هر که در عشق
سر از قلّه برآرد هنر است
همه تا دامنهی کوه تحمل دارند
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#رزمندگان_لشکر۴۱ثارالله
صبح وعاقبتتون شهدایی 🕊
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
🌹#اسم_تو_مصطفاست
#قسمت27
یک بار که رفته بودم تهرون خونه یکی از فامیلا،حال پرنده ای رو داشتم که اسیر قفس بود. مبادا بعد از من یه روز از اینجا بری تهرون برای زندگی کردن!))
_بعد تو؟ این چه حرفیه!
_آره دیگه ممکنه پیش بیاد!
شیطنتم گل کرد:((آقا مصطفی تاهستی میتونی برای جا و مکان اقامت من تصمیم بگیری،اما بعد شما دیگه خودم مختارم کجا اقامت کنم!))
با محبت نگاهم کردی:((حق با توه!))
زندگیمان جلو میرفت و روز به روز بیشتر از هم شناخت پیدا میکردیم. گاه که توصیه میکردم برای صرفه جویی با مترو این طرف و آن طرف بروی میگفتی:((عزیز،من دوست ندارم سوار اتوبوس و مترو بشم،از شلوغی و پرس شدن بدم میاد!))
برای همین تا چشم مرا دور میدیدی،ماشین را برمیداشتی و می رفتی.
_آقا مصطفی هرروز میری توی طرح.ماشین رو میخوابونن!
اون وقت خر بیارو باقالی بار کن!
_یه جوری میرم که جریمه نشم!
_پرواز که نمیتونی بکنی!
_دعای غیب شدن بلدم!
اما پرینت جریمه ها که می آمد،میفهمیدم چه دسته گلی به آب دادی!
با توجه به گشت های شبانه ای که داشتی،صبح ها بیشتر وقت ها دیر از خواب بلند میشدی و چشم هایت سرخ بود،به حدی که پلک هایت از هم باز نمیشد.
یک روز خواب مانده بودم،چشم که باز کردم از جا پریدم و گفتم :((وای خدایا کلاسم دیر شد!))
خواب آلود گفتی:((صبر کن خودم میرسونمت!))
خواب و بیدار لباس پوشیدی،سوار ماشین شدیم و راه افتادیم.سر فاز یک شهرک زدی کنار:((چیزی شده آقا مصطفی؟))
_بذار بخوابم عزیز،نور افتاب خیلی اذیتم میکنه!
عینک دودی دسته نگین دارم را دادم بهت:((بیا بزن به چشمت و من رو برسون.))
گرفتی و زدی،اما پشت سرت را گذاشتی روی پشتی صندلی ات:((بذار یه چرتی بزنم تا بعد.))
وقتی مرا رساندی که ساعت امتحان گذشته بود ،اما عینکم را پس ندادی و تا مدت ها میزدی.
_آقا مصطفی این عینک زنانه اس!
_میدونم ،حالا یکی از این عینک آبادانیا میخرم،هرچی نباشه بچه جنوبم!
بعضی روزها هم از رختخواب بیرون نمی آمدی.
_آقا مصطفی ساعت خودش رو کشت!مگه کلاس نداری؟
دارم اما پول ندارم!
غلتی میزدی و خروپف میکردی.
اهل پس انداز نبودی.اگر دویست هزار تومان هم داشتی،تا میرفتی مسجد و برمیگشتی هزار تومان هم بیشتر ته جیبت نمی ماند.
من هم دست به اختلاس میزدم. لباس هایت را که در می آوردی،پول هایش را برمیداشتم و دوسه تومانی ته جیبت میگذاشتم.بعضی موقع ها متوجه میشدی:((سمیه جان،من مرد خونه هستم ها! نباید پول تو جیبم باشه؟))
_همین دوسه تومان بسه وگرنه همه رو می بخشی!
بیشتر در آمدم از راه شستن لباس های تو بود،وقتی میخواستم آن هارا در لباسشویی بریزم .آخرین اختلاس من همین تازگی ها بود،بعد از شهادتت.یکی از لباس هایت را از روی رگال برداشتم که از داخل یکی از جیب هایت سی هزار تومان نصیبم شد.
گاهی میگفتی:((عزیز،داری پنجاه شصت تومان به من بدهی؟))
چشم هایم گرد میشد:((پولم کجا بود؟کارتت رو خالی کردی!))
_اذیت نکن اگه داری بده،قول میدم اگه تو سمیه منی،کمتر از سیصد هزار تومان نداشته باشی!
_نه به خدا ۲۵۰هزار تومان بیشتر ندارم!
می خندیدی:((دیدی گفتم داری!حالا بلند شو و برای حاجیت بیار!))
_چشم !اگه جیبای شلوارت نبودن کجا اینهمه پول داشتم!
بعضی وقت ها هم پول هارا میگذاشتم زیر فرش.
_سمیه پول داری؟
_اون گوشه فرش رو بزن بالا.
بعد ها که جایش را یاد گرفتی دیگر نمیپرسیدی و خودت میرفتی سراغش،اما من هم جایش را عوض میکردم.
آه آقا مصطفی،عزیزدل،این پول،پول خودت بود،فقط میخواستم زن بودنم را نشان بدهم.
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌷
🔸ادامه دارد...
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
🌹#اسم_تو_مصطفاست
#قسمت28
هر دختری دوست دارد وقتی باردار میشود یکی از اولین کسانی که خبردار میشود،مادرش باشد.دوست دارد به خانه پدرش برود،در گوشه ای از اتاق،آنجا که افتاب روشنش کرده،دراز بکشد و حس کند در گهواره است. دوست دارد مادرش نازش را بکشد و بگوید:((بلند شو،بلند شو دختر،باید زیرت جا بندازم!مبادا پک و پهلوت رو سرما بدی!))
هر دختری دوست دارد مادر بالای سرش بنشیند،موهایش را نوازش کند و بپرسد:((کی بریم برای خرید سیسمونی،دیگه وقتی نداری ها!))
اما من از این چیزها در میرفتم. آن قدر نگفتم تا وقتی که پدربزرگ بعد از یک بیماری سخت،بستری شد بیمارستان و بعد هم فوت کرد و رفتیم دیلمان برای خاک سپاری.وقتی بابابزرگ خوب و مهربان را با دنیایی خاطره گذاشتیم زیر خاک ،گریان و نالان سوار ماشین شدیم و راه افتادیم طرف سیاهکل .
من با ماشین پدرم و تو با ماشین برادرم.ماشین شما در آن هوای بارانی جلو بود و ماشین پدرم دنبال شما.
وقتی برای یک لحظه بین ما فاصله افتاد،بعد از مدت زمان کمی متوجه شدید و آمدید سراغمان.تصادف کرده بودیم.
آنجا بود که سراسیمه دویدی طرف ماشین و رنگ و رو پریده گفتی:((سمیه؟))
و مامان داد زد:((مصطفی جان هول نکن ،بچه چیزیش نشده!))
در همان راه به او گفته بودم. گفته بودم تا غصه اش کم شود . تو داد زدی:((بچه فدای سر سمیه!خودش چطوره؟))
آنجا نشان دادی که چقدر دوستم داری.با وجود حال بدی که مامان داشت،گل از گلش شکفت. کدام مادری است که از روابط خوب بین دختر و دامادش شاد نشود؟
ماه های اول بارداری افسرده بودم و بیشتر دوست داشتم گوشه ای دراز بکشم. حالم خوش نبود،اما بعد شدم یک پارچه انرژی . یک روز آمدی دیدی رفتم نشستم بالای اُپن آشپزخانه و نخود و لوبیا پاک میکنم و یک روز دیدی همان جا گوشت خرد میکنم.
_اون بالا چه میکنی؟نکنه سرگیجه بگیری و بیفتی؟
_نه بابا ! خوب خوبم!
_بچه عزیزه،اما مادرش عزیزتره ها!
_حالا بذار بیاد،اون وقت معلوم میشه خاطر کی رو بیشتر میخوای!
_به تو ثابت میکنم لب بود که دندون اومد!
_جوجه رو آخر پاییز میشمرن آقا مصطفی!
اما آخر پاییز رسید و معلوم شد که تو راست میگفتی:((باهمه عشقی که به بچه ها دارم،حاضرم اونا رو به خاطر تو قربانی کنم.میفهمی سمیه؟))
در طول دوران بارداری حواست بود چه ویاری دارم.مدام هم سفارش میکردی:((دولا نشو سمیه!تقلا نکن سمیه! بذار بردار نکن سمیه!))
اما همه این ها تا وقتی بود که کارهای مهم،از آن نوع کارهایی که خودت میگفتی((اگه سرم بره قولم نباید بره))،برایت پیش نمی آمد.
اسفند ۱۳۸۷بود و قرار بود خانه تکانی کنیم. عید روز شنبه بود و من برنامه شستن دیوارها و آشپزخانه را گذاشته بودم برای روز پنجشنبه آخر سال که تو هم باشی. بعد یک شام خوشمزه و چای داغ گفتم:((اقا مصطفی،فردا باید بمونی برای تمیز کردن دیوارای اتاق و آشپزخونه!))
_من که فردا نیستم!
_نیستی؟پس دیوارا رو کی باید بشوره؟
_فردا پنجشنبه اخر ساله و باید با حاج اقا بریم گدایی!
_گدایی؟
_بله برای مسجد،طبق معمول سنواتی. صدای من بلنده و کمک میگیرم،کمک مردمی!
با ناراحتی گفتم:((چراغی که به خانه رواست به مسجد حرامه!))
_ولی من باید برم!
و رفتی. به همین سادگی.
در فاصله ای که نبودی با سجاد به خرید رفتم. یک بلوز آبی روشن،یک شلوار طوسی و یک جفت کفش قهوه ای برایت خریدم. حتی شلوار را هم به پای او میزان کردم و دادم خیاط کوتاهش کرد.
میدانستم نه بلوزی میپوشی که به تنت بچسبد و نه شلواری که فاقش کوتاه باشد. نه رنگ جیغ و نه کفش نوک تیز. برای همین ،خرید کردن برایت آسان بود. آن هارا کادو پیچ کردم.شب که آمدی کادویت را دادم و تو هم آن هارا پوشیدی و تشکر کردی.دیگر ناراحتی نماند، چون این یک قانون نا نوشته بین ما بود که قهر بی قهر.
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌷
🔸ادامه دارد...
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
✳✅ هاشمی رفسنجانی و ایادی او را بهتر بشناسیم.
د
⭕️مردم بایدحقایق رابدانند!!!!
⭕️شما ازهاشمی فقط استخرفرح پهلوی رفتن او را میدانید؛
هاشمی نخ تسبیح بسیاری نگفته هاست.🦞
بخوان:👇
⛔خودش درکتاب خاطراتش می گوید:
به امام(ره)درسال۵۸در قم گفتم:
شما ازاوضاع مملکت مطلع نیستی،
بدون مشورت ما کاری مکن!!!
امام(ره)ناراحت شد؛
و درجوابم گفت:
حواست باشد با کی حرف میزنی!!!
(هاشمی،
خود را فهیم تراز امام میدانست!🐙
این خود برتربینی هاشمی تاآخرعمر با او بود!!!)
نکته:
در زمان دولت اول احمدی نژاد،
درحرم حضرت معصومه (سلام الله علیها)،
ودرسالگرد 15 خرداد،
درسخنرانی هاشمی یکی از اساتید حوزه که از مجموعه آیت الله مصباح موسسه امام بود؛ بلند شد وسط جمعیت از هاشمی پرسید؛
شما قبل از انقلاب سفری به اسرائیل داشته اید؛👹
چرا و به چه منظور...؟
در اینجا محافظین هاشمی به شدت اورا کتک زده وبردند و...🐙
بعدمدتی آزادشد.🤲
⛔درکتاب خاطرات می گوید:
به امام گفتم:
شمانظراتی در رابطه باحجاب خانمها و مسائل دیگر دارید؛
ومامجبوریم مواضع شمارا پیگیری کنیم؛
واین برای ما دردسردارد؛
ومورد شماتت قرار می گیریم؛
شما محفوظ می مانید؛
وما سپر شما شده ایم؛
این قابل قبول نیست.
امام چیزی نفرمود.
(مگرهاشمی قرارنبود منویات ولایت را پیگیری کند؛
چون نظر امام با او تعارض داشت؛
نظرخود راصائب می دانست!!!)🦀
⛔درجریان ترورمشکوک وی درسال۵۸،
قضیه این بود که گروه فرقان،
مطهری و مفتح را باشلیک به سر آنها درب منزل و دانشگاه بشهادت رساندند؛
اماهاشمی،
بنا به نقل خودش درمنزل،
درحالیکه همسرش عفت خود را روی او پهن کرده بود؛
فرقانی ها،
به سر و روی خانم او وخودش شلیک نکردند؛
دلشان برای خانمش سوخت!
گفتند حاج خانم شما کنار برو،
فقط به شکم او،
آنهم بصورت افقی،
که آسیب جدی نبیند!!!
باشرلوک هلمز،
زیرک ترین کارآگاه دنیا تماس گرفته شد؛ نتوانست؛
تشخیص دهد.!!!
⛔درجریان انفجار حزب جمهوری اسلامی، درشب هفتم تیرسال ۶۰درتهران،
تنها کسانی که ازمسئولین کشوری وسران حزب در جلسه شرکت نکردند؛
هاشمی و رفیق تواب اومیرحسین موسوی بود.
تعجب نمی کنید!!!👹
⛔کسی که میرحسین 🐖را بعنوان نخست وزیر،
با دردست گرفتن جو مجلس به حضرت آقا(امام خامنه ا ی)درهردو دوره قالب کرد؛ ایشان بود!!!
امام(ره) که در دور دوم به حضرت آقا پیام داد؛
مصلحت آن است که میرحسین باشد؛
از جو سازی ایشان درمجلس مطلع بودند؛
حضرت آقا هم تبعیت کردند.!!!🖐
⛔اولین کسی که درمجلس شورا،
امام خامنه ای (مدظله العالی)،
رابخاطر نظرش درمورد اختیارات ولایت فقیه کوبید؛🦞
اوبود!👹
تا آنکه امام(ره) به دفاع ازحضرت آقا آن پیام بلندرا دادند که:
شمادر انقلاب همچون خورشید
میدرخشیدو...🖐🌺🖐
رفاقت هاشمی با رهبری تا آنجا بود؛
که تضارب نظربا رهبری پیدا نمی کرد.!!!🦑
⛔اولین کسی که امام(ره) و قانون را دور زد؛
و منتظری را برخلاف وبدون اطلاع امام(ره) به گفتهٔ مرحوم آیت الله محمدی گیلانی(دادستان انقلاب) بعنوان قائم مقام رهبری(نایب الامام) درمجلس خبرگان تثبیت کرد؛😡
تابعد ازرحلت امام(ره)همه چیز مملکت دست خودش باشد؛🦀
و درواقع ولایت درسایه باشد؛🐙
هاشمی بود.!!!🦞
⛔تنها کسیکه در دوران دفاع مقدس،
بانظرات غیر کارشناسی،
باعث شکست برخی عملیاتها و شهادت رزمندگان،
بنا بقول فرماندهان ارشد جنگ شد؛😭
هاشمی بود.!!!👹
⛔تنها کسی که بعداز فتح خرم شهر،
مبحث صلح با صدام واتمام جنگ رابرخلاف نظرامام(ره) مطرح و دنبال کرد؛
تاکه منجربه نوشیدن جام زهرتوسط امام(ره) شد.😭
هاشمی بود.!!!🦀
⛔تنها کسی که بعد از رحلت امام(ره)،
اصرار داشت رهبری کشورو نظام بر خلاف متمم قانون اساسی شورایی مدیریت شود؛ ونگذاردنظرامام(ره)مبنی براینکه،
آقا سیدعلی خامنه ای برای رهبری مناسب هستند؛
تحقق پیدا کند؛
هاشمی بود.!!!🦞
⛔تنها کسی که بعد از انتخاب رهبری در نماز جمعه،
کلمه امام را مختص امام خمینی(ره)دانست؛
و نگذاشت بر اساس عرف شیعه که به ولی امر مسلمین،
امام اطلاق میکنند؛
به رهبری امام خامنه ای گفته شود؛
هاشمی بود...🦞
تا آنجا که آیت الله جوادی آملی،
نگفتن امام را به رهبری ظلم و جفا دانست!!! چه کسی این ظلم وجفارا درحق رهبری اعمال کرد!؟
هاشمی!!!👹
⛔اولین کسی که در دوران ریاست جمهوری خودحیف ومیل دربودجهٔ عمرانی رابلااشکال دانست؛
وجاده ی خوردن وبردن رابرکارگزاران صاف کرد؛
ودست امثال کرباسچی که شهردارتهران بود را بازگذاشت؛
و اوهم وهمکارانش تاتوانستنددربودجه عمرانی حیف ومیل کردند؛
هاشمی بود.!!!😡
⛔اولین کسی که خط تولید اشرافیت را در نظام اسلامی افتتاح کرد.
هاشمی بود.!!!🐖
⛔اولین کسی که پدیدهٔ زشت آقازاده ها را در نظام نهادینه کرد.
هاشمی بود.👹
🤲خداوند ریش وریشه اشعث ها وزبیرها وطلحه ها وعمرو عاص ها ومنافقین را ازروی زمین بکند.
✍سردارنوع اقدم
@masajed7
12.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 چه شد که بیحجابهای قبل از انقلاب حجاب رو پذیرفتند؟
🔹فیلمی جالب از گفتگوهای زنان بیحجاب در زمان انقلاب
✅کانال تاریخ پهلوی👇
https://eitaa.com/joinchat/4153737506C363110af5c
11.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴دیشب هزاران اتومبیل در تهران گرفتار شدند!
🗞روزنامه اطلاعات، 1 آبان 1356
🔹در دورانی که جمعیت کمی داشتیم و افراد کمی صاحب خودرو بودند، پایتخت ایران هر روز شاهد ترافیک های سنگین بود.
✅کانال تاریخ پهلوی👇
https://eitaa.com/joinchat/4153737506C363110af5c
.
♻️ بعد از انتشار فیلمی که نشان میدهد احمد مصطفوی، فرزند سید حسن مصطفوی به عنوان یادگار یادگار یادگار امام خمینی(ره) با خودرو وارد محدوده متعلق به حرم شده، کاربران فضای مجازی بویژه در قم به این رفتار اشرافی اعتراض کردند.
البته پیش از این حسن روحانی پایهگذار این بدعت غلط بود وقتی برای شرکت در مراسم تدفین مرحوم آیتالله اردبیلی با خودرو وارد محدوده خود حرم شده بود که اعتراضات بسیاری را به دنبال داشت.
علما و مراجع، همواره با رعایت آدابی وارد محیط حرم حضرت معصومه (س) میشوند.
🔺برای دیدن تحلیلهای حمید رسایی عضو کانال شوید🔻
eitaa.com/joinchat/389677056C798a6dc5a1
واکنش سخنگوی شورای نگهبان به تایید صلاحیت تاجگردون و ردصلاحیت وزیر اطلاعات دولت روحانی
هادی طحان نظیف توضیحاتی درباره تایید صلاحیت غلامرضا تاجگردون و ردصلاحیت سیدمحمود علوی وزیر سابق اطلاعات ارائه داد.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، هادی طحان نظیف سخنگوی شورای نگهبان در نشست خبری امروز خود در پاسخ به پرسشی درباره طرح انتقاداتی به هیئتهای نظارت درباره تایید صلاحیت افرادی که اعتبار نامه آنها رد شده یا رد صلاحیت وزیر سابق اطلاعات، اظهار کرد: شورای نگهبان بر مبنای اسناد و ادله اظهار نظر میکند. من عضو هیئت مرکزی نبودم اما میدانم که اعضای این هیئت بررسیهای دقیقی داشتند. شورای نگهبان فرصتی یک ماهه دارد که در این فرصت بررسیهای خود را توسط اعضا انجام خواهد داد.
⭕️ این شیرزن «الناز دارابیان»
★رکورد آسیا رو در رشته پارا دومیدانی شکست ؛
★طلا گرفت؛
★پرچم ایران رو بالا آورده؛
★برای اهدای مدال با چادر اومد؛
★با خواندن سرود ملی اشک ریخت؛
★بعد هم گفته مدالم رو به کودکان غزه اهدا میکنم.
✖ولی رسانههامون چقدر بهش ضریب دادند!؟
ازالان من و شما رسانه شویم
✅ با #سعیدیسم :
@saeedism
📳 ماجرای سیلی مامور انتظامی به پرستار!
❌ در روزهای اخیر ویدئویی با عنوان سیلی مامور انتظامی به پرستار بیمارستانی در شهرستان مهر در فضای مجازی منتشر شده است.
☑️ این در حالی است که سیلی مامور انتظامی به پرستار در شهرستان مُهر استان فارس کذب است
🔺معاون فرهنگی فرماندهی انتظامی فارس:
☑️ بیست و دوم دی، فردی که از ناحیه معده دچار ناراحتی شده بود، با یکی از کارکنان بیمارستان درگیری لفظی پیدا کرد. به درخواست مسئولین بیمارستان، هر دو به مقر انتظامی منتقل شدند.
🆔 @wiki_shobhe
☆○═════════┅
📲 کانال ✓ ویکیشبهه در ایتا👇
✅ https://eitaa.com/Wiki_Shobhe