🔴به نظرتون چرا دختر نوجوان ایرانی کشف حجاب نکنه ؟
✍عالیه سادات
___________________
#کانال_شکوه_زن_وزنانگی
به ما بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/2336751715C0fba986b70
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃
🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃
🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃
🕋فصل دوم
🕋رمان جذاب #از_کرونا_تا_بهشت
🕋قسمت ۹۹ و ۱۰۰
شهر کوفه رونق گرفته بود,حضرت دستور دادند تا مسجد کوفه را بسط وگسترش دهند وبرای این مسجد درهای خیلی زیادی قراردهند زیرا مرکز حکومت جهانی اسلام بود و مردم از هرطرف جهان برای دیدار حضرت عازم اینجا میشدند ,
نقشه ی بنا وطریقه ی ساخت مسجد را خود حضرت ارایه کرده بود,که تعجب همه را برانگیخت نقشه ای با الگوهای برتر معماری که هیچ یک از,معماران حاذق دنیا تا به حال چنین چیزی را به ذهنش هم خطور نمیکرد و به جرات میتوانم بگویم که عظیمترین و محکمترین بنای عصر کنونی بود.
برای ساختن خانهها نقشههای ساخت خود در اختیار مردم قرار دادند نقشه هایی دقیق و حساب شده حتی جای دقیق و درست پنجرهها و ناودان و...مشخص بود ,
ساخت خانه ها طوری بود که جهت نور خورشید, باد باران,حتی زاویه ی تابش نور ماه و...هرچه که فکرش رابکنید دران لحاظ شده بود ,با ساخت چنین خانه هایی هم مردم ساکن خانه وهم رهگذاران در هر شرایطی هیچ زحمتی متحمل نمیشدند وبا آسایش زندگی میکردند.
حضرت بعضی از متخصصین را درگروههایی دستهبندی کرد و فرمول ساخت دارویی را به انها داد که روزانه هزاران بسته از این داروها ساخته میشد وبه اقصیٰ نقاط دنیا بدون دریافت کوچکترین هزینهای , ارسال میشد,کمترین اثر دارو از بین بردن کلیه ی ویروسها ,از جمله ویروس کویید ۱۹یا همان کرونا بود که استیصال دربرخورد بااین ویروس مارا به سمت ظهور کشاند ومتوجه حضرت نمود.
خبرهای خوبی از تمام نقاط,دنیا میرسید گویا در تمام جاهایی که داروی حضرت را استفاده نموده بودند بیماری کرونا وخیلی از, بیماریهای دیگر ریشه کن شده بود واما واقعه ی مبارک تری در راه است که...
حضرت مانند جد بزرگوارش حضرت رسول خاتم ص به اقصیٰ نقاط دنیا پیکهایی ارسال نمودند وهمه را با لحنی مهربان و پدرانه ابتدا موعظه نمودند وبعد به کاملترین دین خدا و پرعاطفه ترین دین دنیا,دین اسلام, فراخواندند,
خیلی از کشورهای بزرگ دنیا که همراه با دوربینها ومعجزات حضرت حقانیت دعوت حضرت را با جان ودل پذیرفته بودند,ندای حق طلبی درونشان به خروش افتاده بود وبه دین اسلام پیوستند وپیامهایی که برای حضرت ارسال میشد,حاکی از اعلام عمومی دین اسلام ومذهب شیعه ی اثنی عشری برای این کشورها بود.
اما برخی کشورهایی که شیطان تا عمق جانشان نفوذ کرده است,بی توجه به خواستهی برخی از مردمشان که خود را رهرو مهدی زهراس خوانده بودند,معاندانه درپی جمع اوری لشکر وجنگ با حضرت بودند, اما غافل ازاین که(حزب الله فهم غالبون)....
به راستی که اینده زمین از آن صالحان است...
شهر کوفه بسیار شلوغ شده بود ,از هرطرف سیل مشتاقان حضرت به کوفه هجوم اورده بودند ویک جا برای نشستن با مقادیر زیادی پول معاوضه میشد که خریدار ازاین معامله بسیار هم راضی مینمود چون جایی نزدیک وجود حضرت بقیه الله برای خود دست وپا کرده بود..
حضرت دستور دادند تا زمان ساختن خانه های جدید در اطراف کوفه چادرهایی علم کنند وزیر نظر حضرت ,مفاهیم قرانی را آنطور که حضرت میفرمودند به طالبان علم آموزش دهند,مفاهیمی که منی که ادعای حافظ بودن قران را داشتم,تا پیش از این بارها وبارها قران راختم نموده ودرتفسیر ایه هایش دقت کرده بودم,این مفاهیم برای من تازگی بسیار داشت,باورم نمیشد تمام علوم عالم ,تمام علوم عالم در قران جمع بود و ما نیازمند مفسر حاذق ومطلعی بودیم تا انها را برملا سازد....مفاهیمی,از ریاضی وحساب وهندسه ومنجمی وعلوم تجربی وحتی اقتصاد وصدالبته پزشکی و طبابت و...همه چیز,هرچیزی که فکرش رابکنید درقران بود وما میدیدیم ونمیدیدیم,
ما ظاهر قران را میدیدیم واما از باطن و مفاهیم این کتاب راهگشا چیزی نمیدانستیم و غره بودیم به علمی که از بیست وهفت حرف,دوحرفش رافراگرفته بودیم....
امروز اما...برای من وعلی روز به خصوصی بود چون که...
💫ادامه دارد ....
🕋نویسنده ؛ طاهره سادات حسینی
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃
🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃
🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃
🕋فصل دوم
🕋رمان جذاب #از_کرونا_تا_بهشت
🕋قسمت ۱۰۱ و ۱۰۲
من وعلی به خانه مان که درنجف اشرف بود نقل مکان کردیم,البته علی,همیشه در لشکر و در خدمت حضرت است ومنم همینطور, وقتی میخواهیم کمی استراحت کنیم به منزل خودمان میایم,
علی میگه باید طبق نقشهی حضرت خونهمان را دوباره از نو بسازیم ,اما به وقتش, الان باید پایه های حکومت را قوی کنیم,
گرچه حضرت تمام امور راهمراه هم پیش میبرد ازطرفی لشکر شعیب را به دنبال سفیانی روانه کرده تا آنها رابه سزای اعمالشان برساند,
ازطرفی داروهای شفابخش تهیه به تمام دنیا میفرستد,
ازطرفی تعلیم قران وعلوم دنیا را در دستور کار دارد وهمین چند روز پیش پروژه ای را در دستور,ساخت قرار داد تا نهری از پشت قبر مطهر امام حسین ع را به سوی غریین راه بیاندازد واز انجا به نجف برسد وبین راه پل ها و اسیابهای فراوان ساخته میشودتا به صورت مجانی گندمهای ملت را آرد کند و در اختیار انان قرار دهدوتمام این بیابان پهناور با علم وپیشبینی امام کشتزارهایی بزرگ برای کشت انواع ارزاق مردم میشود ...
اما امروز روز خاصیست,علی بعداز مدتها انتظار من,امرکرده کل خانواده به عراق و نجف مهاجرت کنند ,وهمه درکنارهم و در لشکر مهدی زهرا س خدمت کنیم,
امروز,با پرواز غروب ,قراراست طارق وعماد وابوعلی وخاله وبچه های عزیزم بعداز,مدتها دوری به نجف بیایند,هیچ کس از وجود علی مطلع نیست....
نمیدانم چه طوری بودن علی را برایشان بازگو کنم,دل در دلم نیست,
اما علی همه چی رابه عهده ی,خودم قرار داده,اخه من درست است که زن هستم اما این چندین ماه در محضر حضرت درسهایی گرفتم که به گفته ی امام صادق ع:میتوانم مانند مردان فکر کنم,عمل نمایم و حتی, قضاوت کنم...
الان درفرودگاه وسالن انتظار,هستم...
تنهای تنها...علی هم درمحضر,بقیه الله علیه السلام است...
بلندگوی فرودگاه خبراز فرود هواپیمای تهران _نجف میداد,دقایقی بعد از پشت شیشه های سالن انتظار طارق عماد در حالیکه دست حسین وحسن را در دست داشتند پشت سر ابوعلی میامدند ,خاله صفیه وفاطمه هم باهم وزهرا هم درحالیکه مهدی پسرطارق روی بغلش ورجه ورجه میکرد همراهشان میامد.
خدای من باورم نمیشد ,تواین مدت حسن وحسین کمی بلندترشده بودندوزهرا ,خانم تر...
خودم را نزدیک در ورودی رساندم,حسن وحسین متوجه من شدند وبا سرعتی زیاد دستشان را از دست طارق رهاکردند و خودشان را در آغوش من که دستهایم را گشوده بودم,انداختند, بچه هایم ازشوق واز رنج دوری ,باصدای بلند گریه میکردند, نگاهم به زهرا افتادکه مظلومانه گوشهای ایستاده بود واین صحنه تماشا میکرد و بیصدا اشک میریخت گویا حق خود نمیدانست که این آغوش مادرانه را از حسن وحسین بگیرد,حسن وحسین راغرق بوسه کردم,
به سمت زهرا رفتم,دخترک چشم عسلی ام را دراغوشم فشار دادم,هق هق زهرا بلند شد,فکر کردم از درد فراق است اما زبان که باز کردم فهمیدم از شوق مولاست,
_مامان بالاخره امام زمان عج اومد,مامان دل تودلم نیست به خدمتش برسم,
همینطور که زهرا شیرین زبانی میکرد,فاطمه وخاله هم به ما پیوستند ,عماد هم دل دل میکرد تا دور من خلوت شود اوهم از شوق وصال مهدی عج برای تنها خواهرش حرف بزند,
سر عماد را که الان نوجوانی بلند بالا شده بود دراغوش گرفتم عماد هم با بغضی که سعی میکرد فرو بخورد گفت:
_کاش پدرومادرمان بودند,کاش لیلا زنده بود واین روزها را میدید...
با طارق وابوعلی هم خوش وبشی کردیم , همه سوار ماشین شدیم,به زور همه راجا دادم ,نمیدانستم چطور بگویم که علی زنده است که یکدفعه از خوشحالی پس نیافتند...
باید کم کم پیش میرفتم که با حرف حسین شرایط فراهم تر,شد....
💫ادامه دارد ....
🕋نویسنده ؛ طاهره سادات حسینی
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
👇تقویم نجومی یکشنبه👇
👇👇👇کانال عمومی👇👇👇
(تقویم همسران)
اولین و پرطرفدارترین مجموعه کانال های تقویم نجومی ، اسلامی.
یکشنبه 👈3 دی / جدی 1402
👈10 جمادی الثانی 1445👈24 دسامبر 2023
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی.
⭐️ احکام دینی و اسلامی
❇️امروز روز خوبی برای همه امور خصوصا امور زیر است:
✅قرارداد و قولنامه نوشتن.
✅حسابرسی اموال.
✅مسافرت.
✅امور زراعی و کشاورزی.
✅و خرید و فروش خوب است.
✅ برای پیوستن به کانال تقویم نجومی اسلامی کافی است کلمه "تقویم همسران"را در تلگرام و ایتا جستجو و تقویم هر روز را دریافت نمایید.
👼 مناسب زایمان و نوزاد مبارک و روزی دار و با حیا و صبور خواهد بود.
@taghvimehamsaran
🔭 احکام نجوم.
🌓 امروز تا ظهر :قمر در برج ثور است و از نظر نجومی برای امور زیر نیک است :
✳️خواستگاری عقد و عروسی.
✳️غرس اشجار.
✳️شرکت و امور مشارکتی.
✳️جابجایی و نقل و انتقال.
✳️آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✳️خرید طلا و جواهرات.
✳️ارسال کالاهای تجاری به مشتری.
✳️خرید ملک و خانه.
✳️افتتاحیه ها.
✳️و رفتن به تفریحات سالم خوب است.
🔵امور کتابت حرز و بستن و نماز آن خوب است.
🌗امروز از ظهر قمر در برج جوزا است و از نظر نجومی روز خوبی برای امور زیر هست:
✳️اغاز نگارش کتاب و پایان نامه و مقاله.
✳️خرید کالا و جنس.
✳️معامله املاک.
✳️مبادله اسناد.
✳️ارسال کالاهای تجاری به مشتری.
✳️تاسیس شرکت.
✳️و آغاز تحصیل و تدریس خوب است.
👩❤️👨مباشرت امشب:
فرزند حافظ قرآن گردد و برای سلامتی مفید است.
💎 از کانال ما در فروش حرز و ادعیه همراه دیدن فرمایید.👇
@Herz_adiye_hamrah
🔲 این مطالب تنها یک سوم اختیارات سررسید تقویم همسران است بقیه امور را در تقویم مطالعه بفرمایید.
⚫️ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات ، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث عزت و احترام می شود.
💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن #خون_دادن یا #حجامت #فصد#زالو انداختن در این روز، از ماه قمری،باعث درد و الم می شود.
@taghvimehmsaran
😴 تعبیر خواب...
خواب و رویایی که امشب. (شبِ دو شنبه) دیده شود تعبیرش در ایه ی 11 سوره مبارکه "هود علیه السلام" است.
الا الذین صبروا و عملوا الصالحات..
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که برای خواب بیننده کاری پیش آیدکه در نظر مردم مشکل باشد و لیکن چون صبر کند موجب نیکنامی و راحتی ایام عمرش می شود و چیزی همانند آن قیاس گردد...
کتاب تقویم همسران صفحه 115
💅 ناخن گرفتن
یکشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد.
👕👚 دوخت و دوز
یکشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود( این حکم شامل خرید لباس نیست)
✴️️ وقت #استخاره در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب.
❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه #یافتاح که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد .
@taghvimehmsaran
💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_علی_علیه_السلام و #فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸بامید پرورش نسلی مهدوی ان شاءالله🌸
📚 منابع مطالب:
کتاب تقویم همسران
نوشته حبیب الله تقیان
انتشارات حسنین علیهما السلام
قم:پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24
تلفن
09032516300
02537747297
09123532816
📛📛📛📛📛📛📛📛📛📛📛
📩 این مطلب را برای دوستانتان حتما با لینک ارسال کنید مطلب بدون لینک شرعا حرام و ممنوع میباشد.
📛📛📛📛📛📛📛📛📛📛📛
مطلب تخصصی و مفید تقویم نجومی را هر شب در 👇اینجا👇دریافت کنید 👇عضو شوید👇
لینک کانال اصلی و فعال ما در تلگرام👇
@taghvimehmsaran
ای دی ادمین 🆔👇
@tl_09123532816
لینک گروه در پیام رسان ایتا و سروش👇
@taghvimehamsaran
https://eitaa.com/joinchat/2302672912C0ee314a7eb
هدایت شده از کانال توبه
#اللهم_عجل_لولیڪالفرج
چگونه امام زمانی شویم ⁉️
🌟قدم هایی برای خودسازی یاران امام زمان(عج)🌟
👈قدم اول: نماز اول وقت
👈قدم دوم: احترام به پدرومادر
👈قدم سوم: قرائت دعای عهد
👈قدم چهارم: صبر در تمام امور
👈قدم پنجم: وفای به عهد با امام زمان(عج)
👈قدم ششم: قرائت روزانه قرآن همراه بامعنی
👈قدم هفتم: جلوگیری از پرخوری و پرخوابی
👈قدم هشتم: پرداخت روزانه صدقه
👈قدم نهم: غیبت نکردن
👈قدم دهم: فرو بردن خشم
👈قدم یازدهم: ترک حسادت
👈قدم دوازدهم: ترک دروغ
👈قدم سیزدهم: ڪنترل چشم
👈قدم چهاردهم: 💫دائم الوضو بودن
#اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج
➖➖➖➖➖➖➖
هدایت شده از کانال توبه
❄️🌧️❄️🌧️❄️🌧️❄️
*قرار شبانه با مولای غریبمان💚*
*بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد...*
*دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد...*
*💠 دعـــــــــــای فـــــــــــرج 💠*
*🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸*
*⚜اِلهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.⚜*
*ترجمه:*
*خدايا گرفتارى بزرگ شد، و پوشيده بر ملا گشت، و پرده كنار رفت، و اميد بريده گشت، و زمين تنگ شد، و خيرات آسمان دريغ شد و پشتيبان تويى، و شكايت تنها به جانب تو است، در سختى و آسانی تنها بر تو اعتماد است، خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست آن صاحبان فرمانى كه اطاعتشان را بر ما فرض نمودى، و به اين سبب مقامشان را به ما شناساندى، پس به حق ايشان به ما گشايش ده، گشايشى زود و نزديك همچون چشم بر هم نهادن يا زودتر، اى محمّد و اى على، اى على و اى محمّد، مرا كفايت كنيد، كه تنها شما كفايت کنندگان منيد، و ياریم دهيد كه تنها شما ياری كنندگان منيد، اى مولاى ما اى صاحب زمان، فريادرس، فريادرس، فريادرس، مرا درياب، مرا درياب، مرا درياب، اكنون، اكنون، اكنون، با شتاب، با شتاب، با شتاب، اى مهربانترين مهربانان به حق محمّد و خاندان پاك او.*
*💠دعــای ســـلامتی*
*امــام زمــــان(عج)💠*
*⚜"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"⚜*
*⛅️اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ⛅️*
@Tobeh_Channel
❄️🌧️❄️🌧️❄️🌧️❄️
هدایت شده از کانال توبه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸رهبر انقلاب هماکنون در دیدار هزاران نفر از مردم کرمان و خوزستان:
انتخابات جلوی دیکتاتوری، هرج و مرج و ناامنی را میگیرد
@Tobeh_Channel
✨رهبر انقلاب: دلسرد کردن مردم از انتخابات به ضرر کشور است. راهحل مشکلات کشور انتخابات است
شهیدی که افتخار سردار سلیمانی بود
🔹شهید سردار قاسم سلیمانی درباره شهید محمد مشایخی رودباری میگوید: " ما افتخار میکنیم مشایخی مال ماست که در شب خوف عملیات کربلای ۵ گفت چراغها را روشن کنید میخواهم در روشنایی حرف بزنم و رو کرد به دوستانش، گفت: من پاهای خودم را با ریسمان میبندم که عقب نشینی نکنم، برادرها شما را قسم میدهم اگر من خواستم عقب نشینی کنم، من را با تیر بزنید."
🔹شهید محمد مشایخی خطاب به فداکاریهای مادر مهربانش میگوید: " مادر مهربان ! فدای دستهای شکافتهات! مادر فراموشم نمیشود که چقدر گرسنگی خوردی و ستم کشیدی و به یاد خدا بودی. مادر ! محمد به قربان آن پاهای برهنهات که زمین داغ آنها را میسوخت تا از عذاب آخرت در امان باشیم، مادر محبتهایت را تا دم مرگ بیاد دارم و از خدا میخواهم که تو را در دنیا عزت و در آخرت نعمت فراوان عطا فرماید."
شهید#محمد_مشایخی_رودباری🕊🌹
🍃🌹۱۴گلصلواتهدیهبهشهیدمحمد مشایخی رودباری 🌹🍃
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
❣ #سلام_امام_زمانم❣
سلام ای یاردور ازما نشسته..
سلام ای بدترازما دل شکسته..
سلام ای آشناهمچون غریبان
سلام ای مرهم وداروی دردم
سلام کردم بگم خوب نیست جدایی
سلام کردم نگی دریادما نیست.
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
🌷🕊🍃
میگویند: روزی را
صبـــحِ زود🌤 تقسیم میکنند ..
هر جا که هستید سهمِ امـروزتان
رزق سُفرهی شهــدا ...
#دفاع_مقدس
#صبح_وعاقبتتون_شهدایی 🕊
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مراسم عروسی به سبک یمنی ها 💃
@BisimchiMedia
هدایت شده از کانال توبه
🇮🇷
✅ امیرالمومنین امام علی(علیه السلام) :
🔹بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ الْمَوْعِظَةِ حِجَابٌ مِنَ الْغِرَّةِ
🔹ميان شما و پندپذيرى، پرده اى از غرور و خودخواهى وجود دارد.
📚 نهج البلاغه، ح۲۸۲
هدایت شده از کانال توبه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سید جواد هاشمی: از دوستان هنرمندم شاکیام
🔹دهانی که امروز در مقابل جنایات صهیونیستها بسته است، آن دنیا باید جواب بدهد.
🔹اینجا آمدم سرِ دوستانم داد بزنم که چطور در فیلمها اشکشان جاری میشود ولی در دنیای واقعی نقش انسان را بازی میکنند و سکوت کردند.
@Tobeh_Channel
هدایت شده از کانال توبه
┄═﷽═┄
📜تحمل جفای مخلوق و آزار دیگران، خودخواهی نفس را در هم می شکند و صفایی در روح ایجاد می کند. پس از این حال استقبال کن و در هر حال آن را غنیمت بشمار.
📔المطالب السلوکیه.
هدایت شده از کانال توبه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅با امام زمان ارواحنافداه بزنید که حضور رو تمرین بکنید...🍃
👌بسیار زیبا❣️
#امام_زمان
#کلیپ_مهدوی
#یاوران_مهدی_عج
@Tobeh_Channel
⭕️ به خاطر اینکه مرحوم ناصر طهماسب متن های مستندهای انقلابی را می خواند مورد خشم سلبریتی ها و ضدانقلاب بود
و حالا رضا کیانیان این گونه بعد از مرگ، آن مرحوم را مورد هجمه قرار می دهد ، اینها تا این اندازه بی شرفند!
آقای کیانیان شرافت چند؟
#سلبریتی_دوزاری_گرینکارتی
♦️پیکر مطهر شهید حاج قاسم سلیمانی پنج تکه شده بود و سر نداشت
🔹سردار سیدمحمد باقرزاده: آن شبی که ما در معراج شهدای تهران به وضعیت پیکر حاج قاسم سلیمانی و همراهانشان رسیدگی میکردیم، وضعیت خاصی داشتیم. اجزای پیکرها با هم مخلوط شده بود و باید تکه ها و بدن های اربا اربا شده این شهدا به پیکر اصلی ملحق میشد.
◾️پیکر شهید ابومهدی المهندس و شهید حاج قاسم سلیمانی چند تکه شده بود. بدن حاج قاسم پنج تکه شده بود. باید اجزا را ملحق میکردیم. دیانان آنها سریع بررسی شد و شب قبل از مراسم وقتی بدنها میخواست برای نماز به اقامت حضرت آقا در دانشگاه تهران آماده شود، ما به معراج شهدای تهران آمدیم.
🔸برای پیکرها امکان غسل نبود. باید آن را تیمم میدادیم از نظر خودمان آنها را تیمم داده، کفن کرده و تجهیز و آماده کردیم و بعد در تابوتها قرار دادیم و برای برنامه های بعدی و تشییع آماده شد.
🔹خدمت حضرت آقا عرض کردم آقا ما برای آماده سازی پیکر مطهر شهدا اقدام کردیم. نمیشد آنها را غسل بدهیم، تیمم داده و تجهیز شدند. کفن، پنبه، پارچه، نایلون و وسایل دیگر موجود بود، ولی در آمادهسازی این پیکرها خیلی اذیت شدیم. به این معنا که به سختی تکه پاره های این پیکرها را جمع و جور کردیم. گوشت های پراکنده را سامان دادیم تا بتوانیم در قالب یک پیکر درآورده و آنها را در تابوت قرار دهیم.
◽️شهید سلیمانی سر نداشت، بخشی از کتف ایشان باقی مانده بود و بخشی از مچ پا به پایین و دست و اجزایی که کوبیده شده بود. اینها اربا اربا بودند. من اینها را خدمت آقا عرض کردم و بعد هم به کربلای حضرت اباعبدالله اشاره کردم و گفتم «ما که با این وضعیت به سختی شهیدان را جمع و جور کردیم، نمیدانم امام زینالعابدین در کربلا چگونه تنها با بوریا پیکر حضرت اباعبدالله علیه السلام را مهیای تدفین کردند؟!».
🔺آقا فرمودند «شما به زحمت افتادید اینها شهید معرکه بودند» یعنی غسل و کفن نداشتند در حقیقت این همه بحثی که ما کردیم، دیدیم با یک فتوای فقهی یکدفعه فضا عوض شد و این شهیدان به حکم «لایغسل و لایکفن» نیازی به غسل و کفن نداشتند. حتی تیمم هم نداشتند.
✅ کانال #سعیدیسم :
@saeedism
#وصیت_نامه آسمانی
شهیدحاجقاسم سلیمانی
#قسمت_اول
"بسم الله الرحمن الرحیم"
شهادت میدهم به اصول دین؛
اشهد أن لا اله الّا الله و اشهد أنّ محمداً رسول الله و اشهد أنّ امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب و اولاده المعصومین اثنی عشر ائمتنا و معصومیننا حجج الله.
شهادت میدهم که «قیامت» حق است، قرآن حق است...
«بهشت و جهنّم» حق است...
«سوال و جواب» حق است
«معاد، عدل، امامت، نبوّت» حق است...!!
خدایا! تو را سپاس میگویم بخاطر نعمتهایت
خداوندا! تو را سپاس که مرا صلب به صلب، قرن به قرن،
از صلبی به صلبی منتقل کردی و در زمانی اجازه ظهور و وجود دادی که امکان درک یکی از برجستهترین اولیائت را که قرین و قریب معصومین است، عبد صالحت، خمینی کبیر را درک کنم و سرباز رکاب او شوم.
اگر توفیق صحابه رسول اعظمت، محمد مصطفی را نداشتم و اگر بی بهره بودم از دوره مظلومیت علی بن ابیطالب و فرزندان معصوم و مظلومش، مرا در همان راهی قرار دادی که آنها در همان مسیر، جان خود را که جان جهان و خلقت بود، تقدیم کردند.
خداوندا!
تو را شکرگزارم که پس از عبد صالحت خمینی عزیز، مرا در مسیر عبد صالح دیگری که مظلومیتش اعظم است بر صالحیتش، مردی که حکیم امروز اسلام و تشیّع و ایران و جهان سیاسی اسلام است، خامنهای عزیز که جانم فدایِ جان او باد قرار دادی.....
#مکتب_حاج_قاسم
#سردار_دلها
هدایت شده از کانال توبه
🌤 تشــ📗ـــــــرفــــــــاتــــــ...
🔹یکی از هموطنان ایرانی که برای تبلیغ در ایام محرم به انگلستان سفر کرده بود زوج جوانی را مشاهده می کند که هر دو عاشقانه مشغول خدمت به مراسم عزاداری امام حسین علیه السلام بودند، متوجه می شود هر دو قبلا مسیحی بودند و در حال حاضر مسلمان شیعه و از پزشکان حاذق انگلستان هستند.
آن زن تازه مسلمان می گوید: من وقتی مسلمان شدم، همه چیز دین را پذیرفتم به خصوص اینکه به شوهرم خیلی اطمینان داشتم و دیگر هیچ شکی در اعمال اسلام نداشتم.
فقط تنها مسئله ای که ذهنم را مشغول کرده بود و دلم آرام نمی گرفت مسئله آخرین امام و منجی بود که برایم قابل هضم نبود که شخصی بیش از هزار سال عمر کرده باشد و باز در همان طراوت جوانی ظهور کند!
در همین سرگردانی به سر می بردم تا اینکه ایام حج رسید و با همسرم رهسپار خانه خدا شدیم. مشاهده کعبه و آن شور و حال تحولی در ما ایجاد و انقلابی در وجودمان به پا کرده بود.
روز عرفه که به عرفات رفتیم تراکم جمعیت چنان بود که گویا قیامت برپا شده. ناگهان در آن شلوغی جمعیت متوجه شدم که کاروان را گم کرده ام. هوا خیلی گرم بود و من طاقت آن همه گرما را نداشتم، نمی دانستم چه کنم!
سرگردان به هر طرفی می رفتم، اما کاروان را پیدا نمی کردم...
گوشه ای نشستم و شروع به گریه کردم و به خدا گفتم : خودت به فریادم برس!
در همین لحظه دیدم جوانی خوش سیما به طرف من می آید، جمعیت را کنار زد و به من رسید.
با دیدن ایشان تمام غم و ناراحتی ام را فراموش کردم. با جملاتی شمرده و با لهجه ی فصیح انگلیسی به من گفتند:
راه را گم کرده ای⁉️ بیا تا قافله ات را به تو نشان دهم!
ایشان مرا راهنمایی کردند و چند قدمی برنداشته بودیم که با چشم خود کاروان لندن را دیدم! خیلی تعجب کردم که به این زودی مرا به کاروانم رسانده اند. از ایشان حسابی تشکر کردم و موقع خداحافظی به من فرمودند :
به شوهرت سلام مرا برسان!
من بی اختیار پرسیدم: بگویم چه کسی سلام رساند⁉️
ایشان گفتند : بگو آن آخرین امام و آن منجی آخرالزمان که تو در رمز و راز عمر بلندش سرگردانی! من همانم که تو سرگشته او شده ای!
تا به خود آمدم، آن آقا را ندیدم و هرچه جستجو کردم، پیدای شان نکردم!
از آن سال به بعد ایام محرم روز عرفه نیمه شعبان من و همسرم به عشق آن حضرت خدمت شان را می کنیم و آرزوی ما دیدن دوباره ایشان است.
✍منابع :
📗۱- سالنامه نورعلی نور
📗۲- صحیفه انتظار
📗۳- سیدمهدی شمس الدین؛ قبله در خورشید ص ۶۷
@Tobeh_Channel
👇تقویم نجومی دوشنبه👇
👇👇👇کانال عمومی👇👇👇
(تقویم همسران)
✴️ دوشنبه 👈4 دی / جدی 1402
👈11 جمادی الثانی 1445👈25 دسامبر 2023
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🌹ولادت حضرت عیسی مسیح علیه السلام.
🌙⭐️ امور دینی و اسلامی.
❇️امروز روز خوبی برای امور زیر است:
✅شروع به کار و کسب.
✅آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✅قرض و وام دادن و گرفتن.
✅خرید و فروش.
✅و امور زراعی و کشاورزی خوب است.
🚘 سفر: مسافرت مکروه و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد.
🤕 مریض مراقبت بیشتری نیاز دارد.(منظوری مریضی است که امروز مریضیش شروع شود).
👶زایمان مناسب و نوزاد هرگز در زندگی فقیر نخواهد شد.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج جوزا و از نظر نجومی مناسب برای امور زیر است:
✳️آغاز نگارش کتاب و پایان نامه و مقاله.
✳️خرید کالا.
✳️معامله املاک.
✳️مبادله اسناد و قولنامه.
✳️ارسال کالاهای تجاری به مشتری.
✳️تاسیس شرکت.
✳️و آغاز تحصیل و تدریس نیک است.
✳️ شما میتوانید باجستجوی کلمه" تقویم همسران"در تلگرام و ایتا به ما بپیوندید و تقویم هر روز را دریافت نمایید.
🟣 امور مربوط به نوشتن ادعیه و حرز و نماز و بستن آن خوب است.
👩❤️👨 مباشرت و مجامعت:
مباشرت امشب:فرزند دهانی خوشبو خواهد داشت و خیلی سخاوتمند است.
💠 به کانال ما در موضوع خواص و فروش حرز امام جواد علیه السلام سری بزنید. مناسب ترین قیمت و مطمئن...👇
@Herz_adiye_hamrah
💇♂ اصلاح سر و صورت:
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،باعث غم و اندوه می شود.
🔴 حجامت:
#خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ، باعث خبط دماغ می شود.
@taghvimehamsaran
🔵ناخن گرفتن:
دوشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد.
👕دوخت و دوز لباس:
دوشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود.
✴️️ استخاره:
وقت #استخاره در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن).
✳️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه.
✳️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه #یا لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد.
@taghvimehamsaran
💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_حسن_علیه_السلام و #امام_حسین_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
😴😴 تعبیر خواب
تعبیر خوابی که امشب شبِ سه شنبه دیده شود طبق ایه ی 12 سوره مبارکه "یوسف" علیه السلام است.
ارسله معنا غدا یرتع و یلعب...
و از معنای آن استفاده می شود که عزیزی از خواب بیننده دور افتد و عاقبت آن دور افتاده خیر و نیک باشد ان شاءالله. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
@taghvimehamsaran
🌸زندگیتون مهدوی🌸
📚 منبع مطالب ما.
تقویم همسران:نوشته ی حبیب الله تقیان
انتشارات حسنین علیهماالسلام
قم:پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24
تلفن
02537747297
09123532816
09032516300
📛📛📛📛📛📛
📩 این مطلب را برای دوستانتان حتما با لینک ارسال کنید مطلب بدون لینک کانال ممنوع و حرام است.
📛📛📛📛📛📛
@taghvimehamsaran
ادمین...👇
@tl_09123532816
مطلب تخصصی و مفید تقویم همسران را هر شب، در اینجا دریافت کنید و عضو شوید👇
لینک کانال اصلی ما در تلگرام ,ایتا و سروش..👇
@taghvimehamsaran
https://eitaa.com/joinchat/2302672912C0ee314a7eb
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃
🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃
🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃
🕋فصل دوم
🕋رمان جذاب #از_کرونا_تا_بهشت
🕋قسمت ۱۰۳ و ۱۰۴
حسین وحسن وزهرا که درب جلو وکنارمن بافشار نشسته بودند وخیره به حرکات مادرشان که ماهها ازش دور بودند,شده بودند ,
یک دفعه حسین سکوت ماشین را شکست وگفت:
_مامان...کی میریم پیش اقا بقیه الله؟؟
من همینطور که رانندگی میکردم یه نیشگون کوچک از,لپش گرفتم وگفتم:_اونجا هم میریم ,خیال راحت به وقتش...
اما حسین پاش رابه کف ماشین کوبید و گفت:
_ولی من الان میخوام برم,میخوام برم وبه اقا بگم که داداش عباس وابجی زینبم را نجات بدهد,میخوام برم به اقا بگم ,اجازه بده من در لشکرش ,سربازی باشم وبرم اونایی که بابام را کشتن ,بکشم...
با این حرف حسین,بغض جمع داخل ماشین شکست,انگار همه شان منتظر تلنگری بودندکه عقدههای تلنبار شدهی دلشان را باز کنند که حسین این تلنگر را زد...
برگشتم به جلو یه نگاه انداختم وبا لبخندی به عقب هم نگاهی کردم وگفتم:
_قراره از این به بعد با وجود اقا امام زمان عج ,دیگه هیچ غمی تو این دنیا نباشه,دیگه نبایدگریه کنید...الان هم میریم خونهی خودمان نجف اشرف,قراره یه مهمان ویژه بیاد خونه مان,میهمان ویژه که امد با هم میریم خدمت حضرت...
با گفتن این حرف,اشکهای بچه ها به کنجکاوی پیرامون میهمان ویژه بدل شد...
اما من میخواستم بعد از رسیدن به خانه, شرایطی بوجود بیارم وکم کم ,زنده بودن علی را بهشون بگم که درهمین حین علی زنگ زد...
گوشی روی داشبرد بود,زهرا برداشت و گفت:
_مامان نوشته,عشقم علی...
طارق از عقب ماشین با هول وهراس گفت:
_دایی بده این ور مامانت درحین رانندگی که نباید تلفن جواب بدهد بده من جواب میدم...
فوری گوشی را از دست زهرا قاپیدم وداخل داشتبرد انداختم وگفتم:
_اصلااا ولش کن...داریم میرسیم...
عرق سردی روبدنم نشسته بود وماشین دوباره درسکوتی سنگین فرو رفته بود,به نظرم همه فکر میکردند تواین مدت تنهایی , من با کس دیگه ای که از,قضا اسمش علی هست اشنا شدم وازدواج کردم وبی شک همه شان حدس,زده بودند که احتمالا مهمان ویژه ی خانه شان ,شوهر جدید سلما خانم باشه...
با این فکر لبخندی رو لبم نشست ,به خونه رسیدیم ,جلوی خانه ترمز کردم.
همه یکی یکی پیاده شدند,ماشین را توکوچه کنار درب خانه پارک کردم ,
میخواستم درب خانه رابازکنم که طارق با اخمهایی درهم اومد طرفم وگفت:_سلما,کلید رابده عماد
ورو به فاطمه گفت:
_فاطمه جان توهم بابا ومامان وبچه ها راببرداخل...
ودوباره برگشت طرف من واشاره به ماشین کردوگفت:
_سلما ,بیا داخل ماشین کارت دارم...
کلید را دادم عماد وبچه ها با هیاهو وارد خانه شدند.
طارق با همان صورت اخمو کنار درماشین ایستاده بود,هنوز در ماشین را باز نکرده بودم که با فریادگفت:....
💫ادامه دارد ....
🕋نویسنده ؛ طاهره سادات حسینی
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃
🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃
🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃
🕋فصل دوم
🕋رمان جذاب #از_کرونا_تا_بهشت
🕋قسمت ۱۰۵ و ۱۰۶
طارق با تحکمی درصدایش گفت:
_سلما از تو بیش از این توقع داشتم,نه اینکه بگم کار خلاف شرعی کردی,نه نه ابدا... اما بد نبود منم درجریان میذاشتی, بالاخره من برادر بزرگتر توبودم ,حتی به اندازه ی یه مشورت خشک وخالی هم من را قابل نمیدونستی؟؟ ....تو خجالت نمیکشی هنوز ابوعلی وخاله نرسیده,داغ رفتن علی را با معرفی مهمان ویژه ات,تازه کنی؟؟لااقل میزاشتی خاله اینا برن سر خونه زندگی خودشون ودریک فرصت مناسب , موضوع را بفهمند...اصلا اصلا فکرشم نمیکردم دختری به فهم وشعور تو ,یک همچی کار احمقانه ای بکند واقعا که ..
طارق هی گفت وهی گفت ,اینقدر این عمل من براش سنگین بود که زبان به دهن نمیگرفت , انگار میخواست که لااقل من را عصبانی کنه ,اما با هر حرفش لبخند من پررنگ تر میشد
که طارق بادیدن لبخند من دوباره فریاد زد:
_اره بخند بخند فکر این رانکن که من مرید علی بودم من علی را از جانم بیشتر دوست داشتم تا چندوقت بعداز شنیدن خبرشهادت علی من نه خواب داشتم ونه خوراک , فکر این را نکن که اون فاطمه بیچاره چه جوری میتونه کسی دیگه را به محض ورود به وطن , جای داداش جوانمرگش ببینه,فکر اون بچه های بیچاره را نکن که یه مرد دیگه را که معلوم نیست از کجا پیدا شده وقاپ مادرشان را دزدیده,جای بابای فرشته شان ببینند...
هر حرکتی میکردم طارق توپش پرتر میشد به ناچار درماشین را که باز کرده بودم محکم به هم زدم وگفتم:
_صبر کن طاررررق,نریسیده ,نباف داداش,گز نکرده پاره نکن برادرمن
که درهمین حین,صدای گریه وزاری از داخل خونه بلند شد...
طارق که از فریاد کشیدن من ومحقدانستن خودم ,کلا متعجب شده بود ,بدون اینکه بقیه ی حرفام را بشنوه به سمت خانه هجوم برد,
خود من هم با نگرانی به طرف در باز خانه دویدم,یعنی چی شده؟هنوز به سر نرسیده چه اتفاق شومی افتاده که صدای گریه ی همه بلند شده؟؟نکنه همه اش به خاطر همون تلفن علی هست والان همه فکر میکنن یه مرد دیگه ,مرد زندگی من هست؟؟ کاش همون داخل ماشین بهشون گفته بودم...
بدوو وارد حیاط خانه شدم پایین چادرم اومد زیر پام وتلوتلو خوران به طارق خوردم که جلو در هال انگار خشکش زده بود...
از بالای شانه ی طارق داخل هال رانگاه کردم تا ببینم چی شده؟!وای خدای من ,این اینجا چکار میکرد؟؟مگه قرار نبود...
علی مثل نگین انگشتری گرانبها بود که ابوعلی وخاله وفاطمه وحسن وحسین وزهرا وعماد دوره اش بودند...همه اشک میریختند, هیچ کدامشان قدرت تکلم نداشتند
حسین وحسن سرشون را گذاشته بودند روی شانه ی علی که الان زانو زده بود ومثل میوه نارسی به درخت چسپیده بودند وخیال کنار کشیدن نداشتند,
فاطمه وخاله مدام قربان صدقه علی میرفتند
ابوعلی به سجده شکر رفته بود
وعماد وزهرا هم با اشکهای بیصدایی که میریختند شاهد زیباترین صحنه ی زندگیشان بودند
وطارق از همه مبهوت تر...
با انگشتم به شانه های مردانه اش زدم وگفتم:
_راه را باز نمیکنی داداش؟می خوام میهمان ویژهام را بهتان معرفی کنم...
طارق با شرمندگی برگشت طرفم,من را محکم تواغوش گرفت وروی سرم یه بوسه زد وگفت:
_ببخش سلما من زود قضاوت کردم,اما خیلی بی معرفتی...چرا توکه میدونستی من وعلی چقد هم را دوست داریم زودتراز اینا بهم نگفتی؟
درحالیکه دستم دور کمر طارق بود وارد هال شدم وگفتم:
_معرفی میکنم...علی نجفی...میهمان ویژهی امشب...البته صاحبخونه است هاا چون از گور برخواسته میهمان هست...
بااین حرف من همه زدند زیر خنده وجمع شاد ما که برای دیدن امام زمان عج له له میزد, با وجود علی,شادتر ومسرورتر شد...
اما نمیدانستم که بازهم ازمایشهای خداست که صبر مرا بیازماید ومرا پاک کند برای قرب الهی اش..
💫ادامه دارد ...
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃