eitaa logo
ماهنامۀ سوره
566 دنبال‌کننده
156 عکس
16 ویدیو
11 فایل
ماه‌نامهٔ «سوره» ارتباط با ادمین؛ @Sourehmagazine_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
‌💠 نقاش مسلمان و صیادان متحجر 🔰 پیش‌فروش شمارهٔ چهاردهم ماهنامه سوره آغاز شد. ‌‌ 🆔 @Sourehmagazine
ماهنامۀ سوره
‌💠 نقاش مسلمان و صیادان متحجر 🔰 پیش‌فروش شمارهٔ چهاردهم ماهنامه سوره آغاز شد. ‌‌ 🆔 @Sourehmagazine
‌ 💠 نقاش مسلمان و صیادان متحجر 🔰 پیش‌فروش شمارهٔ چهاردهم ماهنامه سوره آغاز شد. ‌‌ 🔻 در این شماره می‌خوانید: ‌‌ 🔸 چه کسی گفت «تحجر»؟ 🔹 درنگی بر مفهوم تحجر و مصداق‌هایش ✍ سید علی سیدان ‌ 🔸 نقاش مسلمان و صیادان متحجر 🔹 درنگی بر سرآغاز و سرانجام جهان هنری حسن روح‌الامین ✍️ علی‌رضا سمیعی ‌‌ ‌🔸 تحجر مدرن و ظهور زن مصرفی 🔹 زن مولد انقلاب اسلامی میان تحجر سنتی و مدرن ✍ سحر دانشور ‌ 🔸 خط‌شکنی در برابر تحجر 🔹 گفت‌وگویی میان وحید یامین‌پور، سید محمدمهدی شفیعی و مرتضی ابراهیم‌پور دربارهٔ نحوهٔ حضور مداح انقلابی در میدان هیئت ‌‌ 🔸 دلایل افت مشارکت در انتخابات 🔹 میزگردی با حضور وحید شالچی، عباس کاظمی و سجاد صفار ‌ ‌ 💠 همچنین در دیگر بخش‌های مجله خواهید خواند؛ 🔸 رستاخیز پس از رستاخیر 🔹 نگاهی به آثار نقاشی علی بحرینی در فرهنگسرای نیاوران ✍️ مرتضی گودرزی دیباج 🔸 اقامت در رنگ‌ها 🔹 مروری بر آثار نمایشگاه «نقشی در سنگ» که انسان آوارهٔ فلسطینی را روی بوم نقاشی منزل داده‌اند ✍️ علی‌رضا سمیعی 🔸 رؤیای از دست رفتهٔ «بِل‌اپوک» 🔹 المپیک پاریس صحنهٔ ریش‌خند به سکولاریسم فرانسوی شد ✍️ مهدی مافی ‌ 🔸 روایت ناخواستهٔ یک شکست بزرگ 🔹 دربارهٔ کتاب «پایاب شکیبایی» نوشتهٔ محمدجواد ظریف ✍ زینب شوندی ‌ 🔸 سینمای زیرزمینی در برابر سینمای سرزمینی 🔹 دربارهٔ سینمای زیرزمینی که ضد سینما و علیه سرزمین است ✍️ فردین آریش ‌ 🔸 طفره رفتن از درام 🔹 دربارهٔ فیلم شور عاشقی ✍ محمدحسین بابایی ‌ 🔸 پایانی به گوارایی شهد 🔹 واکنش هنرمندان فلسطینی به شهادت شهید اسماعیل هنیه ✍ محمدرضا وحیدزاده ‌ 🔸 حقهٔ میانه‌روی 🔹 ترجمه و تلخیصی از پیش‌گفتار کتاب ادوارد سعید با عنوان «صلح و ناراضیانش» ✍ حسین ولدخانی ‌ 🔸 تحجر؛ همراه با ظلم، علیه آزادی 🔹 بازخوانی گفت‌وگوی شمارهٔ دوم دورهٔ چهارم سوره با حجت‌الاسلام پارسانیا ✍️ میثم بال‌زده 🔸 تحجر، محصول اسلام آمریکایی 🔹 امام نسبت به خطر تحجر انذار می‌دهد ✍️ محمود ذکاوت ‌ ➕ همراه با شمارهٔ ششم فصل‌نامهٔ «سوره سیمرغ» ‌‌ برای پیش‌خرید شمارهٔ چهاردهم ماهنامهٔ سوره می‌توانید به صفحات ماهنامهٔ سوره در اینستاگرام و پیام‌رسان‌های بله، ایتا، تلگرام و روبیکا پیام دهید. ‌‌ ‌‌ 🆔 @Sourehmagazine
هدایت شده از سوره سیمرغ
📽️ شماره ۶ فصلنامه 📌 با پرونده‌ای درباره مدیریت بوم‌گرا 🗞️ برای دریافت این شماره می‌توانید با خرید شماره چهاردهم از دکه یا به صورت مجازی، فصلنامه سوره سیمرغ را به عنوان ضمیمه دریافت نمایید. 🔻 مجازی سوره و سوره سیمرغ، از صفحات ماهنامه سوره در بله، ایتا، تلگرام، اینستاگرام و روبیکا: 🆔 @sourehmagazine 🌐 عضویت در صفحه اختصاصی (درباره هنر و روایت بومی انقلاب اسلامی): اینستاگرام: 🌀 @souresimorgh ایتا: 🌀 https://eitaa.com/joinchat/2280391413C16a2e5c3ee بله: 🌀 https://ble.ir/sourehsimorgh سایت: 🌀 https://simorgh.hozehonari.ir
ویژه‌نامۀ طوفان الأقصی.pdf
59.72M
به مناسبت سالگرد طوفان الأقصی ویژه‌نامه «جمهوری اسلامی فلسطین» به مناسبت «طوفان الأقصی» که در شمارۀ «ششم‌وهفتم» سوره، آبان و آذر 1402، منتشر شده است. فهرست مطالب ویژه‌نامه؛ 🔹 جمهوری اسلامی فلسطین؛ سید علی سیدان 🔸 طوفان در میدان؛ هادی معصومی زارع 🔹 طوفان اذعان به واقعیت؛ سارا عاقلی 🔸 حضور مجاهدانه انسان‌رسانه‌ها در برابر تجدد و تحجر؛ رضا اصغری آذر 🔹 طوفان الاقصی، چگونه نشانهٔ دوران تازه فلسطین است؟ ؛ نظرخواهی از محمد اصغری، علی‌رضا کمیلی، استاد اصغر طاهرزاده 🔸 پدیده‌ای به نام «انسان فلسطینی»؛ محسن فایضی 🔹 ایدۀ همه‌پرسی و نابودی اسرائیل؛ محسن پاک‌آیین 🔸 خشونت فرعونی، ظلم را سرنگون می‌کند؛ محمدجواد نجفی 🔹 خون آگاهی می‌آورد؛ محمدجواد نجفی 🔸 سکولاریسم مقدس و خشونت صهیونیستی؛ محمدرضا قائمی‌نیک 🔹 جنایت با دستان بسته؛ حجت‌الاسلام رسول صادقیان 🔸 برائتی‌های محبوب استکبار؛ حمیدرضا میررکنی بنادکی 🔹 مقاومت فلسطین، تولد یک ملت؛ حمید ملک‌زاده 🆔 @sourehmagazine
▫️ انسان، عزم، جغرافیا • سرمقالهٔ شمارهٔ هشتم سوره ( به مناسبت سالگرد طوفان الأقصی) ✍ حمیدرضا میررکنی 🆔 @Sourehmagazine
▫️ انسان، عزم، جغرافیا • سرمقالهٔ شمارهٔ هشتم سوره، بخش اول ( به مناسبت سالگرد طوفان الأقصی) ✍ حمیدرضا میررکنی 🔸 این سطور در وقتی نوشته می‌شود که یکی از بزرگترین جنگ‌های تاریخ بر سر آزادی فلسطین برقرار است؛ طوفان‌الأقصی. صبح هفتم اکتبر، وقتی که طوفان‌الأقصی آغاز شد، کسی فکر نمی‌کرد این «عملیات» آغاز یک «نبرد» به وسعت سرزمینی پنج میلیون کیلومتر مربع باشد. اما شد. مگر شوخی است که ظرف بیست روز از منتهاالیه حجاز تا مرز اروپا و آسیا همگی وارد «نبردی واحد» بشوند؟ گویا دعوت تازه‌ای پیدا شده؛ دعوت به انقلاب و تحولی اساسی. با مروری بر اخبار برای ما روشن می‌شود که باور به تحول و انقلابی بزرگ در آینده، در ارتکاز بسیاری از گویندگان و نویسندگان و تحلیل‌گران کنونی حاضر اسـت. برخی از «جنگ جهانی سوم» سخن می‌گویند، برخی از انتقال قدرت از غرب به آسیا، برخی از پایان جهان تک‌قطبی و آغاز دوران چند قطبی و... مشرب‌های مختلف این تحول بزرگ را به زبان‌ها و بیان‌های گوناگونی مطرح و پیش‌بینی می‌کنند؛ اما قدر متیقَن حرف‌های همۀ آن‌ها «در راه بودن تحولی بزرگ» است. این حاصل شنیدن ندای تازه‌ای است که صحنه سرداده است. صحنه (و یا هرچیز دیگری که گویای واقعیت کلیتی به‌نام جهان باشد) خود را در مستعدّترین وضع خود بر نیروهای صحنه نمایان و عیان کرده‌ است؛ چنانکه نیروهای مختلف و متعارض وقتی به صحنه نظر می‌کنند؛ همگی اذعان می‌کنند که «بله! صحنه هیچ موقع اینقدر مستعدّ انقلاب و تحوّل نبوده‌است». 🔹 نبرد طوفان‌الأقصی از پس محاسبه‌ای طراحی و ممکن شده‌است؛ محمد الضیف، از بزرگان مقاومت اسلامی فلسطین در دقایق اول عملیات دربارۀ اهداف این عملیات توضیحاتی داد: «اهانت به مسجدالأقصی توسط صهیونیست‌ها، تشدید ظلم نسبت به اسرای فلسطینی و...» این اهداف حتماً جزء انگیزه‌های اصلی مقاومت فلسطین بوده است؛ اما چرا مقاومت «حالا» عزم به چنین نبردی کرده ‌است؟ این عزم‌ در درکی از صحنه ریشه‌دار است. مقاومت صحنه را مستعدّ تحولی بزرگ یافته و از سر همین درک، عملیات طوفان‌الأقصی را ممکن دیده است. همینطور اولیاء طاغوت؛ آنان هم صحنه را بسیار مستعدّ این تحول بزرگ یافته‌اند؛ صف‌بندی سریع بین‌المللی در برابر مقاومت، تجمیع نیروهای منطقه‌ای غربی در خاک اسرائیل ظرف مدت سه روز و آرایش شدید آنان در برابر مقاومت و مهم‌تر از همه سبُعیت بی‌مثال آنان در بمباران غزه، همه و همه به‌خاطر آن است که آنان هم آن تحول بزرگ را واقعاً محتمل و نزدیک یافته‌اند. طرح‌های ساده‌لوحانۀ دودولتی بیش از هر زمان دیگری بچگانه می‌نماید؛ چرا که نسبتی با بلندای دعوت صحنه به انقلاب و تحول، پیدا نمی‌کنند. 🔸 گفتارهای معمولِ تحلیلی در مسائل بین‌الملل، ریشه‌ها و نشانه‌هایی برای این تغییر و تبدیل شناسایی کرده‌اند؛ تقویت بنیۀ نظامی مقاومت (هم به لحاظ مادی و هم به لحاظ نیروی انسانی)، ضعف ائتلاف غربی در منطقه به‌طور عامّ و ضعف درونی رژیم به‌طور خاص و قدم گذاشتن چین در منطقه به عنوان یک قدرت اقتصادی و ... این‌ها البته علل و عوامل قابل تأمل و لازم توجهی است. اما پیداست که طوفان‌الأقصی و تمام مناسباتی که تحت عنوان «محور مقاومت» می‌شناسیم، بیش از هر چیز حاصل یک «عزم» است. حتی اگر تصور تقویت بنیۀ نظامی مقاومت، بی‌عزم انسانی درست و ممکن باشد، وقتی همۀ این توشه و توان فراهم باشد و عزمی به جهاد و راهی برای مجاهدتِ در آن در کار نباشد، چطور آرایشی به این وسعت محقق خواهد شد؟ تحلیل‌های مادی نسبت به آنچه با آن روبه‌روییم چندان گویا نیستند؛ چرا که از دیدار عزم‌ها عاجزند؛ غافل از آنکه مهم‌ترین استعداد صحنه در تغییر و انقلاب، ظهور و زوال عزم‌هاست. آنچه می‌جنگد، عزم است. آنچه شکست می‌خورد عزم است. آنچه ظهور می‌کند، عزم است. آنچه زایل می‌شود و می‌میرد هم عزم است. اما عزم چیست؟ «عزم جوهرۀ انسانیت و میزان امتیاز انسان است، و تفاوت درجات انسان به تفاوت درجات عزم او است»(چهل حدیث؛ امام خمینی، صفحۀ 7). آدمی همه عزم است؛ انسانی است و عزمی. اگر صحنۀ مستعدّ کنونی را عزم تازه‌ای خلق کرده است، و اگر عزم جوهرۀ انسان است، پس آیا نباید حکم کنیم که انسان تازه‌ای قدم به صحنه گذاشته است؟ صحنه تازه نخواهد شد، مگر آنکه انسان تازه شده باشد؛«ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم»(رعد، 11). باید انسان‌ها تازه شوند تا عزم‌های تازه صحنه را مستعدّ تازگی کنند. اگر صحنه بیش از هر زمان دیگری مستعدّ تحولی بزرگ شده‌است، این یعنی بیش از هر وقت دیگری انسانی تازه پا به عرصه گذاشته و بیش از هر زمانی انسان تازه شده است. این انسانِ تازه وجوه دیدنی مختلفی دارد. اما آنچه اینجا می‌باید در نظر آورد، عزم و ارادۀ این انسان به ساخت یک جغرافیای مستقل است. 🆔 @Sourehmagazine
▫️ انسان، عزم، جغرافیا • سرمقالهٔ شمارهٔ هشتم سوره، بخش دوم ( به مناسبت سالگرد طوفان الأقصی) ✍ حمیدرضا میررکنی 🔸 وقتی توافق «سایکس-پیکو» در 1916 بـه امضای طرفین بریتانیایی و فرانسوی رسید، دورنمای روشنی در ذهن امضاکنندگان دربارۀ منطقه وجود نداشت؛ اما آنچه مسلّم گرفتـه می‌شـد، آن بـود که طرفیـن می‌خواستند جغرافیایی خلق کنند که در آن، جغرافیایِ سلطه‌پایۀ خودشان ممکن بشود.(سرنوشت فلسطین، صفحۀ 46) این ائتلافات و نزاع‌های اروپایی بود که در قالب رقابت استعماری در منطقۀ غرب آسیا جلوه کرده بود. البته که یکی از اصلی‌ترین مسائل، تلاش برای از میان برداشتن سدّ نیمه‌جان عثمانی بود. برای این‌کار آن‌ها تصور می‌کردند ایجاد ائتلاف با یهودیان می‌تواند کارسازتر باشد. «فیتس موریس» از دولتمردان بریتانیا در یادداشتی در ‌سال 1916 چنین نوشته است: «اگر ما می‌توانستیم در فلسطین ترتیبی بدهیم که به مراد دل یهودیان باشد، شاید می‌توانستیم از آن‌ها بخواهیم که در ازایش دست از حمایت ترک‌های جوان بردارند و آن‌گاه ترک‌ها خودشان سقوط می‌کردند.»(صلحی که همۀ صلح‌ها را بر باد داد؛ دیوید فرامکین، صفحۀ 187). این تصور گرچه غلط بود، اما آغاز فکر کردن به یهودیان به عنوان عنصر مؤثر در برنامۀ منطقه‌ای غربی‌ها بود. بعدها با دلایل گوناگون دیگری ائتلاف غرب و صهیونیسم بیشتر و بیشتر شد. اما این ائتلاف فقط و فقط بر بستر تلاشی پیشینی از سوی نظام سلطه‌پایۀ غرب برای مصرف سرزمین‌های منطقه، به نفع جغرافیای خودشان بود. 🔹 این تلاش غربی‌ها به‌هرحال نتیجه داد؛ «ما متحد و نیرومند و آماده نبودیم که دستخوش تجاوزات بیگانه شدیم»(ولایت فقیه؛ امام خمینی، صفحۀ 34). در وانفسای همین متحد نبودن و آماده نبودن، «وطن اسلام را استعمارگران و حکام مستبد و جاه‌طلب تجزیه کردند. امت اسلام را از هم جدا کرده و به صورت چندین ملت مجزا درآوردند»(همان، صفحۀ 36). منطقه قطعه‌قطعه شد و نظمی پیدا کرد که با نظم پیشین نسبتی نداشت. این نظم انسان‌ تازه‌ای را هم خلق کرد که به نحو «تیپیکال» _ به‌قول ادوارد سعید _ «عربِ نفت‌‌فروش» است. این تیپیکال حاصل همین جغرافیای غربی است؛ جهانی که واجد یک مرکز است و اشیاء همگی در نسبت با جهات و آمال و حاجات آن «مرکز» معنا و هیئت و صورت پیدا می‌کنند. دیگر جغرافیای مستقلی در کار نیست؛ مثلاً مرکز جهان به نفت محتاج است؛ پس نفت، فرصت بودن در جهان می‌شود. مادامی که نفت در کار باشد و مادامی که مرکز جهان از شما نفت بخرد، می‌توانی در جهان باشی. مرکز جهان می‌خواهد خون بریزد، چپاول کند و تجاوز کند. مادامی که این امکان را فراهم کنی و مادامی که مانعی بر سر راه این خواست نباشی، فرصت بودن در جهان را دارا هستی. حق جنگیدن با تو نیست، این حقّ را مرکز تعیین می‌کند. جنگ، جنگِ اوست و صلح، صلحِ او؛ چرا که جغرافیا، جغرافیای اوست. در چنین جغرافیایی تنها راه برای به دست آوردن «فرصتی برای بودن» همان «عربِ‌ نفت‌فروش» بودن است. چهرۀ تمامی کسانی که منطق این جغرافیا را پذیرفته‌اند، جز همین تیپیکال نیست. اینان قد آدمیت را خم کرده‌اند و در بهترین حالت به خدم و حشم‌های قدرت‌های بزرگ یا همان مرکز تبدیل شده‌اند. اقتصاد و سیاست تمامی کشورهای حجاز و حاشیۀ خلیج فارس، نمود روشن این وضع است. 🔸 محور مقاومت اسلامی از اساس چیزی در برابر این طرح است و این ریشه در روح دینی و اسلامی این سرزمین دارد. فرامکین، در دیباچۀ کتاب معروف خود که در سال 1989 به چاپ رسیده است، بیان شایان احترامی در این باره دارد: «شالودۀ حیات سیاسی در خاورمیانه _ یعنی دین _ را روس‌ها با کمونیسم‌شان و انگلیسی‌ها با ناسیونالیسم یا وفاداریِ دودمانی زیر سؤال بردند. ایرانِ انقلابی در جهان تشیّع و إخوان‌المسلمین در مصر و سوریه و سایر کشورهای سنّی‌مذهب این قضیه را زنده نگه ‌داشته‌اند»(صلحی که همۀ صلح‌ها را بر باد داد، صفحۀ 11). نظر او در اینکه شالودۀ نظم سیاسی، یعنی اساسی‌ترین یافت ما _ به عنوان مردم منطقه _ و طرح ما برای زندگی، یک طرح دینی است، صائب و صحیح است. اما او موفق نمی‌شود توضیح دهد که چرا اسلام توانسته است چنین سرزمینی را خلق کند. پاسخ این سؤال را باید در تعریف اسلام در کتاب تاریخ‌ساز «ولایت فقیه» امام خمینی(ره) جستجو کرد: 🆔 @Sourehmagazine
▫️ انسان، عزم، جغرافیا • سرمقالهٔ شمارهٔ هشتم سوره، بخش سوم و پایانی ( به مناسبت سالگرد طوفان الأقصی) ✍ حمیدرضا میررکنی 🔸 «اسلام دین افراد مجاهدی است که به‌دنبال حقّ و عدالتند. دین کسانی است که آزادی و استقلال می‌خواهند. مکتب مبارزان و مردم ضد استعمار است... تصور نادرستی که از اسلام در اذهان عامه به ‌وجود آورده و شکل ناقصی که در حوزه‌های علمیه عرضه می‌شود برای این منظور است که خاصیت انقلابی و حیاتی اسلامی را از آن بگیرند و نگذارند مسلمانان در کوشش و جنبش و نهضت باشند، آزادیخواه باشند، دنبال اجرای احکام اسلام باشند، حکومتی به وجود بیاورند که سعادتشان را تأمین کنند، چنان زندگی داشته باشند که در شأن انسان است»(ولایت فقیه، صفحۀ 10) 🔹 کشف و رعایت مدام شأن انسان در همۀ شئون، پژوهش و مجاهدت اصیلی است که مسلمان از اساس و از آن حیث که مسلمان است، آن را دنبال می‌کند. جهت تمام احکام و آداب اسلام تدارک زندگی‌ای است که در شأن انسان است؛ و مسلمان، مادامی که در مقام تأسیس چنین زندگانی‌ای باشد، به راستی مسلمان است. مسلمان قد خم نمی‌کند، بلکه جهت حرکت او اساساً «قدِ آدمیت راست‌گرداندن» است: «هدف بعثت‌ها به طور کلی این است که مردمان بر اساس روابط اجتماعی عادلانه نظم و ترتیب پیدا کرده، قد آدمیت راست گردانند»(همان، صفحۀ 70) 🔸 حالا، انسان مسلمان _ معتقد به اسلام با چنین مختصاتی _ پا به عرصۀ تاریخ گذاشته است. او به عبودیت حق نظر دارد و در این راستا «نفی عبودیت غیر خدا» را پیشه ساخته، به دستور «أنِ اعبُدونی» تن داده و دیگران را هم به این عبودیت دعوت می‌کند. لازمۀ این نظر داشتن و این دعوت، بیرون آمدن از تمام رقیت‌ها است. او رفته‌رفته بندهای رقیت که لازمۀ حضور در جغرافیای سلطه‌پایۀ پیشین بود را کنار زده، ندای «وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا» سر داده و حال آمادۀ ساخت جغرافیای خود است؛ جغرافیای مقاومت. فلسطین دقیقاً در میدان جنگ این دو جغرافیاست. در تأسیس این جغرافیای تازه، فلسطین نقطه‌ای تعیین‌کننده است. فلسطین، امروز حیاتی‌ترین نقطۀ تماس نیروهای وابسته به دو جغرافیای موجود در تاریخ و منطقه است؛ جغرافیای سلطه‌پایۀ کفر و جغرافیای ایمانی مقاومت. 🔹 پیداست که جهت تمامی نیروهای جغرافیای مقاومت، می‌باید قدس و آزادی تمام فلسطین باشد. انسان مسلمانِ مقاوم، به آزادی فلسطین نه از آن رو فکر می‌کند که مسجدالأقصی مقدس است و نه از آن رو که فکر می‌کند باید دشمنان ستم‌پیشۀ خدا و خلق را به‌ سزای اعمالشان برساند. بلکه او به آزادی قدس فکر می‌کند، چون در تمنای یکسره کردن تکلیف جغرافیای کفر است. در میان امت حزب‌الله تبادری عرفی دربارۀ کلمۀ «نبرد پایانی» وجود دارد که بسیار حائز اهمیت است. ما وقتی از نبرد پایانی سخن می‌گوییم، نوعاً جنگ با اسرائیل و تحریر و آزادسازی فلسطین را اراده می‌کنیم. چرا که فلسطین را به‌واقع میدان پایان دادن به جغرافیای کفر در تمامیتش می‌شناسیم. این تصور لزوماً غلط نیست و بسا که دودمان کفر با برچیده شدن منحوس‌ترین دست‌آوردش به کلی بی‌معنا و تهی شود؛ ان‌شاءالله. آنچه مهم است، ظهور انسانی است با چنین عزمی. تمام استعداد صحنه به ظهور این انسان با این عزم است؛ اگر همه چیز آماده بود و این عزم در کار نبود، همه چیز بی‌معنی بود و هیچ استعدادی در صحنه نبود. 🔸 طوفان‌الأقصی محقق شده ‌است؛ آن آدمی که از آن می‌ترسیدند موجود شد، ظهور کرد، تولید مثل کرد و حالا شده ‌است یک «محور»، یک «بلوک»؛ شده است «طوفان‌الأقصی». این آدم شده است جوان بسیجی، شده ‌است انسان مجاهد لبنانی، شده است مجاهد یمنی، مجاهد سوری، مجاهد عراقی، شده است ملت شجاع و مجاهد فلسطینی که در شب‌ها و روزهای خوف و خطر، بیدار و هوشیار است و ذره‌ای پا به خواب غفلت و طوق رقیت نمی‌دهد: «سلام بر مردان و زنان مجاهد فلسطین که لاینام ایام الخوف». اینجا جنگی برپا است، انسانی سر برآورده و جغرافیایی در حال تولد است. 🆔 @Sourehmagazine
▫️ طوفان‌الاقصی، بازگشت غرب آسیا به نظم دینی ( به مناسبت سالگرد طوفان الأقصی) ✍️ سارا عاقلی 🆔 @Sourehmagazine
▫️ طوفان‌الاقصی، بازگشت غرب آسیا به نظم دینی • بخش اول ( به مناسبت سالگرد طوفان الأقصی) ✍️ سارا عاقلی 🔹 برای تغییر نظم منطقۀ غرب آسیا در اثر جنگ اول، عثمانی باید از درون، رشتۀ وحدت بخش یعنی دین را از دست میداد و بر مبنای نژاد، شکل جدیدی پیدا میکرد. شکل جدید، تجزیۀ عثمانی و تبدیل شدن آن به تعداد زیادی کشورهای کوچک بود. دیوید فرامکین، مورخ آمریکایی درباره اش میگوید: «شالودۀ حیات سیاسی در خاورمیانه، یعنی دین را روس ها با کمونیسم و انگلیسی ها با ناسیونالیسم زیر سؤال بردند.»(صلحی که همۀ صلح‌ها را بر باد داد؛ صفحۀ 11) 🔸 دین همانگونه که فرامکین به آن اذعان میکند، شالوده و شیرازۀ سیاسی منطقه بود. نظمی بر پایۀ هویت دینی که استقرار سیاسی داشت و کمابیش میتوانست فِرق و مذاهب و نژادهای گوناگون را در برابر بیگانگان با عنوان «کفار» نسق بخشد. اما نظم جدیدی که بریتانیا برای منطقه سوغات آورد، بر پایۀ ناسیونالیسم بود و بذر هویتی خود را از نژاد مردم منطقه میگرفت. تبدیل امپراطوری عثمانی به ده ها کشور ریز و درشت، اولین گام برای تغییر نظم منطقۀ غرب آسیا بر پایۀ عنصر «سرزمین» بود. عنصر دیگر که برای برقراری نظم جدید باید تغییر میکرد، «جمعیت» بود. قاطبۀ جمعیت منطقۀ غرب آسیا را مسلمانان تشکیل میدادند. البته ارامنه و مسیحیان ارتدوکس و کاتولیک و یهودی ها دیگر ساکنان بومی این منطقه بودند اما در اقلیت به سر میبردند. برای مثال در سالهای ابتدایی جنگ اول، فلسطین متشکل از 500 هزار مسلمان، 60 هزار مسیحی و 60 هزار یهودی بود. غیرمسلمانان روی هم رفته یک پنجم جمعیت مسلمان فلسطین را تشکیل میدادند و بنا بر ایدۀ بریتانیا باید مقادیر زیادی «صهیونیست» به ساحل مدیترانه وارد میشد تا بر اساس حضور آنها «دولت ملی یهود» ساخته شود. 🔹 تغییر هر یک از این مؤلفه ها زمان‌بَر بود و مستلزم صرف هزینه های گزاف نظامی و سیاسی. اما بریتانیا برای این هزینه کردها انگیزهای قوی داشت. «فلسطین» بر سر راه مستعمرات انگلیس بود و پل بین آسیا و آفریقا محسوب میشد که اگر به دست رقیبان بریتانیا می افتاد، آنان را به سمت هندوستان گسیل میکرد و وضع برترِ انگلیس در آسیا را به خطر میانداخت. «بریتانیا تصمیم گرفته بود در آسیا جانشین امپراطوری عثمانی شود»(همان؛ صفحۀ 296) و باید هزینۀ آن را میپرداخت. 🔸 صهیونیست های تازه از راه رسیده از اواخر قرن 19 نیاز به یک قیم سیاسی داشتند تا ایدۀ پا در هوای آنها مبنی بر بازگشت به ارض موعود را روی زمین پیگیری کند و عینیت بخشد و از طرف دیگر انگلیسی ها هم برای تداوم و توجیه حضورشان در غرب آسیا، به دنبال یک موکل بودند تا وکیل مدافعش شوند. یهودی ها چنین کاربردی برای بریتانیا داشتند؛ به ویژه آنکه «ترک‌های جوان» که در طول جنگ جهانی، صحنۀ سیاست عثمانی را در دست داشتند، با یهودی های بومی و ساکن فلسطین درگیر بودند و آنان را گوشمالی میدادند و در واقع گزک دست بریتانیا میدادند. 🆔 @Sourehmagazine
▫️ طوفان‌الاقصی، بازگشت غرب آسیا به نظم دینی • بخش دوم ( به مناسبت سالگرد طوفان الأقصی) ✍️ سارا عاقلی 🔹 چرچیل، سیاستمدار مشهور انگلیسی، ناسیونالیسمِ یهود را که مبتنی بر دین نژادی بود به دیدۀ ستایش نگاه میکرد و دربارۀ نسبت آن با بریتانیا می‌گفت: «اگر در زمان حیات ما و با حمایت دولت بریتانیا، در سواحل رود اردن دولتی یهودی شکل بگیرد، از هر نظر سودمند و همسو با حقیقی ترین منافع امپراطوری بریتانیا خواهد بود».(همان؛ صفحۀ 504) در این نقطه بود که «طرح الهیاتی صهیونیسم» مبنی بر بازگشت یهودی ها به ارض موعود که از اواخر قرن 19 شکل گرفته بود با «طرح سیاسی بریتانیا» در جنگ جهانی، پیوندی نامشروع برقرار کرد و موجود نامشروعی تحت عنوان «اسرائیل» را آبستن شد تا در سواحل مدیترانه آن را متولد کند. شناسنامۀ آن را هم «لُرد بالفور»، وزیر خارجۀ بریتانیا به صورت غیرقانونی در زمان جنگ صادر کرد. «کابینۀ انگلیس به او مأموریت داد تا اعلامیه‌ای حاکی از اظهار علاقۀ خود به موافقت با خواست صهیونیست ها صادر کند.»(بذرهای توطئه؛ صفحۀ 14) بالفور هم در اعلامیۀ خود نوشت: «دولت اعلی حضرت، تأسیس وطن ملی برای یهودیان در فلسطین را با نظر موافق تلقی میکند و برای رسیدن به این هدف، مَساعی حسنۀ خود را کار خواهد برد.» 🔸 مقاومت در برابر اسرائیل، از همان روزهای ابتدایی آغاز شد. از زمانی که عرب ها متوجه غیرعادی بودن اوضاع و اهداف اصلی انگلیسی های حاضر در فلسطین شدند. تا جایی که «کلیتون»، مسئول ادارۀ امور سرزمین های متصرفۀ بریتانیا به وزارت خارجۀ کشورش تلگراف زد و نوشت: «اعراب فلسطین نسبت به صهیونیست ها به شدت حالت خصومت از خود نشان می‌دهند و از بابت اهداف صهیونیسم در سرزمینشان دچار نگرانی و اضطراب هستند، ... علتی هم جز این ندارد که آنها تدریجاً هدف اصلی دولت انگلیس را دریافته اند و اینک به خوبی میدانند که دولت انگلیس واقعاً برای اجرای برنامه های صهیونیست ها در فلسطین تعهداتی به گردن گرفته است»(بذرهای توطئه؛ صفحۀ 40) 🆔 @Sourehmagazine