eitaa logo
<تبسـم!𝐓𝐀𝐀𝐁𝐀𝐒𝐎𝐔𝐌𑁍>
201 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
575 ویدیو
87 فایل
‹بسم‌اللّٰه‌الرحمـٰن‌الرحیم!𑁍› ‌‹شروعمـون‌‌:𝟴''آذرمـٰآـہ''𝟭𝟰𝟬𝟭!› ‌ ‹-چ‌ـٰآل‌مۍافتد‌کنـٰارگونہ‌ات‌وقتۍتبسم‌میکنۍ› ‹نـٰامسلمآن،شهـررااین‌چ‌ـٰالہ‌کافـرکردـہ‌است!シ› ‌‹-پـل‌ارتبآطیمـون🍂› ‹𖡟⸾⸾@N_TAABASOUM313› ‹-اندکی‌ازاحوالآتمـون🍂› ‹𖡟⸾⸾@TAABASOUM_BIU
مشاهده در ایتا
دانلود
خـــــوشبختے یـــــعنے: حس ڪـــــنی شـــــهید دارد تـــــو را می نـــــگرد و تـــــو بـــــہ احتـــــرامش از گـــــناه فـــــاصلـــــہ می گـــــیرے... نگـــــاه شہـــــدا بـــــہ ماست♥️
🔰شــــــرایط جـــذب ادمـــین تبادل در کــانال گالر؎تصاویررهبر؎🔰 • فعال باشد • • آقا باشد • • با اخلاق باشد • • مذهبی باشدبرای ثبت نام به آیدی زیر پیام بدید: 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 @srbazwelaet 🌷🌷🌷🌷🌷🌷
「☁️💚•••」 .⭑ آینـده از آن ڪسانیست ڪھ بـھ زیبایی رویـاهایشان ایمـان دارند .⭑ 💚☁️¦➺ •ــــــــــــــــــــ••ــــــــــــــــــــ• 💚☁️¦➺ باش
💧مژده 💧مژده 💧 هشتگ آرام بخش # انگیزشی از امروز به کانال پیوست 🤩 بخوانید و لذت ببرید 😎
「💙📘•••」 .⭑ تا‌ڪۍدݪ من‌ چشم‌به‌دࢪداشته‌باشد‌؟! اۍڪاش‌ڪسۍازتو‌خبࢪداشٺہ باشد! آن‌باد‌ڪه‌آغشتہ بہ بو؎نفس‌ٺۅسٺ! از‌ڪوچہ ما‌ڪاش‌گذࢪداشتہ باشد:)! .⭑ 💙🚙¦➺ •ــــــــــــــــــــ••ــــــــــــــــــــ• 💙🚙¦➺
🔶ادمین تبادل 🔶 شرایط تبادل: 👇🏻 🌷کانال تون باید مذهبی باشد🌷 🌷ویو مهم نیست 🌷 برای تبادل به آیدی زیر پیام بدید: 👇🏻 🍓🌼🍓🌼🍓🌼🍓🌼 @Hossini_313_2003 🍓🌼🍓🌼🍓🌼🍓🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😈 🎬 امروز صبح رفتم دانشگاه,اما همه‌ی ذهنم درگیر حرف‌های بابا بود . باید عصراز بیژن می‌پرسیدم. اگه یک درصد هم چنین چیزی صحت داشته باشه, خلاف عقل هست که انسان پا توی این وادیا بگذاره... بابا اومد دنبالم,مثل ساعت دقیق بود هااا. رسیدیم خونه. نهارخوردیم. بابا کارش وقت و زمان نمی‌شناخت. خداییش خیلی زحمت می‌کشید. غذا که خورد راهی بیرون شد و گفت:هما جان عصری کلاس داری؟ساعت چندتاچند؟می‌خوام بیام دنبالت. گفتم:احتیاج نیست بابا ، سمیرامیاد دنبالم _نه عزیزم من رو حرفی که زدم هستم ,محاله یک لحظه کوتاه بیام. من:ساعت یک ربع به ۵ تا ۶ بابا:خوبه خودم رو می‌رسونم. فعلاً خداحافظ _بسلامت بابا یه مقدار استراحت کردم,اما ذهنم درگیر اتفاقات این چند روز اخیر بود تا به بیژن و عشقش می‌رسید قفل می‌کرد ... آماده شدم . بابا اومد و رسوندم جلو کلاس وگفت:من ۶اینجا منتظرتم ... رفتم داخل. اکثر هنرجوها آمده بودند , سمیراهم بود,رفتم کنارش نشستم. گفت:چرا زنگ نزدی بیام دنبالت؟ من:با پدرم اومدم ,ممنون عزیزم در همین حال بیژن اومد . یک نگاه بهم انداخت ,انگار عشق خفته را بیدار کرد. دوست داشتم در نزدیکترین جای ممکن بهش باشم,با کمال تعجب دیدم,اولین صندلی کنار خودش رانشون داد و گفت:خانم سعادت شما تشریف بیارید اینجا بنشینید... کلاس تموم شد . سمیرا گفت :نمیای بریم؟ گفتم:نه ممنون تو برو ، من از استاد یه سوال دارم ... ... ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌
🔥 🎬 دوباره من و بیژن تنها شدیم,پا شد در را بست و نشست کنارم و گفت:حال عشق من چطوره؟دوباره دست‌هام را گرفت تو دستش ,یه جور آرامش گرفتم و هر چه دیشب از بابا شنیده بودم براش تعریف کردم. بیژن گفت:امکان نداره,اون دختره حتماً خودش طرفیت کمی داشته ,شرایطش هیچ ربطی به کلاس‌های مانداره و سریع بحث را عوض کرد و گفت: هما من از جون و دل تو رو دوست دارم, تو هم من رو دوست داری؟؟ سرم را به علامت مثبت تکون دادم. بیژن:پس طبق شعور کیهانی و جهان عرفانی ما , وقتی من و تو به این درک رسیده باشیم که از عمق وجود همدیگه را دوست داریم و برای هم ساخته شدیم ,این نشان می‌ده که از ازل تا ابد ما زن و شوهریم ,الآنم تازه همدیگه را پیدا کردیم... مغزم کار نمی‌کرد ,یه جوری جادوم کرده بود که انگار این بیژن نعوذ بالله پیغمبره(البته تو مکتب اینا یک انسان معمولی به درجه ی پیغمبری هم می‌رسه البته با گناهان زیاد...)و حرفاش برام وحی مُنزَل بود,بدون مخالفتی بر این اعتقادش صحّه گذاشتم و قبول کردم ,کائنات ما را به زن و شوهری پذیرفتن.... بهم گفت :اگر خانوادت نگذاشتن بیای کلاس عرفان,خودم تعلیمت میدم ,نگران نباش ما در کنار هم بالاترین درجه‌های عرفان را طی می‌کنیم.... دستامو کشید جلو.تا من را درآغوش بکشه , آخه از نظر دوتامون ما دیگه محرم حساب میشدیم ! خوندن خطبه و..این‌جا کشک به حساب میامد!!!(خدایا!خودمم نمی‌فهمیدم چی بر سر اعتقاداتم اومده بود؟!)..... اما به یک باره ,یک نگاه تندی به در انداخت و خودش را کشید کنار,انگار کسی از چیزی با خبرش کرد. به دقیقه نرسید پدرم با عصبانیت در را باز کرد ,تا دید ما دو تا تنهاییم,با خشم نگاهم کرد ودگفت:اینجا چه خبره؟؟ بیژن رفت جلو دستش را دراز کرد تا با بابا دست بده وگفت:من بیژن سلمانی استاد هما جان هستم... پدرم یک نگاه به بیژن کرد و انگار یکه ای خورد,دست بیژن را زد کنار و دست من را گرفت و از کلاس بیرونم کشید..... بابا از عصبانیت کارد می زدی خونش درنمیومد.... حق هم داشت... همه اش حرف بیژن را تکرار می‌کرد:استاااااد همااااجان هستم؟؟؟ از کی تا حالا استادها به اسم کوچک و با این‌همه ناز و ادا ,شاگرداشون را صدا میکنن هااا؟؟ مرتیکه از چشماش می‌بارید, نگاه به چهره‌اش می‌کردی یاد ابلیس می‌افتادی رو کرد به طرف من,ازکی تا حالا با یک مرد نامحرم یک ساعت تنها صحبت می‌کنی هااا؟؟ من کی این چیزا را به تو یاد دادم که خبر ندارم؟؟ مگه بارها بهت نگفتم وقتی دوتا نامحرم زیر یک سقف تنها باشند ,نفر سوم شیطانه هااااا؟؟😡😡 بهش حق می‌دادم آخه بابا خبر نداشت تو عرفان ,ما الآن محرمیم... این کلمه را تکرار کردم:محرررم؟؟ یک حس بهم می‌گفت ,بابا داره عمق واقعیت را میگه ,اما حسی قوی‌تر می‌گفت,واقعیت حرف بیژن هست و بس.... واقعاً مسخ شده بودم.... رسیدیم خونه,مامان از چشم‌های اشک آلود من و صورت برافروخته ی بابا فهمید اتفاقی افتاده... پرسید چی شده؟؟ بابا گفت :هیچی ,فقط هما از‌ امروز به بعد حق رفتن هیچ کلاسی را نداره,فقط دانشگااااه فهمیدین؟؟ با ترس گفتم: چشم رفتم تو اتاق و در را بستم سریع زنگ زدم بیژن ,تمام ماجرا را بهش گفتم. بیژن گفت :عزیزم بزار یک اتصال بهت بدم شاید آروم شدی.. گفتم اتصال چیه؟؟ گفت:یک سری کارهایی میگم بکن . چند تا ورد یادم داد که مدام تکرار کنم,همش تأکید می‌کرد تو اتاقم قرآن و آیه ی قرآن نباشه ، مفاتیح نباشه(اعتقاد داشت مفاتیح کتابی منفور و جادوکننده هست) کارهایی را که گفت انجام دادم . . . واین شد سرآغاز تمام بدبختیهای من...😭 ... ‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─ ‎‌‌‎‌
<تبسـم!𝐓𝐀𝐀𝐁𝐀𝐒𝐎𝐔𝐌𑁍>
#دام_شیطان 🔥 #قسمت_نهم 🎬 دوباره من و بیژن تنها شدیم,پا شد در را بست و نشست کنارم و گفت:حال عشق من
خب رفقای عزیز گالری ســــــ✋🏻لام تا قسمت نهم رمان دام شیطان گذاشته شد اگر از این چند قسمت خوش تون آمده در لینک زیر بگید🌷🌷🌷🌷 https://harfeto.timefriend.net/16251215550273
🆔نیت کنید : *روی یکی از لینک های زیر ضربه بزنید و به نام هر شهیدی که آمد ، ۱۰ صلوات بهشون هدیه کنیم* 🍃🇮🇷🕊️🌹 https://digipostal.ir/cha8pta ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ https://digipostal.ir/ch1nnpl ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ https://digipostal.ir/c4y1spv ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ https://digipostal.ir/clbztm8 ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ https://digipostal.ir/c70bvf1 ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ https://digipostal.ir/c2b4gao ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ https://digipostal.ir/cfd86bh ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ https://digipostal.ir/ckg811x ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ https://digipostal.ir/c2bxfbn ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ https://digipostal.ir/cu07586 ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ https://digipostal.ir/cubrqqz ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ https://digipostal.ir/c8xnn80 ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ https://digipostal.ir/cfyhzuo ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ https://digipostal.ir/cwww62q ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ https://digipostal.ir/cghtudd ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ https://digipostal.ir/c8m9jy8 ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ https://digipostal.ir/cap7zpp ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ https://digipostal.ir/c4pfcoo ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ https://digipostal.ir/c3h4fkn