eitaa logo
<تبسـم!𝐓𝐀𝐀𝐁𝐀𝐒𝐎𝐔𝐌𑁍>
221 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
575 ویدیو
87 فایل
‹بسم‌اللّٰه‌الرحمـٰن‌الرحیم!𑁍› ‌‹شروعمـون‌‌:𝟴''آذرمـٰآـہ''𝟭𝟰𝟬𝟭!› ‌ ‹-چ‌ـٰآل‌مۍافتد‌کنـٰارگونہ‌ات‌وقتۍتبسم‌میکنۍ› ‹نـٰامسلمآن،شهـررااین‌چ‌ـٰالہ‌کافـرکردـہ‌است!シ› ‌‹-پـل‌ارتبآطیمـون🍂› ‹𖡟⸾⸾@N_TAABASOUM313› ‹-اندکی‌ازاحوالآتمـون🍂› ‹𖡟⸾⸾@TAABASOUM_BIU
مشاهده در ایتا
دانلود
🌈 🌈 دو روز گذشت و فکر من مشغول بود... قبل از اینکه وحید بیاد گفتم امروز دیگه تکلیفم رو معلوم میکنم.😕ولی وقتی دیدمش فقط نگاهش کردم.وحید هم به من نگاه میکرد.نگاهش با همیشه فرق داشت،خیلی عاشقانه تر و مهربان تر از همیشه بود.😍😊تازه متوجه شدم چقدر دلم براش تنگ شده بود.☺️ تمام مدتی که وحید خونه بود به من محبت میکرد و تو کارهای خونه و بچه داری کمک میکرد.چند بار خواستم جریان رو براش بگم، هربار بخاطر محبت هاش منصرف شدم.😊 دو روز بودنش گذشت و وحید رفت.... اما من بازهم چیزی بهش نگفتم.خیلی با خودم کردم. وجود نداشت که وحید بخواد با کس دیگه ای ازدواج کنه.🙁😟 پس یا ای در کاره یا شاید این جدیدشه.بخاطر همین صمیم گرفتم وقتی وحید اومد بهش بگم.😊☝️ داشتم نماز مغرب میخوندم.... صدای ضعیفی شنیدم.احساس کردم یکی از بچه ها بیدار شده.چون میخواستم نماز عشا بخونم چادرمو درنیاوردم و رفتم تو اتاق بچه ها. از صحنه ای که دیدم خشکم زد.😨 بچه های من بغل دو تا خانم بودن...😈😈 اسلحه کنار سر کوچولوشون بود.👶🏻👶🏻 به خانم ها نگاه کردم. 👈یکیشون همونی بود که با وحید تو فیلم بود ولی اینبار خیلی بدحجاب بود.یکی از پشت سرم گفت: 👤_صدات دربیاد بچه هاتو میکشم. برگشتم.یه مرد بود.با کنجکاوی نگاهم میکرد. نگاه خیلی بدی داشت. بااخم نگاهش کردم. همونجوری که به من نگاه میکرد به یکی از خانمها گفت: 👤_راست گفتی بهار،خیلی خاصه. صدای گریه فاطمه سادات 😭👶🏻اومد.نگاهش کردم،بغل همون خانمه بود.رفتم بگیرمش مرده گفت: 👤_وایستا. ایستادم ولی نگاهم به خانمه بود.با اخم و خیلی جدی نگاهش میکردم.خانمه گفت: _بذار بیاد بچه شو بگیره. منتظر حرف مرده نشدم.رفتم سمتش.نگاهی به زینب سادات انداختم،بهم لبخند زد.😊👶🏻لبخندی براش زدم و به خانمی که زینب سادات بغلش بود با اخم نگاه کردم،بعد به این خانمه که فاطمه سادات بغلش بود،نگاه کردم.فاطمه سادات رو گرفتم و خواستم برم اون اتاق.از کنار مرد رد شدم،گفت: 👤_کجا؟ با اخم نگاهش کردم.مرد به خانمی که فاطمه سادات بغلش بود گفت: _بهار،تو هم باهاش برو. رفتم تو اتاق.بهار پشت سرم اومد.درو بستم و پشت در نشستم که یه وقت مرده نیاد تو اتاق. فاطمه سادات که آروم شد به بهار نگاه کردم،با خونسردی....😏 اونم با کنجکاوی نگاهم میکرد.بلند شدم.تو آینه به خودم نگاه کردم.خداروشکر 👑 👑 سرم بود... یاد وحید افتادم،بهم میگفت با چادرنماز مثل فرشته ها میشی.از یاد وحید لبخند رو لبم نشست.☺️یادم افتاد نماز عشاء نخوندم.به بهار نگاه کردم و قاطع گفتم: _میخوام نماز بخونم.خیلی طول نمیکشه.😠 بهار با تمسخر گفت: _الان؟! تو این وضعیت؟!😏😳 جدی نگاهش کردم.😠گفت: _زودتر.🙄😐 بعد از نماز بلند شدم.گفتم: _میخوام چادرمو عوض کنم. چادرمو درآوردم و از کمد چادررنگی برداشتم ولی یاد نگاه مرده افتادم.چادررنگی رو سرجاش گذاشتم و چادرمشکی مدل دار برداشتم که حتی اگه خواست از سرم دربیاره هم .👌 دلم آشوب بود.😥خیلی ترسیده بودم.😰نگران بودم ولی سعی میکردم به آروم و خونسرد باشم.😏 وقتی پوشیدم به بهار نگاه کردم.فاطمه سادات رو گرفته بود و به من نگاه میکرد.گفت: _تو یه زن زیبا با اعتماد به نفس بالا و باحجاب هستی.تو یه زن عاشق ولی عاقل هستی.عقل و عشق، زیبایی و اعتماد به نفس و حجاب کنارهم نمیشه.نمیفهممت.😕 گفتم: _از وحید میپرسیدی برات توضیح میداد.😏 لبخندی زد و گفت: _پرسیدم.جواب هم داد ولی قانع نشدم.😐 تمام مدت جدی نگاهش میکردم.خواستم بچه رو ازش بگیرم،نذاشت.گفت: _کارت تموم شده؟ با اشاره سر گفتم آره. گفت: _پس برو بیرون. یه بار دیگه از تو آینه به حجابم نگاه کردم. روسری مو جلوتر کشیدم و رفتم تو هال.بهار با فاطمه سادات پشت سرم اومد.مرد و خانمی که زینب سادات بغلش بود،نگاهم کردن.مرده با پوزخند گفت: _میخوای بری بیرون؟ با اخم و جدی نگاهش کردم😠 تا بفهمه با کی طرفه.لبخند تمسخر آمیزی میزد.👁سرمو یه کم به پشت متمایل کردم و به بهار گفتم: _چی میخوای؟ بهار به مرده گفت: _شهرام،بسه دیگه.😐 منظورش این بود که به من نگاه نکنه.بهار اومد جلوی من رو به من ایستاد.شهرام همونجوری که به من نگاه میکرد گفت: 👤_شخصیت عجیبی داره. بهار بالبخند گفت: _گفته بودم که. شهرام گفت: 👤_تو واقعا کمربند مشکی کاراته داری؟!! با اخم 😠و خیره نگاهش کردم.دیدم نمیفهمه،رو به بهار محکم گفتم: _چی میخوای؟😠 شهرام گفت: 👤_حالا چه عجله ای داری. اینبار با عصبانیت به بهار نگاه کردم.😠بهار به شهرام گفت: _تمومش کن دیگه. شهرام عصبانی شد... ادامه‌ دارد... 📚 نویسنده : بانو مهدی‌یار منتظرقائم 💢 کپی با ذکر نویسنده حلال است 💢
🔻رئیس‌جمهور: واکسن داخلی کرونا در مقایسه با انواع وارداتی آن کمترین عوارض را دارد 🔹حجت‌الاسلام رئیسی در جلسه ستاد ملی مقابله با کرونا با ابراز خرسندی از پایین بودن عوارض واکسن‌های استفاده شده تولید داخل، گفت: اینکه واکسن داخلی در مقایسه با واکسن‌های وارداتی کمترین عوارض را دارد، می‌تواند برای مردم در مقابله با تبلیغات بدخواهان که تولید و توانایی متخصصان داخلی را زیر سوال می‌برند، اطمینان خاطر و آرامش به همراه داشته باشد. 🔹لازم به ذکر است تاکنون بیش از ۸میلیون دز واکسن "کوو ایران برکت" تولید و بر اساس اعلام ستاد اجرایی فرمان امام تاکنون حدود چهار میلیون و پانصد هزار دز آن تحویل وزارت بهداشت شده است.
🇮🇷 پیام تشکر رهبر انقلاب اسلامی از کاروان کشورمان در مسابقات پارالمپیک ۲۰۲۰ توکیو 🇮🇷 با پایان کار کاروان وزرشی ایران در پارالمپیک ۲۰۲۰ توکیو، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پیامی از کاروان کشورمان تشکر کردند. متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است: بسمه تعالی از کاروان سرافراز پارالمپیک که بار دیگر با مدال آوری خود، ملت ایران را خوشحال کردند صمیمانه تشکر میکنم 🌳 سیّدعلی خامنه‌ای 🌳 📆 ۱۴۰۰/۶/۱۳ 📆 کاروان ایران در پارالمپیک ۲۰۲۰ توکیو موفق به کسب ۲۴ مدال (۱۲ طلا، ۱۱ نقره و ۱برنز) شد.
♦️هم اکنون/ شروع اولین گفت و گوی تلویزیونی رئیس جمهور در شبکه یک https://www.telewebion.com/live/tv1 برای مشاهده به لینک بالا مراجعه نمایید ☝🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
18.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ورود به منطقه ممنوعه یک سکانس از قسمت سی و ششم بازپخش: ۱:۱۰ دقیقه بامداد ۸:۳۵ دقیقه صبح ۱۴:۳۵ دقیقه عصر |
「☀️💛•••」 .⭑ اثرِتلالؤنور🌙 .⭑ ☀️💛¦➺ •ــــــــــــــــــــ••ــــــــــــــــــــ• ☀️💛¦➺
「🖤🌿•••」 .⭑ •• دل‌گفت‌اگرغنچه‌ِپرپرگردم.. درجاری‌خون‌خود‌شناورگردم.. واللّٰه‌که‌اسم‌اعظم‌حق‌باشــــد.. نامردم‌اگرجدازرهبرگردم..!(: .⭑ 🌿🖤¦➺ •ــــــــــــــــــــ••ــــــــــــــــــــ• 🌿🖤¦➺
📲 عوامل مجموعه تلویزیونی گاندو امروز از ساعت ۱۲ تا ۱۳ در واحد ارتباطات مردمی صدا و سیما (۱۶۲) پاسخگوی سئوالات بینندگان خواهند بود.
<تبسـم!𝐓𝐀𝐀𝐁𝐀𝐒𝐎𝐔𝐌𑁍>
♦️هم اکنون/ شروع اولین گفت و گوی تلویزیونی رئیس جمهور در شبکه یک https://www.telewebion.com/live/tv
🔻سید ابراهیم رئیسی: حرکت انقلابی توأم با عقلانیت در موضوع کرونا ضرورت داشت 🔹رئیس جمهور: از عزیزانمان در مراکز درمانی صمیمانه‌ تشکر می‌کنم، به خانواده‌های مصیبت‌دیده تسلیت می‌گویم و برای بیماران آرزوی سلامتی دارم. یک حرکت انقلابی توأم با عقلانیت در موضوع کرونا ضرورت داشت 🔹دولت داخلی واکسن کفاف نیاز جامعه را نمی‌داد و برآورد ما نیاز به ۱۰۰ میلیون دز واکسن بود. با روسای برخی کشورها که صحبت کردم دغدغه‌ام تامین واکسن بود 🔹امروز ۴۰ میلیون دز واکسن تامین شده است. برای اینکه کسب و کار رونق بگیرد و مدارس بازگشایی شود امیدواریم‌ هر چه زودتر همه مردم واکسینه شوندصف‌های واکسن تقریبا منتفی شده است 🔹واکسیناسیون عمومی در گرو واردات واکسن است. از ناحیه مردم نیز باید رعایت پروتکل‌های بهداشتی جدی گرفته شود و ما هم تمام تلاش خود را می‌کنیم دغدغه مردم را به حداقل برسانیم