˖ ۫ سرشار از تهی ۫ ˖
آنچه از سرگذشت شد سرگذشت حیف که بی دقت گذشت اما گذشت تا که خواستیم یک دو روزی سر کنیم بر در خانه
عاشقان مستند و ما دیوانه ایم
عارفان شمعند و ما پروانه ایم
چون ندارم با خلایق الفتی
خلق پندارند ما دیوانه ایم
ما ز عقل خویشتن بیگانه ایم
لاجرم دردی کش میخانه ایم
_مولانا
گهگداری دوست دارم کلا ساکت بمونم و هیچی نگم، چون هیچ کلمهای نمیتونه چیزی که تو قلبم و ذهنم میگذره رو توضیح بده .
˖ ۫ سرشار از تهی ۫ ˖
منم آن ایستگاهِ پیر و تنهایی که میداند، نباید دل سپُرد این عابرانِ گرم رفتن را ! تو را بخشیدم آن رو
کسی نمیداند چطور بیحوصلگی مرا میان حروف و کلمات متوقف میکند و میایستاند .
کسی نمیداند چه غم و اندوهی در زبان فقیرم لانه کرده است .
- نامه آلخاندرا پیثارنیک به لئون استروف .
4_5794069336532454040.mp3
2.66M
تو کشتی همه چیو تو من
دیگه نمیفهمم کیا بد و کیا خوبن ..
امیر ِمؤمنان میگن که :
تا سخن را به زبان نياورده اى ، سخن در بند توست .
همين كه آن را به زبان آوردى ، تو در بند سخن در مى آيى ..