوتا شهید بسیااااااااااار معروفه که اگه بگم میشناسین....همیشه حتی همین اواخر که مامان بزرگم پیر شده بود همه همسایه های قدیمی همیشه میگفتن مامان بزرگت خیلییی خوشگل بوده و واقعا حیف شده.. راستی بعد از فوت مامان بزرگم داداشش هم فوت میکنه....خواهر بزرگش هنوز نمیدونه که فاطمه فوت شده چون مریضه بهش نگفتن که پس نیفته....تو دوتا شهر مختلفن الانم خواهر فاطمه قباله مامانشو داره اونی که توش مهریه رو نوشته بود یک باغ بسیاااااااار بزرگ تو یکی از روستاهای یزد.چندین سال پیش هم میگفتن اون روستا توریستی شده و قیمت باغه رفته بالا....البته من نمیدونم کدوم روستاس اگه الان اقدام کنن میتونن از راه قانونی کل زمینه رو بگیرن ولی کیه که حال داشته باشه بره کاغذ بازی.... دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 بشنویم درد دل دختر۱۶ساله
سلام خانوما ان شاالله سلامت باشین. دختر خانمی که الان عقد هستن و عاشق یکی دیگه شدند... 🌸🍃🌸🍃 میگی شوهرم رضا لاغره ...این عیب نیست به مرور درست میشه در ضمن چون ورزشکاره رگاش معلومه همه اونایی که پرورش اندام کار میکنن و جهانی هم شناخته شدند رگاشون معلومه! اگه دوس نداری بگو ورزش نکنه‌... من خودم شوهرم مث شما ۵ سانت بلند تره همیشه بهش میگفتم کاش یکم بلندتر بودی...یه بار یکی از فامیلای همسرم که دختر بود ۳سانت از شوهرم بلند تر بود اصلا معلوم نمیشد که اون بلند تره!ولی وقتی روبه روم وایساد داشتیم حرف میزدیم اینقدر سرمو رو به بالا گرفتم که گردن درد شدم!اومدم به شوهرمم گفتم خداروشکر که اندازمی!وگرنه من چجوری هی با گردن درد تحملت میکردم😅😅😅😅😂 خلاصه قدشم مشکل نیست میگی پاهاش پرانتزیه اینم درست شدنیه بره دکتر هم سنتی و هم فیزیوتراپ به هردو روش درمان کنه همزمان پاهاش دیگه فرم پرانتزیش درست میشه... خلاصه اینا حل شدنیه همه.. مگه نمیگی که عاشقش بودین و جواب مثبت دادی پس پاش بمون .. تو سن نوجوانی که شما هستین دخترا هی احساس عشق و عاشقی میکنن بهتر بود تو این دوره ازدواج نمیکردی ولی حالا که شده باید سعی کنی اعتماد شوهرتو بدست بیاری تا چشمش دنبال یکی دیگه نباشه خدایی نکرده .. به این حس های الکی که سراغت میاد بی اهمیت باش و به خدا توکل کن سوره ناس ورد زبونت بشه...اگه خدایی نکرده الان قدم اشتباهی برداری زندگی آینده تو نابود میکنی و ده پانزده سال دیگه به خودت میگی کاش بچگی نمیکردم کاش عاقل بودم کاش یکی بهم میگفت نکن... خلاصه زندگیتو خراب نکنی اینکه میگی دعا بگیرم واسه شوهرم و اون پسره...میخوای دنیاتو به آخرت بفروشی؟ میدونی کسی که دعا بگیره برای کسی هم حق الناسه هم بهشت بهش حرام میشه؟؟ میدونی فقط آخرتت نیست که خراب میشه و این دنیاتوهم نابود میکنی.. بگرد تو کانال سرنوشت اونایی که خیانت میکنن...دعا میگیرن...آخرش خوب نیست .. شاید چند وقتی خوش باشن ولی عاقبتش خیر نیست... دختر خوب نکن این کارو باخودت❤️ سلامتی و ظهور امام زمان صلوات🌈🤲
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 بشنویم درد دل دختر۱۶ساله
🌸🍃🌸🍃 سلام آسمان جان.... جوابی خدمت اون دختر ۱۶ ساله.. خواهر خوبم من خودم ۲۰ سالمه ازدواج کردم و یه بچه ۹ ماهه دارم یه مدت این مشکل رو داشتم اما حرف مادرم به دادم رسید... ( قبل از ازدواج دو چشم داری باید دو چشم دیگه هم قرض بگیری و خوب کم و کاستی طرف مقابل رو ببینی اما... بعد از ازدواج باید یکیشون رو هم ببندی) شما طلاق بگیری آیا مطمئنی که همون آدم باهات ازدواج می کنه ؟ یا یک فردی که دوست داری گیرت میاد؟ بهتره با توکل به خدا و ائمه اطهار به زندگیت ادامه بدی ... اخلاق خیلی مهمتره چون ظاهر بالاخره یه روز تکراری میشه... در ایشون دنبال سیرت نیکو باشید نه صورت نیکو... دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 بشنویم درد دل دختر۱۶ساله
سلام در مورد دختر خانمی که با پسر عم نامزده.... 🌸🍃🌸 یه داستان بگم که بی شباهت به ماجرای شما نیست.... همسر من قبل از این که به خاستگاری بنده بیان با یه خانم که محجبه بوده و دوست جاری ام و با خانواده دختره آشنایی داشته برای ازدواج صحبت میکنن و اون خانم هم قبول میکنن و قرار بر خاستگاری رسمی میزارن فقط در همین حد ولی به هر حال همسر من رو حرف ایشون حساب میکنه ....قبل از اقدام به خاستگاری خبر نامزدی اون خانم با پسر خاله اشون به گوش همسرم میرسه ....چرا ؟چی شد؟ همسر من مثل آقا رضای شما لاغر بوده غوز میکرده عینکی بوده ...تیپ آخوندی داشته ....ولی پسرخاله خوش تیپ بوده .... همسرم یه مدت خیلی ناراحت میشه و پیش خودش میگه زنا عجب موجوداتی هستن تازه این مذهبی اشون بود بقیه چه شکلی آن...بعد با معرفی خواهر شوهر ام اومدن خاستگاری بنده ...خدا رو شکر زندگی خیلی خوبی با هم داریم طوری که همه اطرافیان حسرت بخورن ... اما اون خانم شب عروسی اش یه کتک مفصل از شوهرش نوش جان کرد بعد از یه دوره دعوای مفصل با یه بچه طلاق گرفت و رفت با یه مرد که دو تا بچه داشت ازدواج کرد ...همسر من به قول خودش خدا یه بهترش رو نصیبش کرد به قول جاری هام و مادر شوهرم من از لحاظ قیافه از اون خانم سر ترم ..تحصیلات عالی دارم اون خانم دیپلم بود ...روابط اجتماعی ام از ایشون بسی بهتر ...تعریف از خود 😁محجبه هم هستم چیزی که برای همسرم معیار اصلی بود . مادر اون خانم یه چند وقت بعد طلاق دخترش مادرشوهرم رو دیده بود کلی به خودش و خانواده و دخترش بد و بی راه گفته بود که چرا همسر من رو پس زدن و چه غلطی کرده بودن ...مادر شوهرم هم با لبخند گفته بودن که قسمته دیگه.... از این موارد زیاد تو زندگی دیدم ....به نظرم شما برو به آقا رضا بگو ایشون اعلام کنه شما رو نمیخواد چون اون کسی که باید متضرر بشه شمایی نه ایشون ....که معلوم نیست بعد از محمد قراره عاشق چند نفر دیگه بشی دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100