eitaa logo
<تبسـم!𝐓𝐀𝐀𝐁𝐀𝐒𝐎𝐔𝐌𑁍>
205 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
575 ویدیو
87 فایل
‹بسم‌اللّٰه‌الرحمـٰن‌الرحیم!𑁍› ‌‹شروعمـون‌‌:𝟴''آذرمـٰآـہ''𝟭𝟰𝟬𝟭!› ‌ ‹-چ‌ـٰآل‌مۍافتد‌کنـٰارگونہ‌ات‌وقتۍتبسم‌میکنۍ› ‹نـٰامسلمآن،شهـررااین‌چ‌ـٰالہ‌کافـرکردـہ‌است!シ› ‌‹-پـل‌ارتبآطیمـون🍂› ‹𖡟⸾⸾@N_TAABASOUM313› ‹-اندکی‌ازاحوالآتمـون🍂› ‹𖡟⸾⸾@TAABASOUM_BIU
مشاهده در ایتا
دانلود
••||🖤🌓||•• یادے میکنێم از (شهید‌مصطفی‌صدرزاده) 🔰پیشینه: شهید‌مصطفی‌صدرزاده تولد⇦¹³⁶⁵.⁶.¹⁹ محل‌تولد⇦خوزستان‌شوشتر شہادت⇦¹³⁹⁴.⁸.¹ محل‌شہادت⇦حلب‌سوریه محل‌دفن⇦گلزار‌شهدای‌بهشت‌رضوان‌شهریار تعدادفرزاندن⇦² • • • مصطفی‌صدر زاده‌در‌شهرستان‌شوشتر استان‌خوزستان‌درخانواده‌ای‌مذهبی‌به دنیا آمد.‌پدرش پاسدار‌و‌جانبازجنگ تحمیلی‌و‌مادرش‌از‌خاندان‌جلیله‌سادات هستند. ایشان‌دوران‌نوجوانی‌خودراباشرکت‌در مساجد‌وهیئت‌های‌مذهبی،انجام‌کارهای فرهنگی‌وعضویت‌در‌بسیج‌ویادگیری‌فنون نظامی‌سپری‌کردند.‌در‌دوران‌جوانی درحوزه‌علمیه‌به‌فراگیری‌علوم‌دینی پرداخت،‌سپس‌دردانشگاه‌دانشجوی‌رشته ادیان‌و‌عرفان‌شدند. مصطفی‌صدرزاده‌در‌سال‌۹۲ برای‌دفاع‌از دین‌وحرم‌بی‌بی‌زینب (س)بانام‌جهادی سید‌ابراهیم،داوطلبانه‌به‌سوریه‌عزیمت‌و به‌علت‌رشادت‌در‌جنگ‌با‌دشمنان‌دین، فرماندهی‌گردان‌عمار‌و‌جانشین‌تیپ فاطمیون‌شد،‌سرانجام‌پس‌ازچندین‌بار زخمی‌شدن‌دردرگیری‌باداعش،ظهرروز تاسوعا‌مقارن‌با۱آبان۹۴درعملیات‌محرم‌به آرزوی‌خود،یعنی‌شهادت‌درراه‌خدارسیدو به‌دیدار‌معبود‌شتافت 📓⃟🖤¦⇢ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ‹🕯🔗›
تم ایتا امروز 😍👇🏻
😈 🎬 امروز شنبه بود . طرف صبح رفتم دانشگاه....الانم آماده میشم تا سمیرابیاد دنبالم با هم بریم کلاس گیتار.... زنگ در را زدن. _مامان !کارنداری من دارم میرم. _:خدابه همراهت,مراقب خودت باش,عزیزم. سمیرا با ماشین خودش اومد دنبالم و تا خود کلاس از استاد و کارش تعریف کرد. خیلی مشتاق بودم ببینمش. وارد کلاس شدیم . ده ,دوازده نفری نشسته بودند اما از استاد خبری نبود. باسمیرا ردیف آخر نشستیم. بعداز ده دقیقه استاد تشریفشون رو آوردند. _من، بیژن سلمانی هستم ،خوشبختم که در کنار شما هستم ،امیدوارم اوقات خوشی را در معیت هم سپری کنیم. بعد,همه ی هنرجوها خودشون رو معرفی کردند.اکثراً تو رنج سنی خودم بودند. استاد هم بهش میومد حدود ۴۵ ، ۴۶ داشته باشه ...چشماش خیلی ترسناک بود ، وقتی نگاهت می‌کرد انگار تمام اسرار درونت را می‌دید .نگاهش تا عمق وجودم رامی‌سوزاند. خصوصاً وقتی خیره به آدم نگاه می‌کرد یه جور دلشوره میافتاد به جونم. یک بار درحین توضیح دادنش ,به من خیره شده بود ناخودآگاه منم به چشماش خیره شدم... وااااای خدای من ,انگار داخل چشماش آتیش روشن کرده بودند.به جان مادرم من آتیش را دیدم.... همون موقع اینقد ترسیده بودم، پیش خودم گفتم محاله دیگه ادامه بدم,دیگه امکان نداره پام را تواین کلاس عجیب و ترسناک بزارم. میخواستم اجازه بگیرم برم بیرون ،اما بدون اینکه کلامی از دهن من خارج بشه، استاد روش را کرد به من و گفت:الان وقت بیرون رفتن نیست خانم، صبرکنید ده دقیقه ی دیگه کلاس تمومه !!!... واااای من که چیزی نگفته بودم ,این ازکجا فهمید من میخوام برم بیرون😱 از ترس قلبم داشت میومد تودهنم، رعشه گرفته بودم. سمیرا بهم گفت:چت شد یکدفعه؟ باهمون حالم گفتم:هیس ، بزاربعدازکلاس بهت میگم... بالاخره تموم شد،هول هولکی چادرم را مرتب کردم که برم بااینکه بچه ها دور استاد را گرفته بودند، اما ازهمون پشت صدازد: خانوم هما سعادت، صبر کنید... بازم شوکه شدم برگشتم طرفش . یک خنده ی کریه کرد و گفت:شما دفعه‌ی بعدی هم میاین کلاس. فکر نیامدن را از سرتون به در کنید. درضمن قرارنیست چیزی هم به دوستتون بگید هااا واااای خدای من ، این ازکجا فهمید من نمیخوام بیام؟؟ تمام بدنم یخ کرده بود، مغزم کارنمی‌کرد.... ... ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌
«هشتگا؎گالر؎تصاویررهبر؎...!» 【🗞📓】¹• ‹ › 【🗞📓】²• ‹ › 【🗞📓】³• ‹ › 【🗞📓】⁴• ‹ › 【🗞📓】⁵• ‹ › 【🗞📓】⁶• ‹ › 【🗞📓】⁷• ‹ › 【🗞📓】⁸• ‹ › 【🗞📓】⁹• ‹ › 【🗞📓】¹⁰• ‹ › 【🗞📓】¹¹• ‹ › 【🗞📓】¹²• ‹ › 【🗞📓】¹³• ‹ › 【🗞📓】¹⁴• ‹ › 【🗞📓】¹⁵• ‹ › 【🗞📓】¹⁶• ‹ › 【🗞📓】¹⁷• ‹ › 【🗞📓】¹⁸• ‹ › 【🗞📓】¹⁹• ‹ › 【🗞📓】²⁰• ‹ › 【🗞📓】²¹• ‹ › 【🗞📓】²²• ‹ › ‌ 【🗞📓】²³• ‹ › 【🗞📓】²⁴• ‹ › 【🗞📓】²⁵• ‹ › 【🗞📓】²⁴• ‹ › 💕 با ما همراه باشید 💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖🌱 صفحه ۸۶ قرآن کریم🦋 ✨رسول خدا(ص) می فرماید: «یا بُنَیَّ لَا تَغْفَلْ عَنْ قِرَاءَةِ الْقُرْآنِ فَإِنَّ الْقُرْآنَ یحیی الْقلْبَ، وَ ینْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکرِ وَ الْبَغْیِ✨ 🌿پسرم! از قرائت قرآن غافل مشو؛ زیرا قرآن (خواندن) دلها را زنده می کند و از زشتیها و منکرات و ستم باز می دارد.»🌈
°•🌱 رنج‌ماراکه‌توان‌بردبه‌یک‌گوشه‌چشم شرط‌انصاف‌نباشدکه‌مداوانکنی..(: ‎‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌱🌺کسی می تواند از سیم خار دارهای دشمن عبور کند که در سیم خار دارهای نفس خود گیر نکرده باشد🌱🌺
💡 درڪنار رژ لب در کنار خط چشم در کنار شلوار تنگ در کنار لنز دست در کنار ناخن بلند با لاک 🌱ڪسی سایه‌حضرت زهرا(س)رو هم حتی نمیدید🌱 تحریف‌نشدیم ؟ 🤔 حجابی ڪه ما داریم حجاب تعریف شده نیس حجاب دلخواهه خودمونه... خودمونیش‌اینه که مذهبی هستیم ولی همه اِلمان هاۍ بی حجاب ها رو هم داریم...
「🦋🌱•••」 .⭑ مـارا‌.. بہ‌جز‌خیالت‌،فکرۍ‌دگر‌نباشد،در هیچ‌سرخیالۍ‌،زین‌خوبتر‌نباشد..!シ .⭑ 🌱🦋¦➺ •ــــــــــــــــــــ••ــــــــــــــــــــ• 🌱🦋¦➺