هدایت شده از کانال توبه
⚫️روزی که حضرت آدم برای امام حسین علیه السلام گریست!
✳️هنگام سیر حضرت آدم در زمین ، گذر آن حضرت به زمین #کربلا افتاد.
ناگهان ناخود آگاه سینه اش به تنگ آمد و غمناک شد.
♦️چون به قتلگاه #امام_حسین (علیه السلام ) رسید پایش لغزید و خون از پایش جاری گردید.
🔷پس سرش را بسوی آسمان بلند کرد و خدمت خداوند متعال عرض کرد :
🔆 « پروردگارا ! آیا من مرتکب گناه دیگری شده ام که اینک مرا به کیفر می رسانی؟
🌹خداوند فرمود : « ای آدم ! گناه تازه ای نکرده ای بلکه در این سرزمین فرزند تو حسین (علیه السلام ) به ظلم و ستم کشته می شود و خون تو نیز به خاطر همدردی و موافقت با او به زمین ریخته شد.»
🔅حضرت آدم فرمود : « قاتل او کیست؟ »
🌹خداوند فرمود : « قاتلش یزید که مورد لعن اهل آسمانها و زمین است می باشد.»
🔰در این هنگام حضرت آدم (علیه السلام) به حضرت جبرئیل گفت : « حالا چه کار بکنم ؟
🌹 جبرئیل گفت : « بر یزید لعنت بفرست.»
پس حضرت آدم (علیه السلام ) چهار مرتبه بر یزید لعنت فرستاد..
🌷🍃🌷
📘بحارالانوار ٬ ج ۴۴ حسین بن علی (ع)
@Tobeh_Channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 دوست دارم در عراق شهید بشوم!
خاطره شنیده نشده از آخرین دیدار با حاج قاسم سلیمانی چند روز قبل از شهادت؛ برای اولین بار از زبان حجتالاسلام حسینی رییس اتحادیه رادیو و تلویزیونهای عراق
#حجاب #اربعین #کربلا ➖ ➖▪️
🔘 شبکه رسانه ای #واقعه
🆔 eitaa.com/joinchat/222953725Cdfb8a6e90a
هدایت شده از کانال توبه
⭕️مرحوم ميرزا علي محدث زاده، فرزند حاج شيخ عباس قمي كه از وعاظ و خطباي مشهور تهران بود، ميفرمود:
🌹زماني من به بيماري و ناراحتي حنجره و گرفتگي صدا مبتلا شده بودم، تا جايي كه منبر رفتن و سخنراني كردن برايم ممكن نبود مسلما هر مريضي در چنين موقعيتي به فكر معالجه مي افتد من نيز با در نظر گرفتن طبيبي متخصص و با تجربه، به او مراجعه كردم و پس از معاينه معلوم شد كه بيماري آنقدر شديد است كه بعضي از تارهاي صوتي از كار افتاده و فلج شده است و اگر لاعلاج نباشد لااقل صعب العلاج است
🌸طبيب معالج در ضمن نوشتن نسخه، دستور استراحت دادند كه تا چند ماه از منبر رفتن خودداري كنم و حتي با كسي حرف نزم و اگر چيزي بخواهم و يا مطلبي را از زن و بچه ام انتظار داشته باشم، آنها را بنويسم. تا در نتيجه ي استراحت مداوم و استعمال دارو، شايد سلامتي از دست رفته مجددا به من برگردد
🌼البته صبر در مقابل چنين بيماري و حرف نزدن با مردم حتي با زن و بچه، خيلي سخت و طاقت فرساست زيرا انسان از همه بيشتر احتياج به گفت و شنود دارد چطور ميشود تا چند ماه هيچ نگويم و حرفي نزنم و پيوسته در استراحت باشم؟ در حالي كه معلوم نيست نتيجه آن چه باشد بر همه روشن است كه با پيش آمد چنين بيماري خطرناكي چه حال اضطراري به بيمار دست مي دهد. اين اضطرار و ناراحتي شديد، آدمي را به ياد يك قدرت فوق العاده مي اندازد اين حالت پريشاني باعث مي شود كه اميد انسان، از تمام چاره هاي بشري قطع شود و به ياد مقربان درگاه الهي افتد تا بوسيله ي آنها به درگاه خداوند متعال عرض حاجت كند و از درياي بي پايان لطف خداوند بهره اي بگيرد
💚من هم با چنين پيش آمدي جز توسل به ذيل عنايت حضرت #امام_حسين عليه السلام چاره اي نداشتم روزي بعد از نماز ظهر و عصر حال توسل به دست آمد و خيلي اشك ريختم و سالار شهيدان حضرت سيد الشهداء را مخاطب قرار دادم و گفتم:
🌤يابن رسول الله صبر در مقابل چنين بيماري براي من طاقت فرسا است علاوه بر آن، من اهل منبر هستم و مردم از من انتظار دارند من از اول عمر تا به حال علي الدوام منبر مي رفتم و از نوكران شما اهل بيت هستم. ولي حالا چه شده
است كه يكباره بايد از اين پست حساس، بر اثر بيماي بركنار باشم؟ به علاوه ماه مبارك رمضان نيز نزديك است دعوت ها را چه كنم؟ آقا عنايتي بفرما، تا خدا شفايم دهد!
💜به دنبال اين توسل، طبق معمول هر روز، خوابيدم در عالم خواب خودم را در اطاق بزرگي كه نيمي از اطاق منور و روشن بود و قسمت ديگر اطاق، كمي تاريك بود ديدم
♥️در آن قسمتي كه روشن بود، حضرت سيدالشهداء اباعبدالله الحسين را ديدم كه نشسته اندخيلي خوشحال و خوشوقت شدم و همان توسلي را كه در حال بيداري داشتم، در حال رؤيا نيز پيدا كردم و به ايشان عرض حاجت نمودم! مخصوصا اصرار داشتم كه ماه مبارك نزديك است و در مساجد متعددي دعوت شده ام، ولي با اين حنجره ي از كار افتاده چطور مي توانم منبر روم و سخنراني نمايم؟ و حال آنكه دكتر مرا منع كرده است كه حتي با بچه هاي خودم نيز حرفي نزنم! چون خيلي الحاح و تضرع و زاري داشتم، حضرت عليه السلام اشاره به من كردند و فرمودند: به آن آقا سيد كه دم در نشسته، بگو چند جمله از مصيبت دخترم (حضرت رقيه عليهاالسلام) بخواند و شما كمي اشك بريزيد، انشاءالله تعالي خوب مي شوي!
🍀 من به در اطاق نگاه كردم، ديدم شوهر خواهرم «آقا مصطفي طباطبائي قمي» كه از علماء و خطباء و از ائمه ي جماعت تهران است، نشسته است. فرمان حضرت امام حسين عليه السلام را به او رساندم، ولي ايشان مي خواست از ذكر مصيبت خودداري كند! حضرت سيدالشهداء عليه السلام فرمودند: «بخوان روضه ي دخترم را» ايشان مشغول ذكر مصيبت حضرت رقيه عليهاالسلام شد و من هم گريه مي كردم و اشك مي ريختم.
🌺 اما متأسفانه بچه ها مرا از خواب بيدار كردند و من با ناراحتي از خواب بيدار شدم و
متأسف و متأثر بودم كه چرا از آن مجلس پر فيض محروم ماندم؟ ولي دوباره ديدن آن منظره عالي امكان نداشت!
🌷 همان روز يا روز بعد، به همان پزشك متخصص مراجعه نمودم. خوشبختانه پس از معالجه، معلوم شد كه اصلا اثري از ناراحتي و بيماري قبلي نيست! پزشك كه در تعجب بود از من پرسيد: شما چه خورديد كه به اين زودي و سرعت نتيجه گرفتيد؟
🍃 من چگونگي توسل و خواب خودم را بيان كردم. دكتر قلم در دست داشت و سرپا ايستاده بود، ولي بعد از شنيدن داستان توسلم، بي اختيار قلم از دستش بر زمين افتاد و با يك حالت معنوي كه بر اثر شنيدن نام مولي الكونين، امام حسين عليه السلام به او دست داده بود؛ پشت ميز طبابت نشست و قطره قطره ي اشك بر رخسارش ريخت. او گريه كرد و سپس گفت: آقا، اين ناراحتي شما جز توسل و عنايات و امداد غيبي، چاره و علاج ديگري نداشت.
📚کرامات الحسينيه ج2، ص88
#کربلا #
@Tobeh_Channel
▪️أَلسَّلامُ عَلَیْک َ سَلامَ الْعارِفِ بِحُرْمَتِک َ ، الْمُخْلِصِ فی وَِلایَـتِک َ، الْمُتَقَرِّبِ إِلَى اللهِ بِمَحَبَّـتِک َ ، الْبَرىءِ مِنْ أَعْدآئِـک َ
🔹️سلام بر تو سلامِ آن کسى که به حُرمتِ تو آشناست، و در ولایت و دوستىِ تو مُخلص و بى ریا است ، و به سببِ محبّت و ولاى تو به خدا تقرّب جسته، و از دشمنانت بیزار است
📓فرازی از زیارت ناحیه مقدسه
امام صادق عليه السلام:
آسمان چهل روز بر حسين عليه السلام، خون گريه كرد
#کربلا
#امام_حسین علیه السلام
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
هدایت شده از کانال توبه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای رفیق بی قراری هایم #حسین ...❤️
#ارباب
#کربلا
اَللَّهُمَّ اغـْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ
الَّتی تُحْرِمُنِی الْحُسَیـْنْ ...
خُدایا ببخش گُناهانی را که
مَرا اَز #حُسین (علیه السلام) مَحروم میکنَد.
@Tobeh_Channel
💚💚💚
🌺سفره هفت سین جبهه ها
♦️حاجتشون روبیین نوشته:
تا #کربلا راهی نمانده...
حاجت امسال ماهم ظهور حضرت حجت(عج) و آزادی #قدسِ....
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
هدایت شده از کانال توبه
🔴 خدا رحمت کند آقای مشکینی را
انتخابات را تشبیه می کرد به #کربلا و می فرمود:
✅صحنه انتخابات #صحنه_کربلا است.
☑️کسی که در انتخابات شرکت نمی کند گویا دارد یزید را #یاری می کند.
☑️کسی که در #انتخابات شرکت می کند ولی رای سفید می دهد انگار در کربلا است ولی کاری نمی کند و هدفی ندارد تیر به سوی هدف خاصی نمی اندازد
☑️کسی که به غیر صالح رأی می دهد گویا دارد علیه امام حسین شمشیر می زند.
☑️کسی که می گردد و اصلح را انتخاب می کند گویا دارد از امام حسین دفاع می کند.
🌷رأی مسئولیت آور است. با دقت و بصیرت رأی دهیم.
#انتخابات
هدایت شده از کانال توبه
⚫️ سفارش امام صادق علیه السلام به کربلا نرفته ها، در روز اربعین!
💠شخصی نزد امام صادق علیهالسلام رفت و پرسید:
◾️ما که نتوانستیم به کربلا برویم چه می شود؟
💚فرمودند: روز #اربعین چه کار می کنی؟ گفت: دلم متوجه قبر حضرت می شود...
💚امام علیه السلام زیارت اربعین را به او آموزش داد و فرمود:
▪️حتی اگر از راه دور در این روز این زیارت را انجام دهی ،خداوند در این روز فرشتگانی در عالم دارد که معلق اند و صبح سحر روز اربعین می آیند و تا غروبش در زمینند .
☑️هر جای عالم کسی با خواندن زیارت اربعین، ارتباط دلی و قلبی با امام حسین علیه السلام برقرار کند ملائک می آیند و آن زیارت را بر می دارند و تا دم غروب نزد سیدالشهدا علیهالسلام می برند.
💚 و حضرت سیدالشهدا علیهالسلام به ملائک امر می کند که بنویسید اینجا آمدند و زیارت کردند...▪️
🌺 امام صادق علیهالسلام در ادامه فرمودند: غصه نخور که نرفتی، فقط در این روز دلت به یاد کربلا باشد و غم #کربلا داشته باشی یعنی رفتی.
◾️آه که می توانی بکشی؟چه بسا این آه ثوابش بیشتر از آن زیارت می شود...
#اربعین #اربعین_حسینی #ماه_صفر #کربلا #امام_حسین
@Tobeh_Channel
هدایت شده از کانال توبه
🏴یا اباعبدالله...
تا قیامت ز قیام تو،قیامت برپاست...
🖤صلی الله علی روحک و بدنک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام...🖤
#اربعین #ماه_صفر #کربلا #امام_حسین
هدایت شده از کانال توبه
6.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گریه موکب داران عراقی برای به پایان رسیدن اربعین...
🇮🇷تشکر رهبر انقلاب امام خامنه ای از مردم عراق:
🔹 ملّت ایران با همهی وجود از شما برادران عزیز عراقی متشکّر است، بخصوص از شما صاحبان مواکب اربعینی؛ ما از صمیم قلب از شماها متشکّریم و این مصرع متنبّی را به یاد میآوریم که «اذا انت اکرمت الکریم مَلَکْته».
@Tobeh_Channel
#اربعین #امام_زمان #کربلا #امام_حسین
هدایت شده از کانال توبه
🔴آیا انقلاب اسلامی به ظهور امام زمان عج ربط دارد؟!
✅مردم کشور ما منتظر ظهور بودند. منتها میدانستند وقتی که شاه میرود، یک دفعه #امام_زمان نمیآید.
❤️حسین بن علی علیه السلام هم وقتی میخواهد وارد #کربلا شود، با اینکه عشق و علم به #شهادت دارد، اما چون تشکیل حکومت جزء اصول و برنامهاش است، قبلاً مسلم بن عقیل را میفرستد.
✍طبیعی است که امام زمان (عج) هم یکباره خودش برای آزمایش وارد قضایا نشود.
🔷از #ولی_فقیه نزدیکتر به او، احدی نیست که حکومت به دست او بیافتد تا مردم ببینند میتوانند از حکومت ولی فقیه حمایت کنند یا نه؟
💥این همه #شهید نشان میدهد امت آن حالت بی اعتنایی که در صدر اسلام نسبت به اولیاء خدا بود را ندارند.
🔆 این شهدا نمایشی از فروکش کردن آن طوفان بی اعتنایی و خودخواهیها است.
✅امروزه میگویید ببینیم رهبر چه میگوید. ملاک ایمان را مطیع بودن نسبت به اوامر ولی میدانیم.
🔆حال ولی فقیه باشد یا امام عصر (عج) باشد یا خود نبی اکرم صلی الله علیه و آله.
ملاک #اطاعت اوست.
📒از بیانات آیت الله حائری
🌷🕊🕊🌷🇮🇷🌷🕊🕊🌷
💚رمان عاشقانه، جذاب، آموزنده و شهدایی
🤍#از_روزی_که_رفتی
❤️ قسمت ۲۹ و ۳۰
صدرا فکر کرد :
"معصومه هم اینقدر بیتابی کرد؟
اگر خودش بمیرد، رویا
هم اینگونه بیتابی میکند؟
رها چه؟
رها برایش اشک میریزد؟
یا از آزادیاش غرق لذت میشود و مرگش برای او نجات است؟"
نگاهش روی تابلوی «وَ إِن یَکاد» خانه ماند، خانهای که روزی زندگی در آن جریان داشت و امروز انگار خاک مرده بر آن پاشیدهاند...
صدرا قصد رفتن کرده بود.
با حاج علی خداحافظی کرد و خواست رها را صدا کند.
رها، آیه را به اتاقش برده بود تا اندکی استراحت کند. اینهمه فشار برای کودکش عجیب خطرناک است. حاج علی تقهای به در زد و با صدای بفرمایید رها، آن را گشود.
_پاشو دخترم، شوهرت کارت داره؛ مثل اینکه میخواد بره.
دل رها در سینهاش فرو ریخت؛
حتما میخواهد او را ببرد؛ کاش بگذارد بماند!
وقتی مقابل صدرا قرار گرفت، سرش را پایین انداخت و منتظر ماند تا او شروع کند . و انتظارش زیاد طولانی نشد:
_من دارم میرم، تو بمون پیش آیه خانم. هر روز بهت زنگ میزنم، شماره موبایلت رو بهم بده؛ شمارهی منم داشته باش، اگه اتفاقی افتاد بهم بگو. سعی میکنم هر روز یه سر بزنم که اگه کاری بود انجام بدم. خبری شد فوری بهم زنگ بزن، هر ساعتی هم که بود مهم نیست؛ متوجه شدی؟
لبخند بر لب رها آمد.چقدر خوب بود که میدانست رها چه میخواهد.
_چشم حتما...
شمارهاش را گرفت و در گوشیاش ذخیره کرد.
صدرا رفت... رها ماند و آیهی شکستهی حاج علی.
رها شام را زمانی که آیه خواب بود آماده کرد. میدانست آیهی این روزها به خودش بیاعتناست. میدانست آیهی این روزها گمشده دارد. میدانست مادرانه میخواهد این آیهی شکسته؛ دلش برای آن کودک در بطن مادر میسوخت؛ دلش برای تنهاییهای آیهاش میسوخت.
با اصرار فراوان اندکی غذا به آیه داد. حاج علی هم با غذایش بازی میکرد
آیه در پیچ و تاب مردش بود....
کجایی مرد روزهای تنهاییام؟
کجایی هم نفس من؟ کجایی تمام قلبم؟ و سخت جای خالیاش درد داشت. و سخت بود نبود این روزها... سخت بود که کودکی داشته باشی مردت نباشد برای پرستاری.
سخت بود سختی روزگار او.
سخت بود که مرد شود برای کودکش؛ سخت بود #مادر و #پدر شدن. جواب مادرشوهرش
را چه میداد؟
💭به یاد آورد آن روز را:
فخر السادات: _من اجازه نمیدم بری! اون از پدرت اینم از تو... آیه تو یه چیزی بگو!
🕊_آیه رو راضی کردم مادر من، چرا اذیت میکنی؟ خب من میخوام برم!
دل در سینهی آیه بیقراری میکرد.
دلش راضی نمیشد؛ اما مانع رفتن مردش نبود. مردش برای #دین_خدا میجنگید.
مردش گفته بود اگر در #کربلا بودی چه میکردی؟ جزو #زنان_کوفی بودی یا نه؟ مردش گفته بود الان وقت #انتخاب است آیه. آیه سکوت کرد و مردش سکوت علامت رضایت دانست.
حال #مادرت چه میگوید مرد من؟
من #مانعت شوم؟ من #زنجیر پایت شوم؟مگر قول و قرار اول زندگیمان #بال_پرواز بودن نیست؟ مگر قول و قرار ما نبود که زنجیر پای هم نشویم؟
زیر لب زمزمه کرد:
" یا زینب کبری (سلاماللهعلیها)..."
مردش زمزمهاش را شنید.
لبخند به تمام اضطرابهایش زد، قلبش آرام گرفت.
دستهای لرزانش را مشت کرد؛ مردش #حمایت خواست:
_مامان! اجازه بدید بره! میگن بهترین محافظ آدم، اجلشه، اگه برسه، ایران و سوریه نداره!
لبخند مردش عمیقتر شد
"راضی شدی مرد من..!؟ "
مادرشوهرش ابرو در هم کشید:
_اگه بلایی سرش بیاد تقصیر توئه! من که راضی نیستم.
چقدر آنروز تلاش کردی برای رضایت مادرت مرد!
_مادرش چرا نیومده؟
حاج علی قاشق را درون بشقاب رها کرد، حرف را در دهانش مزمزه کرد:
_حاج خانم که فهمید، سکته کرد. الان حالش خوبه ها، بیمارستانه؛ به «محمد» گفتم نیاد تهران، مادرش واجبتره! گفتم کارای قم رو انجام بده که برای تدفین مهمون زیاد داریم.
آیه آهی کشید.
میدانست این دیدار چقدر سخت است. دست بر روی شکمش گذاشت :
"طاقت بیار طفلکم! طاقت بیار حاصل عشقم! ما از پسش بر میایم! ما از پس این روزا برمیایم! به خاطر پدرت، به خاطر من، طاقت بیار!"
-آیه!
پدر صدایش میکرد.
نگاهش را به پدر دوخت:
+جانم؟
_تو از پسش بر میای!
+برمیام؛ باید بربیام!
_به خاطر من..به خاطر اون بچه... به خاطر همه چیزایی که برات مونده از پسش بربیا! تو تکیهگاه خیلی ها هستی. یه عالمه آدم اون بیرون، توی اون مرکز به تو نیاز دارن! دخترت بهت نیاز داره!
+شما هم میگید دختره؟
_باباش میگفت دختره! اونم مثل من دختر دوست بود.
+بود... چقدر زود فعل هست به بود تغییر میکنه!
_تو از پس تغییرات بر میای، من کنارتم!
رها: _منم هستم آیه! من مثل تو قوی نیستم اما هستم، مطمئن باش!
آیه لبخندی زد به دخترک شکستهای که تازه سر پا شده بود. دختری که.....
💚ادامه دارد.....
🤍 نویسنده؛ سَنیه منصوری
🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃
https://splus.ir/rostmy
🍃🌹🍃