eitaa logo
سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
1.3هزار دنبال‌کننده
281 عکس
138 ویدیو
2 فایل
🔺 اینجا مطالب و محتواهایی رو از خودم و دیگران براتون به اشتراک میذارم. امیدوارم به دردتون بخوره. درخدمتم | @SoozosazAdmin
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 🔺حضرت علی اصغر علیه السلام #️⃣ هشتگ های مربوطه: 📜 اشعار علیه السلام علیه السلام 🎵 سبکهای عزاداری سینه‌زنی_حضرت_علی_اصغر علیه السلام با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام ای به سر دست همه هست من تبسّمت برده دل از دست من ای در دریای امید حسین اول و آخرین شهید حسین سوخته و سوخته و سوخته دیده به شانة پدر دوخته تو سند زندة کربلایی تو مهر پروندة کربلایی تو کودک شیری نه، طفل شیری صغیر نه، صغیر نه، کبیری ستارة برج سعادتی تو سورة کوچک شهادتی تو نگاه کن به چشم نیم بازت که فاطمه آمده پیشبازت بس که ز تشنگی به تاب و تبی اشک نداری که کنی تر لبی تشنه تر از تشنه لبان گوش کن آب ز پیکان بلا نوش کن می برمت تا که فدایت کنم باش که تقدیم خدایت کنم چشم گشا کودک مدهوش من قتلگه توست در آغوش من سینه سپر باش که حظی کنی خنده بزن چند تلظی کنی تلظی ات قلب مرا آب کرد رباب را ز گریه بی تاب کرد خنده بزن روز شهادت توست شهادت تو نه، ولادت توست خون تو عمر جاودان من است آب تو اشک شیعیان من است روی به قتلگاه کن اصغرم حرمله را نگاه کن اصغرم روز بزرگ امتحان آمده حرمله با تیر و کمان آمده آه خدایا جگرم پاره شد حنجر خشک پسرم پاره شد تیر که بر حنجر خشکت نشست راه نفس را به گلوی تو بست حرمله حلق پسرم را شکافت حلق پسر نه، جگرم را شکافت تیر برون کشیدم از حنجرت گشت جدا بر سر دستم سرت غنچة پرپر شده دیده کسی؟ کودک بی سر شده دیده کسی؟ چشم کسی دیده که روی پدر سرخ شود ز خون حلق پسر؟ خون تو از گلو به عرش خیزد نمی گذارم به زمین بریزد زخم گلوی تو کند دوست دوست خون تو بی واسطه تقدیم اوست خدای من قسم به جان رسول فدایی حسین را کن قبول دسته گل آخر من همین بود تمامی لشکر من همین بود شاعر/ غلامرضا سازگار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام رفت میدان ماند درگهواره بوی کودکش ماند مادر باخیال گفتگوی کودکش حرمله، سوز عطش، تیرسه شعبه، آفتاب لشگری بی رحم بوده روبروی کودکش اودعا میکرد برگردد بلا سمت خودش تیراما تندتر میرفت سوی کودکش واژه ها راگشت، اما تیرهم پیدا نکرد معنی نازکتری را ازگلوی کودکش تیر از خون گلوی او سه جرعه نوش کرد آسمان نوشید مشتی از سبوی کودکش سرنوشت عالم هستی به مویی بند بود به گلوی زخمی بسته به موی کودکش آب شد مردش چرا که در جواب تشنه اش خاک را با پشت دستش ریخت روی کودکش طفل خود را در میان قلب بابا دفن کرد ماند خاک کربلا در آرزوی کودکش شاعر/ محسن حنیفی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام 🔺از زبان تیر سه شعبه قبول دارم؛ در کربلا صواب نکردم ملامتم نکن! آغوش را جواب نکردم همه توان خودش را گذاشت حرمله اما خداگواه؛ به سمت علی شتاب نکردم به زهر کام مرا تلخ کرد حرمله اما هوای بوسه بر آن شیشه ی گلاب نکردم هزار بار مرا سمت مشک آب فرستاد ولی به حضرت عباس فکر آب نکردم دو راه داشتم: اصغر... حسین... ساده بگویم که چشم را بستم و از این دو انتخاب نکردم به تیره بختی من تیر نیست در همه عالم که هیچ کار برای دل رباب نکردم شاعر/ محمد حسین ملکیان با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش دلم زبانه ی آتش، دلم خرابه ی شام مرا به خاطر این خانه ی خراب ببخش ببین! خرابی من از حساب بیرون است مرا بگیر در آغوش و بی حساب ببخش تمام عمر حواست به حال و روزم بود تمام عمر خودم را زدم به خواب ، ببخش اگر شکسته پر و روسیاه آمده ام مرا به نور حسین ابن آفتاب ببخش حسین گفتم و گفتی حسین عشق من است مرا به عشق عزیز ابوتراب ببخش همیشه جانب او گفتم "السلام علیک..." مرا به لطف فراوان آن جناب ببخش شنیده ام که تو با کودکان رفیق تری مرا به گریه ی شش ماهه ی رباب ببخش شاعر/ ناصر حامدی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام زخم را اینبار بر قلب پدر می خواستند مادر بی تاب را بی تاب تر می خواستند این هدف انگار با اهداف دیگر فرق داشت که برایش تیر انداز قدر می خواستند دشمن نام علی بودند... ورنه چله ها تیرشان تک شعبه هم میشد اگر می خواستند تیغ های ظالم بی رحم، خون می ریختند نیزه های وحشی خونخوار، سر می خواستند از کبوترها کبوتروار تر پرواز کرد گرچه او را کودکی بی بال و پر می خواستند شاعر/ رضا حاج حسینی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام شب شب اشک و تماشاست اگر بگذارند لحظه ها با تو چه زیباست اگر بگذارند فکر یک لحظه بدون تو شدن کابوس است با تو هر ثانیه رؤیاست اگر بگذارند مثل قدّش، قدمش، لحن پیمبروارش روی فرزند تو زیباست اگر بگذارند غنچه آخر چقدر آب مگر می خواهد؟ عمر طفل تو به دنیاست اگر بگذارند ساقی ات رفته و ای کاش که او برگردد مشک او حامل دریاست اگر بگذارند آب مال خودشان، چشم همه دلواپس خیمه ها تشنه ی سقاست اگر بگذارند قامتش اوج قیام است قیامت کرده ست قد سقای تو رعناست اگر بگذارند سنگ ها در سخنت هم نفس هلهله ها لحن قرآن تو گیراست اگر بگذارند تشنه ای آه، و دارد لب تو می سوزد آب مهریه ی زهراست اگر بگذارند بر دل مضطرب و منتظر خواهر تو یک نگاه تو تسلاست اگر بگذارند شاعر/ سید محمدرضا شرافت با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
عجل الله فرجه الشریف علیه السلام به اين غبار، نگاهی كه آفتاب شود بسوز قلبِ مرا، كز غمت مُذابّ شود دوباره روی تو را آسمانِ جمعه نديد كدام جمعه، جمالِ تو ماهتاب شود؟ برای آمدنت، شب به شب دعا كردم اشاره كن به دعايم كه مستجاب شود زمان به خاطرِ ما دير دير می گذرد برای خاطرِ تو كاش پُر شتاب شود امير گريه، مرا هم صحابه­ي خود كن كه آسمانِ نگاهم پر از سحاب شود نبايد اشكِ تو بر صورتِ زمين بچكد سرشكِ چشمِ تو بايست كه گلاب شود من آمدم كه سلامِ مرا جواب دهي سلام می كنم و وای اگر جواب شود اگر اجازه دهی روضه خوان شوم امشب كه قلبِ سوخته ات بيشتر كباب شود برای كودكِ خود آب خواست امّا حيف همين دليل بر اين شد، حسين آب شود بگويم از شررِ خنده های حرمله ای كه پاسخِ شرر گريه­ ی رباب شود شاعر/ محمد بیابانی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🏴 🔺حضرت علی اکبر علیه السلام #️⃣ هشتگ های مربوطه: 📜 اشعار علیه السلام علیه السلام 🎵 سبکهای عزاداری سینه‌زنی_حضرت_علی_اکبر علیه السلام با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام خونت بنا را بر کرامت میگذارد بر گردن شمشیر منت میگذارد این جمله ها که گفته شد وقت وداعت بر دوش تو بار نبوت میگذارد میخواست رویت را نبوسد وقت رفتن اما مگر که این شباهت میگذارد قدری عطش کن نوش جان هنگام برگشت وقتی زبان در بین کامت میگذارد تو ماه رفتی، ماهپاره بازگردی باتیغ، وحدت سر به کثرت میگذارد قطعه به قطعه، ارباً اربا... نه! نه این لفظ سرپوش بر روی مصیبت میگذارد جان میدهد بابای تو وقت زیارت آنگاه که صورت به صورت میگذارد از تو هزاران آه مانده در بساطش روی عبا نوبت به نوبت میگذارد... شاعر/ محسن حنیفی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام نام زیبای کسی آمد و چشمم تر شد گریه کن بلکه کمی حال تو هم بهتر شد روضه خوان گفت: علی، کنده شد از جا قلبم هر کجا نام علی بود دلم خیبر شد روضه خوان گفت: علی، فاطمه آمد یادم گفت: سادات ببخشند، دلم پرپر شد مصطفی سیرت و صورت، نبوی خصلت و خوی روضه خوان صبر کن این روضه ی پیغمبر شد باز هم گفت: علی، بعد به تکبیر بلند وسط روضه اذان گفت، علی اکبر شد حیرت لشکر از این بود نبی می آمد تیغ وقتی که کشید آینه ی حیدرشد صفت آینه صدق است چو لشکر را دید پس به ناچار علی یک تنه یک لشکر شد وای از این شیر که شمشیر چه می چرخانید زیر سم دانه ی شن هر چه نوشتم سر شد به عقیق لب مولا عطشی داشت علی به نگین بوسه که می زد لبش انگشتر شد جمع شد مستی عالم همه در آن بوسه پس پدر چون خم می بود و پسر ساغر شد آیه ی بوسه به لب های علی نازل کرد العطش خواند که تفسیر لبش کوثر شد باز برگشت به میدان، نه علی شد، نه نبی به نگاه پدرش آینه ای دیگر شد علی این بار حسین آمد و از برکت زخم زیر سم ها تنش انگار که اکبرتر شد سر به زانوی پدر داد و به رویش خندید روز هجران و شب فرقت یار آخرشد شاعر/ مهدی مردانی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام برو ولی به تو ای گل سفر نمی آید که این دل از پس داغ تو بر نمی آید به خون نشسته دلم اشک من گواه من است که غیر خون دل از چشم تر نمی آید تو راه می روی و من به خویش می گویم به سرو چون تو رشیدی تبر نمی آید رقیه پشت سرت زار می زند برگرد چنین که می روی از تو خبر نمی آید کسی به پای تو در جنگ تن به تن نرسید ز ترس توست حریفی اگر نمی آید تمام دشت به تو خیره بود نعره زدی خودم بیایم اگر یک نفر نمی آید ز ناتوانی شان دوره می کنند تو را به جنگ با تو کسی بی سپر نمی آید غزال من که تو را گرگ ها نظر زده اند ز چشم زخم به جز دردسر نمی آید دلم کنار تو اما رمق به زانو نیست کنار با دل تنگم کمر نمی آید رسید عمه به دادم که هیچ بابایی به پای خود سر نعش پسر نمی آید کجای دشت به خون خفته ای بگو اکبر؟ صدای تو که از این دور و بر نمی آید دهان مگو که پر از لخته لخته ی خون است نفس مگو نفس از سینه در نمی آید به پیکر تو مگر جای سالمی مانده چطور حوصله ی نیزه سر نمی آید شاعر/ هادی ملک پور با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🏴 🔺حضرت عباس علیه السلام #️⃣ هشتگ های مربوطه: 📜 اشعار علیه السلام علیه السلام 🎵 سبکهای عزاداری علیه السلام با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام بر لب آبم و از داغ لبت می میرم هر دم از غصه ي جانسوز تو آتش گیرم مادرم داد به من درس وفاداری را عشق شیرین تو آمیخته شد با شیرم گاه سردار علمدارم و گاهی سقّا گه به پاس حرمت گشت زنان، چون شیرم بوته ي عشق تو کرده ست مرا چون زرناب دیگر این آتش غم ها ندهد تغییرم گر مرا شور و جوانی و بهار عمر است از خزان تو دگر ای گل زهرا پیرم غیرتم گاه نهیبم زند از جا برخیز لیک فرمان مطاع تو شود پاگیرم تا که مأمور شدم علقمه را فتح کنم آیت قهر بیان شد، ز لب شمشیرم سایه ي پرچم تو کرد سرافراز مرا عشق تو کرد عطا دولت عالمگیرم کربلا کعبه ي عشق است و من اندر احرام شد در این قبله ي عشاق دوتا تقصیرم دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد چشم من داد از آن آب روان تصویرم باید این دیده و این دست دهم قربانی تا که تکمیل شود حجّ من آنگه میرم زین جهت دست به پای تو فشاندم بر خاک تا کنم دیده فدا، چشم به راه تیرم ای قد و قامت تو معنی «قدقامتِ» من ای که الهام عبادت ز وجودت گیرم وصل شد حال قیامم ز عمودی به سجود بی رکوع است نماز من و این تکبیرم جسدم را به سوی خیمه ي اصغر نبرید که خجالت زده زان تشنه لب بی شیرم شاعر/ حبيب الله چايچيان با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام دریا کشید نعره، صدا زد مرا بنوش غیرت نهیب زد که به دریا بگو خموش وقتی که آب را به روی آب ریختی آمد چو موج در جگر بحر خون به جوش گفتی به آب، آب، چه بی‌غیرتی برو بی‌آبرو به ریختن آبرو مکوش آوردَمت به نزد دهان تا بگویمت بشنو که العطش رسد از خیمه‌ها به گوش بر کام خشک یوسف زهرا شدی حرام با آنکه خوردن تو حلال است بر وحوش تو موج می‌زنی و علی‌ اصغر از عطش گاهی به هوش آید و گاهی رود ز هوش از بس که «آب، آب» شنیدم ز تشنگان دیگر نفس به سینه تنگم شده خروش در آب پا نهادم و بر خود زدم نهیب گفتم بسوز از عطش و آب را ننوش بالله بوَد ز رشتة عمرم عزیزتر این بندمشک را که گرفتم به روی دوش شاعر/ غلامرضا سازگار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام چشم انداخت ببیند همه ی صحرا را در نظر داشت که در مشک کند دریا را قصدش این بود که با دست قلم هم که شده در حرم خط بزند دلهره ی زنها را رود می گفت که یک جرعه مرا مینوشد عشق میگفت که نشناخته ای سقا را با سر انگشت خودش روی تن آب نوشت دیدی آیا لب خشک پسر مولا را راه افتاد به سمت حرم آل الله دید در روبروی خود همه ی دنیا را دست افتاد زمین مشک نیفتاد زمین تا به دندان ببرد آبروی زهرا را رفتی و با رفتنت چه بر سر من رفت هر چه توان داشتم زپیکر من رفت پشت و پناه یکی دو روزه من نه یک جبل الرحمه از برابر من رفت دردم از این است که برادر من رفت گفتم ابوالفضل هست غصه ندارم عیب ندارد اگر که اکبر من رفت بس که بلند است هلهله بگمانم کوفه خبردار شد که لشگر من رفت خواهر من یک به یک به اهل حرم گفت شاعر/ ناشناس با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام سیاه چشم و کشیده ابرو به قبله مایل ابوالفضائل درخت طوبی و سرو موزون و ماه کامل ابوالفضائل خلیل عصمت، کلیم غیرت، مسیح سیما، ذبیح سیرت حسن کرامت، حسین قامت، علی شمایل ابوالفضائل کتاب فضل پدر تو بودی که باب فضل پدر تو بودی کسی نگفته تو را ز فضل پدر چه حاصل ابوالفضائل! لبان عطشان شنیده بودم ولی به دریا ندیده بودم رسول باران، امیر طوفان، امام ساحل ابوالفضائل چه دست افشان و پای کوبان و اشک ریزان و مشک خیزان ابوالعجائب، ابوالغرائب، ابوالخصائل، ابوالفضائل... مدافعان حرم کجایند تا علمدارشان تو باشی که سر نکوبد دوباره زینب به چوب محمل ابوالفضائل!... همینکه ماه من از در آید، خروش از هر طرف برآید ابوالفضائل ابوالفضائل ابوالفضائل ابوالفضائل شاعر/ مهدی جهاندار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام رفتی و این ماجرا را تا فصل آخر ندیدی عبّاس من! دیدی امّا مانند خواهر ندیدی آن صورت مهربان را، محبوب هر دو جهان را وقتی غریبانه می رفت بی یار و یاور ندیدی آری در آوردن تیر بی دست از دیده سخت است امّا در آوردن تیر از نای اصغر ندیدی حیرانی یک پدر را با نعش نوزاد بر دست یا بُهت ناباوری را در چشم مادر ندیدی شد پیش تو ناامیدی تیر نشسته به مشکت مثل من اطراف عشقت انبوه لشکر ندیدی بر گودی سرد گودال خوب است چشمت نیفتاد چون چشم ناباور من دستی به خنجر ندیدی مجنونی امّا برادر مجنون تر از من کسی نیست آخر تو بر خاک صحرا لیلای بی سر ندیدی شاعر/ قاسم صرافان با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام سرنگون در بین نخلستان ستون لشکرم شد واژگون در شط خون طاووس بی بال و پرم شد زخم روی زخم خوردم داغ روی داغ دیدم این مصیبت رعشه ای بر بندبند پیکرم شد بی کسم اما کسی را داشتم که امتی بود بی کسی یعنی همین، سرلشکرم آب آورم شد زینب از یک امتحان سخت می آیم دعا کن بعد ازین هرچه که شد در امتحان آخرم شد او به خاک افتاد من هم مثل تو باور نکردم اشک های مشک کاری کرد داغش باورم شد آتش این داغ حالا مانده تا بالا بگیرد در مسیر شام می فهمی چه خاکی بر سرم شد... شاعر/ محمد صمیمی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🏴 🔺امام حسین علیه السلام #️⃣ هشتگ های مربوطه: 📜 اشعار علیه السلام علیه السلام علیه السلام 🎵 سبکهای عزاداری علیه السلام با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام هر که سرباز خدا نیست نماند، برود وان که پابند وفا نیست نماند، برود مى کشد پرده تاریک شبانگاه به دشت هر که را شرم و حیا نیست نماند، برود رود آهسته چنان موج سیاهى در شب هر که را ترس خدا نیست نماند، برود دجله آغشته به خوناب پریشانى ماست هر که آشفته ما نیست نماند، برود تشنه دشت بلا هیچ نمى جوید آب آن که سیراب بلا نیست نماند، برود رشته نازک پنهان تعلّق دارد آن که آزاد و رها نیست نماند، برود هر که آیینه خود را به تماشا نشکست محرم اهل ولا نیست نماند، برود بر سر تربت ما لاله شفا مى گیرد هر که در فکر شفا نیست نماند، برود آخرین سجده عشق است به محراب نیاز هر که هم بال دعا نیست نماند، برود شاعر/ حبیب چایچیان با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام ای اشک اول و نفس آخرم حسین ای سایه کرامت تو بر سرم حسین من باورم شده که فدای تو می شوم باور مکن که بگذرم از باورم حسین تا بزم روضه های محرم مرا ببر در من بدم که آتش خاکسترم حسین دارد زبانه می کشد این روضه از دلم گودال، تل، عطش، دل زینب، حرم، حسین حالا برای پیرهنت گریه می کنم با خواهرت کنار تنت گریه می کنم شاعر/ حسین خدایار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام اگر که سر بدهم پای پرچم تو کم است هزار بار بمیرم هم از غم تو کم است فقط برای بیان غم غلام سیاه هزار مثل لهوف ومقرم تو کم است تورا به اشک کسی هیچ احتیاجی نیست اگر چه زخم زیاد است و مرهم تو کم است گدایی در این خانه را نفهمیده کسی که فکر کند واقعا کم تو کم است میان این همه دیوانه محبت تو درست نیست بگوییم آدم تو کم است اگر تمامی عمرم فقط نفس بزنم به پای اشک تو و نوحه و دم تو... کم است هزار سال برای زیارتت کوتاه برای درک عزایت محرم تو کم است اگر تمامی انگشتها بریده شوند به پای روضه انگشت و خاتم تو... کم است شاعر/ سعید پاشازاده با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام هر روز پای هر محنت گریه می‌‌کنم بر هر هزار زخم تنت گریه می‌‌کنم با نوحه‌‌های هر شب تو گریه می‌‌کنم با روضه‌‌های دل شکنت گریه می‌‌کنم یعقوب ‌‌های چشم من از دست رفته‌اند از بس برای پیرهنت گریه می‌‌کنم در بین قبر هم کفن کربلا به تن از داغ جسم بی کفنت گریه می‌‌کنم گاهی شبیه روز دهم، سرخ می‌‌شوم بر لحظۀ به نی شدنت گریه می‌‌کنم ای سوخته ‌ترین بدن زیر آفتاب بر زخم تاول بدنت گریه می‌‌کنم شاعر/ محسن عرب خالقی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام دوباره روضه ی آخر خدا به خیر بکند دوباره داغ برادر خدا به خیر کند دوباره بارش سنگ و دوباره پیشانی حدیث تیر مکرر خدا به خیر کند دوباره حرمله و یک سه شعبه و آقا که در میاورد از پر خدا به خیر کند دوباره خاطره ی بوسه گاه پیغمبر دوباره شمر ستمگر خدا به خیر کند به روی سینه نشسته دوباره با خنجر شروع می کند از سر خدا به خیر کند یکی به روی بلندی، یکی بر آن گودال نشسته مادر و دختر خدا به خیر کند دوباره تاختن اسب تازه نعل شده به روی جسم مطهر خدا به خیر کند دوباره سرقت و خلخال و آتش و خیمه دوباره غارت معجر خدا به خیر کند سرش به دامن مادر خدا نصیب کند شکسته پهلوی مادر خدا به خیر کند شاعر/ ناشناس با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |