eitaa logo
استیکر369 & دِلی❣️
855 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
3.6هزار ویدیو
2 فایل
دریچه ای باز بروی استیکر های دوست‌داشتنی 😘🥰😍🥹 عکس و دلنوشته پست های انگیزشی گیف و کلیپ های قشنگ با لبخند استیکر 369 رو برای دوستان بفرست 😄😃😀🙂😊 ❌تبادل نداریم❌
مشاهده در ایتا
دانلود
شب‌بخیر ❣️Join😴 💘@stiker369💘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌗 هرگاه خدا را خواندم پاسخم گفت 🌓 به سویش رفتم آغوش گشود 🌗 به او تکیه کردم نجاتم داد 🌓 خدایا چقدر با تو بودن زیباست 🌗 امشب خدا را برایتان آرزو میکنم 🌓 ❣️Join😴 💘@stiker369💘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
                        سلام روز سه شنبه قشنگتون بخیر🕊🌸 امـیدوارم امـروز بهترین روز رو داشته باشید🕊🌸 الـهی حـال دلتـون خوب🕊🌸 احوالتـون بر وفق مراد🕊🌸 روزو روزگارتون خـوش🕊🌸 سه شنبه تـون زیبـا و گـلبـاران 🕊🌸 ❣️Join 💘@stiker369💘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
15.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خیابان قطار معروف هانوی ویتنام 🚉 قطار در این خیابان بسیار باریک، بسیار سریعتر از آنچه شما انتظار دارید حرکت می کند. خیابان قطار هانوی (Hanoi Train Street) یکی از جاذبه‌های جالب در هانوی است. دو بار در روز، ساعت سه بعد از ظهر و هفت بعد از ظهر، قطار در فاصله بسیار کمی از خانه‌های دو سوی این خیابان باریک عبور می‌کند. در برخی از قسمت‌ها فاصله قطار از دیوار خانه‌ها کمتر از ده سانتی‌متر است. گردشگران زیادی برای تماشای این عبور هیجان‌انگیز به این خیابان می‌آیند.  ❣️Join 💘@stiker369💘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹10 مرداد ماه چهلمين روز از فصل تابستان است که ايرانيان باستان اين روز را جشن ميگرفتند و آن را جشن "چله تابستان" می‌ناميدند.🍉 🍉چله ی تابستان است 🍉و چله نشینی قرار مقدسی ست 🍉آرزو میکنم تمام زندگی 🍉به دلگرمی امروز باشی🍃🌸 🍉چله تابستانتون مبارک، ❣️Join 💘@stiker369💘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رخ و نگا فقط ... از صدتا جوج بیشتر دل میبره😋 ‎‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌ ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌ ‌❣️Join 💘@stiker369💘
تو استرالیا یه شاهینی هست به اسم فایرهاک یا شاهین آتشین چون اگر جایی آتیش ببینه از اونجا یه تیکه چوب در حال سوختن برمیداره و پرواز میکنه و میندازتش تو علف‌زارهای خشک😂😂 ❣️Join 💘@stiker369💘
❌تعطیلی روزهای چهارشنبه و پنج‌شنبه در سراسر کشور سخنگوی دولت: با توجه به گرمای بی‌سابقه هوا در روزهای جاری، به‌منظور حفظ سلامت شهروندان، هیئت دولت با پیشنهاد وزارت بهداشت مبنی بر تعطیلی روزهای چهارشنبه و پنج‌شنبه در سراسر کشور موافقت کرد ❣️Join 💘@stiker369💘
بگذر تابستان بگذر! حال من با تو خوب نمی شود پاییز حال مرا خوب میشناسد... ۱۰مرداد زادروز پدر🌷 رمان ایران گرامی باد ❣️Join 💘@stiker369💘
❣️Join 💘@stiker369💘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
 ☀️داغ ترین هتل ابوظبی در دل بیابان در داخل هتل قصر السراب در ابوظبی هر آنچه که از یک مرکز اقامتی لوکس و مجلل اماراتی انتظار داشته باشید خواهید یافت، از ویلاهای لوکس گرفته تا استخرهای خصوصی، رستوران های مجلل و مرکز آب درمانی با تمامی امکانات. آنسوی دیوارهای این هتل اما شرایط طوری است که بسیار کمتر با فضای درونی سازگار است. در واقع در آن طرف دیوارهای این هتل زیبا هیچ چیزی جز شن های روان زیبا وجود ندارد. این هتل در انتهای یک بیابان بی آب و علف به نام «ربع خالی» که بزرگ ترین بیابان پیوسته روی کره زمین شناخته می شود واقع شده است. ❣️Join 💘@stiker369💘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیادی طبیعی اجرا نمیکنه؟😳 صدای همه رو از خودشون بهتر تقلید میکنه😂 ❣️Join 💘@stiker369💘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گل گفت امروز یکی بهم گفت چه گل خوشگلی شازده کوچولو گفت: خب! گل گفت یکی دیگه گفت چقدر خوش بویی شازده کوچولو گفت: خب! گل گفت: یکی گفت مهربون یکی گفت دوست داشتنی یکی گفت... شازده کوچولو گفت الان خوشحالی اینارو شنیدی؟! گل گفت: نه، ناراحتم! ناراحتم که چرا از تو نشنیدم... ❣️Join 💘@stiker369💘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلطان دل‌ها باش اما دل نشکن پله بساز اما از کسی بالا نرو دورتو شلوغ کن اما تو شلوغیا خودتو گم نکن طلا باش اما خاکی ...👌👌 ❣️Join 💘@stiker369💘
بسیار زیبا مردی ساده چوپان شخصی ثروتمند بود و هر روز در مقابل چوپانی اش پنج درهم از او دریافت میکرد. یک روز صاحب گوسفندان به چوپانش گفت: میخواهم گوسفندانم را بفروشم چون میخواهم به مسافرت بروم.و نیازی به نگهداری گوسفند و چوپان ندارم و میخواهم مزدت را نیز بپردازم. پول زیادی به چوپان داد اما چوپان آن را نپذیرفت و مزد اندک خویش را که هر روز در مقابل چوپانی اش دریافت میکرد و باور داشت که مزد واقعی کارش است، ترجیح داد.چوپان در مقابل حیرت زدگی صاحب گوسفندان، مزد اندک خویش را که پنج درهم بود دریافت کرد و به سوی خانه اش رفت.چوپان بعد از آن روز که بی کار شده بود، دنبال کار می گشت اما شغلی پیدا نکرد ولی پول اندک چوپانی اش را نگه داشت و خرج نکرد به امید اینکه روزی به کارش آید. در آن روستا که چوپان زندگی می کرد مرد تاجری بود که مردم پولشان را به او می دادند تا به همراه کاروان تجارتی خویش کالای مورد نیاز آنها را برایشان خریداری کند.هنگامی که وعده سفرش فرا رسید، مردم مثل همیشه پیش او رفتند و هر کس مقداری پول به او داد و کالای مورد نیاز خویش را از او طلب کرد.چوپان هم به این فکر افتاد که پنج درهمش را به او بدهد تا برایش چیز سودمندی خرید کند.لذا او نیز به همراه کسانی که نزد تاجر رفته بودند، رفت. هنگامیکه مردم از پیش تاجر رفتند ، چوپان پنج درهم خویش را به او داد. تاجر او را مسخره کرد و خنده کنان به او گفت:با پنج درهم چه چیزی می توان خرید؟ چوپان گفت: آن را با خودت ببر هر چیز پنج درهمی دیدی برایم خرید کن. تاجر از کار او تعجب کرد و گفت: من به نزد تاجران بزرگی میروم و آنان هیچ چیزی را به پنج درهم نمیفروشند، آنان چیزهای گرانقیمت میفروشند.اما چوپان بسیار اصرار کرد و در پی اصرار وی تاجر خواسته اش را پذیرفت. تاجر برای انجام تجارتش به مقصدی که داشت رسید و مطابق خواسته ی هر یک از کسانی که پولی به او داده بودند ما یحتاج آنان را خریداری کرد هنگام برگشت که مشغول بررسی حساب و کتابش بود، بجز پنج درهم چوپان چیزی باقی نمانده بود و بجز یک گربه ی چاق چیز دیگری که پنج درهم ارزش داشته باشد نیافت که برای آن چوپان خریداری کند. صاحب آن گربه می خواست آن را بفروشد تا از شرش رها شود ، تاجر آن را بحساب چوپان خرید و به سوی شهرش بر می گشت.در مسیر بازگشت از میان روستایی گذشت، خواست مقداری در آن روستا استراحت کند ، هنگامی که داخل روستا شد ، مردم روستا گربه را دیدند و از تاجر خواستند که آن گربه را به آنان بفروشد. تاجر از اصرار مردم روستا برای خریدن گربه از وی حیرت زده شد. از آنان پرسید: دلیل اصرارتان برای خریدن این گربه چیست؟ مردم روستا گفتند: ما از دست موشهایی که همه زراعتهای ما را می خورند مورد فشار قرار گرفته ایم که چیزی برای ما باقی نمی گزارندو مدتی طولانی است که به دنبال یک گربه هستیم تا برای از بین برن موشها ما را کمک کند.آنان برای خریدن آن گربه از تاجر به مقدار وزن آن طلا اعلام آمادگی کردند.هنگامی که تاجر از تصمیم آنان اطمینان حاصل کرد، با خواسته ی آنان موافقت کرد که گربه را به مقدار وزن آن طلا بفروشد. چنین شد و تاجر به شهر خویش برگشت ، مردم به استقبالش رفتند و تاجر امانت هر کسی را به صاحبش داد تا اینکه نوبت چوپان رسید ، تاجر با او تنها شد و او را به خداوند قسم داد تا راز آن پنج درهم را به او بگوید که آن را از کجا بدست آورده است؟ چوپان از پرسش های تاجر تعجب کرد اما داستان را بطور کامل برایش تعریف نمود. تاجر شروع به بوسیدن چوپان کرد در حالی که گریه می کرد و می گفت:خداوند در عوض بهتر از آن را به تو داد چرا که تو به روزی حلال راضی بودی و به بیشتر از آن رضایت ندادی.در اینجا بود که تاجر داستان را برایش تعریف کرد و آن طلاها را به او داد. این معنی روزی حلال است الهی ما را به آنچه به ما دادی قانع گردان و در آنچه به ما عطا فرموده ای برکت قرار ده ‎‌ ❣️Join 💘@stiker369💘