eitaa logo
سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
1.3هزار دنبال‌کننده
370 عکس
188 ویدیو
2 فایل
•{﷽}• اینجا مطالبی رو از خودم و دیگران براتون به اشتراک میذارم. امیدوارم به دردتون بخوره. 🌹 اگه کاری داشتید، درخدمتم | @SoozosazAdmin
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه السلام اى نفس صبحدم! دعاى که دارى؟ بوى خدا مى‌‏دهى، صفاى که دارى؟ عطر بهشتى، ز خاک پاى که دارى؟ مژده چه آوردى و براى که دارى؟ تا بفشانیم جان، تو را به خوش آمد ماه ربیع است و نوبهار کرامت ماه شکوفایى کمال و شهامت در تن هستى دمید، روح سلامت از برکات طلوع، روز امامت‏ باز گشودند باب لطف مجدّد صبح دلان صبح صادق است ببینید باغ بهشت از شقایق است ببینید جلوهٔ رب‌المشارق است ببینید روز تجلّاى خالق است ببینید وز رخ زیباى جعفر بن محمد... نور ولایت دمیده از نظر او چشمهٔ کوثر رهین چشم تر او باقر دریاى علم و دین، پدر او هم پدر او امام و هم پسر او نور دل حیدر است و وارث احمد نهضت علمى که آن امام به‌ پا کرد کارى چون خون سیدالشهدا کرد از سر اسلام دست فتنه جدا کرد آنچه رسالت به عهده داشت ادا کرد شاهد حسن ازل نشست به مسند گر همه عالم قلم به دست برآرند تا به قیامت مدیح او، بنگارند یک ز هزاران فضیلتش نشمارند آن که به شاگردی‌اش چهار هزارند جمله به فقه و کلام و فلسفه، ارشد ز آن همه یک چند چهره‌‏هاى درخشان عالم و آگاه در معارف قرآن مؤمن طاق و هشام و جابر حیّان زادهٔ مسلم، دگر مفضّل و صفوان کان همه بودند چون زراره سرآمد... من که به لب، نغمهٔ ثناى تو دارم هر چه که دارم من از عطاى تو دارم دست به زنجیرهٔ ولاى تو دارم پاى به زنجیرم و هواى تو دارم دست برون آور و بگیر مرا یَد... شاعر/ سیدرضا مؤید با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
صلی الله علیه و آله علیه السلام به نام قبله شاه نجف، به نام نبی منم غلام علی و منم غلام نبی علی و فاطمه، داماد و دخترش هستند چه بیش ازین بنویسیم از مقام نبی نوشته اند سخن گفته در شب معراج خدا به لهجه ی حیدر، به احترام نبی به آنکه تهمت هَذیان به او زده لعنت همیشه وحی گره خورده با کلام نبی «بگو که اشهد انَّ علی ولی الله بگیر هر چه که میخواهی از رسول الله» سلام حضرت ِ از درک ما، فراترها سلام سایه بالاسر ابوذرها به جز تو نیست کسی در جهان علی پرور به جز تو نیست کسی سید پیمبرها تو با علی و خدیجه قیامتی کردید که نیست تا ابدالدهر، کار لشکرها جماعتی که همه دشمنان هم بودند شدند با هنرت خواهر و برادر ها هنوز هم که هنوز است نام فاطمه ات نشانده لرزه به جان تمام ابترها «بزرگ و کوچک نسلت همیشه سلطانند غلام خانه ی این قوم، تاجدارانند» تو نور عالم امکان، تو ماه تابانی تو قبله ای، تو مرادی، تو جان جانانی تو با وفا، تو خدای مکارم اخلاق تو قبله گاهِ تمام مهربانانی به آشنا، به غریبه، به کافر و مومن رسیده بخشش و لطفت، تو مثل بارانی تو آن شهنشهِ خاکیِ روزگاری که نه حاجبی به سرایت بُوَد نه دربانی بزرگواری و کارَت عطای بی منت غم دل همگان را نگفته می دانی «به یُمنِ مَقدم تو بتکده، مصلا شد زمین ز خواب زمستانیِ خودش پا شد» جهان برای همیشه است، آرزومندت شده هوایی ِ شصت و سه سال لبخندت چه ساده عاشق خود کرده ای دو عالم را یگانه ای و زمانه، ندیده مانندت قسم به جانِ که از اهل آسمان و زمین به جز تو خورده به قرآن خود، خداوندت؟ خدا ز دامن تو دست من جدا نکند خدا رهام نگرداند هرگز از بندت هزار شکر که مدیون صادقت هستم ره نجات به من یاد داده فرزندت «همان که خواسته ای شد، مسیر عاشقی ام هزار شکر خدا را امام صادقی ام» شاعر/ محمدحسین رحیمیان با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🏳️ سالروز ورود کریمه اهل بیت، سلام الله علیها به‌ شهر مقدس قم‌ 🔺رباعی آئینه‌ی ‌توحید به ‌قم‌ می‌آید یا خواهر خورشید به ‌قم‌ می‌آید نذر نفحات‌ فاطمی ‌اش صلوات با آمدنش‌ عید به‌ قم ‌می‌آید با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها آمدی و بهشت را با خود به دل این کویر آوردی کوثرانه قدم زدی در شهر خیرهای کثیر آوردی‌ آمدی و مشام هر کوچه پر شده از شمیم احساست یادگاری مادرت زهراست عطر نام تو، نفحۀ یاست‌ به لب مردمان غمدیده با حضورت تبسم آوردی آمدی با فرشتگان از راه آسمان را سوی قم آوردی‌ با تو بوی بهشت پیچیده دم به دم در فضای بیت‌ النور آسمان آمده به پابوسی آمده تا حرای بیت النور‌ حرف رفتن که می‌زنی ناگاه دل قم کوچه کوچه می‌گیرد یا کریمی که دل به تو بسته از فراق تو آه می‌میرد‌ خاطر آسمانی‌ات انگار گاه گاهی غبار غم دارد بغض‌های شکستۀ ناگاه چشم‌هایی که دم به دم دارد...‌ شعلۀ آه و قلب بی تابت در تب اشتیاق می‌سوزد باز هم قصۀ جدایی‌ها جگرت از فراق می‌سوزد‌ چشم‌هایت دو چشمه کوثر شد یاد داری وداع آخر را دل خواهر چگونه تاب آورد حسرت دیدن برادر را‌ زینب حضرت رضایی و چشمهایی پر از شفق داری دیدن غربت «ولی» سخت است بانوی بی قرار حق داری‌ آمدی از مدینه تا ایران برسانی چنین پیامت را که تحمل نمی‌توانی کرد لحظه‌ای غربت امامت را‌ سیرۀ ناب فاطمی این است راه را بر همه نشان دادی تو شهید ولایتی بانو در هوای امام جان دادی سیرۀ ناب فاطمی این است مادری پا به پای مولایش روز دلگیر بی طرفداری آمد و شد فدای مولایش گرچه با قامت شکسته ولی آمد و یک تنه قیامت کرد تا رمق داشت ماند و جانانه از امام خودش حمایت کرد در دل کوچه‌ها ز پا افتاد تا که این راه ماند پا بر جا او غریبانه رفت تا باشد روضه خوان غریبیِ مولا تربتش بی نشانه است اما می‌رسد عطر و نفحۀ یاسش از کنار ضریح بانویی که شد آئینه‌دار احساسش به هوای زیارتش هر بار آمدم دلشکسته تا اینجا گفته‌ام رو به صحن آئینه: السلامُ علیکِ یا زهرا‌ شاعر/ یوسف رحیمی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها همسایه، سایه‌ات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد وقتی انیس لحظۀ تنهایی‌ام تویی تنها دلیل اینکه من اینجایی‌ام، تویی هر شب دلم قدم به قدم می‌کشد مرا بی‌اختیار سمت حرم می‌کشد مرا با شور شهر فاصله دارم کنار تو احساس وصل می‌کند آدم کنار تو حالی نگفتنی به دلم دست می‌دهد در هر نماز مسجد اعظم کنار تو تا آسمان خویش مرا با خودت ببر از آفتاب رد شده شبنم کنار تو با زمزم نگاه، دمادم هزار شمع روشن کنند هاجر و مریم کنار تو در این حریم، سینه زدن چیز دیگریست خونین‌تر است ماه محرم کنار تو ما با تو در پناه تو آرام می‌شویم وقتی که با ملائکه همگام می‌شویم ما در کنار صحن شما تربیت شدیم داریم افتخار که همشهری‌ات شدیم زیباترین خاطره‌هامان نگفتنی‌ست تصویر صحن خلوت و باران نگفتنی‌ست باران میان مرمر آیینه دیدنی‌ست این صحنه در برابر آیینه دیدنی‌ست مرغ خیال سمت حریمت پریده است یعنی به اوج عشق همین جا رسیده است خوشبخت قوم و طایفه، ما مردم قمیم جاروکشان خواهر خورشید هشتمیم اعجاز این ضریح که همواره بی‌‌حد است چیزی شبیه پنجره فولاد مشهد است من روی حرف‌های خود اصرار می‌کنم در مثنوی و در غزل اقرار می‌کنم ما در کنار دختر موسی نشسته‌ایم آیینه‌ایم و محو تماشا نشسته‌ایم اینجا کویر داغ و نمک زار شور نیست ما رو به روی پهنۀ دریا نشسته‌ایم قم سال‌هاست با نفسش زنده مانده است باور کنید پیش مسیحا نشسته‌ایم بوی مدینه می‌وزد از شهر ما، بیا ما در جوار حضرت زهرا نشسته‌ایم از ما به جز بدی که ندیدی ببخشمان از دست ما چه‌ها که کشیدی ببخشمان من هم دلیل حسرت افلاک می‌شوم روزی که زیر پای شما خاک می‌شوم... شاعر/ سیدحمیدرضا برقعی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها چشم دلم به سمت حرم باز می شود با یک سلام صبح من آغاز می شود پر می کشد دلم به هوای طواف تو وقتی که لحظه لحظه ی پرواز می شود قفل دلم شکسته کنار در حرم از مرقدت دری به جنان باز می شود فهمیده ام ز حکمت ایوان آینه اینجا دل شکسته سبب ساز می شود کو چشم روشنی که ببيند در اين حرم هر روز چند مرتبه اعجاز می شود «اعجاز توست اينکه دلم يا کريم توست قلب تپنده ی حرم قم، حريم توست» اينجا بهشت دختر موسی بن جعفر است از نفحه ی شهود و تجلی معطر است برپا شده است مکتب قرآن و اهل بيت دارالعلومِ مريم آل پيمبر است اينجا کليد علم و فقاهت ارادت است خاک در حريم تو علامه پرور است چشم اميد عالِم و عاشق به سوی توست اينجا چقدر چشمه ی جوشان کوثر است تنها پناهگاه دلم صحن آينه ست وقتی دلم از آه زمانه مکدر است هر شب کنار مرقد تو يک مدينه دل دنبال قبر مخفی زهرای اطهر است «صحن تو غرق بوی گل ياس می شود اينجا حضور فاطمه احساس می شود» با آنکه هست هر دو جهان مال فاطمه اينجا دميده کوکب اقبال فاطمه بی اختيار پای ضريحت رسيده است هر زائری که آمده دنبال فاطمه دارد تمام مرقد تو بوی آسمان اينجاست سايه سار پر و بال فاطمه فرمود آشيانه ی‌ امن الهی است صحن و سرای تو، حرم آل فاطمه خورشيد آل فاطمه از راه می رسد هر سال ما اگر که شود سال فاطمه «ای عمه ی امام زمان! کاش در حرم يک صبح جمعه لايق ديدار می شدم» خاتون ملک ارض و سما إشفعی لنا محبوبه ی حبيب خدا إشفعی لنا آرامش و قرار دل ثامن الحجج ای زينب امام رضا إشفعی لنا عصمت دخيل بسته به پرهای چادرت ای آفتاب حُجب و حيا إشفعی لنا در هر سحر به سوی ضريح اجابتت می آورم دو دست دعا إشفعی لنا روی سياه و بار گناهان ما کجا لطف و کرامت تو کجا إشفعی لنا مهر و ولايتت شده حبل المتين ما در صبحگاه روز جزا إشفعی لنا «يوم الحساب تو همه اميد شيعه ای تنها نه شيعه اهل جهان را شفيعه ای» با حبّ تو کسی که دلش را محک زده طعنه به پارسایی حور و ملک زده سرشار از زلالی نور یقین شود در مرقد منور تو قلب شک‌زده از چشمه های فیض تو سیراب می شود هر کس دلش ز قحطی ایمان ترک زده تنها نه چشم آدمیان بر عطای توست بر گنبد تو دست توسل فلک زده شب های جمعه طوف حرم می‌ کنم ولی گویا کسی به زخم دل من نمک زده دارد ضریح اطهر تو بوی کربلا قلبم برای دیدن شش گوشه لک زده «امشب گره گشاست دم يا رضا رضا در دست توست تذکره ی کربلای ما» شاعر/ یوسف رحیمی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها مِنّی اِلَیْکِ... نامه‌ای از غربت ایران در سینه دارم حرف‌هایی با تو خواهرجان ای باطنت با ظاهرت یک‌دست آیینه سنگ برادر را زدی یک عمر بر سینه هم‌پای اشکت می‌چکد تسبیحِ در دستم هر نیمه‌شب دلتنگ یارب یاربت هستم آن دستخط، آن آیه مکتوب یادم هست در حجره قرآن می‌نوشتی، خوب یادم هست هر وقت از دست زمانه غصه می‌خوردی بغض نهانت را سوی سجاده می‌بردی آن‌کس که قدر روح پاکت را بداند کیست؟ در هیچ‌جایی هیچ هم‌کفوی برایت نیست در حد تعریفت ندارم حرف از این بهتر معصومه‌ای معصومه‌ای معصومه، ای خواهر روی جوادم را ببوس و هم‌زبانش باش جان تو و جان جواد آرام جانش باش من حال و روزت را به چشم خویش می‌بینم اشک تو را همواره بیش از پیش می‌بینم باید سراپا صبر شد با رسم دنیا ساخت حتی اگر عمری جدایی بین ما انداخت دیگر گذشت آنچه گذشته،‌ بشنو از ما بعد لاخیر فی الدنیا و مافیها... و اما بعد ای فاطمه این‌بار هم دست علی بسته‌ست فرجام این جریان به تدبیر تو وابسته‌ست هجرت کن از شهر و دیار خود به این وادی منزل به منزل بگذر از ویرانه، آبادی هجرت هماره خیر دارد با خودش همراه آری به حکم «مَن یُهاجِر فی سبیل‌الله...» هر نقشه‌ای در طول این ترفند ناکام است هجرت همان زخم است زخمی که به هنگام است چیزی نمانده بشکند تندیس باورها با خود بیاور از برادرها و خواهرها اسلام در دشت و بیابان سبز خواهد شد با مقدم سادات، ایران سبز خواهد شد هرچند هستیم از غم دیدار هم لبریز برخیز تا قسمت چه باشد خواهرم برخیز تا باز هم روشن ببینم چشم‌هایت را پایان رقعه می‌زنم مهر رضایت را «الله زَیْنٌ و انا عبدٌ» مِن العُبّاد «فالله خَیْرٌ حافظا» پشت و پناهت باد شاعر/ عباس همتی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها تاجی از آفتاب سر قم گذاشتند نوری ز عشق در دل مردم گذاشتند بانو! تو آمدی، سر هر سفرۀ تهی سیب گلاب و سبزه و گندم گذاشتند باران گرفت و عطر هزاران گل انار... روی لبِ کویر، تبسّم گذاشتند از برکت قدوم شما شوره‌زارها رودی شدند و سر به تلاطم گذاشتند این شهر را به عشق شما «شهر اهل‌بیت» شهر ستارگان زمین... قم گذاشتند «این‌جا برای چیدن یک خوشه یاد تو هر گوشه از حریم تو را خم گذاشتند» دستان مهربان تو را آسمانیان بر شانه‌های خستۀ مردم گذاشتند... شاعر/ مریم سقلاطونی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها در شهر مرا غیر شما کار و کسی نیست فریاد اگر هم بکشم دادرسی نیست یک عمر از این بام به آن بام پریدم حالا که به بام تو رسیدم نفسی نیست بانو! دل دل کندن از این خانه ندارم هر گوشۀ دنیا بپرم جز قفسی نیست جان را که به لب آمده بستم به ضریحت جز مرگ در این لحظه برایم هوسی نیست ای کاش سرم گوشۀ ایوان تو باشد آن دم که در این سینۀ تنگم نفسی نیست شاعر/ اعظم سعادتمند با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها بر درگهی سلام که ذلت ندیده است آن را خدا چو عرش عزیز آفریده است بر حضرتی سلام که از حُسنِ تربیت در روزگار از عظمت یک پدیده است بر نخله‌ای سلام که در لاله‌زار علم از شاخه شاخه‌اش گل عرفان دمیده است بر هاجری سلام که در کعبۀ عفاف اوصاف او ز قبلۀ هفتم رسیده است بر مریمی سلام که موسای اهل بیت او را به نور عشق و دعا پروریده است بر دختری سلام که چون جده‌اش بتول او را خدا ز رجس و پلیدی بریده است معصومه‌ای که پاس حریمش دهد فلک معصوم نیست لیک به عصمت رسیده است بر ماه آسمان امامت ستاره است بر نور دیدگان علی نور دیده است در اهل بیت فاطمۀ دیگر است او او را خدا ز خیل زنان برگزیده است خورشید تابناک خراسان عشق را این ماه قم به چرخ وجاهت سپیده است... بر خواهری سلام که گردون مثال او جز زینبش به عاطفه دیگر ندیده است زینب قدش ز داغ برادر شکسته شد او هم قدش ز هجر برادر خمیده است بر هجرتش سلام که هجر برادرش او را ز شهر وحی به ایران کشیده است آمد برای دیدن روی رضا ولی او را ندید و بر لب او جان رسیده است ای در حجاب نور خود از دیده‌ها نهان! کو دیده‌ای که روی تو بی‌پرده دیده است؟ دامان سبز هر ملکی باغ گل شده است از چشم زائرت چو گل اشک چیده است امشب به شوق بوسه به درگاه عزتت مرغ دلم به سوی حریمت پریده است خوانم تو را به زمزمۀ «إشفعی لنا» لطفی که بر ولای تو ما را عقیده است شاعر/ سیدرضا مؤید با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🏳️ ولادت علیه‌السلام، مبارک حضرت می فرمایند: «مِنَ التَّوَاضُعِ اَلسَّلَامُ عَلَى کُل مَنْ تَمُرُّ بِهِ» از نشانه‌های فروتنی، سلام کردن به هر رهگذر است. 📚 تحف العقول | ص۴۸۷ هر حادثه با فروتنی شیرین است خاک از نفس باغچه، عطر‌آگین است همواره سلام کن به هر رهگذری افتادگی از نشانه‌هایش این است شاعر/ هادی فردوسی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه‌السلام عرض حاجت با تو دارم یا امام عسکری ای خدایت داده بر خلق دو عالم برتری ای گدایت را به خیل شهریاران سروری خاک پایت زُهره و خورشید و ماه و مشتری ماه رویت احمدی و تیغ نطقت حیدری عید میلادت مبارک یا امام عسکری ای چراغ تابناک حُسن حیّ ذوالجلال یافته خورشید گردون از تجلاّیت کمال تا ابد ماه ربیع الثّانی‌ات محو جمال ماه حُسنت بی‌قرین و مهر رویت بی‌زوال آفتاب طلعتت را تا ابد روشنگری عید میلادت مبارک یا امام عسکری... دل اگر سینا بود طور تجلایش تویی موسی ار آوای حق بشنید آوایش تویی کیستم من عبد، آن عبدی که مولایش تویی آخرین دُرّ خدا مهدی‌ست دریایش تویی آن‌که بر عیسی کند روز ظهورش سروری عید میلادت مبارک یا امام عسکری خط حسن، خالت حسن، خُلقت حسن، خویت حسن پای تا سر حُسن در حُسن و گل رویت حسن کُنیه‌ات ابن‌الرّضا و نام نیکویت حسن موی و روی و قدّ و خدّ و چشم و ابرویت حسن حُسن‌ها گشتند در بازار حُسنت مشتری عید میلادت مبارک یا امام عسکری... هم تویی آیینۀ حُسن خدای ذوالمنن هم تویی در چارده وجه خدا دوّم حسن هم دهم مولای عالم بر جمالت بوسه زن هم به جسم سامره جان می‌دهی از فیض تن هم به عالم می‌کند فیض تو سایه‌گستری عید میلادت مبارک یا امام عسکری... سامره روشنگر دل کعبۀ جان من است سامره عطر نسیمش روح و ریحان من است سامره ریگ روانش دُرّ غلطان من است سامره دامان سبزش باغ رضوان من است سامره صحن و سرایش کرده از من دلبری عید میلادت مبارک یا امام عسکری... ذرّه بودم محو خورشید جهان‌آرا شدم قطره بودم وصل بر دریا شدم، دریا شدم کز سعادت ذاکر ذرّیۀ زهرا شدم عاشق قبر تو و سرداب سامرّا شدم خوش بود آنجا کنم در وصف مهدی شاعری عید میلادت مبارک یا امام عسکری شاعر/ غلامرضا سازگار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |