✅طرح های بزرگ کشاورزی محمد رضا پهلوی در حال اجرا است
🔹افزایش کشت خشخاش به خوبی در حال انجام گرفتن است
📑روزنامه اطلاعات، ۶ خرداد ۱۳۵۱
⚠️بله دیگه
یعنی اگر الان شاه مونده بود قطعا رتبه نخست تولید تریاک جهان رو از افغانستان گرفته بودیم و در حال پیشرفت به سمت کشت ماری جوانا بودیم.
گروه پژوهشی آرتا
https://eitaa.com/joinchat/2525560832C7caee8d264
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفتار اینستاگرام و توئیتر با کاربراش مثل این ویدئو هست یعنی با هر شیوه ای به مسیر و هدفی که خودشون بخوان هدایت میکنند
💡 هوش سفید| سید علیرضا آلداود
🇮🇷 جنگ شناختی | سواد رسانهای 👇
@aledavood 👈 عضو شوید
❇️ به بهانه سفر پادشاه عمان به ایران
(( افزایش دو برابری حجم تبادل تجاری بین دو کشور ایران و عمان ))
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
🔹نکته و نظر
آنقدر که هاشمی رفسنجانی، خاتمی و روحانی برای غرب، فرش قرمز پهن کردند تا مثلا ایران را به قله توسعه برسانند ولی نه تنها فایده و آورده ای برای ایران نداشت، بلکه موجب افزایش فشارها و تحریمهای بیشتر و بیشتر علیه جمهوری اسلامی ایران شد.
ای کاش بجای این ایده های ذلیلانه برای حل مشکلات اقتصادی، به سمت شرق و کشورهای اسلامی و همسایه می رفتیم تا شاهد توسعه و پیشرفت بیشتری می بودیم.
و این ایده جدید توسط دولت جهادی دکتر رئیسی در حال عملی شدن است.
✍ محمدعلی برزگر
13.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 کارهای خوبی که رسانه های دشمن و هم پیاله های داخلی شون اجازه نمیدن به گوش مردم برسه❗
#خبرای_خوب
🌐 به دیـــــــده بــــــان بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/691208313C75e590aa75
📚#یازده(مروری بر خاطرات احمد چلداوی)
✍ به قلم: احمد چلداوی
🔸قسمت: 115
🔹 فرار از اردوگاه
چند روزی را در آن اتاقک زندانی بودیم. خبری از دستشویی یا هواخوری نبود و گوشه اتاقک شده بود مستراح. بوی مدفوع همه اتاق را گرفته بود. گرسنگی هم امانمان را بریده بود. هر وقت عراقیها میخواستند برای دادن غذا درب اتاق را باز کنند خودمان سریع دستهایمان را می بستیم. آنها یک بار آمدند و دستان مان را کنترل کردند که باز نباشد. جالب این که هر بار غذا می آوردند و بعد ظرف خالی اش را میبردند از خودشان نمیپرسیدند اینها با چشمان و دستان بسته چطور میتوانند غذا بخورند. کار عراقیها این شده بود که هر روز صبح در اطراف اتاقکمان مانور قدرت داده و رژه بروند و شعار بدهند تا ما را از فرار بعدی منصرف کنند.
🔹 انتقال به بغداد برای اعدام
چند روزی گذشت تا این که یک شب با توپ و تشر و مشت و لگد ما را از اتاق بیرون بردند. ناظم، نگهبان چاق عراقی به من گفت: «متأسفانه حکم اعدام تون صادر شده و ما الآن شما رو برا اعدام میبریم. هر وصیتی دارید بگید تا یکی از اسرا رو صدا کنیم وصیتهای شما را گوش کند. آنها میخواستند با این حقه، هم روحیه ما را تضعیف کنند و هم بچه هایی را که احتمالاً از نقشه فرار خبر داشتند شناسایی کنند. هاشم و مسعود گفتند: ما وصیتی نداریم. من هم گفتم: منم وصیتی ندارم. تازه میفهمیدم گیر کردن کفش هاشم به سیم خاردارهای باغ خرما و آن چند لحظه ای که دشمن مرا در صندوق عقب ماشین تنها گذاشت چه لطف بزرگی از جانب پروردگار بود.
آنها میدانستند نمیتوانند با شکنجه از ما اسم دوستانمان را بدست آورند. مثلا می خواستند با روشهای روانی این کار را بکنند یک ماشین آوردند که احتمالاً ایفا بود و ما را پشت آن انداختند و اتومبیل راه افتاد. اتومبیل دم دژبانی ایستاد و دژبان سؤالاتی میکرد و نگهبان جواب داد که این اسرا را برای اعدام به بغداد میبریم. لحظه لحظه به مرگ نزدیکتر میشدیم. اتومبیل ایستاد. آنها با چشمان بسته از آیفا پیاده مان کردند. هر کدام از ما را به یک درخت یا چوبه ای که ظاهراً برای اعدام بود بستند. با خودم گفتم بغداد که ساعتها با بعقوبه فاصله داره چطوری اینقدر زود رسيديم !!!. باز هم اصرار کردند اگر وصیتی داریم بکنیم.
هیچ چیزی نگفتیم بدون این که ترسیده باشیم و در حالی که احتمال میدادیم همه این کارها یک بازی برای ترساندن ما و شناسایی هم دوستانمان باشد، سعی کردیم ادای آدمهایی که ترسیده اند را در بیاوریم. تا این مرحله نمایش هیچ نتیجه ای نگرفته بودند و اسم هیچ یک از دوستانمان را به دست نیاورده بودند.
👈ادامه دارد
✔️منبع: کانال حماسه جنوب
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃