هدایت شده از قهوه تلخ
تا چه حد لجبازم؟
تا این حد که چون ثابت کنم غیر طبیعیم میرم درس بخونم
●•°○تَهِباغ○°•●
تا چه حد لجبازم؟ تا این حد که چون ثابت کنم غیر طبیعیم میرم درس بخونم
وای
دهانم از اینهمه شباهت باز مانده
یعنی منم اگر همچین موقعیتی بود همینقدر لجباز بودم🤣✨
●•°○تَهِباغ○°•●
حالا ۵ ساعتم کم نبود که بود؟
عاقا خیلیم عالیه
من که سه روزه هیچی نخوندم قشنگ☺️✨
هدایت شده از قهوه تلخ
۳۳
حس امنیت رو با چه کلمه ای میتونی توصیف کنی؟
__
آغوش؟ یا خدا؟
هدایت شده از قهوه تلخ
عاقاااا ۵۷ رو بگو خیلی باحاله😂
دستور پخت خودت رو بنویس
__
وای موافقم شدید😂
آرد تنهایی را در روغن بی حوصلگی تفت دهید، مقداری آب کتاب خواندن اضافه کنید و پودر کاکائوی پسرفت را به آن اضافه کنید
حالا مقداری شیر تعصب و غرور را با چند تخم مرغ وسواس هم بزنید،
مواد را در قالبی با ظاهر آرام و ملایم بریزید و شکر نیاز به آغوش و گریه را اضافه کنید، اکنون شما موادی دارید که از درون اشفته است، پس با همزن مواد را هم بزنید تا خوب عصبی شود
با نظم و ترتيب به کوکی ها حالت دهید
حال آرام و با دقت گردوهای مهربانی را در میان آن جا دهید طوری که کسی در نگاه اول تشخیص ندهد..
اکنون کشمش های عصا قورت داده و دفاع از حق خود را بر روی آن بپاشید
کوکی های شما ظاهرا آماده است
اما باید آن را در کوره از دست دادن عزیز، پخته نمایید..
میتوانید دانه های قهوه نوشتن را در آبجوش تلاش های بی ثمر حل کنید
البته این بخش اختیاری است و گاها سر و کله اش پیدا میشود
کوکی ها را با فنجان شکننده گریه قهوه در سینی لجبازی بگذارید
میان وعده شما آماده است، نوش جان
هدایت شده از قهوه تلخ
۷۶. توی سختیا اول از همه حسابی عصبی داغون و نا امید میشم بعدش یا مینویسم یا مداحی پلی میکنم یا با خدا حرف میزنم ن ن بیشتر اوقات فقط با گوشیم بازی میکنم یا با خودم فکر میکنم خیلی زیاد و تحلیل میکنم تا کور سوی امیدی پیدا کنم اصولا وقتی هیچ کدوم از کار ها جواب نمیده گریه بعدش مشورت با یکی و در نهایت با خدا صحبت میکنم و خودش همه چیزو اوکی میکنه
__
ای بابا، حق همین(((:
فقط اخرش>>>>