eitaa logo
ولایت ، توتیای چشم
227 دنبال‌کننده
19هزار عکس
6.2هزار ویدیو
92 فایل
فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی ، مذهبی ، اخلاق و خانواده . (در یک کلام ، بصیرت افزایی) @TOOTIYAYCHASHM http://eitaa.com/joinchat/2540306432Cdd24344a89
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃💜🍃 🍃❤️نه پرواز بلدم، 🍃💙نه بال و پرش را دارم.. 🍃💛دامهای دنیایی اسیرم کرده اند.. 🍃💙ولی..من‌ میخواهم اسیر نگاه شما شوم و بس.. شهید_محمد_اتابه 👇 🍃💚🍃
🌹🌹🌹 🍃🌹 آیت الله قرهی: 🍃🌹اگر می‌خواهی بدانی امام زمان یادت کرده، یا نه ، 🍃🌹 همین قدر که اجازه داده دائم به فکرش باشی، معلوم است تو را دوست دارد و به تو عشق می‌ورزد که اجازه داده به یادش باشی. 🌹🌹🌹
🌷💐🌷 🍃🌷شاگردی از حکیمی پرسید: تقوا را برایم توصیف کنید؟ 🍃🌷حکیم گفت: اگر در زمینی که پر از خار و خاشاک بود، مجبور به گذر شدی، چه می کنی؟ 🍃🌷شاگرد گفت: پیوسته مواظب هستم و با احتیاط راه می روم تا خود را حفظ کنم. 🍃🌷حکیم گفت: در دنیا نیز چنین کن، تقوا همین است! از گناهان کوچک و بزرگ پرهیز کن و هیچ گناهی را کوچک مشمار، زیرا کوهها با آن عظمت و بزرگی از سنگهای کوچک درست شده اند... 🌷💐🌷
🌹🌹🌹 🌹داستان عجیب زنی که با دعای امام زمان عج به دنیا برگشت🌹 🌹این داستان هم جریان زنی هست که از دنیا می‌رود ولی با دعای امام زمان (عج) برمیگردد، اما نکته جالب این داستان جریان ملاقات ایشان با حضرت علی (ع) هست که خواندنیست: 🌹نقل از علامه طهرانی: یكی از اعاظم‌ نجف‌ أشرف‌ برای من‌، نقل‌ کرد كه‌: ما از نجف‌‌ عیال‌ اختیار كردیم‌ و سپس‌ در فصل‌ تابستان‌ برای زیارت‌ صله‌ ارحام‌ عازم‌ ایران‌ شدیم‌. 🌹آب‌ و هوای وطن ما به‌ عیال‌ ما نساخت‌ و مریض‌ شد و روز بروز مرضش‌ شدّت‌ كرد؛ و هر چه‌ معالجه‌ كردیم‌ سودمند نیفتاد و مشرف‌ به‌ مرگ‌ شد. 🌹من‌ دیدم‌ عیالم‌ فوت‌ میكند و‌ باید تنها به‌ نجف‌ برگردم‌ و در پیش‌ پدرش‌ و مادرش شرمنده‌ میشوم‌، حال‌ اضطراب‌ و تشویش‌ عجیبی در من‌ پیدا شد. 🌹آمدم‌ در اطاق‌ مجاور‌ دو ركعت‌ نماز خواندم‌ و توسّل‌ به‌ امام‌ زمان‌ (عج‌) كردم‌ و با نهایت‌ تضرّع‌ عرض‌ كردم‌: یاولی الله‌! زن‌ مرا شفا دهید، 🌹آمدم‌ در اطاق‌ عیالم‌، دیدم‌ نشسته‌‌ و زار زار میگرید. 🌹تا چشمش‌ به‌ من‌ افتاد گفت‌: چرا مانع‌ شدی؟ چرا نگذاشتی؟ 🌹من‌ نفهمیدم‌ چه‌ میگوید، و تصوّر كردم‌ كه‌ حالش‌ بد‌ است‌. 🌹بعد كه‌ قدری آب‌ به‌ او دادیم‌ گفت‌: عزرائیل‌ برای قبض‌ روح‌ من‌ با لباس‌ سفید آمد و بسیار زیبا و آراسته‌ بود، 🌹به‌ من‌ لبخندی زده‌ و گفت‌: حاضر به‌ آمدن‌ هستی؟ گفتم‌: آری. 🌹بعداً أمیرالمؤمنین‌ (ع)‌ تشریف‌ آوردند و با من‌ بسیار مهربانی كردند و بمن‌ گفتند: من‌ میخواهم‌ بروم‌ نجف‌، میخواهی با هم‌ برویم‌ به‌ نجف‌؟ 🌹گفتم‌: بلی خیلی دوست‌ دارم‌ من‌ برخاستم‌ ‌آماده‌ شدم‌ كه‌ با آن حضرت‌ برویم‌، همینكه‌ خواستم‌ از اطاق‌‌ خارج‌ شوم‌ دیدم‌ كه‌‌ امام‌ زمان (عج)‌ آمدند و تو هم‌ دامان‌ ایشان‌ را گرفته‌ای. 🌹حضرت‌‌ به‌ امیرالمؤمنین‌ (ع) عرض‌ كردند: این‌ بنده‌ به‌ ما متوسّل‌ شده‌، حاجتش‌ را برآورید. 🌹حضرت‌ أمیر (ع) به‌ عزرائیل‌ فرمودند: به‌ تقاضای مرد مؤمن‌ كه‌ متوسّل‌ به‌ فرزند ما شده‌ است‌ برو؛ باشد تا موقع‌ معین‌. و أمیرالمؤمنین‌ از من‌ خداحافظی كردند و رفتند. 🔳چرا نگذاشتی من‌ بروم‌؟ 📕معادشناسی علامه طهرانی ج 1، ص 286 - 287 🌹🌹🌹
💖💜💛❤️💚💙 🍃💖ما مسـٺ شمیــم سیـ🍎ـب و ریحـ🌿ـان شده ایم 🍃💖از مقدمتــان شڪـ🌸ـوفہ بــاران شده ایم 🍃💖اے عشــ💓ــق ظهـــور بےحضـــورٺ هرگز 🍃💖ما چشــــم بہ راهِ نیـمہ، شعبــ💞ـان شده ایم 💖💜💛❤️💚💙
🌴🍁🍁🌴 🍁🌴همسر شهید حجة الاسلام سید علی اندرزگو: 🍁🌴چند ماه قبل از شهادتش در خانه نشسته بودیم. 🍁🌴سید علی یک ذغال گداخته را از روی قلیان برداشت و کف دستش گرفت. 🍁🌴 من شگفت زده پرسیدم سید دستت نمی سوزد؟ سید لبخندی زد و گفت: 🍁🌴 «این که هیچ، بدن من به آتش جهنم هم حرام است. بعد سید علی گفت: بزودی پهلوی می رود و انقلاب پیروز خواهد شد. 🍁🌴دو سال بعد از پیروزی شخصی رئیس جمهور خواهد شد که نامش «سید علی» است. 🍁🌴 از آن روز به بعد منتظر ظهور حضرت ولی عصر عج باشید.» 🍁🌴بعد گفت دینداری در آن دوران مثل نگه داشتن این ذغال گداخته در دست است. 🍁🌴همسر شهید می گوید من پرسیدم: سیدعلی! منظورتان این است که خودتان رئیس جمهور می شوید؟ سید پاسخ داد خیر، من آن روز نیستم. 🍁🌴بعد ذغال را آرام برگرداند و روی قلیان گذاشت... 🍁🌴 همسر شهید: دست از سیدعلی(آیت الله خامنه ای) نکشید. 🍁🌴وحید یامین پور مصاحبه گر با همسر شهید 🌴🍁🍁🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا