eitaa logo
🍃...تجربه زندگی...🍃
14هزار دنبال‌کننده
33.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
6 فایل
عاقلانه انتخاب کن،عاشقانه زندگی کن.... اینجا سفره دل بازه....
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 تجربه داری بگو
🌸🍃 سلام آسمان جان خداقوت میگم بهتون کانالتون عالیه من همیشه کانالتونو دنبال میکنم🌺🌺🌺 اولین باره پیام میدم برا دوست عزیزی که بچه سوم رو بهتره بگم خداخواسته باردار شدن میخواستم بگم منم همچین تجربه ای رو دارم منتها پسر اولم۲سال و ۳ماهش بود پسر دومم ۶ماهه و یک ماه ونیم از بارداریم گذشته بود و بعد زایمان کلاً پریود نشده بودم و از حالت تهوع شک کردم و تست زدم و دیدم بله باردارم..منم خیلی شوکه شدم چون شرایط سختیه دو تا بچه پوشکی ولی همسرم گفت ناشکری نکن خدا داره برامون جبران میکنه😊 آخه ما چند سال منتظر بچه بودیم و بچه اولم هم سقط شده بود.. منم سپردم به خدا الحمدلله با سختیاش گذشت تو ماه۷بارداری پسر اولمو از پوشک گرفتم.. الآن که پیام میدم پسر بزرگم۴سال و ۲ماه پسر دومم۲سال و ۵ماه و دختر نازنینم که اونو هدیه خدا میدونم ۱سال و۴ماهشه.. عزیزم به خدا توکل کن و بدون این سختی ها میگذره و شیرینیش می مونه.. در مورد شیر دادن به بچه هم من تا ۹ماهگی پسرم کم و بیش شیر خودمم رو دادم ولی خب کم شده بود بعد شیر براش میگرفتیم و عادتش دادم با شیشه شیر بخوره و حسابی هم عادت کرد😁که ول کن نبود. تا نزدیک۲سالگی با شیشه میخورد که تدریجی ترکش دادم😅 ان شاء الله به سلامتی میگذره استرس نداشته باش و ناشکری نکن که بچه های خداخواسته خیلی عزیزمیشن😊 خدانگهدارت باشه. دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 #چالش_سوپرایز #ارسالی_اعضا
سلام خدمت همه شما دیشب هفتمین سالگرد ازداجمون بود، به خاطر شرایط اقتصادی و مشکلات مالی زیاد این ماهمون، نمی تونستیم جشن مفصلی بگیریم، ولی تمام سعی ام رو کردم در همون حد معمول همسرم رو سورپرایز کنم، تو خونه کیک آماده کردم، غذای مورد علاقه همسرم رو پختم و میز شام قشنگی چیدم ، اتاق خواب رو تزیین کردم با گل و شمع های وارمر، به خودمم خیلی رسیده بودم، حسابی خوشگل کردم واسه شوهرجونی🙈 با کلی ذوق و شوق منتظر اومدن همسرم بودم اما متأسفانه خیلی دیر از سرکار برگشتن، تا اومدنشون خیلی حرص خوردم و با خودم غر غر میکردم و حسابی شاکی بودم از همسرم به خاطر بدقولی و دیر اومدنش به منزل. اما به خودم قول دادم وقتی برگشتن به خونه هیچ واکنش تندی نشون ندم و همین کار رو هم کردم. در بدو ورود به منزل متوجه شدن که من چقدر زحمت کشیدم واسه یه شب عالی و به یاد موندنی، با رویی گشاده از همسرم پذیرایی کردم، با خودشون فکر میکردن من کلی بهشون غُر بزنم و ناراحت باشم، اما از نگاهشون متوجه میشدم که چقدر متعجب از رفتار پراز محبت من هستن، با تمام خستگی هاشون خیلی سرحال و بشاش شدن، کلی از خاطرات خوب این چندسال حرف زدیم و خندیدیم، شب عالی ای شد، موقع خواب همسرم خیلی ازم تشکر کرد و ابراز شرمندگی کرد از اینکه نتونسته بود کار خاصی واسم بکنه و شبم دیر اومده. منم بهش گفتم اینا اصلأ مهم نیست و با کلی حسهای خوب و شیرین خوابیدیم. امروز همسرم از صبح چند بار باهام تماس گرفت و بابت دیشب تشکر کرد و بازم عذرخواهی کرد. بهم گفت من باید محبت دیشب تو رو جبران کنم، واسه همین تا یه هفته جشن سالگرد ازدواجمونه😍. امشب هم با گل و کیک زودتر اومدن خونه و حسابی سورپرایزم کردن. خیلی خوشحالم از اینکه دیشب تونستم ناراحتی و عصبانیتم رو کنترل کنم و متفاوت رفتار کنم و بعدش نتیجه بسیار خوبش رو دیدم. میخواستم بگم من خیلی غُر غُرو بودم و سعی کردم هرطور شده قرری بشم و خوشبختانه تا حد زیادی موفق شدم. واقعأ میبینم قرری بودن چقدر تأثیر زیادی رو زندگی داره و همه چیز رو دگرگون و متفاوت میکنه. واین قرری بودن رو از شما و کانال خوبتون یاد گرفتم و بسیار ازتون ممنونم ❤️😘 دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
زندگی به سبک شهدا 🌸🍃 از قبل ازدواج به خاطر فعالیت ها و علاقه ای که به شهدا داشتم، عکس هایشان را خیلی تهیه می کردم و نگه می داشتم. دوستانم به شوخی می گفتند: خدیجه تو آخرش همسر شهید می شوی! و من هیچگاه در تصوراتم چنین چیزی را برای خودم تصور نمی کردم . اما تقدیر اینگونه بود که شوخی دوستانم با من یک روز واقعیت پیدا کند. فکر می کردیم در باغ شهادت بعد از حنگ دیگر بسته شده. تا اینکه ازدواج کردم و چند سال بعد جنگ سوریه شروع شد به روایت همسر شهید مصطفی زال نژاد دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🍃 خادم میرزای بزرگ شیرازی به نام شیخ محمد که پس از فوت مرحوم میرزا ، ترک معاشرت نمود و از همنشینی با مردم کناره گیری می گرفت. روزی شخصی نزد او می رود و می بیند که به هنگام غروب ، چراغ خود را به جای نفت ، از آب پر نمود و روشن کرد و چراغ در کمال ناباوری روشن و برافروخته شد. آن شخص بسیار تعجب کرد و جریان را جویا شد. شیخ محمد در جوابش گفت : پس از فوت مرحوم میرزا ، از غم و اندوه جدایی آن بزرگوار ، با مردم قطع معاشرت نمودم و خانه نشین شدم . در آن دوران دلم بسیار گرفته و حزن و اندوهی شدید تمام وجودم را فراگرفته بود. تا اینکه در ساعات آخر یکی از روزها ، جوانی به صورت یکی از طلاب عرب ، نزد من آمد. او با من انس گرفت و تا غروب کنار من ماند. من نیز از بیانات او بسیار لذت می بردم و تمام غم و اندوه قلبم برطرف می شد. این وضع ، چند روزی طول کشید و در طی این روزها ، آن جوان نزد من می آمد و ما با هم هم صحبت می شدیم. در یکی از روزها که نزدم آمده بود و با من صحبت می کرد ، به خاطر آوردم که امشب چراغم نفت ندارد. در آن زمان رسم بر این بود که تمام مغازه ها را دم غروب می بستند ، نگران شدم که قبل از خرید نفت ، شب فرا برسد و من ، در تاریکی بمانم. از طرفی به این فکر می کردم که اگر از به قصد خرید نفت ، از منزل خارج شوم ، از فیض هم صحبتی با ایشان محروم می شوم. ایشان که حالت تحیر مرا دید فرمود : « تو را چه شده است که به سخنان من گوش نمی دهی؟ » گفتم : « دلم خدمت شما است » فرمود « نه ، درست دل نمی دهی » گفتم : « حقیقت این است که امشب چراغم نفت ندارد »فرمود :‌ « بسیار جای تعجب است که این همه ما برای تو از فضیلت بسم الله الرحمن الرحیم سخن گفتیم و تو به این اندازه هم بهره مند نشدی که که از خرید نفت بی نیاز شوی » گفتم : « یادم نیست چنین حدیثی را می فرمایید» فرمود : « فراموش کرده ای  که گفتم از خواص و فواید بسم الله الرحمن الرحیم ، این است که اگر آن را به قصد خاصی بگویی ، آن مقصود حاصل می شود. حالا تو هم برو و چراغت را از آب پر کن و به قصد اینکه آب همان خاصیت نفت را داشته باشد ، بسم الله الرحمن الرحیم بگو » من نیز چنین کردم و چراغ روشن شد و شعله کسید. از آن زمان به بعد هرگاه خالی می شود ، دوباره آن را از آب پر می کنم و بسم الله الرحمن الرحیم می گویم و روشن می شود. مرحوم آیت الله خویی پس از نقل این جریان فرمودند : « حیرت آور است که پس از نشر این قضیه نیز ، آن عمل از مرحوم شیخ محمد از اثر نیفتاد » دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🍃 حس من درباره خوشبختی
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 حس من درباره خوشبختی
خوشبختی سلام به آسمان جان واعضای عزیز کانال میخواستم درمورد حس خودم نسبت ب خوشبختی بگم من تاچندروزپیش خیلی احساس ناراحتی میکردم وبعضی وقت هااز ازدواجم وانتخاب همسرم پشیمون میشدم وهزارجور فکر های گوناگون میکردم وحتی اگه بچه نمیداشتم احتمال اینکه برم طلاق بگیرم زیادبود تااینکه چندروز پیش برحسب اتفاق از دعوای خواهرم باشوهرش خبردارشدم وخواهرم برام درده دل کرد از دعواهاشو و اختلافات توزندگیشون تا اون روز نه من نه هیچ یکه از اعضای خانوادمون ازاین اختلافات خبردارنبودیم چون خواهرم هیچ وقت به ما نمیگفت وفقط هربارکه باشوهرش دعواشون می افتاد به مادرشوهرش که عمه مون میه میگفت خلاصه سره درده دلش باز شد اونجا بود که من باخودم فکرکردم وبه خودم گفتم که من خیلی از خواهرم خوشبخت تر هستم اونا در ظاهرخوش وخرم بودن ومن باشوهرم هیچ مشکلی نداریم جز اینکه من خیلی ادم احساساتی هستم نسبت به پدر مادرم ودوست دارم زودبه زود به دیدنشون برم ولی همسرم این کارو نمیکنه وتنها دعوای ما باهمسرم سرهمین است ونارحتی همسرم ازمن فقط بخاطر حواس پرتی وفراموش کاریه منه همینو بس از اون روز تصمیم گرفتم که دیگه زندگی وبه خودمو بچه هامو همسرم سخت نگیرم والان باتمام وجود احساس خوشبختی میکنم واز فکرو کارای قبلم واقعا پشیمون ببخشید که طولانی شد🌹 دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🍃 زندگی به سبک شهدا
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 زندگی به سبک شهدا
خاطره‌ای از شهید حسن باقری ریز به ریز اطلاعات و گزارش‌ها را روی نقشه می‌نوشت. اتاقش که می‌رفتی، انگار تمام جبهه را دیده باشی. چند روزی بود که دو طرف به هوای عراقی بودن سمت هم می‌زدند. بین دو جبهه نیرویی نبود. باید الحاق می‌شد و نیرو‌ها با هم دست می‌دادند. حسن آمد و از روی نقشه نشان داد. خرمشهر داشت سقوط می‌کرد. جلسه‌ی فرمانده‌ها با بنی صدر بود. بچه‌های سپاه باید گزارش می‌دادند. دلم هرّی ریخت وقتی دیدم یک جوان کم سن و سال، با مو‌های تکو توکی تو صورت و اورکت بلندی که آستین اش بلند‌تر از دستش بود کاغذ‌های لوله شده را باز کرد و شروع کرد به صحبت. یکی از فرماند‌های ارتش می‌گفت «هرکی ندونه، فکر می‌کنه از نیرو‌های دشمنه.» حتی بنی صدر هم گفت «آفرین!» گزارشش جای حرف نداشت. نفس راحتی کشیدم. دیدم از بچه‌های گردان ما نیست، ولی مدام این طرف و آن طرف سرک می‌کشد و از وضع خط و بچه‌ها سراغ می‌گیرد. آخر سر کفری شدم با تندی گفتم «اصلا تو کی هستی ان قدر سین جیم می‌کنی؟» خیلی آرام جواب داد «نوکر شما بسیجی ها.» دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🍃 یک خاطره شکست
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 یک خاطره شکست
‌ ‌ سلام❤️ خب من دوسه سال قبل یه شکست خیلی بدی خوردم.. به حدی که سه چهارماه تموم داغون بودم و فقط اشک میریختم و همه فهمیده بودن افسرده شدم..البته دیگه سنمم زیاد نبود و چون وابسته شده بودم،خیلی سختم بود..همون سال دانشگاه قبول شدم و دیگه به خودمم قول دادم که دور و بر عاشقی نرم.. تا همین دوسه ماه قبل،از طریق دوستم با علیرضا آشنا شدم.. من به این قصد قبول کردم که بگم نه،اما خو دلم واقعا لرزید و گرفتار شدم😂❤️ ادمی که الان کنار منه،کلی باشعورتر و فهمیده تر از اون ادمیه که خودمو براش به در و دیوار کوبیده بودم... الان میفهمم که چقدر خنگ بودم تو 17-18 سالگی و زندگی رو به‌ خودم سخت گرفته بودم.. خواستم عشق واقعی همیشه اولین عشق ادم نیست بلکه اونیه که کنارش آرامش دارید... اگر یه بار نشد.. بدونید خدا بهترش رو براتون کنار گذاشته..کسی که حتی بیشتر از خودتون شمارو دوست داره.. دعا کنید برسیم بهم..خوشبختی برای همه جوونای سرزمینم😍❤️ دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🍃🌸 این بحث خیلی طرفدار داره،پس با دقت بخونید ماجرای مادر شوهر و شوهری که هنوز بزرگ نشده❗️❗️ خیلی از خانومها اعتراض میکنن که شوهرهای عزیزشون به خانواده علی الخصوص مادرشون هستند!!! این شوهر به مادر و یا حتی یه خانم به خانوادش تا حد طبیعی و قابل قبوله ولی خیلی از دختر خانمها از همون روز بعد از عقد توقع دارن شوهر گوش به فرمان اوامر خانم باشه و هیچ وابستگی به خانوادش نداشته باشه این انتظار غلطیه،شما نمی تونید انتظار داشته باشید که کل بنیان این وابستگی با یه امضا فرو بریزه و همه چیز ناگهان تغییر کنه بهترین کار اینه که علاوه بر قلب همسرتون اعتمادش رو هم جلب کنید،به طوری که احساس کنه که اگر با شما مشورت نکنه ضرر میکنه. بعضی از خانوم ها و اغلب اقایون فقط میخوان رو نظر خانواده همسرشون مخالفت کنند ‼️بدون هیچ دلیل منطقی،و طرف مقابلشون این برداشت رو داره، که خانومم فقط از روی حسادت داره مخالفت میکنه ✅اگر میخواید نظر شوهرتون که متاثر از حرف مادرشه رو کنید ،تنها در صورتی مخالفت کنید که دلیل خوبی داشته باشید،وگرنه بازنده میدان شمائید.چون حتی اگر بعد ها هم نظر درست رو شما بدین همسرتون بهتون بی اعتماد شده و دیگه حرفتون رو قبول نمی کنه. یادتون باشه👈🏻 خوشبختی گنجی نیست که ناگهان جایی پیدا کنید ،خوشبختی بنایی است که با تلاش و درایت می تونید بهش برسید👉🏻 💯با تصمیمات درست و غیر احساسی نبض زندگی مشترکتون رو در دست بگیرید. دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100